- صفحه اصلی
- احادیث معصومین
- امام حسن علیه السلام
احادیث امام حسن علیه السلام332 حدیث
امام حسن عليه السلام : ـ در پاسخ به اين سؤال كه زهد چيست؟ ـ : رغبت به تقواست .
الإمام الحسن عليه السلام : إنَّ الدُّنيا دارُ بَلاءٍ وفِتنَةٍ ، وكُلُّ ما فيها إلى زَوالٍ ، وقَد نَبَّأَنَا اللّه ُ عَنها كَيما نَعتَبِرَ ، فَقَدَّم إلَينا بِالوَعيدِ كَي لا يَكونَ لَنا حُجَّةٌ بَعدَ الإِنذارِ ، فَازهَدوا فيما يَفنى ، وَارغَبوا فيما يَبقى .
امام حسن عليه السلام : دنيا ، سراى رنج و گرفتارى است و هر آنچه در آن است ، رو به نيستى است. خداوند ، ما را از [احوال] دنيا آگاه ساخته است تا درس عبرت بياموزيم . ما را پيشاپيش بيم داده است تا بعد از هشدار، ديگر عذر و بهانه اى نداشته باشيم. پس به آنچه فنا مى پذيرد (يعنى دنيا) زهد بورزيد و آنچه را ماندگار است ، بخواهيد.
حِليَة الأَولياء عن الحسن : خَرَجَ النَّبِي صلي الله عليه و آله عَلى أصحابِهِ ذاتَ يَومٍ فَقالَ : هَل مِنكُم مَن يُريدُ أن يُؤتِيَهُ اللّه ُ عِلما بِغَيرِ تَعَلُّمٍ ، وهُدىً بِغَيرِ هِدايَةٍ ؟ هَل مِنكُم مَن يُريدُ أن يُذهِبَ اللّه ُ عَنهُ العَمى ويَجعَلَهُ بَصيرا؟ ألا إنَّهُ مَن رَغِبَ فِي الدُّنيا وأطالَ أمَلَهُ فيها أعمَى اللّه ُ قَلبَهُ عَلى قَدرِ ذلِكَ ، ومَن زَهِدَ فِي الدُّنيا وقَصَّرَ أمَلَهُ فيها أعطاهُ اللّه ُ عِلما بِغَيرِ تَعَلُّمٍ ، وهُدىً بِغَيرِ هِدايَةٍ .
حلية الأولياء ـ به نقل از حسن ـ : روزى ، پيامبر صلي الله عليه و آله به نزد اصحابش آمد و فرمود: «آيا در ميان شما كسى هست كه بخواهد خداوند ، او را بى آموختن ، دانش عطا كند و بى هدايتگرى ، هدايت كند؟ آيا در ميان شما كسى هست كه بخواهد خداوند ، كوردلى را از او ببرد و بينايش گرداند؟ بدانيد كه هر كس به دنيا راغب شود و آرزويش را در دنيا دور و دراز كند ، خداوند به همان اندازه ، دلش را كور مى گرداند، و هر كس در دنيا زهد بورزد و آرزويش را در دنيا كوتاه كند ، خداوند او را بى آموختن ، دانش عطا مى كند و بدون هدايتگرى ، هدايت مى كند.
الإمام الحسن عليه السلام ـ مِن كَلامِهِ عِندَ وَداعِ أبي ذَر ـ : يا عَمّاه ؛ إنَّ القَومَ قَد أتَوا إلَيكَ ما قَد تَرى ، وإنَّ اللّه َ بِالمَنظَرِ الأَعلى ، فَدَع عَنكَ ذِكرَ الدُّنيا بِذِكرِ فِراقِها ، وشِدَّةَ ما يَرِدُ عَلَيكَ لِرَخاءِ ما بَعدَها .
امام حسن عليه السلام ـ در گفتارى در هنگام بدرود با ابو ذر ـ : عموجان! اين مردم ، با تو آن كردند كه مى بينى، و البتّه خداوند در منظر برين است [و ناظر بر همه اين كارهاست]. پس، با ياد كردن از جدايى دنيا ، ياد دنيا را از دل برون كن، و به خاطر آسايشِ پس از آن ، سختى هايى را كه به تو مى رسند ، تحمّل كن.
