الإمامُ الرِّضا عليه السلام ـ و قَد سَألَهُ زِنديقٌ عَن عِلَّةِ الاحتِجابِ ـ : إنَّ الاحتِجابَ عَنِ الخَلقِ . لِكَثرَةِ ذُنوبِهِم .
امام رضا عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش زنديقى از علّت در پرده بودن خدا ـ فرمود : پردگى او از خلق به علّت كثرت گناهان ايشان است.
عنه عليه السلام : لا يَشمَلُهُ المَشاعِرُ ، و لا يَحجُبُهُ الحِجابُ ، فالحِجابُ بَينَهُ و بَينَ خَلقِهِ لاِمتِناعِه مِمّا يُمكِنُ في ذَواتِهِم ، و لإمكانِ ذَواتِهِم مِمّا يَمتَنِعُ مِنهُ ذاتُهُ ، و لاِفتِراقِ الصّانِعِ و المَصنوعِ ، و الرَّبِّ و المَربوبِ ، و الحادِّ و المَحدودِ .
امام رضا عليه السلام : درك ها، او را فرا نمى گيرد و حجاب ، او را پوشيده نمى دارد . از آفريدگانش در حجاب است؛ زيرا آنچه براى ذات آنان ممكن است، براى او ممتنع مى باشد و آنچه ذات او از آن امتناع دارد، براى ذات آنها ممكن است و نيز به دليل جدايى و تفاوتى است كه ميان سازنده و ساخته شده و پروردگار و پرورده و محدود كننده و محدود شده وجود دارد.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام ـ في قَولِهِ تَعالى: «يَومَ يُكشَفُ عَن ساقٍ و يُدعَونَ إلَى السُّجُودِ» . ـ : حِجابٌ مِن نورٍ يُكشَفُ فيَقَعُ المُؤمِنونَ سُجَّدا .
امام رضا عليه السلام ـ درباره آيه «روزى كه آن واقعه عظيم پديدار شود و آنها را به سجود فراخوانند» ـ فرمود : پرده اى از نور كنار زده مى شود و مؤمنان به سجده مى افتند.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : ابتِداؤهُ إيّاهُم دَليلُهُم عَلى أن لا ابتِداءَ لَهُ ، لِعَجزِ كُلِّ مُبتَدَأٍ عَنِ ابتِداءِ غَيرِهِ .
امام رضا عليه السلام : همين كه خداوند آفرينش خلايق را آغاز كرده دليل بر اين است كه خود او را آغازى نيست؛ زيرا هيچ آغاز شده اى [به وسيله ديگرى ]نمى تواند آغازگر غير خود باشد.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : القِدَمُ صِفَتُهُ الّتي دَلَّتِ العاقِلَ عَلى أنَّهُ لا شَيءَ قَبلَهُ ، و لا شَيءَ مَعَهُ في دَيمومِيَّتِهِ ، فَقَد بانَ لَنا بإقرارِ العامَّةِ مُعجِزَةِ الصِّفَةِ أنَّهُ لا شَيءَ قَبلَ اللّه ِ و لا شَيءَ مَعَ اللّه ِ في بَقائهِ ، و بَطَلَ قَولُ مَن زَعَمَ أنَّهُ كانَ قَبلَهُ أو كانَ مَعَهُ شَيءٌ ، و ذلكَ أنَّهُ لَو كانَ مَعَه شَيءٌ في بَقائهِ لَم يَجُزْ أن يَكونَ خالِقا لَهُ .
امام رضا عليه السلام : قِدَم (بى آغازى خدا) صفتى است كه خردمند را به اين نكته رهنمون مى شود كه هيچ چيز پيش از او نيست و در هميشگى بودنش يار و شريكى ندارد. پس، به اعتراف همگان و اين صفتِ عاجز كننده، براى ما روشن گشت كه نه پيش از خدا چيزى بوده است و نه همزمان با او، پس اين سخن كه پيش از خدا يا همزمان با او موجودى بوده نادرست است؛ زيرا اگر همزمان با او چيزى باشد در اين صورت روا نخواهد بود كه خدا آفريننده آن باشد.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : انَّما سُمِّيَ اللّه ُ تَعالى بِالعِلمِ بِغَيرِ عِلمٍ حادِثٍ عَلِمَ بِهِ الأشياءَ ، استَعانَ بِهِ عَلى حِفظِ ما يَستَقبِلُ مِن أمرِهِ .
