لُقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ و هُوَ يَعِظُهُ ـ : يا بُنَيَّ ، إن تَكُ في شَكٍّ مِن المَوتِ فارفَعْ عن نَفسِكَ النَّومَ و لَن تَستَطيعَ ذلكَ ، و إن كُنتَ في شَكٍّ مِن البَعثِ فادفَعْ عن نفسِكَ الانتِباهَ و لَن تَستَطيعَ ذلكَ ، فإنّكَ إذا فَكَّرتَ عَلِمتَ أنّ نفسَكَ بِيَدِ غَيرِكَ ، و إنّما النَّومُ بمَنزِلَةِ المَوتِ ، و إنّما اليَقَظَةُ بعدَ النَّومِ بمَنزِلَةِ البَعثِ بعدَ المَوتِ ···
يا بُنَيَّ ، لا تَقتَرِبْ فيَكونَ أبعَدَ لكَ ، و لا تَبعُدْ فتُهانَ ، كلُّ دابَّةٍ تُحِبُّ مِثلَها و ابنُ آدمَ لا يُحِبُّ مِثلَهُ! . لا تَنشُرْ بِرَّكَ (بَزَّكَ) إلاّ عِند باغِيهِ ، و كما لَيس بينَ الكَبشِ و الذِّئبِ خُلّةٌ
كذلكَ لَيس بينَ البارِّ و الفاجِرِ خُلّةٌ ، مَن يَقتَرِبْ مِن الرَّفْثِ (الزِّفْتِ) يَعلَقْ بهِ بَعضُهُ ، كذلكَ مَن يُشارِكِ الفاجِرَ يَتَعلَّمْ مِن طُرُقِهِ . مَن يُحِبَّ المِراءَ يُشتَمْ ، و مَن يَدخُلْ مَدخَلَ السَّوءِ يُتَّهَمْ ، و مَن يُقارِنْ قَرينَ السَّوءِ لا يَسلَمْ ، و مَن لا يَملِكْ لِسانَهُ يَندَمْ
يا بُنيَّ ، صاحِبْ مِائةً و لا تُعادِ واحِدا ، يا بُنَيَّ إنّما هُو خَلاقُكَ و خُلقُكَ ؛ فخَلاقُكَ دِينُكَ ، و خُلقُكَ بَينَكَ و بينَ النّاسِ ، فلا تَبغَّضَنَّ إلَيهِم ، و تَعَلَّمْ . مَحاسِنَ الأخلاقِ
و يا بُنَيَّ ، كُن عَبدا للأخيارِ و لا تَكُن وَلَدا للأشرارِ . يا بُنيِّ ، علَيكَ بأداءِ الأمانَةِ تَسلَمْ دُنياكَ و آخِرتُكَ ، و كُن أمِينا فإنَّ اللّه َ تعالى لا يُحِبُّ الخائنينَ . يا بُنيَّ ، لا تُرِ النّاسَ أنّكَ تَخشَى اللّه َ و قَلبُكَ فاجِرٌ .
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزند خود ـ فرمود : فرزندم! اگر درباره مردن شك دارى، خواب را از خودت بردار، امّا بدان كه هرگز توان اين كار را ندارى و اگر درباره رستاخيز شك دارى، بيدار شدن از خواب را از خودت بردار؛ ليكن بدان كه هرگز نمى توانى چنين كنى. اگر بينديشى پى مى برى كه جان تو در اختيار غير توست و خواب در حقيقت به منزله مرگ است و بيدار شدن پس از خواب به منزله برانگيخته شدن پس از مرگ···
فرزندم! نزديك مشو كه از تو دورتر مى شود و دور مشو كه خوار مى شوى. هر جنبنده اى همتاى خود را دوست دارد، مگر آدميزاد كه همتاى خويش را دوست نمى دارد . ! احسان خود را جز به كسى كه خواهان آن است عرضه مدار. همچنان كه هيچ گاه ميان گوسفند و گرگ دوستى برقرار نمى شود، ميان نيكوكار و بدكار نيز
دوستى وجود ندارد. كسى كه به نجاست نزديك شود، لا جرم مقدارى از آن به بدن او مى چسبد، همچنين كسى كه با گنهكار درآميزد برخى از روش هاى او را ياد مى گيرد. كسى كه مجادله را خوش داشته باشد، ناسزا شنود، كسى كه به جاى بد نام قدم گذارد، مورد تهمت و سوء ظن قرار گيرد. كسى كه با بدان همنشينى كند، سالم نمى ماند. كسى كه اختيار زبان خود را نداشته باشد، پشيمان مى شود···
فرزندم! صد دوست بگير و يك دشمن مگير. فرزندم! در حقيقت تو را بهره اى است و خويى. بهره ات همان دين توست و خويَت، طرز رفتارت ميان مردم. پس، با آنان دشمنى مكن و خوى هاى نيكو را فراگير
فرزندم! بنده نيكان باش و فرزند بَدان مباش. فرزندم! امانت پرداز باش، تا دنيا و آخرتت سالم بماند. و امين باش؛ زيرا كه خداى متعال خيانتكاران را دوست ندارد.فرزندم! وقتى دلت گنهكار است، به مردم چنان وانمود مكن كه از خدا مى ترسى.
