الإمام زين العابدين عليه السلام : لا تَركَنوا إلى ما في هذِهِ الدُّنيا رُكونَ مَنِ اتَّخَذَها دارَ قَرارٍ ومَنزِلَ استيطانٍ ، وَاللّه ِ إنَّ لَكُم مِمّا فيها عَلَيها لَدليلاً وتَنبيها ؛ مِن تَصريفِ أيّامِها وتَغَيُّرِ انقِلابِها ومَثُلاتِها وتَلاعُبِها بِأَهلِها ، إنَّها لَتَرفَعُ الخَميلَ وتَضَعُ الشَّريفَ ، وتورِدُ أقواما إلَى النّارِ غَدا ، فَفي هذا مُعتَبَرٌ ومُختَبَرٌ وزاجِرٌ لِمُنتَبِهٍ .
امام زين العابدين عليه السلام : به آنچه در اين دنياست ، دل مبنديد ، چونان دل بستگىِ كسى كه آن را خانه ماندن و منزلگاه هميشگى قرار داده است. به خدا سوگند كه در امور اين دنيا ، براى شما نشانى و هشدارى بر [بى وفايى و ناپايدارىِ [دنياست: امورى چون كشاكش روزگار ، فراز و نشيب هاى آن ، كيفرهاى عبرت آموزش و به بازى گرفتن اهل خود. دنيا، گم نام را بالا مى برد و بلندْ پايه را پست مى گردانَد و فرداى قيامت ، اقوامى را به آتش مى افكند و در اين همه ، عبرت و تجربه و مايه بازدارندگى است براى شخص هشيار.
عنه عليه السلام ـ لاِءَصحابِهِ ـ : أما بَلَغَكُم ما قالَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام لِلحَوارِيّين؟ قالَ لَهُم : . . . أيُّكُم يَبني عَلى مَوجِ البَحرِ دارا؟ تِلكُمُ الدّارُ الدُّنيا ، فَلا
تَتَّخِذوها قَرارا .
امام زين العابدين عليه السلام ـ به يارانش ـ : آيا آنچه عيسى بن مريم عليهماالسلام به حواريان فرمود: به شما نرسيده است؟ او به آنان فرمود : «... كدام يك از شما بر [روى [موج دريا خانه اى مى سازد؟ دنيا، چنين خانه اى است. پس، آن را اقامتگاه مگيريد».
الإمام زين العابدين عليه السلام : لَمَّا اشتَدَّ الأَمرُ بِالحُسَينِ بنِ عَلِي بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام نَظَرَ إلَيهِ مَن كانَ مَعَهُ فَإِذا هُوَ بِخِلافِهِم ؛ لاِءَنَّهُم كُلَّمَا اشتَدَّ الأَمرُ تَغَيَّرَت ألوانُهُم وَارتَعَدَت فَرائِصُهُم ووَجَبَت قُلوبُهُم ، وكانَ الحُسَينُ عليه السلام وبَعضُ مَن مَعَهُ مِن خَصائِصِهِ تُشرِقُ ألوانُهُم وتَهدَأُ جَوارِحُهُم وتَسكُنُ نُفوسُهُم ، فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : اُنظُروا لا يُبالي بِالمَوتِ!
فَقالَ لَهُمُ الحُسَينُ عليه السلام : صَبرا بَني الكِرامِ ، فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِكُم عَنِ البُؤسِ وَالضَّرّاءِ إلَى الجِنانِ الواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الدّائِمَةِ ، فَأَيُّكُم يَكرَهُ أن يَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلى قَصرٍ؟! وما هُوَ لاِءَعدائِكُم إلاّ كَمَن يَنتَقِلُ مِن قَصرٍ إلى سِجنٍ وعَذابٍ ، إنَّ أبي حَدَّثَني عَن رَسولِ اللّه صلي الله عليه و آله : أنَّ الدُّنيا سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الكافِرِ ، واَلمَوتُ جِسرُ هؤُلاءِ إلى جَنّاتِهِم ، وجِسرُ هؤُلاءِ إلى جَحيمِهِم ، ما كَذَبتُ ولا كُذِبتُ .