امام رضا عليه السلام : خداوند متعال به علم موصوف شده است نه به علمى حادث كه با آن اشياء را بداند و براى كار آينده اش از آن كمك بگيرد.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : الحَمدُ للّه ِِ فاطِرِ الأشياءِ إنشاءً ، و مُبتَدِعِها ابتِداءً بِقُدرَتِهِ و حِكمَتِهِ ، لا مِن شَيءٍ فَيَبطُلَ الاختِراعُ ، و لا لِعِلَّةٍ فلا يَصِحَّ الابتِداعُ ، خَلَقَ ما شاءَ كَيفَ شاءَ .
امام رضا عليه السلام : ستايش خداى را سزد كه با قدرت و حكمت خويش اشياء را آفريد و ابداع كرد نه از چيزى ديگر كه اختراع صادق نيايد و نه به علّتش تا در نتيجه، ابداعى در كار نباشد. او آفريد هر آنچه كه خواست و هر گونه كه خواست.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام ـ لمّا قيل لَهُ : هل يقدر ربّك على أن يدخل الدنيا في بيضه ـ : نَعَم ، و في أصغَرَ مِنَ البَيضَةِ ! قد جَعَلَها في عَينِكَ و هِيَ أقَلُّ مِنَ البَيضَةِ ؛ لِأنَّكَ إذا فَتَحتَها عايَنتَ السَّماءَ و الأرضَ و ما بَينَهُما ، و لَو شاءَ لأعماكَ عَنها .
امام رضا عليه السلام ـ آن گاه كه به او گفته شد آيا پروردگار تو مى تواند دنيا را در داخل تخم مرغى جاى دهد ـ فرمود : آرى، در چيزى كوچكتر از تخم مرغ هم مى تواند زمين را جاى دهد! آن را در چشم تو كه كوچكتر از تخم مرغ مى باشد جاى داده است؛ اگر چشمانت را باز كنى آسمان و زمين و هر آنچه را كه ميان آسمان و زمين است مشاهده مى كنى، در حالى كه اگر خداوند بخواهد تو را از ديدن آنها كور مى گرداند.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام ـ لَمّا سَألَهُ المَأمونُ: لَو كانَ الأنبِياءُ مَعصومينَ فكَيفَ يَجوزُ أن يَكونَ كَليمُ اللّه ِ لا يَعلَمُ أنَّ اللّه َ تَعالى لا يَجوزُ عَلَيهِ الرُّؤيَةُ حَتّى يَسألَهُ هذا السُّؤالَ ؟ ـ : إنَّ كَليمَ اللّه ِ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام عَلِمَ أنَّ اللّه َ تَعالى عَن أن يُرى بِالأبصارِ ، و لكِنَّهُ لَمّا كَلَّمَهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ و قَرَّبَهُ نَجِيّا رَجَعَ إلى قَومِهِ فأخبَرَهُم أنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ كَلَّمَهُ و قَرَّبَهُ و ناجاهُ ، فقالوا : لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّى نَسمَعَ كَلامَهُ كما سَمِعتَ ··· فَخَرَجَ بِهِم إلى طُورِ سَيناءَ ، فأقامَهُم في سَفحِ الجَبَلِ ، و صَعِدَ موسى عليه السلام إلَى الطُّورِ ، و سَألَ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى أن يُكَلِّمَهُ و يُسمِعَهُم كلامَهُ ، فكَلَّمَهُ اللّه ُ تَعالى ذِكرُهُ و سَمِعوا كلامَهُ مِن فَوقٍ و أسفَلَ و يَمينٍ و شِمالٍ و وَراءٍ و أمامٍ ؛ لِأنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ أحدَثَهُ في الشَّجَرَةِ ، ثُمَّ جَعَلَهُ مُنبَعِثا مِنها حتّى سَمِعوهُ مِن جَميعِ الوُجوهِ .
