عيسى عليه السلام ـ في مَواعِظِهِ ـ : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ الَّذي يَخوضُ النَّهرَ لابـُدَّ أن يُصيبَ ثَوبَهُ الماءُ وإن جَهَدَ ألاّ يُصيبَهُ ، كَذلِكَ مَن يُحِبُّ الدُّنيا لا يَنجو مِنَ الخَطايا .
عيسى عليه السلام ـ در اندرزهايش ـ : به حق به شما مى گويم: كسى كه وارد نهر آب شود ، جامه اش تر مى شود ، هرچند بكوشد كه آب به آن نرسد. اين چنين ، هر كه دنيا را دوست بدارد ، از خطاها نمى رهد.
عيسى عليه السلام : بدانيد كه ريشه هر خطايى ، دنيادوستى است.
عيسى عليه السلام ـ في مَواعِظِهِ ـ : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ العَبدَ لا يَقدِرُ عَلى أن يَخدُمَ رَبَّينِ ، ولا مَحالَةَ أنَّهُ يُؤثِرُ أحَدَهُما عَلَى الآخَرِ وإن جَهَدَ ، كَذلِكَ لا يَجتَمِعُ لَكُم حُبُّ اللّه ِ وحُبُّ الدُّنيا .
عيسى عليه السلام ـ در اندرزهايش ـ : به حق به شما مى گويم: بنده نمى تواند دو خواجه را خدمت كند و هر چه بكوشد، به ناچار ، يكى از آن دو را بر ديگرى برمى گزيند . خدادوستى و دنيادوستى نيز با هم جمع نمى شوند.
عيسى عليه السلام ـ في مَواعِظِهِ ـ : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : مَن لا يُنَقّي مِن زَرعِهِ الحَشيشَ يَكثُرُ فيهِ حَتّى يَغمُرَهُ فَيُفسِدَهُ ، وكَذلِكَ مَن لا يُخرِجُ مِن قَلبِهِ حُبَّ الدُّنيا يَغمُرُهُ حَتّى لا يَجِدَ لِحُبِّ الآخِرَةِ طَعما .
عيسى عليه السلام ـ در اندرزهايش ـ : به حق به شما مى گويم: هر كه زراعتش را از علف هاى هرز پاك نكند ، علف هايش بسيار مى گردد ، چندان كه همه زراعت را فرا مى گيرد و تباهش مى كند. همچنين كسى كه دنيادوستى را از دلش بيرون نكند ، همه دلش را فرا مى گيرد تا جايى كه ديگر مزه آخرت دوستى را نچشد.
عنه عليه السلام : لا يَستَقيمُ حُبُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ في قَلبِ مُؤمِنٍ ، كَما لا يَستَقيمُ الماءُ وَالنّارُ في إناءٍ واحِدٍ .
عيسى عليه السلام : دوستى دنيا و آخرت ، در دل هيچ مؤمنى نمى گنجند ، چنان كه آب و آتش در يك ظرف نمى گنجند.
عيسى عليه السلام : دنيا را خداوندگار خويش مگيريد كه شما را به بندگى مى گيرد.
عيسى عليه السلام : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّهُ كَما يَنظُرُ المَريضُ إلى طَيِّبِ الطَّعامِ فَلا يَلتَذُّهُ مَعَ ما يَجِدُهُ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ ؛ كَذلِكَ صاحِبُ الدُّنيا لا يَلتَذُّ بِالعِبادَةِ ولا يَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما يَجِدُ مِن حُبِّ المالِ . وكَما يَلتَذُّ المَريضُ نَعتَ الطَّبيبِ العالِمِ بِما يَرجو فيهِ مِنَ الشِّفاءِ ، فَإِذا ذَكَرَ مَرارَةَ الدَّواءِ وطَعمَهُ كَدَّرَ عَلَيهِ الشِّفاءَ ، كَذلِكَ أهلُ الدُّنيا يَلتَذّونَ بِبَهجَتِها وأنواعِ ما فيها فَإِذا ذَكَروا فُجأَةَ المَوتِ كَدَّرَها عَلَيهِم وأفسَدَها .
عيسى عليه السلام : به حق برايتان مى گويم: همان گونه كه بيمار به خوراك خوش مزه مى نگرد ، امّا از شدّت دردى كه دارد ، از آن لذّتى نمى برد ، دنيادار نيز به سبب عشق به ثروت، از عبادتْ لذّت نمى برد و شيرينى آن را نمى چشد. و همان گونه كه بيمار از نسخه طبيب حاذق، به خاطر اميد شفايى كه در آن دارد، لذّت مى برد ، امّا چون تلخى دارو و مزه اش را به ياد آورد ، شفا در نظرش تيره مى شود، اهل دنيا نيز از زرق و برق دنيا و انواع خوشى هايى كه در آن است ، لذّت مى برند؛ امّا چون غافلگيرى مرگ را به ياد آورند ، همه اين لذّت ها را بر آنان تيره و تباه مى سازد.
عيسى عليه السلام : وَيلٌ لِصاحِبِ الدُّنيا كَيفَ يَموتُ ويَترُكُها ، ويَأمَنُها وتَغُرُّهُ ، ويَثِقُ بِها وتَخذُلُهُ؟! وَيلٌ لِلمُغتَرّينَ كَيفَ أتَتهُم ما يَكرَهونَ وفارَقَتهُم ما يُحِبّونَ وجاءَ بِهِم ما يوعَدونَ؟! وَيلٌ لِمَن كانَتِ الدُّنيا هَمَّهُ وَالخَطايا عَمَلَهُ كَيفَ يَفتَضِحُ غَدا عِندَ اللّه ِ؟!
عيسى عليه السلام : بيچاره دنيادار كه دنيا را مى گذارد و مى رود، دنيا را امين مى شمارد؛ امّا او فريبش مى دهد، و به دنيا اعتماد مى كند؛ امّا او تنهايش مى گذارد! بيچاره فريب خوردگان [دنيا ، [كه آنچه دوست ندارند ، به سراغشان مى آيد و از آنچه دوست دارند ، جدا مى شوند ، و وعده هايى كه داده شده اند ، به آنان مى رسد! بيچاره كسى كه دنيا دغدغه او باشد و خطا ، رفتارش! فردا چه رسوايى اى نزد خداوند خواهد داشت!
عيسى عليه السلام ـ لِلحَوارِيّين ـ : اِرضَوا بِدَنِيِّ الدُّنيا مَعَ سَلامَةِ دينِكُم كَما رَضِيَ أهلُ الدُّنيا بِدَنِيِّ الدّينِ مَعَ سَلامَةِ دُنياهُم ، وتَحَبَّبوا إلَى اللّه ِ بِالبُعدِ مِنهُم ، وأرضُوا اللّه َ في سَخَطِهِم .
عيسى عليه السلام ـ به حواريان ـ : با وجود سلامت دينتان ، به ناچيزِ دنيا رضايت دهيد، چنان كه دنياپرستان با وجود سلامت دنياشان ، به اندك ديندارى رضايت مى دهند و با دورى گزيدن از دنياپرستان ، محبوب خداوند شويد و با ناخشنود كردن آنان ، خدا را خشنود گردانيد.
عيسى عليه السلام : اى كه دنيا را مى طلبى تا نيكى كنى! ترك دنيا كردن، خود، نيك تر است.