احادیث لقمان حکیم علیه السلام

لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : نماز را با جماعت بخوان ، گرچه روى نيزه باشد !

لقمان عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود ـ فرمود : فرزندم! از جمله چيزهايى كه بايد در برابر دشمنت به آن مسلّح شوى و در نتيجه، او را به خاك افكنى، اين است كه با او به زبان چرب و نرم سخن گويى و وانمود كنى كه از وى خرسند هستى، و از او دورى مكن كه آنچه در انديشه ات مى گذرد بر او آشكار مى شود و در نتيجه، خودش را در برابر تو آماده مى سازد.

لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : اگر مى خواهى عزّت دنيا را به دست آورى، طمع خويش را از آنچه مردم دارند، ببُر؛ زيرا پيامبران و صدّيقان، به سبب بركندن طمع خود، به آن مقامات رسيدند.

لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزند خود ـ فرمود : فرزندم! اگر در مردن شك دارى، خوابيدن را از خودت بردار اما بدان كه هرگز توان اين كار را ندارى و اگر در برانگيخته شدن ترديد دارى بيدار شدن از خواب را از خودت دور گردان، اما بدان كه هرگز نتوانى چنين كنى.

صفحه اختصاصي حديث و آيات قرآن:
( وَالَّذِينَ إذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّه َ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ) .
حديث
( وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّه َ يَجِدِ اللّه َ غَفُورا رَحِيما ) . حديث

«و [اهل تقوا] كسانى [هستند] كه چون كار زشتى كنند يا به خود ستم ورزند، خدا را ياد مى كنند و براى گناهانشان آمرزش مى طلبند».
«و هر كس كه كار بدى كند يا به خود ستم نمايد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خداوند را آمرزنده و مهربان مى يابد».
لقمانُ عليه السلام ـ في وصيَّتِهِ لابنِهِ ـ : يا بُنَيَّ ، لا يكونُ الدِّيكُ أكيَسَ مِنكَ ،يقومُ في وَقتِ السَّحَرِ ويَستَغفِرُ ، وأنتَ نائمٌ ! حديث

لقمان عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود ـ فرمود : فرزندم! مبادا خروس از تو زرنگتر باشد، هنگام سحر كه تو در خوابى او بر مى خيزد و آمرزش مى طلبد!

لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : پسرم! هر چيزى را نشانه اى است كه با آن شناخته مى شود و به وجود آن گواهى مى دهد ... و غافل را سه نشانه است : سهو و سرگرمى و فراموشى.

لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : فرزندم! با دانشمندان بنشين و زانو به زانوى آنان بزن؛ زيرا خداوند عز و جل، همچنان كه زمين را با بارش آسمان حيات مى بخشد، دلها را با نور حكمت زنده مى كند.

صفحه اختصاصي حديث و آيات قرآن:
(مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه ِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّه َ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّه ُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرا) .
حديث

«و هر كس به خدا توكّل كند، او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است».
لُقمانُ عليه السلام ـ لابنِهِ وهُو يَعِظُهُ ـ : يا بُنَيَّ ، ثِقْ باللّه ِ عَزَّوجلَّ ثُمّ سَلْ في النّاسِ : هَل مِن أحَدٍ وَثِقَ باللّه ِ فلَم يُنجِهِ ؟! يا بُنَيَّ ، تَوَكَّلْ علَى اللّه ِ ثُمّ سَلْ في النّاسِ : مَن ذا الّذي تَوَكَّلَ علَى اللّه ِ فلَم يَكفِهِ ؟! حديث

لقمان ـ در اندرز به فرزندش ـ فرمود : فرزندم! به خداوند عز و جل اعتماد كن و آنگاه در ميان مردم پرس و جو كن [ببين ]آيا كسى هست كه به خدا اعتماد كرده باشد و خداوند او را نجات نداده باشد؟! فرزندم! به خدا توكّل كن و سپس در ميان مردم پرسش كن كه: كيست كه به خدا توكّل كرده و خداوند كفايتش نكرده باشد؟!

پيش گفتار

جوانى ، بهترين فرصت زندگى براى خودسازى و سازندگى است و جوانان ، ارزنده ترين ذخاير و سرمايه هاى جوامع انسانى هستند. از اين رو ، رشد و بالندگى هر كشور ، در گرو آموزش و پرورش نيروى جوان آن است و موضوع جوانان در تاريخ بشر ، همواره مورد توجّه رهبران فرهنگى، دينى و سياسى جهان بوده است . يكى از نويسندگان معاصر مى نويسد :
گِزِنفون، حكيم و مورّخ يونانى (430 ـ 355 ق.م) ، دو كتاب راجع به ايران نوشته است كه يكى از آن دو كورش نامه است. در اين اثر ، شرحى راجع به تربيت جوانان ايران در دوران هخامنشى آورده و از جمله مى نويسد: «تقوا و فضيلت به فرزندان خود مى آموزند، همان گونه كه ديگران خواندن و نوشتن را ... در قوانين ايران ، كوشش مى شود كه افراد ، تربيتى پيدا كنند كه آنان را پيشاپيش ، از دست يازيدن به كارهاى ننگين و شرارت آميز ، باز دارد» ...
گزنفون ، يكى از علّت هاى اقتدار هخامنشيان را ـ كه در زمان خود ، بزرگ ترين كشور جهان بودند ـ همين توجّه به تربيت جوانان مى داند. حديث
در جهان امروز ، كه عصر انفجار اطّلاعات است ، از يك سو، دسترس جوانان به انواع آگاهى ها، زمينه رشد دانش و پيشرفت فنّاورى را فراهم كرده است و از سوى ديگر، سوداگران بين المللى و سودجويان سياسى و اقتصادى ، بيش از دوران هاى
گذشته از سرمايه جوانان ، سوء استفاده مى كنند و بدين لحاظ ، پرداختن به مسائل جوانان در جهان امروز ، بيش از گذشته حائز اهمّيت است حديث و در ايران ، به دليل اين كه نزديك نيمى از جمعيت آن جوان اند ، حديث مسئله جوانان ، اهمّيت فوق العاده اى دارد .
علاوه بر اين، آنچه بر اهمّيت پرداختن به مسائل جوانان ايرانى مى افزايد، نقش آنان در پيروزى انقلاب اسلامى است كه موجب شده تا جريان هاى سياسى و فرهنگى مخالف، به منظور پيشگيرى از انتقال فرهنگ انقلاب اسلامى به نقاط ديگر جهان ، براى ايجاد انحراف اخلاقى و سياسى در جوانان ايرانى برنامه ريزى كنند.


پژوهش هاى اسلامى درباره جوانان

پژوهشگران اسلامى ، از ديرباز به مسائل جوانان پرداخته اند . براى نمونه مى توان به كتابى به نام فضل الشُبّان و تقدّمهم على كثير من ذوى الأسنان (برترى جوانان و تقدّم آنان بر بسيارى از سالخوردگان) حديث اشاره كرد كه در سده هاى سوم و چهارم هجرى تأليف شده است. مانند اين نوشتار ، در ميان آثار اسلامى ، كم نيست و بخصوص در نيم قرن اخير ، دانشمندان مسلمان به موازات ديگر پژوهشگران ، نوشته هاى مفيد و
سازنده اى را درباره نسل جوان ارائه نموده اند، هرچند با عنايت به نيازهاى اين نسل در عصر حاضر، آنچه ارائه شده است ، تا نقطه مطلوب ، فاصله دارد.