عنه عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِلإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام ـ : الغَريبُ مَن لَم يَكُن لَهُ حَبيبٌ .
امام على عليه السلام ـ در وصيّت خويش به امام حسن عليه السلام ـ : غريب ، كسى است كه دوستى ندارد .
الكافي عن أحمد بن محمّد بن خالد عَن بَعضِ أصحابِهِ مِنَ العِراقِيِّينَ رَفَعَهُ ، قالَ : خَطَبَ النّاسَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِما فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ، أنَا اُخبِرُكُم عَن أخٍ لي كانَ مِن أعظَمِ النّاسِ في عَيني ، وكانَ رَأسُ ما عَظُمَ بِهِ في عَيني صِغَرَ الدُّنيا في عَينِهِ .
كانَ خارِجا مِن سُلطانِ بَطنِهِ ؛ فَلا يَشتَهي ما لا يَجِدُ ، ولا يُكثِرُ إذا وَجَدَ .
كانَ خارِجا مِن سُلطانِ فَرجِهِ ؛ فَلا يَستَخِفُّ لَهُ عَقلَهُ ولا رَأيَهُ .
كانَ خارِجا مِن سُلطانِ الجَهالَةِ ؛ فَلا يَمُدُّ يَدَهُ إلاّ عَلى ثِقَةٍ لِمَنفَعَةٍ .
كانَ لا يَتَشَهّى ، ولا يَتَسَخَّطُ ، ولا يَتَبَرَّمُ . كانَ أكثَرَ دَهرِهِ صَمّاتا ، فَإِذا قالَ بَذَّ القائِلينَ ، كانَ لا يَدخُلُ في مِراءٍ ، ولا يُشارِكُ في دَعوى ، ولا يُدلي بِحُجَّةٍ حَتّى يَرى قاضِيا . وكانَ لا يَغفُلُ عَن إخوانِهِ ، ولا يَخُصُّ نَفسَهُ بِشَيءٍ دونَهُم . كانَ ضَعيفا مُستَضعَفا ، فَإِذا جاءَ الجِدُّ كانَ لَيثا عادِيا .
كانَ لا يَلومُ أحَدا فيما يَقَعُ العُذرُ في مِثلِهِ حَتّى يَرَى اعتِذارا . كانَ يَفعَلُ ما يَقولُ ، ويَفعَلُ ما لا يَقولُ . كانَ إذَا ابتَزَّهُ أمرانِ لا يَدري أيُّهُما أفضَلُ نَظَرَ إلى أقرَبِهِما إلَى الهَوى فَخالَفَهُ . كانَ لا يَشكو وَجَعا إلاّ عِندَ مَن يَرجو عِندَهُ البُرءَ ، ولا يَستَشيرُ إلاّ مَن يَرجو عِندَهُ النَّصيحَةَ . كانَ لا يَتَبَرَّمُ ، ولا يَتَسَخَّطُ ، ولا يَتَشَكّى ، ولا يَتَشَهّى ، ولا يَنتَقِمُ ، ولا يَغفُلُ عَن العَدُوِّ .
فَعَلَيكُم بِمِثلِ هذِهِ الأَخلاقِ الكَريمَةِ إن أطَقتُموها ، فَإِن لَم تُطيقوها كُلَّها فَأَخذُ القَليلِ خَيرٌ مِن تَركِ الكَثيرِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه .
كانَ خارِجا مِن سُلطانِ بَطنِهِ ؛ فَلا يَشتَهي ما لا يَجِدُ ، ولا يُكثِرُ إذا وَجَدَ .
كانَ خارِجا مِن سُلطانِ فَرجِهِ ؛ فَلا يَستَخِفُّ لَهُ عَقلَهُ ولا رَأيَهُ .
كانَ خارِجا مِن سُلطانِ الجَهالَةِ ؛ فَلا يَمُدُّ يَدَهُ إلاّ عَلى ثِقَةٍ لِمَنفَعَةٍ .
