عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المُنافقِ كمَثَلِ الشّاةِ العائرَةِ بَينَ الغَنَمَينِ ، تَعِيرُ إلى هذهِ مَرّةً و إلى هذهِ مَرّةً لا تَدري أَيُّهما تَتبَعُ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت منافق، حكايت گوسفندى است كه ميان دو رمه گوسفند سرگردان است؛ گاه به طرف اين رمه مى رود و گاه به طرف آن رمه و نمى داند دنبال كدام يك برود.
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المُنافقِ مَثَلُ جِذعِ النَّخلِ؛ أرادَ صاحِبُهُ أن يَنتَفِعَ بهِ في بَعضِ بِنائهِ فلَم يَستَقِمْ لَهُ في المَوضِعِ الّذي أرادَ ، فحَوّلَهُ في مَوضِعٍ آخَرَ فلَم يَستَقِمْ لَهُ ، فكانَ آخِرُ ذلكَ أنْ أحرَقَهُ بالنّارِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت منافق،حكايت تنه درخت خرماست كه صاحبش مى خواهد از آن در قسمتى از ساختمان خانه اش استفاده كند و در جايى كه مى خواهد بگذارد، درست قرار نمى گيرد. لذا آن را در جاى ديگر ساختمان مى گذارد و براى آن جا هم مناسب نيست و بالاخره كار به آن جا مى رسد كه آن را مى سوزاند.
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أفضَلُ نِساءِ أهلِ الجَنّةِ : خَديجَةُ بِنتُ خُوَيلِدٍ ، و فاطِمَةُ بِنتُ مُحمّدٍ صلى الله عليه و آله ، و مَريَمُ بِنتُ عِمرانَ ، و آسِيَةُ بِنتُ مُزاحِمٍ امرأةُ فِرعَونَ··· .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : برترين زنان بهشت عبارتند از: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمّد صلى الله عليه و آله ، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم همسر فرعون···.
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ و أخيهِ كمَثَلِ الكَفَّينِ تُنَقّي أحَدُهُما . الاُخْرى .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت مؤمن و برادرش حكايت دو كف دست است كه يكى از آنها ديگرى را تميز مى كند.
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِينَ في تَوادِّهِم و تَراحُمِهِم و تَعاطُفِهِم مَثَلُ الجَسَدِ ؛ إذا اشتَكى مِنهُ عُضوٌ تَداعى لَهُ سائرُ الجَسَدِ بالسَّهَرِ و الحُمّى .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت مؤمنان در دوستى و مهربانى و دلسوزى نسبت به يكديگر، حكايت پيكر [آدمى ]است، كه هرگاه عضوى از آن به درد آيد ساير اعضاى بدن با شب نخوابيدن و تب دار شدن با آن همدردى مى كنند.
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ مؤمنٍ لا يَرعى حُقوقَ إخوانِهِ المؤمِنينَ كمَثَلِ مَن حَواسُّهُ كُلُّها صَحيحَةٌ ، فهُوَ لا يَتأمَّلُ بعَقلِهِ ، و لا يُبصِرُ بعَينِهِ ، و لا يَسمَعُ باُذُنِهِ ، و لا يُعَبِّرُ بلِسانِهِ عَن حاجَتِهِ ، و لا يَدفَعُ المَكارِهَ عَن نَفْسِهِ بالإدلاءِ بحُجَجِهِ ، و لا يَبطِشُ لشَيءٍ بيَدَيهِ ، و لا يَنهَضُ إلى شَيءٍ برِجْلَيهِ ، فذلكَ قِطعَةُ لَحمٍ قد فاتَتهُ المَنافِعُ ، و صارَ غَرَضا لكُلِّ المَكارِهِ ، فكذلكَ المؤمنُ إذا جَهِلَ حُقوقَ إخوانِهِ فاتَهُ ثَوابُ حُقوقِهِم ، فكانَ كالعَطشانِ بحَضرَةِ الماءِ الباردِ فلَم يَشرَبْ حتّى طَفى ··· فإذا هُو سَليبُ كُلِّ نِعمَةٍ ، مُبتلىً بكُلِّ آفَةٍ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مثل مؤمنى كه حقوق برادران مؤمن خويش را رعايت نمى كند، مثل كسى است كه تمام حواسّ او سالم است؛ امّا با عقلش نمى انديشد، با چشمش نمى بيند، با گوشش نمى شنود، با زبانش مشكل خود را نمى گويد، با بيان دلايل و براهينش ناملايمات و گزندها را از خود دور نمى كند، با دست خود به چيزى حمله نمى كند، با پاى خود به طرف چيزى نمى شتابد. چنين كسى يك تكّه گوشت بى خاصيت است و آماج هر گونه گزندى مى باشد. همچنين است مؤمن؛ هرگاه حقوق برادران خود را ناديده بگيرد، ثواب [رعايت ]حقوق آنان را از دست مى دهد و مانند تشنه اى خواهد بود كه در برابرش آب خنكى باشد و از آن ننوشد تا از بين برود··· هر نعمتى از او سلب مى شود و به هر آفتى مبتلا مى گردد.