كتاب شناسى جوانان

اهمّيت پژوهش درباره جوانان ، سبب شده است كه پژوهشگران در زمينه هاى تعليم و تربيت، روان شناسى و جامعه شناسى ، صدها مقاله و كتاب درباره ابعاد مختلف مسائل و مشكلات جوانان تهيّه كنند و كثرت منابع در اين زمينه ، موجب گرديده است كه جمعى به كتاب شناسى اين گونه آثار ، همّت گمارند. حديث


بهترين كتاب ها براى نسل جوان

نسل جوان در عصر حاضر ، احساسات، خواسته ها، نيازها و مشكلات ويژه اى دارد كه نسل هاى گذشته نداشتند . همچنين ، آسيب ها و انحرافات خاصّى جوانان امروزى را تهديد مى كند كه در گذشته ، تهديد نمى كرد . از اين رو ، به گمان ما ، بهترين كتاب ها براى نسل جوان در عصر كنونى ، كتاب هايى هستند كه داراى سه ويژگى باشند:
1. بر اساس شناخت دقيق استعدادهاى جوانان، تهيّه و تنظيم گردند و پاسخگوى احساسات، نيازها، خواست ها و دغدغه هاى آنان در زندگى باشند و از آسيب ها و انحرافاتى كه نسل جوان را در عصر حاضر تهديد مى كند ، پيشگيرى نمايند ؛
2. الگوى عينى براى ارزش هاى اخلاقى ارائه نمايند ؛
3. براى جوانان از جذابيّت لازم براى مطالعه ، برخوردار باشند.
بهترين جوان شناس ، آفريدگار انسان است . هم اوست كه بهتر از هر كس ديگر ، استعدادهايى را كه به جوانان عنايت كرده ، مى شناسد و نيازهاى آنان را مى داند و از
آسيب هايى كه سرمايه جوانى را تهديد مى كند ، آگاه است . بنا بر اين ، بهره گيرى از رهنمودهاى قرآن و احاديث اسلامى ـ كه ريشه در وحى الهى دارند ـ براى تهيّه بهترين كتاب هاى مورد نياز جوانان ، از اهمّيت فوق العاده اى برخوردار است ؛ امّا مسئله اساسى در ارائه رهنمودهاى الهى به نسل جوان ، اين است چگونه اين رهنمودها ، هماهنگ با زمان و مكان ، در هر دوره اى ، از قرآن و سنّت ، استخراج گردد و افزون بر اين ، همراه با ارائه الگوى عينى ، جاذبه كافى براى مطالعه نسل جوان داشته باشد . نگارنده ، در نگارش كتاب كيمياى محبّت ـ كه بخشى از رهنمودهاى اسلامى را ارائه كرد ـ ، حديث تلاش نمود كتابى با همه اين ويژگى ها عرضه كند و خوش بختانه آن كتاب ، سختْ مورد استقبال جوانان قرار گرفت .


حكمت نامه جوان

كتاب حكمت نامه جوان ، تا آن جا كه توانسته ، رهنمودهاى قرآن و اهل بيت عليهم السلام را همراه با ارائه الگوهاى عينىِ ارزش هاى دينى و اخلاقى به جوانان ارائه مى نمايد . اميدوارم كه خداوند منّان ، اين مجموعه را از جذّابيت لازم براى مطالعه جوانان عزيز ، برخوردار نمايد.
گفتنى است آنچه در اين حكمت نامه آمده ، متن مهم ترين رهنمودهاى قرآن و احاديث اسلامى براى جوانان است كه شرح آنها ، نياز به كتاب هاى مستقل در زمينه هاى مختلف مسائل جوانان دارد و از اين رو ، اميد است كه اين مجموعه ، نه تنها براى جوانان ، بلكه براى پژوهشگران و مسئولان امور تربيتى ، مفيد و كارساز باشد .
در اين جا بر خود لازم مى دانم از همه كسانى كه در آماده سازى اين حكمت نامه با
نگارنده همكارى داشته اند ، بويژه فاضل ارجمند آقاى احمد غلامعلى و همچنين آقاى محمّد نورى ـ كه در تهيه پرونده پژوهشى جهت تحليل ها مرا يارى داد ـ ، صميمانه سپاس گزارى نمايم . افزون بر اين ، زحمات استاد گران قدر حجة الإسلام والمسلمين جناب آقاى مهدى مهريزى را كه با ترجمه زيباى خود ، فهم آيات و روايات اين مجموعه را براى پارسى زبانان ميّسر ساخت ، ارج نَهم و از خداوند متعال ، مسئلت دارم كه پاداشى درخور فضل خود به همه آنان ، عنايت فرمايد.
محمّد محمّدى رى شهرى
29 بهمن 1382
27 محرّم 1425


درآمد

حكمت نامه جوان ، ويژه رهنمودهاى حكيمانه اسلام براى بهره بردارى هرچه بيشتر جوانان عزيز از فرصت گران بهاى جوانى است.
پيش از هر سخن ، در اين باره، بايد به اين پرسش پاسخ داد كه : به چه كسى جوان گفته مى شود؟ و جوانى در چند سالگى آغاز مى گردد و كى پايان مى پذيرد؟


تعريف «جوانى»

واژه «جوان» يا «بُرنا» ، در زبان فارسى به معناى هر چيزى است كه از عمر آن ، چندان نگذشته باشد ؛ حديث امّا در فرهنگ عربى ، دو تعبير رايج در مورد جوان وجود دارد ؛ يكى: «فَتى» حديث و ديگرى «شاب» . اوّلى، از ريشه «فَتَىَ/ فتو (طراوت و شادابى)» ، حديث و دومى از ريشه «شَبَبَ (شكوفايى و برخوردارى از حرارت)» است. حديث
نكته قابل توجّه اين كه نمى توان تعيين كرد كه دوران جوانى از كى آغاز مى شود و كى پايان مى يابد . در اين باره آمده است :
از نظر حقوقى ، دو دوره سنّى به رسميت شناخته شده است : طفوليت و بزرگ سالى . در اين ميان ، دوره نوجوانى و جوانى ، ناشناخته است و به همين دليل ، نمى توان تعريف دقيقى از نوجوان و جوان ، ارائه نمود . حديث
همچنين در كتابى كه اخيرا توسّط جمعى از برجسته ترين پژوهشگران حوزه جوانان تهيّه شده ، در تعريف «جوانى» آمده :
اصطلاح «جوانى» با توجّه به زمينه آن ، معانى مختلفى دارد . اين نكته ، بويژه در مورد اين گزارش ، مصداق دارد . در بخش نخست ، «جوانان» به عنوان يك رقم آمارى تلقّى مى شوند و افرادى را كه سن آنها بين پانزده تا 24 سال است ، در بر مى گيرند . اين تقسيم بندى ، براى سهولت مقايسه انجام شده است ؛ زيرا اين گروه سنّى ، گروهى است كه در مورد آن ، اطّلاعات قابل دسترس ، تدارك ديده شده اند. در هر حال ، هنگامى كه استفاده از اصطلاح «جوان» بر مبناى كشور خاصّى مدّ نظر قرار مى گيرد ، محدوده سنّى فوق ، اغلب خيلى كوچك است . براى مثال ، گزارش توسعه انسانى برنامه عمران ملل متّحد در سال 2000م ، براى اردن ، بر اين نكته تأكيد دارد كه: «جوان، كسى است كه سن او بين پانزده تا 29 سال باشد» . حديث
آنچه در گزارش توسعه انسانى برنامه عمران ملل متّحد در تعيين سن جوان آمده ، هماهنگ با روايتى از امام صادق عليه السلام در اين باره است كه مى فرمايد:


إِذا زادَ الرَّجُلُ عَلَى الثَّلاثينَ فَهُوَ كَهلٌ وإذا زادَ عَلَى الأَربَعينَ فَهُوَ شَيخٌ . حديث
هنگامى كه سنّ مرد از سى سال گذشت ، «كَهل (ميان سال)» است و وقتى كه از چهل سال گذشت ، «شيخ (پير)» ناميده مى شود.