كانَ لا يَتَشَهّى ، ولا يَتَسَخَّطُ ، ولا يَتَبَرَّمُ . كانَ أكثَرَ دَهرِهِ صَمّاتا ، فَإِذا قالَ بَذَّ القائِلينَ ، كانَ لا يَدخُلُ في مِراءٍ ، ولا يُشارِكُ في دَعوى ، ولا يُدلي بِحُجَّةٍ حَتّى يَرى قاضِيا . وكانَ لا يَغفُلُ عَن إخوانِهِ ، ولا يَخُصُّ نَفسَهُ بِشَيءٍ دونَهُم . كانَ ضَعيفا مُستَضعَفا ، فَإِذا جاءَ الجِدُّ كانَ لَيثا عادِيا .
كانَ لا يَلومُ أحَدا فيما يَقَعُ العُذرُ في مِثلِهِ حَتّى يَرَى اعتِذارا . كانَ يَفعَلُ ما يَقولُ ، ويَفعَلُ ما لا يَقولُ . كانَ إذَا ابتَزَّهُ أمرانِ لا يَدري أيُّهُما أفضَلُ نَظَرَ إلى أقرَبِهِما إلَى الهَوى فَخالَفَهُ . كانَ لا يَشكو وَجَعا إلاّ عِندَ مَن يَرجو عِندَهُ البُرءَ ، ولا يَستَشيرُ إلاّ مَن يَرجو عِندَهُ النَّصيحَةَ . كانَ لا يَتَبَرَّمُ ، ولا يَتَسَخَّطُ ، ولا يَتَشَكّى ، ولا يَتَشَهّى ، ولا يَنتَقِمُ ، ولا يَغفُلُ عَن العَدُوِّ .
فَعَلَيكُم بِمِثلِ هذِهِ الأَخلاقِ الكَريمَةِ إن أطَقتُموها ، فَإِن لَم تُطيقوها كُلَّها فَأَخذُ القَليلِ خَيرٌ مِن تَركِ الكَثيرِ ، ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه .
الكافى ـ به نقل از احمد بن محمّد بن خالد، از پاره اى از يارانش كه اين حديث را به امام حسن عليه السلاممى رسانند ـ : امام حسن عليه السلام براى مردم ، خطبه خواند و فرمود : «اى مردم ! من شما را از برادرى خبر مى دهم كه در چشمم از بزرگ ترينِ مردم بود . علّت اصلى بزرگ جلوه نمودنش در چشمم، كوچكى دنيا در چشم او بود .
او مغلوب شكمش نبود . پس آنچه را نمى يافت ، آرزو نمى كرد و اگر مى يافت ، از حد نمى گذراند .
او مغلوب شهوتش نبود. پس براى آن ، نه عقل خود را سبك مى كرد و نه رأيش را .
مغلوب نادانى نبود. پس دستش را جز به سوى شخص مورد اطمينان براى سودى دراز نمى كرد .
نه هوسران بود ، نه خشمگين مى شد و نه افسرده مى گشت .
بيشتر روزگارش را خاموش بود ؛ اما چون سخن مى گفت، بر گويندگان پيشى مى گرفت و در هيچ جدالى وارد نمى شد و در هيچ دعوايى شركت نمى جست و تا قاضى اى ] براى شنيدن سخنانش [نمى يافت ، حجّت آورى نمى كرد .
از برادرانش غافل نمى گشت و چيزى را از آنان بازنمى داشت و ويژه خود نمى ساخت . به ظاهر ، ناتوان مى نمود ؛ اما به هنگام كوشش ، شيرى شَرزه بود .
هيچ كس را به سبب كارى كه در مثل آن ، پوزش مى آورند ، سرزنش نمى كرد ، تا عذرش را بداند .
آنچه مى گفت ، انجام مى داد و آنچه نمى گفت ، نيز انجام مى داد.
هرگاه با دو مسئله روياروى مى شد و نمى دانست كدام يك از آنها برترند ، مى نگريست كه كدام يك به هواى نفس ، نزديك تر است . پس با آن مخالفت مى كرد .
از هيچ دردى شِكوه نمى كرد ، مگر نزد كسى كه اميد بهبود خود را از او داشت ، و جز با كسى كه از او اميد نيكخواهى داشت ، مشورت نمى كرد .
افسرده و خشمگين نمى شد و پُر شكايت و هوسران نبود . از كسى انتقام نمى گرفت و در عين حال ، از دشمن ، غافل نمى گشت .