عنه عليه السلام ـ أيضا ـ : يا بُنَيَّ ، إنّ النّاسَ قد جَمَعوا قَبلَكَ لأولادِهِم فلَم يَبقَ ما جَمَعوا و لَم يَبقَ مَن جَمَعوا لَهُ ، و إنّما أنتَ عَبدٌ مُستَأجَرٌ قد اُمِرتَ بعَمَلٍ و وُعِدتَ علَيهِ
أجرا ، فأوفِ عَمَلَكَ و استَوفِ أجرَكَ ، و لا تَكُنْ في هذهِ الدُّنيا بمَنزِلَةِ شاةٍ وَقَعَت في زَرعٍ أخضَرَ فأكَلَت حتّى سَمِنَت فكانَ حَتفُها . عِند سِمنِها ، و لكنِ اجعَلِ الدُّنيا بمَنزِلَةِ قَنطَرَةٍ على نَهرٍ جُزتَ علَيها ، و تَركتَها و لَم تَرجِعْ إلَيها آخِرَ الدَّهرِ ، أخرِبْها و لا تُعَمِّرْها فإنّكَ لَم تُؤمَرْ بعِمارَتِها
و اعلَمْ أنّكَ سَتُسألُ غَدا إذا وَقَفتَ بينَ يَدَيِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ عن أربَعٍ : شَبابِكَ فيما أبلَيتَهُ ، و عُمرِكَ فيما أفنَيتَهُ ، و مالِكَ مِمّا اكتَسَبتَهُ ، و فيما أنفَقتَهُ ، فتَأهَّبْ لِذلكَ و أعِدَّ لَهُ جَوابا . و لا تأسَ على ما فاتَكَ مِن الدُّنيا ؛ فإنّ قَليلَ الدُّنيا لا يَدومُ بَقاؤهُ ، و كثيرَها لا يُؤمَنُ بَلاؤهُ ، فخُذْ حِذرَكَ ، و جِدَّ في أمرِكَ ، و اكشِفِ الغِطاءَ عن وَجهِكَ ، و تَعرَّضْ لمَعروفِ ربِّكَ ، وجَدِّدِ التَّوبَةَ في قَلبِكَ ، و اكمَشْ . في فِراقِكَ . قبلَ أن يُقصَدَ قَصدُكَ ، و يُقضى قَضاؤكَ ، و يُحالَ بَينَكَ و بينَ ما تُريدُ .
لقمان عليه السلام ـ در موعظه به فرزندش ـ فرمود : فرزندم! پيش از تو مردم براى فرزندانشان جمع كردند، امّا نه آنچه جمع كردند، باقى ماند و نه آنان كه برايشان جمع كردند. تو در حقيقت بنده اجيرى هستى كه مأمورى كارى انجام دهى و در مقابل آن، وعده مزدى به تو داده اند. پس كار خود را كامل انجام بده و مزدت را كامل بگير. در اين دنيا
چون گوسفندى مباش كه در كشتزارى سرسبز افتاده و آن قدر چريده است كه پروار گشته و مرگش با همان پروار شدن است؛ بلكه دنيا را چونان پُلى بر روى رودخانه اى بدان كه از آن مى گذرى و پشت سر مى گذارى و ديگر هرگز به سوى آن برنمى گردى. آن را ويران ساز و آبادش مساز؛ زيرا كه مأمور به آباد كردن آن نيستى
بدان كه فردا چون در پيشگاه خداوند عزّ و جلّ بايستى، از چهار چيز بازخواست خواهى شد : از جوانيت كه چگونه به پيرى رساندى و از عمرت كه در چه راه گذراندى و از مالت كه از چه راه به دست آوردى و در چه راه خرج كردى. پس خود را براى آن روز آماده ساز و براى اين پرسش ها، پاسخى فراهم كن. و براى آنچه از دنيا از دست داده اى اندوه مخور؛ زيرا اندكِ دنيا چندان نمى پايد و بسيارِ آن مايه فتنه و بلاست. پس، به هوش باش، و در كار خويش بكوش و پرده [ى غفلت] از چهره [ى دل ]خود كنار زن و پسند و خوبى پروردگارت را بجوى و در دلت هر دم توبه كن و پيش از آنكه قصد [جانِ ]تو شود و ايّامت به سر آيد و مرگ ميان تو و خواسته هايت فاصله اندازد، در استفاده از فرصتى كه دارى بشتاب.