مفهوم اين سخن ، آن است كه دوران جوانى با بلوغ ، يعنى پانزده سالگى آغاز مى شود و تا سى سالگى ادامه دارد.
بر پايه آنچه گذشت ، دوران جوانى را به دوران رشد ، شكوفايى ، شادابى و گرمى زندگى مى توان تعريف كرد . بنا بر اين ، تعريف دوران جوانى ممكن است در اعصار مختلف تاريخ ، متفاوت باشد ، چنان كه شاعر عرب ، در عصرى كه نيرو و شادابى جوانان طولانى بوده ، سروده است :
إذا عَاشَ الفَتى مِئَتَينِ عامافَقَد ذَهَبَ البَشاشَةُ وَ الفَتاءُ . حديث
وقتى جوان ، دويست سال عمر كند /
خوش رويى و شادابى از بين مى رود .
بنا بر تعريف ياد شده، مى توان گفت جوانى در افراد مختلف نيز متفاوت است و بدين سان ، اختلاف واژه شناسان در تعيين محدوده دوران جوانى نيز قابل توجيه است . حديث


مراحل زندگى از نگاه قرآن

قرآن كريم ، مراحل زندگى انسان را از نظر توانمندى به سه دوره ، تقسيم كرده است:
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ. حديث
خدا ، همان كسى است كه شما را آفريد ، در حالى كه ناتوان بوديد . آن گاه ، پس از ناتوانى قوت بخشيد و سپس ، بعد از توانمندى، ناتوانى [و پيرى] قرار داد . او هر چه بخواهد ، مى آفريند ، و هم اوست داناى توانا» .
دوران هاى سه گانه زندگى ، در آيه اى ديگر ، چنين آمده است:
«ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخا. حديث
سپس شما را به صورت نوزادى [از شكم مادر] بيرون مى فرستد، تا به كمال نيرومندى خود برسيد، سپس تا پير شويد».
دوران جوانى ، همان دوران قوّت و كمال نيرومندى است و تا هر زمان كه توانمندى انسان تداوم داشته باشد، جوان خواهد بود.
نكته ظريفى كه در اين جا قابل تأمّل است ، اين كه اسلام ، در رهنمودهاى حكيمانه خود ، رمز تداوم جوانىِ جان و انديشه را در چهارده قرن پيش به جامعه بشر ، عرضه كرده است.


رمز تداوم جوانىِ جان

يكى از برجسته ترين آثار جوانى، شادابى و نشاط است . از نظر اسلام، باورهاى صحيح و كردارهاى نيك ، رمز تداوم نشاط و شادابى جوانى است . از اين رو ، امام

على عليه السلام در تبيين اوصاف شخص باايمان مى فرمايد:


تَراهُ بَعيدا كَسَلُهُ دائِما نَشاطُهُ . حديث
او (مؤمن) را چنان مى بينى كه كسالت از وى دور، و نشاط او هميشگى است.

روزى امام صادق عليه السلام از شخصى به نام سليمان بن جعفر پرسيد كه «فَتى» نزد شما كيست؟» .
گفت : ما به جوان ، «فَتى» مى گوييم.


امام عليه السلام فرمود:
أما عَلِمتَ أنَّ أصحابَ الكَهفِ كانوا كُلُّهُم كُهولاً فَسَّماهُمُ اللّه ُ فِتيَةً بِإِيمانهِمِ؟! يا سُلَيمانُ! مَن آمَنَ بِاللّه ِ وَاتَّقى فَهُوَ الفَتى . حديث

مگر نمى دانى كه اصحاب كهف ، همگى ميان سال بودند، امّا خداوند به سبب ايمانشان ، آنان را «فتية (جوانان)» ناميد؟ اى سليمان! هر كه به خدا ايمان آورد و تقوا پيشه كند ، جوان [واقعى] است».

انسان هاى شايسته ، در دوران پيرى ، به رغم ناتوانى قواى جسمانى ، به قوّت انديشه و شادابى جان آنها افزوده مى شود و همان گونه كه در كلام على عليه السلام آمده است:


إذا شابَ العاقِلُ شَبَّ عَقلُهُ . حديث
خردمند ، چون پير شود، عقلش جوان مى گردد.

نمونه روشن اين گونه سالخوردگان در عصر حاضر، امام خمينى قدس سره است كه با انديشه جوان و جان نيرومند و شاداب خود، نه تنها جوانان ايران ، بلكه جوانان مسلمان را در سطح جهان به خود جذب كرد.


رهنمودهاى اسلام درباره جوانان

حكمت نامه جوان ، رهنمودهاى حكيمانه قرآن و احاديث اسلامى درباره جوانان را در
پنج بخش ، تقديم مى كند:


يك. نقش جوانى در خودسازى و سازندگى

تأمّل در بخش نخست اين حكمت نامه ، نشان مى دهد كه از نگاه قرآن و احاديث اسلامى، جوانى ، بهار زندگى و بهترين فرصت براى خودسازى و سازندگى است . اين فرصت ، به قدرى ارزشمند است كه در قيامت ، حسابرسى جداگانه از ايّام عمر دارد ؛ حديث اما كمتر جوانى است كه تا خزان پيرى اش فرا نرسد ، ارزش بهار جوانى را آن گونه كه شايسته است ، بشناسد.
فصل اوّل اين بخش ، سه پيام مهم اخلاقى، فرهنگى و سياسى براى جوانان و مسئولان فرهنگى و سياسى جوامع اسلامى دارد:


الف ـ پيام اخلاقى

پيام اخلاقى اولين فصل كتاب براى جوانان اين است كه : بشتابيد! بشتابيد كه بهار جوانى ، بسى تند و زودگذر است . تا دير نشده ، برنامه زندگى هدفمند خود را تنظيم نموده ، آن را با انضباط كامل اجرا كنيد . تأخير و امروز و فردا كردن را از خود دور كنيد و انضباط كارى را سرلوحه زندگى خود قرار دهيد . حديث فردا را جزء عمر خود محسوب نكنيد ، حديث هر كارى را در وقت خود انجام دهيد حديث و به گونه اى براى زندگى خود برنامه ريزى نماييد كه هر روز ، يك گام جلوتر باشيد. حديث


ب ـ پيام فرهنگى

فصل دوم از بخش اوّل حكمت نامه، پيام به مسئولان فرهنگى جوامع اسلامى
است كه تعليم و تربيت جوانان را جدّى بگيرند ؛ چرا كه ذهن جوان ، آمادگى بيشترى براى آموختن دارد، حديث و فطرت پاك و روح لطيف او ، بهتر سخن حق را مى پذيرد، چنان كه امام على عليه السلام مى فرمايد:


إنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالأَرضِ الخالِيَةِ ما اُلقِيَ فيها مِن شَى ءٍ قَبِلَتهُ . حديث
همانا ، دل جوان ، مانند زمين خالى است كه هر چه در آن افكنده شود ، آن را مى پذيرد .

