احادیث امام باقر علیه السلام

صفحه اختصاصي حديث و آيات قرآن:
«وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِى بِهِى أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِى فَلَمَّا كَلَّمَهُو قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ * قَالَ اجْعَلْنِى عَلَى خَزَآلـءِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ * وَ كَذَ لِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِى الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَآءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَآءُ وَ لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ » .
حديث

«و پادشاه گفت: او (يوسف) را نزد من آوريد ، تا وى را خاصّ خود كنم . پس چون با او سخن راند ، گفت: تو امروز ، نزد ما بامنزلت و امين هستى . [يوسف] گفت: مرا بر خزانه هاى اين سرزمين بگمار كه من ، نگهبانى دانا هستم . و بدين گونه ، يوسف را در سرزمين [مصر] قدرت داديم كه در آن ، هر جا كه مى خواست ، سكونت مى كرد . هر كه را بخواهيم ، به رحمت خود مى رسانيم و اجر نيكوكاران را تباه نمى سازيم»
. الإمام الباقر عليه السلام : لَمّا أصابَتِ امرَأَةَ العَزيزِ الحاجَةُ قيلَ لَها : لَو أتَيتِ يوسُفعَ عليه السلام ، فَشاوَرَت في ذلِكَ ، فَقيلَ لَها : إنّا نَخافُهُ عَلَيكِ .
قالَت : كَلاّ إنّي لا أخافُ مَن يَخافُ اللّه َ ، فَلَمّا دَخَلَت عَلَيهِ فَرَأَتهُ في مُلكِهِ قالَت : الحَمدُ لِلّهِ الَّذي جَعَلَ العَبيدَ مُلوكا بِطاعَتِهِ ، وجَعَلَ المُلوكَ عَبيدا بِمَعصِيَتِهِ ، فَتَزَوَّجَها فَوَجَدَها بِكرا .
فَقالَ : أ لَيسَ هذا أحسَنَ ؟ أ لَيسَ هذا أجمَلَ؟
فَقالَت : إنّي كُنتُ بُليتُ مِنكَ بِأَربَعِ خِصالٍ : كُنتُ أجمَلَ أهلِ زَماني ، وكُنتَ أجمَلَ أهلِ زَمانِكَ ، وكُنتُ بِكرا ، وكانَ زَوجي عِنّينا . حديث

امام باقر عليه السلام : هنگامى كه همسر عزيز (زليخا) نيازمند شد ، به وى گفتند : خوب است نزد يوسف عليه السلام بروى . در اين باره مشورت كرد ، به وى گفتند : ما از او بر تو مى هراسيم .
زليخا گفت : من هرگز از كسى كه از خدا مى ترسد ، نمى ترسم .
وقتى زليخا بر يوسف عليه السلام وارد شد و او را بر اريكه قدرت ديد ، گفت : سپاس ، خدا را كه بردگان را به خاطر فرمان بردن از او ، پادشاه كرد و پادشاهان را به خاطر گناه ، برده گردانيد .
آن گاه ، يوسف عليه السلام با وى ازدواج كرد و او را باكره يافت . به وى گفت : «آيا اين چنين ، بهتر نيست؟ آيا اين چنين ، زيباتر نيست؟» .
زليخا گفت : من به خاطر چهار چيز در دام تو گرفتار شدم : من ، زيباترين زنِ زمانه خود بودم و تو ، زيباترين مرد زمانه ات بودى . من ، باكره بودم و شوهرم ناتوانى جنسى داشت .

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الباقر عليه السلام ـ في وَصفِ الإمام عَلِيٍّ عليه السلام ـ : وإن كانَ صاحِبُكُم لَيَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ ، ويَأكُلُ أكلَةَ العَبدِ ، ويُطعِمَ النّاسَ خُبزَ البُرِّ وَاللَّحمَ ، وَيرجِعُ إلى أهلِهِ فَيَأكُلُ الخُبزَ وَالزَّيتَ ، وإن كان ليَشتَرِي القَميصَ السُّنبُلانِيَّ ، ثُمَّ يُخَيِّرُ غُلامَهُ خَيرَهُما ، ثُمَّ يَلبَسُ الباقِيَ ، فَإِذا جازَ أصابِعَهُ قَطَعَهُ ، وإذا جازَ كَعبَهُ حَذَفَهُ ، وما وَرَدَ عَلَيهِ أمرانِ قَطُّ كِلاهُما لِلّهِ رِضىً إلاّ أخَذَ بِأَشَدِّهِما عَلى بَدَنِهِ .
ولَقَد وُلِّىَ النّاسَ خَمسَ سِنينَ فَما وَضَعَ آجُرَّةً عَلى آجُرَّةٍ ولا لَبِنَةً عَلى لَبِنَةٍ ، ولا أقطَعَ قَطيعَةً ، ولا أورَثَ بَيضاءَ ولا حَمراءَ إلاّ سَبعَمِئَةِ دِرهَمٍ فَضَلَت مِن عَطاياهُ ، أرادَ أن يَبتاعَ لأَِهلِهِ بِها خادِما ، وما أطاقَ أحَدٌ عَمَلَهُ ، وإن كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلام لَيَنظُرُ فِي الكِتابِ مِن كُتُبِ عَلِيٍّ عليه السلام فَيَضرِبُ بِهِ الأَرضَ ، ويَقولُ : مَن يُطيقُ هذا .
حديث

