امام رضا عليه السلام : آغاز بندگىِ خدا ، شناخت اوست.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : لَو لَم يُخَوِّفِ اللّه ُ النّاسَ بِجَنّةٍ و نارٍ لَكانَ الواجِبُ أن يُطيعوهُ و لا يَعصُوهُ؛ لِتَفَضُّلِهِ علَيهِم و إحسانِهِ إلَيهِم و ما بَدَأهُم بهِ مِن إنعامِهِ الَّذي ما استَحَقّوهُ .
امام رضا عليه السلام : اگر خداوند مردم را به بهشت و دوزخى هم وعده و وعيد نمى داد، باز لازم بود كه از او اطاعت كنند و نا فرمانيش نكنند؛ زيرا به آنان تفضّل و نيكى فرموده و نعمتهايش را در اختيارشان گذاشته است، بى آن كه [به سبب انجام عملى] استحقاق آن را داشته باشند.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : لَيسَتِ العِبادَةُ كَثرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلاةِ، وَ إنَّما العِبادَةُ كَثرَةُ التَّفَكُّرِ في أمرِ اللّه ِ .
امام رضا عليه السلام : عبادت به فراوانى روزه و نماز نيست بلكه عبادت به بسيار انديشيدن در كار خداست.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : إنَّ رَجُلاً كانَ في بَني إسرائيلَ عَبَدَ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى أربَعينَ سَنَةً فلَم يَقبَلْ مِنهُ، فقالَ لِنَفسِهِ : ما اُوتيتَ إلاّ مِنكِ، و لا الذَّنبُ إلاّ لَكِ، فأوحَى اللّه ُ تَبارَكَ وَ تعالى إلَيهِ : ذَمُّكَ نَفسَكَ أفضَلُ مِن عِبادَةِ أربَعينَ سَنَةً .
امام رضا عليه السلام : مردى از بنى اسرائيل خداوند تبارك و تعالى را چهل سال عبادت كرد، اما عبادتش پذيرفته نشد. به خودش گفت: عيب كار از خود توست و كسى جز خودت مقصّر نيست. پس خداى تبارك و تعالى به او وحى فرمود كه اين نكوهش (انتقاد) تو از خودت، برتر از عبادت چهل سال بود .
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : تَصَدَّقْ بِالشَّيءِ و إن قَلَّ، فإنَّ كُلَّ شَيءٍ يُرادُ بِهِ اللّه ُ و إن قلَّ ـ بَعدَ أن تَصدُقُ النِّيَّةُ فيهِ ـ عَظيمٌ .
امام رضا عليه السلام : صدقه دهيد هر چند اندك باشد؛ زيرا هر چيزى كه براى خدا باشد، گر چه اندك ـ اگر با نيّت درست و خالص صورت گيرد ـ بزرگ است.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : ثَلاثَةٌ مُوَكَّلٌ بِها ثَلاثَةٌ : تَحامُلُ الأيَّامِ عَلى ذوَي الآدابِ الكامِلَةِ ، و استيلاءُ الحِرمانِ عَلَى المُتَقَدِّمِ في صَنعَتِهِ ، و مُعاداةُ العَوامِّ عَلى أهلِ المَعرِفَةِ .
امام رضا عليه السلام : سه چيز است كه بر سه چيز گماشته شده است: رنج و مشقّتِ روزگار بر دارندگان آداب [و فرهنگ] كامل، غلبه محروميت بر پيشكسوت در حرفه خود، و دشمنىِ عوام با اهل معرفت.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : لَمّا اُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ بَلَغَ بِي جَبرَئيلُ مَكانا لَم يَطَأْهُ قَطٌّ جَبرَئيلُ ، فكُشِفَ لَهُ فأراهُ اللّه ُ مِن نورِ عَظَمَتِه ما أحَبَّ .