پيامبر خدا ، با عنايت به اين اصل مهم تربيتى، در آغاز بعثت ، تلاش خود را براى دعوت جوانان به اسلام ، متمركز كرد و نتيجه گرفت . از اين رو ، به اصحاب خود نيز توصيه مى كرد كه مواظب جوان ها باشند :


اُوصيكُم بِالشُّبّانِ خَيرا فَإِنَّهُم أرَقُّ أفئِدَةً إنَّ اللّه َ بَعَثَنى بَشيرا و نَذيرا فَحالَفَنِى الشُّبّانُ وخالَفَنِى الشُّيوخُ . حديث
شما را نسبت به جوانان به نيكى سفارش مى كنم ؛ چرا كه آنان ، دل هاى رقيق ترى دارند . به راستى كه خداوند ، مرا نويدبخش و بيم دهنده برانگيخت . آن هنگام ، جوانان با من هم پيمان شدند ، در حالى كه پيران به مخالفت با من برخاستند .
همچنين ، امام صادق عليه السلام ، براى تبليغ مكتب اهل بيت عليهم السلام به ابوجعفر اَحول ، چنين توصيه مى فرمايد :
عَلَيكَ بِالأَحداثِ ؛ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ . حديث

جوانان را درياب ، كه آنان به سوى هر نيكى اى پُر شتاب ترند .

اين پيام، وظيفه همه مسئولان فرهنگى جوامع اسلامى و بخصوص رسانه هاى گروهى و مبلّغان را بسيار سنگين مى نمايد.


ج ـ پيام سياسى

فصل سوم از بخش يكم ، حامل پيام سياسى فوق العاده مهمِ جوان گرايى براى رهبران امّت اسلامى است.
خداوند متعال ، پيامبران خود را از ميان جوانان ، انتخاب كرده است . حديث خاتم انبيا محمّد صلي الله عليه و آله نيز براى جذب قشر جوان به آيين اسلام ، اهميّت ويژه اى قائل بود . از اين رو ، غالب هواداران او در آغاز بعثت ، جوانان بودند . نخستين نماينده فرهنگى ـ سياسى او ، يعنى مُصعَب بن عُمَير ، جوانى نورس بود . نخستين فرماندار او پس از فتح شهر مهم مكّه ، جوانى 21 ساله به نام عَتّاب بن اُسَيد بود و نيز آخرين كسى كه به فرماندهى سپاه اسلام براى جنگ با روم منصوب كرد ، جوانى هجده ساله بود كه اُسامه نام داشت و مهم تر آن كه ايشان ، در سال پايانى عمر شريف خود ، از طرف خداوند متعال ، مأموريت يافت تا امام على عليه السلام را كه در آن وقت ، جوانى تقريبا 32 ساله بود ، به عنوان رهبر آينده جهان اسلام ، به امّتْ معرّفى كند. حديث
جالب اين كه پيامبر خدا ، در پاسخ به اعتراض كسانى كه از انتصاب جوانى 21 ساله به فرماندارى مكّه آزرده خاطر شده بودند ، ضمن نامه مفصّلى نوشت:


و لايَحتَجَّ مُحتَجٌّ مِنكُم فى مُخالَفتهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ فَلَيسَ الأَكبَرُ هُوَ الأَفضَلَ بَلِ الأَفضَلُ هُوَ الأَكبَرُ . حديث
... و كسى به خاطر كمى سنّ او ، به مخالفت برنخيزد ؛ چرا كه هر بزرگ ترى از نظر سنّى ، شايسته تر نيست ؛ بلكه هر شايسته ترى ، بزرگ تر است .

نكته ديگر اين كه امام مهدى ـ عجل اللّه تعالى فرجه ـ نيز در هنگام ظهور ، شكل و شمايل جوان دارد و در حكومت او جوانان ، نقش اصلى را ايفا مى نمايند.
تأمّل در آيات و روايات اين فصل ، به روشنى نشان مى دهد كه جوان گرايى در اديان الهى برپايه حكمت ، استوار است و منافع و مصالح جامعه در همه ابعاد مديريتى اقتضا مى كند كه در نظام دينى ، جوانانِ شايسته ، بيشترين نقش را ايفا كنند.


دو . مقدّمات شكوفايى جوان

بخش دوم حكمت نامه ، با استناد به قرآن و سخنان نورانى اهل بيت عليهم السلام توضيح مى دهد كه فرصت جوانى براى هر جوانى ، بهار شكوفايى استعدادهاى انسانى نيست ؛ بلكه بهره گيرى از اين فرصت ، نياز به مقدّماتى دارد كه بايد توسّط جوانان ، فراهم گردد . كوتاهى در به دست آوردن اين مقدّمات ، در واقع ، به معناى هدر دادن فرصت گران بهاى جوانى است. اين مقدّمات ، عبارت اند از :


الف ـ معرفت
نخستين مقدّمه حركت در مسير شكوفايى و تكامل ، معرفت است . به گفته امام على عليه السلام :
ما مِن حَرَكَةٍ إلاَّ وأَنتَ مُحتاجٌ فيها إلى مَعرِفَةٍ . حديث

هيچ حركتى نيست ، مگر اين كه در آن به آگاهى نيازمندى .

در فصل اوّل از بخش دوم حكمت نامه ، با الهام از قرآن و احاديث اسلامى ، به انواع معارفى كه جوانان براى بهره گيرى از استعدادهاى خود به آنها نياز دارند ، اشاره شده است ؛ امّا جوانان عزيز بايد توجّه داشته باشند كه مهم ترين معرفتى كه آنان را در مسير كمال انسانى و بهره گيرى از بهار جوانى يارى مى دهد، خودشناسى است.
اين معرفت، جوانان را از خطر بيمارى احساس بى هويتى ـ كه در عصر حاضر ، نسل جوان را در سطح جهان جدّا تهديد مى كند ـ ، رهايى مى بخشد.
زيانبارترين جهل ، آن است كه جوان ، خود را نشناسد و احساس بى هويّتى كند. حديث اين نادانى ، زمينه را براى انواع انحرافات و فسادها فراهم مى سازد . در مقابل ، خودشناسى ، سودمندترين و سازنده ترين معرفتى است كه انسان را به قلّه تكامل مى رساند .
بنا بر اين ، نخستين گام در جهت شكوفايى جوان ، اين است كه بر اساس آموزه هاى دينى باور كند كه بى نهايتْ استعداد در وجود او نهفته است و مى تواند تا بى نهايت ، رشد كند تا آن جا كه نماينده آفريدگار هستى گردد، چنان كه در حديث قدسى آمده است:


عَبدى! أطِعنى أجعَلكَ مَثَلى . حديث
بنده ام ! مرا اطاعت كن تا تو را مَثَل (نماينده) خود گردانم .

رسد آدمى به جايى كه بجز خدا نبيندبنگر كه تا چه حد است مكان آدميت
طَيَران مرغ ديدى تو ز پايبند شهوتبه در آى تا ببينى طَيَران آدميت .


پيوند علم و دين

در كنار خودشناسى، آشنايى با قرآن و دين شناسى براى جوانان از اهمّيت ويژه اى برخوردار است . جوانان بايد بدانند كه بر اساس آموزه هاى قرآنى ، حديث ايمان و باورهاى دينى ، نه تنها با علم در تضاد نيست ، بلكه همراه علم است و بى ايمانى ، نشانه جهل ؛ امّا دنياى متجدّد ، به تدريج ، تباه شده است و منافع سياسى و اقتصادى سوداگران بين المللى ايجاب مى كند كه همه آنچه مقدّس و طبعا دينى است و
بخصوص اسلام ـ كه از قدرت فرهنگى و سياسى بالايى برخوردار است ـ ، از بين برود .


