عنه عليه السلام ـ أيضا ـ : اللّهُمّ اجعَلني مِن الذينَ جَدُّوا في قَصدِكَ فلم يَنكُلُوا ، و سَلَكوا الطَّريقَ إلَيكَ فلم يَعدِلوا ، و اعتَمَدُوا علَيكَ في الوُصولِ حتّى وَصَلُوا .
امام زين العابدين عليه السلام ـ نيز در دعا ـ گفت : خدايا! مرا از كسانى قرار ده كه در راه راستِ منتهى به تو كوشيدند و عقب ننشستند و راه رسيدن به تو را پيمودند و از آن منحرف نشدند و براى رسيدنْ به تو تكيه كردند، تا آن كه رسيدند.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في قولِهِ تعالى: «و لَكُم في القِصاصِ حَياةٌ» ـ : لأنَّ مَن هَمَّ بالقَتلِ فَعَرَفَ أنّهُ يُقتَصُّ مِنهُ فكَفَّ لِذلكَ عنِ القَتلِ كانَ حَياةً لِلّذي (كانَ) هَمَّ بقَتلِهِ ، و حَياةً لهذا الجاني الذي أرادَ أن يَقتُلَ ، و حَياةً لغَيرِهِما مِن الناسِ إذا عَلِموا أنَّ القِصاصَ واجِبٌ لا يَجرؤونَ علَى القَتلِ مَخافَةَ القِصاصِ .
امام زين العابدين عليه السلام ـ درباره آيه: «و براى شما در قصاص زندگى است» ـ فرمود : چون اگر كسى تصميم بگيرد ديگرى را بكشد و بداند كه در اين صورت قصاص مى شود و بدين سبب از كشتن خوددارى ورزد، هم موجب زنده ماندن كسى است كه مى خواسته است او را بكشد و هم موجب زنده ماندن اين جنايتكارى است كه قصد آدم كشى داشته است و هم مايه زنده ماندن ديگران؛ زيرا وقتى بدانند كه قصاص واجب و لازم است از ترس قصاص جرأت آدم كشى به خود راه نمى دهند.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام : ألا إنَّ لِلعَبدِ أربَعَ أعيُنٍ : عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ دينِهِ و دُنياهُ ، و عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ آخِرَتِهِ، فإذا أرادَ اللّه ُ بعَبدٍ خَيرا فَتَحَ لَهُ العَينَينِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ ، فَأبصَرَ بِهِما الغَيبَ في أمرِ آخِرتِهِ ، و إذا أرادَ بهِ غَيرَ ذلكَ تَرَكَ القَلبَ بما فيهِ .
امام زين العابدين عليه السلام : بدانيد كه بنده داراى چهار چشم است: دو چشم كه با آنها امور دين و دنياى خود را مى بيند و دو چشم كه با آنها امور آخرتش را مشاهده مى كند. پس هر گاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد، دو چشمى را كه در دل اوست مى گشايد و به وسيله آنها امور غيبى آخرت خويش را مى بيند و هر گاه برايش غير از خوبى بخواهد، دلش را به حال خود وا مى گذارد.
امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت : پرده هاى شك و حجاب را از دلهاى ما كنار زن.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام : قالَ موسى بن عمرانَ عليه السلام : يا رَبِّ ، مَن أهلُكَ الذينَ تُظِلُّهُم في ظِلِّ عَرشِكَ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّكَ ؟ قالَ : فَأوحَى اللّه ُ إلَيهِ : الطاهِرَةُ قُلوبُهُم .
امام زين العابدين عليه السلام : موسى عليه السلام به خدا عرض كرد : پروردگارا! كيستند آن كسان تو كه زير سايه عرش تو هستند، در آن روزى كه هيچ سايه اى جز سايه تو نيست؟ خداوند به او وحى فرمود : پاكدلان.
عنه عليه السلام ـ في الدعاءِ ـ : اللّهمَّ صَلِّ عَلى محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و اجعَلْنا مِن الذينَ أرسَلتَ علَيهِم سُتورَ (شُؤونَ) عِصمَةِ الأولياءِ ، و خَصَصتَ قُلوبَهُم بطَهارَةِ الصَّفاءِ ، و زَيَّنتَها بالفَهمِ و الحَياءِ في مَنزِلِ الأصفياءِ ، و سَيَّرتَ هُمومَهُم في مَلَكوتِ سَماواتِكَ ، حُجُبا حُجُبا حتّى يَنتَهيَ إلَيكَ وارِدُها .
امام زين العابدين عليه السلام ـ در دعا ـ گفت : بار خدايا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و ما را از كسانى قرار ده كه پرده هاى عصمت اوليا را بر روى آنها كشيدى و دلهايشان را به پاكى و صفا ويژه گردانيدى و در سر منزل برگزيدگان، آن دلها را به زيور فهم و آزرم آراستى و همّتهايشان را در ملكوت آسمانهايت پرده پرده سير دادى، تا بر تو در آيند ..
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في مُناجاةِ العارفينَ ـ : إلهي ، فاجعَلنا مِن الذينَ تَوَشَّحَت أشجارُ الشَّوقِ إلَيكَ في حَدائقِ صُدورِهِم ··· و انجَلَت ظُلمَةُ الرَّيبِ عن عَقائدِهِم مِن (في) ضَمائرِهِم ، و انتَفَت مُخالَجَةُ الشَّكِّ عن قُلوبِهِم و سَرائرِهِم، و انشَرَحَت بِتَحقيقِ المَعرِفَةِ صُدورُهُم .
امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات العارفين ـ گفت: معبودا! مرا از كسانى قرار ده كه درختان شوقِ به تو، در باغهاى سينه هايشان درهم پيچيده اند··· و ظلمت ترديد در عقايد، از انديشه هايشان زدوده شده و خلجان شك از دلها و درونهايشان، رخت بربسته و با شناخت راستين، سينه هايشان گشاده گشته است.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في مناجاةِ التائبينَ ـ : إلهي ألبَسَتني الخَطايا ثَوبَ مَذَلَّتي ، و جَلَّلَني التَّباعُدُ مِنكَ لِباسَ مَسكَنَتي ، و أماتَ قَلبي عَظيمُ جِنايَتي ، فَأحْيِهِ بِتَوبَةٍ مِنكَ يا أمَلي و بُغيَتي .
امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات التائبين ـ گفت: پروردگارا! گناهان جامه خوارى بر من پوشانده اند و دورى از تو جامه بينوايى بر تنم كرده و بزرگى گناهم، دل مرا ميرانده است. پس با توبه پذيرى خود، آن را زنده گردان، اى اميد من و اى مطلوب من!
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام ـ في مُناجاتِهِ ـ : و سُقمي لا يَشفيهِ إلاّ طِبُّكَ ، و غَمِّي لا يُزيلُهُ إلاّ قُربُكَ ، و جُرحِي لا يُبرِئُهُ إلاّ صَفحُكَ ، و رَينَ قَلبي لا يَجلوهُ إلاّ عَفوُكَ .
امام زين العابدين عليه السلام ـ در مناجات ـ گفت: بيمارى مرا جز طبابت تو درمان نمى كند و اندوه مرا جز نزديك شدن به تو نمى زدايد و زخم مرا جز گذشت تو بهبود نمى بخشد و زنگار دلم را جز بخشش تو، صيقل نمى دهد.
الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام : إذا رَأيتُمُ الرجُلَ قد حَسَّنَ سَمتَهُ و هَديَهُ و تَماوَتَ في مَنطِقِهِ و تَخاضَعَ في حَرَكاتِهِ فَرُوَيدا لا يَغُرَّنَّكُم ، فما أكثَرَ مَن يُعجِزُهُ تَناوُلُ الدنيا و رُكوبُ المَحارِمِ مِنها، لِضَعفِ نِيَّتِهِ و مَهانَتِهِ و جُبنِ قَلبِهِ ، فَنَصَبَ الدِّينَ فخّا لها !···
و إذا وَجَدتُموهُ يَعِفُّ عنِ المالِ الحَرامِ فَرُوَيدا لا يَغُرَّنَّكُم ، فإنَّ شَهَواتِ الخَلقِ مُختَلِفَةٌ ···
و لكنَّ الرجُلَ كُلَّ الرجُلِ نِعمَ الرجُلُ هُو الذي جَعَلَ هَواهُ تَبِعا لأمرِ اللّه ِ و قُواهُ مَبذولَةً في رِضَى اللّه ِ ، يَرَى الذُّلَّ مَع الحَقِّ أقرَبَ إلى عِزِّ الأبدِ مِن العِزِّ في الباطِلِ ، و يَعلَمُ أنَّ قَليلَ ما يَحتَمِلُهُ مِن ضَرّائها يُؤدِّيهِ إلى دَوامِ النَّعيمِ ··· فذلِكُمُ الرجُلُ نِعمَ
الرجُلُ ، فبِهِ فَتَمَسَّكُوا ، و بسُنَّتِهِ فاقتَدُوا ، و إلى رَبِّكُم فبِهِ فَتَوَسَّلوا ، فإنّهُ لا تُرَدُّ لَهُ دَعوَةٌ ، و لا تَخِيبُ لَهُ طَلِبةٌ .
امام زين العابدين عليه السلام : اگر ديديد كسى ظاهر الصلاح است و در گفتارش دم از پارسايى مى زند و در حركات و رفتارهايش اظهار فروتنى مى كند، بپاييد كه فريبتان ندهد؛ زيرا، چه بسيارند كسانى كه به سبب ضعف و سستى در انديشه و بزدلى، دستشان از دنيا و ارتكاب حرامهاى آن كوتاه است. اينان دين را دام دنيا كرده اند···
و اگر ديديد از خوردن مال حرام خوددارى مى كند، بپاييد كه شما را نفريبد؛ چرا كه اميال و خواهشهاى مردم گوناگون است···
اما مرد به تمام معنا مرد، آن مردى است كه هواى نفْسِ خود را پيرو فرمان خداوند گرداند و تواناييهايش را در راه رضاى خدا به كار گيرد. ضعف و خوارى همراه حق را، از عزّت و قدرت توأم با باطل، به عزّت و قدرت ابدى نزديكتر ببيند و بداند كه رنج و سختيهاى اندكى را كه در دنيا تحمّل مى كند، او را به نعمت پاينده مى كشاند··· اين است آن
مرد، نيكو مرد. پس به دامان او چنگ زنيد و راه و روش او را سر مشق خود كنيد و در درگاه پروردگارتان به او توسّل جوييد؛ زيرا كه هيچ دعايى از او ردّ نمى شود و هيچ يك از خواهشهاى او بى پاسخ نمى ماند.