امام رضا عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چون شبانه به آسمان برده شدم، جبرئيل مرا به جايى رسانيد كه او خود هرگز قدم در آن جا ننهاده بود. پس، پرده ها براى رسول خدا كنار زده شد و خداوند از نور عظمت خود تا دوست داشت به او نشان داد.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام ـ لَمّا سَألَهُ عِمرانُ الصّابي بِحَضرَةِ المَأمونِ: العَينُ نورٌ مُرَكَّبَةٌ ، أمِ الرُّوحُ تُبصِرُ الأشياءَ مِن مَنظَرِها ؟ ـ : العَينُ شَحمَةٌ و هُوَ البَياضُ و السَّوادُ ، و النَّظَرُ لِلرُّوحِ ، دَليلُهُ أنَّكَ تَنظُرُ فيهِ فتَرى صورَتَكَ في وَسَطِهِ ، و الإنسانُ لا يَرى صورَتَهُ إلاّ في ماءٍ أو مِرآةٍ و ما أشبَهَ ذلكَ .
امام رضا عليه السلام ـ در پاسخ به عمران صابى كه از امام رضا عليه السلام پرسيد: آيا چشم نورى مركّب است يا روح ، اشياء را از دريچه آن مى بيند؟ ـ فرمود: چشم يك تكّه پيه سپيد و سياه است. و ديدن، كار روح است. دليلش اين است كه تو در چشم ديگرى نگاه مى كنى و عكس خودت را در ميان آن مى بينى و انسان تصوير خود را جز در آب يا آينه و امثال آن نمى بيند.
امام رضا عليه السلام : برترين [مرحله] خرد، خود شناسى انسان است.
الإمامُ الرِّضا عليه السلام ـ في عِلّةِ وُجوبِ الإيمانِ بِاللّه ِ و بِرُسُلِهِ و بِما جاءَ مِن عِندِ اللّه ِ ـ : لِعِلَلٍ كَثيرَةٍ ، مِنها: أنَّ مَن لَم يُقِرَّ بِاللّه ِ عَزَّ و جلَّ ، و لَم يَجتَنِب مَعاصِيَهُ ، و لَم يَنتَهِ عَنِ ارتِكابِ الكَبائرِ ، و لَم يُراقِبْ أحَدا فيما يَشتَهي و يَستَلِذُّ عَنِ الفَسادِ و الظُّلمِ و إذا فَعَلَ النّاسُ هذِهِ الأشياءَ و ارتَكَبَ كُلُّ إنسانٍ ما يَشتَهي و يَهواهُ مِن غَيرِ مُراقَبَةٍ لأحَدٍ كانَ في ذلكَ فَسادُ الخَلقِ أجمَعينَ و وُثوبُ بَعضِهِم عَلى بَعضٍ فغَصَبوا الفُروجَ و الأموالَ ··· و مِنها : أنّا وَجَدنا الخَلقَ قَد يَفسُدونَ بِاُمورٍ باطِنَةٍ مَستورَةٍ عَنِ الخَلقِ ، فلَولا الإقرارُ بِاللّه ِ و خَشيَتُهُ بالغَيبِ لَم يَكُنْ أحَدٌ إذا خَلا بِشَهوَتِهِ و إرادَتِهِ يُراقِبُ أحَدا في تَركِ مَعصِيَةٍ .
امام رضا عليه السلام ـ در بيان علت وجوب ايمان به خدا و فرستادگان او و آنچه از نزد خدا آمده است ـ فرمود : اين ايمان به دلايل فراوانى ضرورت دارد؛ از جمله اين كه اگر كسى به وجود خداوند عزّ و جلّ اعتراف نمى كرد و از معاصى او دورى نمى ورزيد و از ارتكاب گناهان بزرگ باز نمى ايستاد و در پيروى از خواهشهاى نفسانى و لذّت بردن از فساد و ظلم و حق كشى از كسى نمى ترسيد، و هرگاه مردم دست به اين كارها مى زدند و هر كس بدون ترس و پروا از كسى به دنبال خواستها و هوسهاى خود مى رفت، بى گمان مردم همه به فساد و تبهكارى كشيده مى شدند و به جان يكديگر مى افتادند و به ناموس و اموال هم تجاوز مى كردند··· يكى ديگر از دلايل آن اين است كه ما مى بينيم مردم در نهان و به دور از چشم مردم دست به فساد و خلاف مى زنند. اگر اقرار [و ايمان] به وجود خدا و ترس از غيب دانى او نبود، هيچ كس، هرگاه در خلوت، با خواهش و خواسته اى نفسانى روبه رو مى شد، در ترك معصيت از كسى نمى ترسيد.