ميدان پرسش دادن به جوانان

براى اين كه جوانان با مسائل مختلف دينى در زمينه هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى، هر چه بيشتر آشنا شوند ، علاوه بر ترغيب جوانان به پرسش، بايد به آنان آزادى بحث داد و بدين ترتيب ، اعتماد آنان را جلب كرد تا از گفتن آنچه در دل دارند ، بيم نداشته باشند . سيره پيشوايان اسلام در اين باره ، بسيار آموزنده است . آنان ، ضمن تشويق كردن مردم به سؤال، حديث در پاسخ به پرسش هاى آنان به گونه اى برخورد مى كردند كه مردم ، انواع پرسش هاى اعتقادى، سياسى و اخلاقى خود را به آسانى مطرح مى كردند و پاسخ مى شنيدند. راستى در عصر ما كدام جوان جرئت مى كند كه مشكلات جنسى خود را با يك رهبر مذهبى مطرح كند و از او رهنمود بگيرد؟!
امّا در سيره پيامبر خدا ، با شگفتى مى خوانيم كه جوانى خدمت ايشان مى رسد و در حضور ديگران از او اجازه مى خواهد تا زنا كند! نكته جالب توجّه ، اين كه وقتى مردم ، او را به خاطر اين پرسش جاهلانه نكوهش مى كنند، پيامبر خدا ، مانع مى شود و شخصا با مهربانى از جوان مى خواهد كه نزديك او بيايد .
وقتى جوان كنار پيامبر صلي الله عليه و آله مى آيد، ايشان با چهره اى بشّاش به او مى گويد: «آيا دوست دارى كسى چنين كارى را با مادرت انجام دهد؟!» .
آن جوان مى گويد : نه واللّه ـ خدا مرا فداى تو كند ـ !
پيامبر صلي الله عليه و آله مى گويد : «آيا دوست دارى كسى با دختر خودت ، چنين كند؟!» .
جوان مى گويد : نه واللّه ، هيچ كس چنين عملى را براى دخترش نمى پسندد ـ فدايت شوم ـ !
پيامبر صلي الله عليه و آله مى پرسد : «دوست دارى كسى با خواهر تو زنا كند؟!» .
جوان مى گويد : نه واللّه ، هيچ كس مايل نيست ـ فدايت شوم ـ !
پيامبر صلي الله عليه و آله مى گويد : «دوست دارى كسى با عمّه ات زنا كند؟!» .
جوان مى گويد : نه واللّه ، هيچ كس دوست ندارد ـ فدايت شوم ـ !
پيامبر صلي الله عليه و آله مى گويد : «دوست دارى كسى با خاله ات زنا كند؟!» .
جوان مى گويد : نه واللّه ، هيچ كس مايل نيست ـ فدايت شوم ـ !
در اين جا بود كه پيامبر خدا ، دست مبارك خود را بر آن جوان نهاد و از خداوند متعال براى او آمرزش خواست و پاك دامنى او را از خدا مسئلت نمود . با اين برخورد عاطفى و آموزنده پيامبر خدا ، جوان ، اصلاح شد و آن وسوسه از دل و ذهن او پاك شد . حديث


ب ـ خودباورى

دومين مقدّمه شكوفايى جوانى ، خودباورى به معناى اعتماد به نفس و تكيه بر استعدادهايى است كه خداوند متعال در وجود انسان براى حركت به سوى قلّه تكامل ، قرار داده است.
تصميم و تلاش براى خودسازى و سازندگى، بلندهمّتى، عزّت و استغناى نفس، استقامت در راه هدف و توكّل بر خداوند متعال در زندگى، همگى از آثار و لوازم خودباورى و اعتماد به نفس است.
جوانى كه به نيروهاى خدادادى خود اعتماد ندارد، در كارها احساس ناتوانى مى كند، همّتش كوتاه است، نمى تواند تصميم بگيرد، صبر و استقامت ندارد، و هيچ هدف مهمّى را در زندگى نمى تواند تعقيب كند.
فصل دوم از بخش دوم حكمت نامه ، جوانان مسلمان را به خودباورى و اعتماد به استعدادهاى درونى خود و تلاش براى شكوفا ساختن آنها ، دعوت مى نمايد.


ج ـ پيوند با خدا

معرفت و خودباورى ، در واقع ، مقدّمه پيوند جوان با مبدأ همه زيبايى ها و كمالات ، يعنى آفريدگار جهان است و اين پيوند است كه سعادت هميشگى او را تأمين مى نمايد، چنان كه خداوند متعال ، خود مى فرمايد:
«مَن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ . حديث
هر كس پاداش دنيا مى خواهد ، پاداش دنيا و آخرت ، نزد خداست» .
نكته مهم اين است كه همه مى توانند اين پيوند را با خداوند متعال برقرار كنند ؛ امّا جوانان بهتر از ديگران مى توانند به او نزديك شوند.
امام خمينى قدس سره ، در وصيت نامه اخلاقى خود ، خطاب به فرزند عزيز و بزرگوارش ، در اين باره مى فرمايد:
عزيزم! از جوانى به اندازه اى كه باقى است ، استفاده كن كه در پيرى همه چيز از دست مى رود ، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى . از مكايد بزرگ شيطان و نفس امّاره آن است كه جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيرى مى دهد تا جوانى با غفلت از دست برود ، و به پيران ، وعده طول عمر مى دهد و تا لحظه آخر با وعده هاى پوچ ، انسان را از ذكر خدا و اخلاص براى او باز مى دارد تا مرگ برسد ، و در آن حال ، ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد ، مى گيرد . پس در جوانى كه قدرت بيشترى دارى به مجاهدت برخيز و از غير دوست ـ جلّ و عَلا ـ بگريز ، و پيوند خود را هر چه بيشتر ـ اگر پيوندى دارى ـ محكم تر كن ؛ و اگر خداى نخواسته ندارى ، تحصيل كن و در تقويتش همت گمار ، كه هيچ موجودى جز او ـ جلّ و عَلا ـ سزاوار پيوند نيست . و پيوند با اولياى او ، اگر براى پيوند به او نباشد ، حيله شيطانى است كه از هر طريق ، سدّ راه حق كند. حديث
گفتنى است كه آنچه درباره ارزش عبادات در دوران جوانى، و مباهات خداوند
متعال به عبادات جوان و آثار و بركات عبادات جوان در فصل سوم از بخش دوم حكمت نامه خواهد آمد، در واقع ، اشاره به نقش مؤثّر جوانى در پيوند زدنِ بيشتر و نزديك تر انسان با كمال مطلق است.


د ـ همنشين شايسته

دوست و همنشين جوان، نقش اساسى در رشد و شكوفايى و يا انحطاط و تيره روزى او دارد . همنشين تا آن جا در زندگى انسان مؤثّر است كه پيامبر خدا مى فرمايد:


اَلمَرءُ عَلى دينِ خَليلِهِ ، فَليَنظُر أَحَدُكُم مَن يُخالِلُ . حديث
آدمى بر آيين دوست صميمى خويش است . پس هر يك از شما بنگرد با چه كسى دوستى صميمانه دارد .

چه بسا جوانانى كه در اثر همنشينى سعادتمند شده اند ، و چه بسا جوانانى كه همنشين ، آنان را بدبخت كرده است.
فصل چهارم از بخش دوم حكمت نامه ، رهنمودهاى بسيار ارزنده اى در تبيين نقش همنشين در زندگى، ضرورت تحقيق قبل از انتخاب دوست، نشانه هاى همنشين خوب و شايسته، و حقوق همنشين، به جوانان عزيز ارائه مى نمايد.