امام زين العابدين عليه السلام : [در كربلا] چون كار بر حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام سخت شد ، همراهانش به او نگريستند ، ديدند كه ايشان به خلاف ايشان است؛ چرا كه هرچه كار سخت تر مى شد ، رنگ از چهره آنان بر مى گشت و بدن هايشان به لرزه و قلب هايشان به تپش مى افتاد ؛ امّا حسين عليه السلام و عدّه اى از ياران خاصّ او ، رنگ چهره شان روشن مى شد و بدن هايشان آرام مى گرفت و دل هايشان تسكين مى يافت. همراهان به يكديگر گفتند: ببينيد، از مرگ باكى ندارد!
حسين عليه السلام به ايشان فرمود: «صبور باشيد ، اى بزرگ زادگان؛ زيرا مرگ ، چيزى نيست ، جز پلى كه شما را از رنج و سختى به سوى بهشت هاى پهناور و خوشى و آرامش هميشگى عبور مى دهد. پس كدام يك از شما دوست ندارد كه از زندانى به كاخى منتقل شود؟ و براى دشمنان شما ، مرگ چيزى نيست ، جز همانند كسى كه از كاخى به زندان و شكنجه گاهى منتقل شود. پدرم از پيامبر خدا برايم حديث كرد كه: «دنيا، زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ ، پل آنان به سوى بهشتشان و پل اينان به سوى دوزخشان است. هرگز دروغ نگفته ام و به من ، دروغ گفته نشده است».
الإمام زين العابدين عليه السلام : وَاللّه ِ مَا الدُّنيا وَالآخِرَةُ إلاّ كَكَفَّتَيِ الميزانِ ؛ فَأَيُّهُما رَجَحَ ذَهَبَ بِالآخَرِ .
امام زين العابدين عليه السلام : به خدا سوگند ، دنيا و آخرت ، درست مانند دو كفّه ترازويند كه هركدام سنگين تر شود ، ديگرى سبُك تر مى شود.
الإمام زين العابدين عليه السلام : مِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللّه ِ تَعالى أنَّ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام اُهدِيَ رَأسُهُ [ إلى ] بَغِيٍّ في طَستٍ مِن ذَهَبٍ ، فيهِ تَسلِيَةٌ لِحُرٍّ فاضِلٍ يَرَى النّاقِصَ الدَّنِيَّ يَظفُرُ مِنَ الدُّنيا بِالحَظِّ السَّنِيِّ ، كَما أصابَت تِلكَ الفاجِرَةُ تِلكَ الهَدِيَّةَ العَظيمَةَ .
امام زين العابدين عليه السلام : از نشانه هاى بى ارزشى دنيا در نزد خداوند متعال، اين است كه سر يحيى بن زكريّا عليه السلام در تشتى از طلا به يك روسپى پيشكش شد، و اين خود ، مايه تسلّى خاطر هر آزاده بافضيلتى است كه مى بيند يك فرد بى كمال پست ، از دنيا به بهره وافر مى رسد، چنان كه آن روسپى به آن پيشكش گران سنگ دست يافت.
عنه عليه السلام : خَرَجنا مَعَ الحُسَينِ عليه السلام فَما نَزَلَ مَنزِلاً ولاَ ارتَحَلَ مِنهُ إلاّ ذَكَرَ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام وقَتلَهُ ، وقالَ يَوما : ومِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللّه ِ أنَّ رَأسَ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام اُهدِيَ إلى بَغِيٍّ مِن بَغايا بَني إسرائيل .
امام زين العابدين عليه السلام : با حسين عليه السلام به راه افتاديم. ايشان در هيچ منزلى فرود نمى آمد و از آن نمى كوچيد، مگر آن كه از يحيى بن زكريّا عليه السلام و كشته شدن او ياد مى كرد. روزى فرمود: «از بى ارزشى دنيا در نزد خداست كه سر يحيى بن زكريّا عليه السلام به فاحشه اى از فاحشه هاى بنى اسرائيل پيشكش شد».