امام باقر عليه السلام ـ در توصيف امام على عليه السلام ـ : رهبر شما مانند بردگان مى نشست ، مانند بردگان غذا مى خورد ، نان گندم و گوشت را به مردم ، مى خورانْد و خود به خانه برمى گشت و نان [جو] و روغن زيتون مى خورد . [دو] پيراهن سُنبُلانى حديث مى خريد و به غلامش مى فرمود تا بهترينِ [آن دو] را انتخاب كند و خود ، ديگرى را مى پوشيد و اگر آستينش از انگشتانش بلندتر بود ، آن را قيچى مى كرد و اگر از قوزك پايش درازتر بود ، آن را مى بُريد و هرگاه دو كار بر او روى مى آورد كه در هر دو [موجب ]خشنودى خداوند بود ، سخت ترينِ بر جسم خود را برمى گزيد .
او پنج سال زمامدار مردم بود و آجرى روى آجر و خشتى روى خشت نگذاشت و زمينى از زمين هاى خراج [و اموال عمومى] را به كسى نبخشيد و درم و دينارى به ارث نگذاشت ، جز هفتصد درهم كه از بخشش هايش زياده آمده بود و مى خواست براى خانواده اش مستخدمى خريدارى كند . كسى را توان كارى كه او انجام مى داد ، نبود .
على بن حسين عليه السلام در نوشته هاى على عليه السلام مى نگريست و بر زمين مى كوبيد و مى فرمود : «كيست كه بتواند چنين كند؟!» . حديث

مؤمنان واقعى، همان آگاهان از دين هستند، اهل انديشيدن و درس گرفتن اند. شنيده هاى دنيايى، گوش آنها را از شنيدن نام خدا، كر نمى كند، ديدن زرق و برق دنيا، چشم آنان را از ديدن نشانه هاى خدا، كور نمى سازد.

گويا مؤمنان، همان فقيهان (فرزانگان دين فهم) و اهل انديشيدن و پند گرفتن هستند. شنيده هاى دنيوى، گوش آنها را از (شنيدن) ياد خدا، كَر نمى كند و زرق و برق دنيا، چشم آنان را از ياد خدا، كور نمى گرداند.

خداوند، همواره به هر آنچه هست، آگاه است. بنا بر اين، علم او به اشيا پيش از بودنشان، مانند علم او به آنها بعد از پديد آمدنشان است.

ياد خدا از نمازگزاران، بالاتر از ياد آنان از خداوند است، مگر نمى بينى كه خداوند مى فرمايد: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم».

امر به معروف و نهى از منكر، راه و روش پيامبران و شيوه صالحان است و فريضه بزرگى است كه ديگر فرايض به واسطه آن بر پا مى شود. راه ها امن مى گردد و درآمدها حلال مى شود و حقوق پايمال شده، به صاحبانش برمى گردد، زمين آباد مى شود و (بدون ظلم)، حقّ از دشمنان گرفته مى شود و كارها سامان مى پذيرد.

هر كس با مالى كه خمس آن داده نشده چيزى بخرد، عذر او در پيشگاه خدا پذيرفته نخواهد شد؛ زيرا چيزى خريده كه [از آنِ او نيست و] بر او حلال نيست.

اگر دانشمندان، نصيحت را پنهان دارند، خيانت كرده اند. اگر سرگشته گمراهى را ديدند و او را راهنمايى نكردند و يا (دل) مرده اى را زنده ننمودند، وه كه چه كار زشتى كرده اند! چون خداوند تبارك و تعالى، در كتاب، از ايشان پيمان گرفته كه به معروف و آنچه فرمان يافته اند، فرمان دهند و از آنچه نهى شده اند، نهى كنند و بر نيكوكارى و پرهيزكارى، يكديگر را يارى كنند و در گناه و ستم، يكديگر را يارى نكنند.