ه ـ تقويت بدن و لذايذ مشروع

نكته بسيار مهم ديگر در شناخت عوامل شكوفايى جوان ، اين است كه نيرومندى و شادابى جسم نيز در كنار تقويت فكر و جان او مورد عنايت اسلام است ؛ زيرا توانمندى و نشاط جسم ، شرط اوّليه خودسازى و سازندگى و رسيدن انسان به قلّه كمال است . از اين رو ، وقتى از امام صادق عليه السلام سؤال مى كنند كه در آيه : «خُذُواْ مَآ ءَاتَيْنَـكُم بِقُوَّةٍ ؛ آنچه را به شما داده ايم ، به نيرومندى بگيريد» ، حديث آيا مقصود ،
نيرومندى جسم است و يا نيرومندى جان ، امام عليه السلام در پاسخ مى فرمايد: «مقصود ، نيرومندى جسم و جان ، هر دو است». حديث
همچنين در مورد گزينش طالوت براى فرماندهىِ نظامى جمعى از بنى اسرائيل ، در قرآن كريم آمده:
«إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ . حديث
خداوند ، او را بر شما برگزيده و بر دانش و [توانمندى] جسم او افزوده است» .
بررسى تاريخ انبيا و اوصياى آنان ، نشان مى دهد كه همه آنان از توانمندى جسم و روح در كنار هم ، برخوردار بوده اند.
بر اين پايه ، امام على عليه السلام ، در پايان دعايى كه بهترين درس خودسازى است ، بر نيرومندى «جوارح (اندام ها)» در كنار نيرومندى «جوانح (قُواى روحى)» حديث تأكيد فرموده است :


يارَبِّ، يارَبِّ ! قَوِّ عَلى خِدمَتِكَ جَوارحى وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحى . حديث
پروردگارا ، پروردگارا ، پروردگارا! اندام مرا بر خدمت گزارى ات توانمند ساز و درونم را در تصميم گيرى قوى دار .

و بر اين اساس، روايات اسلامى ، به عنوان رهنمودهاى حكيمانه اى كه ضمن توصيه هاى شمارى از انبياى گذشته نيز آمده ، تأكيد مى كنند كه انسان عاقل ، در كنار برنامه ريزى براى تحصيل علم، كار و ارتباط با خداوند متعال، بايد براى برخوردارى از لذايذ و كاميابى هاى مشروع زندگى نيز برنامه داشته باشد و توضيح داده شده كه اين برنامه ، در واقع، زمينه ساز انجام دادن ساير برنامه هاى مهم زندگى است و اين ، بدان معناست كه رسيدن به قلّه كمال ، بدون برخوردارى هاى انسان از
لذّت هاى حلال ، ميسّر نيست.
در زمينه عوامل تقويت و سلامت و شادابى جسم، روايات اسلامى ، رهنمودهاى فراوانى دارند حديث كه در فصل پنجم از بخش دوم حكمت نامه ، به شمارى از آنها (مانند : سفرهاى تفريحى ، پياده روى ، شنا ، نگاه كردن به سبزه زارها ، كُشتى ، اسب سوارى ، مسابقه سواركارى و تيراندازى) اشاره شده است.
نكته مهم تر اين كه براساس رهنمودهاى اهل بيت عليهم السلام ، انواع ورزش ها، بازى ها و كارهاى مشروعى كه موجب تقويت جسم انسان است، عبادت محسوب مى شود و اگر با قصد قربت انجام گردد، تكامل معنوى و پاداش اخروى را نيز به همراه خواهد داشت.
با اين حساب، توأم كردن فعّاليت هاى ورزشى با فعّاليت هاى هنرى و فرهنگى ـ كه در شمارى از كشورهاى پيشرفته در عصر كنونى مطرح مى شود ـ ، به بهترين وجه در رهنمودهاى پيشوايان اسلام ، وجود داشته است.


و ـ ارزش هاى اخلاقى و عملى

معرفت، خودباورى، پيوند با خدا ، همنشين خوب و در نهايت ، آنچه موجب تقويت جسم و فكر و جان مى گردد، مقدّمه پذيرش و رعايت ارزش هاى اخلاقى و عملى در زندگى اند . تحقّق اين ارزش هاست كه رفاه و خوشبختى و تكامل انسان را براى هميشه ، تأمين خواهد كرد.
بنا بر اين آنچه در تبيين ارزش هاى اخلاقى و عملى در فصل ششم از بخش دوم ملاحظه مى شود، برجسته ترين ارزش هايى است كه براى شكوفايى جوانان ، ضرورى است.


سه. آسيب شناسىِ جوان

در بخش سوم حكمت نامه ، خطرناك ترين آفاتى كه جوانان را بويژه در عصر كنونى تهديد مى كند و مانع جدّى در راه شكوفايى استعدادهاى آنهاست ، مطرح مى گردد .
اين آفات ، عبارت اند از :


الف ـ همنشين ناشايسته

مصاحب ناشايسته و ناجنس ، به دليل آن كه زمينه ساز انواع فسادها و آلودگى هاى اخلاقى و عملى است ، از همه آفات جوانى خطرناك تر است . به گفته پيامبر خدا :


مَثَلُ جَليس السّوءِ مَثَلُ القَينِ، إن لَم يُحَرِّق ثَوبَكَ أصابَكَ مِن ريحِهِ . حديث
همنشين بد ، مانند [كارگاه] آهنگرى است كه اگر لباست را نسوزاند ، بوى بدش آزارت مى دهد .

خطر همنشين بد تا آن جاست كه ستمگر در دوزخ ، دو دست حسرت با دندان مى گزد و مى گويد:
«يَـوَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِيلاً . حديث
واى بر من! كاش فلان شخص را به دوستى صميمانه برنگزيده بودم» .
از اين رو ، در آسيب شناسى جوانان، مسئله همنشين ، بيشترين اهمّيت را دارد و بدون اين آفت زدايى، پيشگيرى از هيچ آفتى امكان پذير نيست و به گفته حافظ شيرازى:
نخستْ موعظه پير صحبت ، اين حرف استكه از مصاحب ناجنس ، احتراز كنيد .
در فصل سوم از بخش سوم حكمت نامه ، خطر همنشين بد، علامات آن، و ويژگى هاى خطرناك ترين دوستان از نگاه قرآن و احاديث اسلامى ارائه مى گردد.


ب ـ بيكارى

دومين زمينه ساز فساد و كارهاى نابخردانه ، بيكارى است . حديث اعتياد و خودفروشى
و خطرناك تر از آن ، دين فروشى را مى توان از جمله آثار بيكارى شمرد . حديث از اين رو ، لقمان حكيم مى گفت:
إن كانَ الشُّغُلُ مَجهَدَةٌ فَالفَراغَ مَفسَدَةٌ . حديث
اگر كار ، طاقت فرساست ، بيكارى ، مفسده آفرين است .
بدين جهت ، بيكارى ، مبغوض خداوند متعال است و شخص سالمِ بيكار نزد خداوند ، منفور است و بر اين اساس ، در نظام اسلامى ، بلكه در هر نظامى ، مهم ترين اقدام براى پيشگيرى از مفاسد جوانان و هدر رفتن نيروها و استعدادهاى آنان، ايجاد اشتغال است. حديث
علاوه بر اين ، بايد جوانان را تشويق كرد كه به شيوه اى درست و مؤثّر ، از اوقات فراغت خود بهره ببرند و بدين كار ، عادت كنند. اوقات فراغت ، بايد وسيله تقويت نيروهاى خلاّقه و قوّه ابتكار جوانان باشد. بى ترديد ، عادت به استفاده مؤثّر و مفيد از اين اوقات، سرمايه گران بهايى را براى آينده زندگى جوانان ، فراهم خواهد آورد.