عنه عليه السلام ـ أيضا ـ : يا بُنَيَّ ، إيّاكَ و الضَّجَرَ و سُوءَ الخُلقِ و قِلّةَ الصَّبرِ ؛ فلا يَستَقيمُ على هذهِ الخِصالِ صاحِبٌ ، و ألزِمْ نَفسَكَ التُّؤدَةَ . في اُمورِكَ ، و صَبِّرْ على مَؤوناتِ الإخوانِ نَفسَكَ ، و حَسِّنْ مَع جَميعِ النّاسِ خُلقَكَ
يا بُنَيَّ ، إن عَدِمَكَ ما تَصِلُ بهِ قَرابَتَكَ و تَتَفَضَّلُ بهِ على إخوَتِكَ فلا يَعدِمَنَّكَ حُسنُ الخُلقِ و بَسطُ البِشرِ ؛ فإنّ مَن أحسَنَ خُلقَهُ أحَبَّهُ الأخيارُ و جانَبَهُ الفُجّارُ . و اقنَعْ بقِسمِ اللّه ِ لكَ يَصْفُ عَيشُكَ ، فإن أرَدتَ أن تَجمَعَ عِزَّ الدُّنيا فاقطَعْ طَمَعَكَ مِمّا في أيدي النّاسِ ، فإنّما بَلَغَ الأنبياءُ و الصِّدِّيقونَ ما بَلَغوا بِقَطعِ طَمَعِهِم .
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : فرزندم! از بى حوصلگى و بد خويى و كم صبرى بپرهيز؛ زيرا هيچ دوستى تحمّل اين خصلت ها را ندارد. در كارهايت خود را به تأنّى و آرامش پايبند گردان و آن را بر تحمّل زحمات (بار هزينه هاى) برادران شكيبا ساز و با همه مردم خوش اخلاق باش
فرزندم! اگر [از مال دنيا] چيزى ندارى كه با آن به خويشانت رسيدگى كنى و به برادرانت ببخشى، دست كم خوش خويى و خوشرويى [با آنان] را از دست مده؛ زيرا كسى كه اخلاق خوش داشته باشد، نيكان او را دوست بدارند و بدكاران از وى دورى كنند. به قسمت خدا قانع باش، تا زندگى به كام تو گوارا شود. اگر مى خواهى عزّت دنيا را يكجا داشته باشى، چشم طمع از آنچه مردم دارند بركن؛ چرا كه انبيا و صدّيقان اگر به آن مقامات رسيدند، از آن روى بود كه رشته طمع خود را بريدند.
لقمان عليه السلام : بردبار، جز هنگام خشم شناخته نشود .
لُقمانُ عليه السلام ـ لابنهِ و هُو يَعِظُهُ ـ : يا بُنَيَّ ، كُنْ ذا قَلبَينِ : قَلبٌ تَخافُ باللّه ِ . خَوفا لا يُخالِطُهُ تَفْريطٌ ، و قَلبٌ تَرجو بهِ اللّه َ رَجاءً لا يُخالِطُهُ تَغْريرٌ .
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : فرزندم ! داراى دو دل باش : با يك دل از خدا بترس ، ترسى كه در آن تفريط راه نيابد و با دلى ديگر به خدا اميدوار باش ، اميدى كه تو را غرّه نسازد .
لقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ و هو يَعِظُهُ ـ : بِعْ دُنياكَ بِآخِرَتِكَ تَربَحْهُما جميعاً ، و لا تَبِعْ آخِرَتَكَ بدُنياكَ تَخْسَرهما جميعاً .
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : دنيايت را به آخرتت بفروش كه هر دو را به دست مى آورى و آخرتت را به دنيايت مفروش كه هر دو را از دست مى دهى .
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : دنيا را زندان خود ببين، تا آخرت بهشت تو باشد .
لقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ و هو يَعِظُهُ ـ : يا بُنَيَّ ، لا تَدخُلْ في الدنيا دُخولاً يَضُرُّ بآخِرَتِكَ ، و لا تَترُكْها تَرْكاً تكونُ كَلاًّ عَلَى الناسِ .
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : فرزندم! به دنيا چنان نپرداز كه به آخرتت زيان زند و آن را چنان رها مكن كه سر بار مردم شوى .
لقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ و هو يَعِظُهُ ـ : يا بُنَيَّ ، إنّ الدنيا بحرٌ عميقٌ قد هَلَكَ فيها عالَمٌ كثيرٌ ، فاجعَلْ سفينَتَكَ فيها الإيمانَ ، و اجعَلْ شِراعَها التوكُّلَ ، و اجعَلْ زادَكَ فيها تَقوَى اللّه ِ ، فإن نَجَوتَ فَبِرَحمةِ اللّه ِ و إن هَلَكتَ فَبِذُنُوبِكَ .
لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : فرزندم! دنيا درياى ژرفى است كه خلق بسيارى در آن از بين رفته اند ؛ پس كشتى خود را در اين دريا ايمان قرار ده و بادبان آن را توكّل و توشه ات را تقواى خدا ؛ اگر نجات يافتى، به سبب لطف و رحمت خداوند است و اگر از بين رفتى، به سبب گناهان خودت مى باشد .
لقمانُ عليه السلام ـ لابْنِهِ ـ : يا بُنَيَّ مَن يُرِدْ رِضوانَ اللّه ِ يُسخِطْ نفسَهُ كثيرا ، و مَن لا يُسخِطْ نفسَهُ لا يَرضى بهِ .
لقمان عليه السلام ـ به فرزندش ـ فرمود : فرزندم! كسى كه خشنودى خدا را بخواهد ، نفْس خود را زياد ناخشنود مى كند و هركه نفْس خويش را ناخشنود نكند، خدا را خشنود نسازد .