پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَثَل مؤمن، مَثَل خوشه [گندم يا جو ]است كه گاه كج مى شود و گاه راست [در معرض حوادث و بلاهاست].
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ مَثَلُ السُّنبُلَةِ؛ تَستَقيمُ مَرّةً و تَحمَرُّ مَرّةً . و مَثَلُ الكافرِ مَثَلُ الأرْزَةِ؛ لا تَزالُ مُستَقيمَةً حتّى تَخِرَّ و لا تَشعُرَ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مؤمن، مثل خوشه [گندم يا جو]است كه گاه راست مى شود و گاه سرخ. و كافر مانند صنوبر است كه هميشه راست است، تا آن كه يكباره فرو مى افتد (هيچ بلا و مصيبتى به او و اموال و اولادش نمى رسد و ناگهان مرگ به سراغش مى آيد و او را غافلگير مى كند).
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ مَثَلُ الخامَةِ؛ تَحمَرُّ مَرّةً و تَصفَرُّ اُخرى ، و الكافرُ كالأرْزَةِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَثَل مؤمن، مَثَل گياهى نو رسته است كه گاه سرخ مى شود و گاه زرد . امّا كافر مانند درخت صنوبر است.
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ كمَثَلِ خامَةِ الزَّرعِ؛ مِن حَيثُ أتَتها الرِّيحُ كَفَأتها، فإذا سَكَنَتِ اعتَدَلَت ، و كذلكَ المؤمنُ يُكفَأُ بالبَلاءِ . و مَثَلُ الفاجِرِ كالأرْزَةِ صَمّاءُ مُعتَدِلَةٌ، حتّى يَقصِمَها اللّه ُ إذا شاءَ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت مؤمن، حكايت كِشته اى ترو تازه است كه از هر طرف باد بر آن بوزد، خميده اش مى كند و چون باد بايستد راست مى شود. بدينسان مؤمن نيز با بلا كج و خميده مى شود. [اما ]فاجر مانند درخت صنوبر است كه سخت و راست است، تا هرگاه كه خداوند خواهد و آن را بشكند.
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ كمَثَلِ الزَّرعِ ، لا تَزالُ الرِّياحُ تَفيؤهُ ، و لا يَزالُ المؤمنُ يُصيبُهُ بَلاءٌ ، و مَثَلُ المنافِقِ مَثَلُ الشَّجَرَةِ الأرْزِ، لا تَهتَزُّ حتّى تُستَحصَدَ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت مؤمن، حكايت زراعتى است كه وزش بادها همواره آن را به هر سو خميده مى كند؛ مؤمن نيز پيوسته در معرض بلاست. حكايت منافق، حكايت درخت صنوبر است كه تكان نمى خورد ، تا آن كه وقت بريدنش فرا مى رسد.
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ كمَثَلِ النَّحلَةِ ؛ إن أكَلَتْ أكَلَت طَيِّبا ، و إن وَضَعَت وَضَعت طَيِّبا ، و إن وَقَعت على عُودٍ نَخِرٍ لَم تَكسِرْهُ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَثَل مؤمن، مَثَل زنبور عسل است كه اگر بخورد، چيزهاى پاك و پاكيزه مى خورد و اگر توليد كند، چيزى پاك و پاكيزه توليد مى كند و اگر روى شاخه پوسيده اى بنشيند، آن را نمى شكند.
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ مَثَلُ سَبيكَةِ الذَّهَبِ ؛ إن نَفَختَ علَيها احمَرَّت ، و إن وُزِنَت لَم تَنقُصْ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مؤمن، مانند شمش طلاست كه اگر در آتش نهاده شود، سرخ مى گردد و اگر وزن شود، كم نشان نمى دهد.
عنه صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ كالبَيتِ الخَرِبِ في الظّاهِرِ ، فإذا دَخَلتَهُ وجَدتَهُ مُؤنَّقا. و مَثَلُ الفاجِرِ كمَثَلِ القَبرِ المُشرِفِ المُجَصَّصِ يُعجِبُ مَن رآهُ و جَوفُهُ مُمتَلئٌ نَتْنا .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت مؤمن، حكايت خانه اى است كه بيرونش ويرانه است اما چون داخلش شوى آن را آراسته و زيبا مى بينى و حكايت كافر به مانند گور برجسته گچ كارى شده است كه هر كس آن را ببيند، خوشش مى آيد اما درونش آكنده از بوى گند است.
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَثَلُ المؤمنِ و المُنافِقِ و الكافِرِ كمَثَلِ رَهطٍ ثَلاثةٍ وَقَعوا إلى نَهرٍ ، فوَقَعَ المؤمنُ فقَطعَ ، ثُمّ وَقَعَ المُنافِقُ حتّى إذا كادَ أن يَصِلَ إلَى المؤمنِ ناداهُ الكافِرُ أنْ هَلُمَّ إلَيَّ فإنِّي أخشى علَيكَ ، و ناداهُ المؤمنُ أنْ هَلُمَّ إلَيّ فإنّ عِندي و عِندي يحظى لَهُ ما عِندَهُ . فما زالَ المُنافقُ يَتَردّدُ بَينَهُما حتّى أتى عَليهِ أذىً فغَرّقَهُ ، و إنّ المُنافقَ لَم يَزَلْ في شَكٍّ و شُبهَةٍ حتّى أتى علَيهِ المَوتُ و هُو كَذلكَ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت مؤمن و منافق و كافر، حكايت يك گروه سه نفرى است كه به سوى رودخانه اى مى روند. ابتدا مؤمن وارد رودخانه مى شود و از آن مى گذرد. سپس منافق وارد مى شود و چيزى نمانده كه خودش را به مؤمن برساند امّا كافر صدايش مى زند: به سوى من بيا؛ زيرا براى تو نگرانم و مؤمن صدا مى زند كه: به سوى من بيا؛ زيرا نزد من بهره مند خواهى بود. منافق پيوسته ميان آن دو تردّد مى كند تا آن كه بالاخره گزندى به او مى رسد و غرقش مى كند. آرى منافق پيوسته در شك و شبهه به سر مى برد تا آن كه مرگش فرا مى رسد. او چنين حالتى دارد.