ج ـ اعتياد

اعتياد، يكى از بزرگ ترين خطرهايى است كه امروزه ، جوانان را در سطح جهان ، تهديد مى كند . حديث پديده خطرناك موادّ مخدّر در جهان امروز از پيچيدگى هايى برخوردار است كه سازمان ملل ، تجارت آن را از جرايم سازمان يافته تلقّى مى كند . حجم گسترده تجارت و گردش مالى مرتبط با قاچاق موادّ مخدّر در سطح جهان (يكهزار و پانصد ميليارد دلار در سال) و نقش مافياى منطقه اى و جهانى با پشتوانه سازمان هاى اطّلاعاتى كشورها ، دليل روشن سازمان يافته بودن اين پديده شوم
است كه در عصر حاضر ، بيش از يك ميليارد جوان پانزده تا 25 ساله را تهديد مى كند. حديث در فصل دوم از «موانع شكوفايى جوان» ، در شمارى از روايات به خطر موادّ مخدّر ، اشاره شده است . حديث
بديهى است كه در اين جا فرصت بررسى همه عوامل اين آفت خطرناك و راه هاى پيشگيرى و علاج آن نيست . لذا تنها به دو عامل اصلى آن ، يعنى همنشين معتاد، و آشوب ها و اضطراب هاى روانى ، اشاره مى كنيم .
جوانان عزيز براى اين كه در دام اعتياد نيفتند ، بايد در انتخاب دوست و همنشين ، دقّت كنند ؛ حديث امّا تأمين آرامش روانى جوان ، دو راه دارد: يكى تحكيم پيوندهاى دينى ؛ چرا كه هرچه انسان با خداى مهربان نزديك تر شود ، احساس آرامش بيشترى مى كند :
«أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَـئِنُّ الْقُلُوبُ . حديث
آگاه باشيد كه با ياد خدا ، دل ها آرامش مى يابند» .
و ديگرى تحكيم پيوند خانوادگى است :
در هر خانواده ، استوارترين سد در برابر استعمال موادّ مخدّر ، شخصيت مطلوب و متعادل فرزند و پيوندهاى قوى خانوادگى است. زن و شوهرى كه به زندگى زناشويى خود با تمام وجود علاقه دارند، به فرزندانشان از زمان طفوليت ، محبّت مى ورزند، با آنها در جوانى دوست مى شوند، از آنها انتظار كمك دارند، به آنان احترام مى گذارند و از آنان احترام مى خواهند ، بهتر از هر عامل و قدرت ديگر ، مانع از آن مى شوند كه نوجوانشان در دام اعتياد ، گرفتار گردد.
هر گاه فرزند نوجوان به مادّه مخدّرى روى آورد ، پيش از آن كه وى را طرد كنيد و به او سركوفت بزنيد ، بايد بدانيد كه بحران روانى، ناهنجارى در شخصيت، سستى در روابطش با اطرافيان، و عدم سازگارى اجتماعى او، وى را بدين راه تيره كشانده است. به جاى آن كه دستش را بگيريد و از مهلكه نجاتش دهيد ، وى را با زخمِ زبان و بدخويى در اين مهلكه پرتاب نكنيد . حديث
گفتنى است كه عوامل تحكيم خانواده و آثار آن از نگاه قرآن و روايات اسلامى را در حكمت نامه خانواده ، ارائه خواهيم كرد ، إن شاء اللّه !
د ـ مستىِ جوانى
يكى از نكات مهم تربيتى كه در روايات اسلامى در زمينه آسيب شناسى جوانان بر آن تكيه شده ، آفت مستىِ جوانى است ، حديث با اين توضيح كه تنها نوشابه هاى الكلى موجب مستى و زوال عقل نيستند ؛ بلكه هر نوع احساس قدرتى براى انسانى كه خودسازى نكرده ، مستى مى آورد . توانمندى سياسى، اقتصادى و حتّى علمى، همانند شراب ، قدرتمند و دانشمند را مست مى نمايد .
توانمندى و نشاط جوانى نيز از اين اصل كلّى ، مستثنى نيست . اين توانمندى ، گاه جوان را چنان سرمست مى كند كه او را تا سر حدّ جنون پيش مى برد ، چنان كه پيامبر خدا مى فرمايد :


الشَّبابُ شُعبَةٌ مِنَ الجُنونِ . حديث
جوانى ، شاخه اى از ديوانگى است .

«جنون» ، از ريشه «جَن» به معناى پوشيدگى است . مستىِ جوانى ، قدرت تفكّر و دورانديشى را از جوان سلب مى كند و او را به كارهاى ناصواب ، وادار مى سازد .
بر اين اساس ، علاوه بر اين كه جوانان بايد خود به اين نكته مهم توجّه داشته
باشند، رهبران فرهنگى و سياسى جامعه نيز بايد با برنامه ريزى مناسب ، نيرو و نشاط آنان را در مسير صحيح ، هدايت نمايند.


ه ـ جاذبه هاى جنسى

يكى ديگر از آسيب هايى كه از نظر روايات اسلامى شكوفايى جوانان را تهديد مى كند ، جاذبه هاى جنسى است. دوره جوانى با بلوغ و ترشّح هورمون هاى جنسى آغاز مى شود . جاذبه جنسى كه معلول ترشّح اين هورمون هاست ، اگر در مسير صحيح هدايت نشود ، چه بسا به دوستى هاى نامشروع، عشق هاى نكوهيده و در نهايت ، خودكشى، قتل و متلاشى شدن خانواده ها مى انجامد.
رهنمودهاى حكيمانه اسلام براى مصون ماندن جوانان از آسيب جاذبه هاى جنسى عبارت است از:
1. رعايت پوشش اسلامى ؛ حديث
2. تحريم مناظر شهوت انگيز ؛ حديث
3. تحريم خلوت با نامحرم ؛ حديث
4. عفّت چشم ؛ حديث
5 . تأمّل در عاقبت شوم هوسرانى ؛ حديث
6. تأمّل در حُسن عاقبت خويشتندارى ؛ حديث
7. تسهيل امر ازدواج و اقدام به آن در اوّلين فرصت ممكن . حديث


و ـ آسيب هاى فرهنگى و سياسى

خطر ديگرى كه جوانان مسلمان را تهديد مى كند و قرآن و حديث نسبت به آن هشدار داده اند، آفات فرهنگى و سياسى است.
در قرن يكم هجرى ، مكتب «غاليان» ، يعنى كسانى كه مدّعى ربوبيت پيشوايان دين بودند و همچنين مكتب «مُرجِئه» ، يعنى كسانى كه ايمانِ تنها را براى نجات انسان ، كافى مى دانستند و عملاً اباحيگرى را ترويج مى كردند ، حديث براى جوانان جاذبه داشت كه احاديث اسلامى نسبت به آن هشدار داده اند ؛ حديث
امّا در عصر ما جريان هاى فرهنگى و سياسى فراوانى با جاذبه هاى گوناگون ، توسّط شيّادانِ سياسى و اقتصادى ، براى فريب دادن جوانان ، ساخته و پرداخته شده است كه از يك سو ، جوانان بايد بسيار هشيار باشند كه در دام آنها نيفتند و از سوى ديگر ، رهبران فرهنگى و سياسى جامعه اسلامى بايد براى ارتقاى سطح فرهنگى و تقويت شعور سياسى جوانان ، برنامه ريزى جدّى كنند.
آيات و احاديثى كه در فصل هفتم از بخش سومِ حكمت نامه درباره آسيب هاى فرهنگى و سياسى آمده اند ، جهت پيشگيرى از اين آسيب ها ، چهار پيام مهم براى جوانان دارند :
1. هشدار در مورد آسيب هاى فرهنگى و سياسى ؛
2. ضرورتِ تقويت آگاهى هاى فرهنگى و سياسى ؛
3. اجتناب از شخصيت گرايى و پيروى كوركورانه فرهنگى و سياسى ؛
4. مخالفت با رهبران فرهنگى و سياسى ناشايسته.