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَثَلُ القائمِ على حُدودِ اللّه ِ و المُداهِنِ فيها كمَثَلِ قَومٍ استَهَموا على سَفينَةٍ في البَحرِ ، فأصابَ بَعضُهُم أعلاها و أصابَ بَعضُهُم أسْفَلَها ، فكانَ الّذينَ في أسفَلِها إذا استَقَوا مِن الماءِ مَرُّوا على مَن فَوقَهُم ، فقالَ الّذينَ في أعلاها: لا نَدَعُهُم يَصعَدونَ فيُؤذونا ، فقالوا : لو أنّا خَرَقنا في نَصيبِنا خَرقا و لَم نُؤذِ مَن فَوقَنا! فإن يَترُكوهُم و ما أرادُوا هَلَكوا جَميعا ، و إن أخَذوا على أيديهِم نَجَوا و نَجَوا جَميعا .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت به پا دارنده حدود خدا و مسامحه گر در آن، حكايت قومى است كه بر سر تقسيم جا در كشتى قرعه زدند و قسمت بالاى كشتى (عرشه آن) به نام عدّه اى در آمد و پايين آن به نام عدّه اى ديگر. افراد طبقه زيرين هر گاه مى خواستند آب بردارند، مى بايست از كنار بالايى ها بگذرند. سرنشينان عرشه كشتى گفتند ما به آنها اجازه نمى دهيم بالا بيايند و باعث آزار و اذيت ما شوند. سرنشينان طبقه پايين گفتند: بهتر است در قسمت خودمان سوراخى ايجاد كنيم و بالايى هايمان را اذيت نكنيم. در اين صورت اگر سرنشينان عرشه بگذارند كه اين عده كار خودشان را انجام دهند، همگى از بين مى روند و اگر جلو آنها را بگيرند هم آنان و هم خودشان، همگى، نجات مى يابند.
عنه صلى الله عليه و آله : مُدهِنٌ في حُدودِ اللّه ِ و الرّاكِبُ حُدودَ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ و الآمِرُ بها و النّاهي عَنها كمَثَلِ قَومٍ استَهَموا على سَفينَةٍ مِن سُفُنِ البَحرِ ، فأصابَ بعضُهُم مُؤخَّرَ السَّفينَةِ و أبعَدَها عنِ المِرفَقِ و كانوا سُفَهاءَ ، فكانوا إذا أتَوا على رِحالِ القَومِ آذَوهُم ، فقالوا : نَحنُ أقرَبُ أهلِ السَّفينَةِ مِن المِرفَقِ و أبعَدُها مِن الماءِ ، و بَينَنا و بَينَ المِرفَقِ أن نَخرِقَ السّفينَةِ ثُمّ نَسُدَّهُ إذا استَقَينا مِنهُ ، فقالَ ضُرَباؤهُ مِن السُّفَهاءِ : فادخُلْ، فدَخَلَ فأهوى إلى فاسٍ يَضرِبُ بهِ عَرضَ السَّفينَةِ ، فأشرَفَ علَيهِ رجُلٌ مِنهُم و نَشَدَهُ: ما تَصنعُ ؟ ! قالَ : نَحنُ أقرَبُكُم إلى المِرفَقِ و أبعَدُكُم مِنهُ ، أخرِقُ دَفَّ هذهِ السَّفينَةِ ، فإذا استَقَينا سَدَدناهُ ، قالَ : لا تَفعَلْ ؛ فإنّكَ إذا تَهلِكُ و نَهلِكُ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت كسى كه در حدود خدا سهل انگارى مى كند و كسى كه حدود خداوند عزّ و جلّ را پاس مى دارد و به رعايت آنها دستور مى دهد و از شكستن آنها باز مى دارد، همچون حكايت گروهى است كه بر سر تقسيم جا در كشتى قرعه زدند و قسمت عقب كشتى و دورترين جاى آن با دستشويى به نام برخى از ايشان در آمد. اين عده مردمى نادان بودند و هرگاه از جايگاه بقيه مى گذشتند، موجب آزار و اذيّت ايشان مى شدند. پس گفتند: ما از بقيه اهل كشتى به دستشويى نزديكتر و از آب دورتريم، بين خود و دستشويى سوراخى در كشتى ايجاد مى كنيم و وقتى آب برداشتيم آن را مى بنديم. همتايان نادان او گفتند: داخل شو. او داخل رفت و تبرى برداشت تا ديوار كشتى را سوراخ كند. يكى از سرنشينان متوجه او شد و صدا زد چه مى كنى؟ گفت: ما از شما به دستشويى نزديك تر و به آب دورتر هستيم، ديواره كشتى را مى شكافم و وقتى آب برداشتيم آن را مى بنديم. آن مرد گفت: اين كار را نكن؛ زيرا در اين صورت هم خودت از بين مى روى و هم ما.
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَثَلُ الفاجِرِ الّذي يَقرأُ القُرآنَ كمَثَلِ الرَّيحانَةِ ؛ رِيحُها طَيِّبٌ و طَعمُها مُرٌّ . و مَثَلُ الفاجِرِ الّذي لا يَقرأُ القُرآنَ كمَثَلِ الحَنظَلَةِ ؛ طَعمُها مُرٌّ و لا رِيحَ لَها .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَثَل نابكارى كه قرآن مى خواند، مانند ريحان است كه خوشبو و تلخ مزه است و مثل نابكارى كه قرآن نمى خواند، مانند حنظل است كه طعمش تلخ است و رايحه اى هم ندارد.
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المُنافقِ الّذي يَقرَأُ القُرآنَ كمَثَلِ الرَّيحانَةِ ؛ ريحُها طَيِّبٌ و طَعمُها مُرٌّ . و مَثَلُ المُنافقِ الّذي لا يَقرَأُ القُرآنَ كمَثَلِ الحَنظَلَةِ ؛ رِيحُها مُرٌّ و طَعمُها مُرٌّ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَثَل منافقى كه قرآن مى خواند، مانند ريحان است كه بوى خوش دارد و مزه اش تلخ است و مَثَل منافقى كه قرآن نمى خواند مانند حنظل است كه هم بويش تلخ است و هم مزه اش تلخ.