پس اگر توانش را داشتيد ، چنين خوى هاى بزرگوارانه اى به دست آوريد و پايبند آنها باشيد و اگر طاقت همه اش را نداشتيد ، ]بدانيد كه [به دست آوردن اندك ، بهتر از واگذاشتن بسيار است ، و دگرگونى و توانى جز به وسيله خدا نيست» .
او مغلوب شكمش نبود . پس آنچه را نمى يافت ، آرزو نمى كرد و اگر مى يافت ، از حد نمى گذراند .
او مغلوب شهوتش نبود. پس براى آن ، نه عقل خود را سبك مى كرد و نه رأيش را .
مغلوب نادانى نبود. پس دستش را جز به سوى شخص مورد اطمينان براى سودى دراز نمى كرد .
نه هوسران بود ، نه خشمگين مى شد و نه افسرده مى گشت .
بيشتر روزگارش را خاموش بود ؛ اما چون سخن مى گفت، بر گويندگان پيشى مى گرفت و در هيچ جدالى وارد نمى شد و در هيچ دعوايى شركت نمى جست و تا قاضى اى ] براى شنيدن سخنانش [نمى يافت ، حجّت آورى نمى كرد .
از برادرانش غافل نمى گشت و چيزى را از آنان بازنمى داشت و ويژه خود نمى ساخت . به ظاهر ، ناتوان مى نمود ؛ اما به هنگام كوشش ، شيرى شَرزه بود .
هيچ كس را به سبب كارى كه در مثل آن ، پوزش مى آورند ، سرزنش نمى كرد ، تا عذرش را بداند .
آنچه مى گفت ، انجام مى داد و آنچه نمى گفت ، نيز انجام مى داد.
هرگاه با دو مسئله روياروى مى شد و نمى دانست كدام يك از آنها برترند ، مى نگريست كه كدام يك به هواى نفس ، نزديك تر است . پس با آن مخالفت مى كرد .
از هيچ دردى شِكوه نمى كرد ، مگر نزد كسى كه اميد بهبود خود را از او داشت ، و جز با كسى كه از او اميد نيكخواهى داشت ، مشورت نمى كرد .
افسرده و خشمگين نمى شد و پُر شكايت و هوسران نبود . از كسى انتقام نمى گرفت و در عين حال ، از دشمن ، غافل نمى گشت .
پس اگر توانش را داشتيد ، چنين خوى هاى بزرگوارانه اى به دست آوريد و پايبند آنها باشيد و اگر طاقت همه اش را نداشتيد ، ]بدانيد كه [به دست آوردن اندك ، بهتر از واگذاشتن بسيار است ، و دگرگونى و توانى جز به وسيله خدا نيست» .
امام حسن عليه السلام ـ هنگامى كه از ايشان سؤال شد كه [حقيقتِ ]دوستى و برادرى چيست ؟ ـ : همدردى كردن ، چه در سختى و چه در آسايش .
امام حسن عليه السلام : هركه خدا را بشناسد ، او را دوست خواهد داشت .
الإمام الحسن عليه السلام ـ في دُعائِهِ ـ : إلهي ، أطَعتُكَ ـ ولَكَ المِنَّةُ عَلَيَّ ـ في أحَبِّ الأَشياءِإلَيكَ؛ الإِيمانِ بِكَ وَالتَّصديقِ بِرَسولِكَ، ولَم أعصِكَ فيأبغَضِ الأَشياءِ إلَيكَ؛ الشِّركِ بِكَ وَالتَّكذيبِ بِرَسولِكَ، فَاغفِر لي مابَينَهُما يا أرحَمَ الرّاحِمينَ .
امام حسن عليه السلام ـ در دعايش ـ : بارالها ! در مورد محبوب ترين چيزها در نزدت ـ يعنى ايمان به تو و تصديق به پيامبرت ـ ، تو را فرمان بردم ، گرچه در آن نيز تو بر من منّت دارى ؛ و در مورد دشمن ترين چيزها در نزدت ـ يعنى شرك ورزيدن به تو و تكذيب پيامبرت ـ تو را نافرمانى نكردم . پس اى مهربان ترين مهربانان ! آنچه را ميان اين دو است ، بر من ببخش .
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685