ز ـ آسيب هاى اخلاقى و عملى

همنشين بد، بيكارى، اعتياد، سرمستى، جاذبه هاى جنسى و آسيب هاى فرهنگى
و سياسى ، همگى زمينه ساز اخلاق نكوهيده و اعمال ناشايسته اى هستند كه انديشه و ذهن و جانِ جوان را آلوده مى كنند و استعدادهاى او را تباه مى سازند .
خطرناك ترين ضدّ ارزش هايى كه سدّ راه شكوفايى جوانان مى شوند ، عبارت اند از : عُقوق والدين، بدخُلقى، بدزبانى، غرور، خودبينى، تكبّر، حرص، حسد، كينه، عصبانيت، لجبازى، تنبلى و افراطى گرى، كه متن رهنمودهاى مربوط به اين آفت ها در فصل هشتم از بخش سوم حكمت نامه خواهد آمد.


چهار . حقوق جوان

آنچه در بخش دوم و سوم حكمت نامه ، درباره عوامل و موانع شكوفايى جوان آمده ، در واقع ، وظايف و مسئوليت هاى جوانان براى بهره گيرى لازم از بهار جوانى است ؛ امّا بايد توجّه داشت كه جوان ، به تنهايى و جدا از خانواده و جامعه ، قادر به انجام دادن اين وظايف نيست . او در صورتى مى تواند از عهده اين مسئوليت ها برآيد كه زمينه لازم براى پرورش جسم و جان او در خانواده و در جامعه ، فراهم باشد. در بخش چهارم از حكمت نامه ، در دو فصل به مسئوليت هاى خانواده و جامعه در برابر جوان با عنوان «حقوق جوان» اشاره مى شود :


الف ـ حقوق خانوادگى

از نگاه احاديث اسلامى ، به همان ميزان كه پدر و مادر بر جوان حق دارند، جوان نيز بر پدر و مادر خود ، حق دارد و تجاوز به حقوق او مذموم و محكوم است، چنان كه پيامبر خدا مى فرمايد:


يَلزَمُ الوالِدَينِ مِنَ العُقوقِ لِوَلَدِهِما مايَلزَمُ الوَلَدَ لَهُما مِن عُقوقِهِما . حديث
بر عهده پدر و مادر نسبت به فرزند ، حقوقى است ، مانند حقوقى كه نسبت به پدر و مادر بر عهده فرزند است .

ساده ترين حقّ جوان بر خانواده، احترام گذاشتن به شخصيت اوست . به تعبير پيامبر خدا ، فرزند در هفت سال سوم زندگى (يعنى از پانزده سالگى تا 21 سالگى) وزير خانواده است، حديث و اين بدان معناست كه استقلال شخصيت كودك ، از اين دوران آغاز مى شود . او از پانزده سالگى ، يك شخصيت كاملاً مستقل دارد و از اين پس ، پدر ، رهبر و راهنماى فرزند است ، نه حاكم و فرمانده بى چون و چرا ! و فرزند ، دستْ يار و مشاور پدر است، نه مطيع مطلق و برده او !
علاوه بر اين، خانواده بايد تا آن جا كه مى تواند ، زمينه رشد و شكوفايى جوان را در همه ابعاد مادّى و معنوى فراهم كند . گفتنى است كه در ميان همه حقوق جوان بر خانواده ، در احاديث اسلامى ، چند حق مورد تأكيد قرار گرفته است . اين حقوق ، عبارت اند از: فراهم كردن مقدّمات ازدواج ، برقرارى عدالت ميان فرزندان، دعا براى آنان ، و در صورتى كه جوان مرتكب خطا شد ، اجتناب از نفرين كردن بر او ، و همچنين افراط در سرزنش و توبيخ او . متن اين رهنمودها در فصل اوّل «حقوق جوان» آمده است .


ب ـ حقوق اجتماعى

در نظام برخاسته از اراده مردم مسلمان (و به تعبير ديگر : نظام مردم سالارى دينى) ، حقوق اجتماعى جوانان ، بسيار فراتر از حقوق خانوادگى آنهاست ؛ زيرا نظام اسلامى فلسفه اى جز رشد و شكوفايى انسان ندارد و بهترين فرصت براى شكوفايى استعدادهاى انسان، دوران جوانى است. بنا بر اين ، برنامه ريزى براى حلّ مشكلات جوانان و تأمين نيازهاى آنان (از قبيل: فراهم كردن زمينه تحصيل، مطالعه آزاد، اشتغال مفيد و سازنده، ازدواج، ورزش، تفريح، ابهام زدايى فرهنگى، اعتقادى و سياسى و ...) بايد در صدر همه برنامه هاى اساسى دولت اسلامى باشد.
در واقع ، مديريت سياسى و فرهنگى جامعه، حقّ جوانان است، البته مشروط به
اين كه درست تربيت شوند و مسئوليت تربيت آنها با رهبران سياسى و فرهنگى جوامع اسلامى است. رهبران جهان اسلام بايد از پيامبر خدا ، سرمشق بگيرند و جوانان را براى رسيدن به اين حق ـ كه حق جامعه اسلامى نيز هست ـ تربيت كنند.
بنا بر اين ، آنچه در فصل دوم از بخش «حقوق جوان» در متن حكمت نامه آمده، تنها اشاره به برخى از حقوق اجتماعى جوانان است.


پنج . جوانان نمونه

در بخش پنجم حكمت نامه ، قسمت هاى كوتاه و آموزنده اى از زندگىِ شمارى از بهترين جوانان تاريخ از دورترين زمان ها ، يعنى از دوران ابراهيم خليل تا خاتم انبيا و امير مؤمنان على عليه السلام ، ارائه شده كه در ميدان مجاهدتِ خودسازى و سازندگى، گوى سبقت از ديگران ربودند و در زمينه ارزش هاى انسانى ، سرمشق پويندگان راه كمال گشتند.
مطالعه اين بخش، علاوه بر آشنايى جوانان با الگوهاى عينى و عملى شكوفايى، مى تواند از خطر بزرگى كه از ناحيه مدّعيان تعليم و تربيت (كه به گفته هاى خود نيز عمل نمى كنند) جوانان را تهديد مى كند ، بكاهد.
به اميد آن كه جوانان امروزِ جهان اسلام ، با بهره گيرى از رهنمودهاى حكيمانه خاندان رسالت ، زمينه اجتماعى حكومت جهانى اسلام به رهبرى مهدى آل محمّد ـ عجل اللّه تعالى فرجه ـ را فراهم سازند .


امام صادق عليه السلام ـ از اندرزهاى لقمان به فرزندش ـ : بدان ، فردا كه در برابر خداوند عز و جل قرار گيرى ، از چهار چيز پرسيده مى شوى : جوانى ات را در كجا نابود ساختى؛ عمرت را در كجا سپرى كردى؛ ثروتت را از كجا به دست آوردى؛ و آن را در كجا خرج نمودى . پس براى آن روز ، آماده باش و پاسخش را فراهم ساز .