الإمام زين العابدين عليه السلام ـ لَمّا سُئِلَ عَن أفضَلِ الأَعمالِ عِندَ اللّه ِ ـ : ما مِن عَمَلٍ بَعدَ مَعرِفَةِ اللّه ِ ـ جَلَّ وعَزَّ ـ ومَعرِفَةِ رَسولِهِ صلي الله عليه و آله أفضَلَ مِن بُغضِ الدُّنيا ، وإنَّ لِذلِكَ لَشُعَبا كَثيرَةً ، ولِلمَعاصي شُعَبا : فَأَوَّلُ ما عُصِيَ اللّه ُ بِهِ الكِبرُ ؛ وهِيَ مَعصِيَةُ إبليسَ حينَ أبى وَاستَكبَرَ وكانَ مِنَ الكافِرينَ ، وَالحِرصُ ؛ وهِيَ مَعصِيَةُ آدَم وحَوّاءَ حينَ قالَ اللّه ُ لَهُما : «كُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّــلِمِين» ، فَأَخَذا ما لا حاجَةَ بِهِما إلَيهِ ، فَدَخَلَ ذلِكَ عَلى ذُرِّيَّتِهِما إلى يَومِ القِيامَةِ ، وذلِكَ أنَّ أكثَرَ ما يَطلُبُ ابنُ آدَمَ ما لا حاجَةَ بِهِ إلَيهِ ، ثُمَّ الحَسَدُ ؛ وهِيَ مَعصِيَةُ ابنِ آدَمَ حَيثُ حَسَدَ أخاهُ فَقَتَلَهُ ، فَتَشَعَّبَ مِن ذلِكَ : حُبُّ النِّساءِ ، وحُبُّ
الدُّنيا ، وحُبُّ الرِّئاسَةِ ، وحُبُّ الرّاحَةِ ، وحُبُّ الكَلامِ ، وحُبُّ العُلُوِّ وَالثَّروَةِ ، فَصِرنَ سَبعَ خِصالٍ ، فَاجتَمَعنَ كُلُّهُنَّ في حُبِّ الدُّنيا ، فَقالَ الأَنبِياء وَالعُلَماء بَعدَ مَعرِفَةِ ذلِكَ : حُبُّ الدُّنيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ .
امام زين العابدين عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از برترين اعمال در نزد خداوندـ : بعد از شناخت خداوند و شناخت پيامبر او صلي الله عليه و آله ، هيچ عملى برتر از نفرت از دنيا نيست، و براى آن ، شاخه هاى بسيارى است ، چنان كه گناهان نيز شاخه هايى دارند و نخستين چيزى كه خدا با آن نافرمانى شد ، تكبّر بود و آن ، نافرمانى شيطان بود ، آن گاه كه سرپيچى و گردن فرازى كرد و از كافران شد. و [دوم ، [آزمندى بود و آن ، نافرمانى آدم و حوّا بود ، آن گاه كه خداوند به آن دو فرمود: «از هر چه مى خواهيد ، بخوريد ؛ ولى به اين درخت ، نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد بود» ؛ امّا آن دو [از سر آزمندى ، [چيزى را برداشتند كه بدان نيازى نداشتند، و اين خصلت به نسل آنها راه يافت تا روز قيامت. از همين رو ، آدميزاد ، به بيشتر آنچه مى طلبد ، نيازى ندارد. و [سوم ،] حسد بود و آن ، نافرمانى پسر آدم بود ، آن گاه كه به برادرش حسادت ورزيد و او را كشت.
و از اين خصلت ها ، زن دوستى، دنيادوستى، رياست خواهى، راحت طلبى، شهوت كلام، حبّ جاه و ثروت ، نشئت گرفت. پس، هفت خصلت شدند كه همگى در دنيادوستى گرد آمده اند. از اين رو، پيغمبران و دانشمندان ـ كه اين نكته را شناخته اند ـ گفته اند: دنيادوستى ، منشأ هر گناهى است.
الإمام زين العابدين عليه السلام : ما مِن عَمَلٍ بَعدَ مَعرِفَةِ اللّه ِ ـ جَلَّ وعَزَّ ـ ومَعرِفَةِ رَسولِهِ أفضَلَ مِن بُغضِ الدُّنيا .
امام زين العابدين عليه السلام : بعد از شناخت خداوند و شناخت پيامبر او، هيچ كارى برتر از بيزارى از دنيا نيست.
الإمام زين العابدين عليه السلام : ما آثَرَ قَومٌ قَطُّ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ ، إلاّ ساءَ مُنقَلَبُهُم وساءَ مَصيرُهُم .
امام زين العابدين عليه السلام : هرگز هيچ مردمى دنيا را بر آخرت برنگزيدند ، مگر آن كه فرجامى بد و سرنوشتى ناگوار يافتند.