امام رضا عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال مأمون كه پرسيد: اگر پيامبران معصومند، چگونه رواست كه كليم اللّه نداند خداوند متعال ديدنى نيست و از او چنين خواهشى كند؟ ـ فرمود : كليم اللّه ، موسى بن عمران عليه السلام مى دانست كه خداوند برتر از آن است كه به چشم ديده شود، اما هنگامى كه خداى عزّ و جلّ با او به نجوا سخن گفت و مقرّبش داشت نزد قوم خود برگشت و به آنها اطلاع داد كه خداوند عزّ و جلّ با او سخن گفته و مقرّبش داشته و با وى به نجوا پرداخته است. قومش گفتند: هرگز سخنت را باور نمى كنيم، مگر اين كه ما نيز همانند تو سخن خدا را بشنويم··· پس، موسى آنها را به سوى كوه سينا برد و در دامنه كوه نگهشان داشت و خود بالاى كوه رفت و از خداوند تبارك و تعالى خواست با وى سخن گويد و گفتارش را به گوش آن مردم برساند. پس، خداى بلندْ نام، با موسى عليه السلام سخن گفت مردم از بالا و پايين و راست و چپ و پشت سر و پيش رو [از شش جهت] سخن او را شنيدند؛ زيرا كه خداوند عزّ و جلّ گفتار خود را در درخت پديد آورد و سپس از آن در اطراف پراكنده ساخت، به طورى كه آن را از همه طرف شنيدند .
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : أمّا الظّاهِرُ فَليسَ مِن أجلِ أنَّهُ عَلا الأشياءَ بِرُكوبٍ فَوقَها و قُعودٍ عَلَيها و تَسَنُّمٍ لِذُراها ، و لكِنَّ ذلكَ لِقَهرِهِ و لِغَلَبَتِهِ الأشياءَ و قُدرَتِهِ عَلَيها ، كقَولِ الرَّجُلِ : ظَهَرتُ عَلى أعدائي ، و أظهَرَنِيَ اللّه ُ عَلى خَصمي ، يُخبِرُ عَنِ الفَلْجِ و الغَلَبَةِ ، فهكَذا ظُهورُ اللّه ِ عَلَى الأشياءِ . و وَجهٌ آخَرُ أنَّهُ الظّاهِرُ لِمَن أرادَهُ و لا يَخفى عَلَيهِ شَيءٌ ، و أنَّهُ مُدَبِّرٌ لِكُلِّ ما بَرَأ ، فأيُّ ظاهِرٍ أظهَرُ و أوضَحُ مِنَ اللّه ِ تَبارَكَ و تَعالى ؟ ! لأنَّكَ لا تَعدِمُ صَنعَتَهُ حَيثُما تَوجَّهتَ و فيكَ مِن آثارِهِ ما يُغنيكَ ، و الظّاهِرُ مِنّا البارِزُ بِنَفسِهِ ، و المَعلومُ بِحَدِّهِ ، فقَد جَمَعَنا الاسمُ ، و لَم يَجمَعنا المَعنى . و أمّا الباطِنُ فلَيسَ عَلى مَعنَى الاستِبطانِ للأشياءِ بأن يَغورَ فيها ، و لكِنّ ذلكَ مِنهُ عَلى استِبطانِهِ للأشياءِ عِلما و حِفظا و تَدبيرا .
امام رضا عليه السلام : ظاهر بودن (چيرگى او) به اين معنا نيست كه بر فراز اشياء سوار شده و روى آنها نشسته و بر ستيغ آنها گام نهاده باشد، بلكه به سبب قهر و چيرگى و قدرت او بر اشياء است. مثل اين سخن كه كسى [عرب زبان] گويد: بر دشمنانم ظهور يافتم و خداوند مرا بر خصمم ظهور داد. او از پيروزى و چيره آمدن [بر دشمن و خصم ]خبر مى دهد. ظهور خدا بر اشياء نيز چنين است (به معناى قهر و غلبه و چيرگى و تسلط بر آنها مى باشد). معناى ديگر ظاهر بودن خدا اين است كه او براى هر كه طالبش باشد آشكار است؛ و [معناى ديگرش اين است كه ]چيزى بر او پوشيده نيست؛ و [معناى ديگرش اين است كه] او هر چه را آفريده است، تدبير و اداره مى كند. پس، كدام آشكار است كه آشكارتر و پيداتر از خداوند تبارك و تعالى باشد؛ چرا كه تو هر جا رو كنى آثار و نشانه هاى صنع او را مى بينى و در وجود خودت نيز نشانه هاى او به اندازه كافى وجود دارد. اما ظاهر درباره ما به معناى كسى است كه خود آشكار مى باشد و حدّ و حدود معيّنى دارد. پس ما و او در اسم [ظاهر] اشتراك داريم و در معنا[ى آن] اشتراك نداريم. و اما باطن و نهان بودن خدا به معناى پنهان بودن او در درون اشياء نيست، به اين معنا كه در درون آنها فرو رفته باشد؛ بلكه به اين معناست كه علم و نگهدارى و تدبير او به درون اشياء نيز [همچون ظاهر و نمودشان] نفوذ دارد.