عنه عليه السلام : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ الرّجُلَ الحَكيمَ لا يَغرِسُ شَجَرَةً إلاّ شَجَرَةً يَرضاها ، و لا يَحمِلُ على خَيلِهِ إلاّ فَرَسا يَرضاهُ ، كذلكَ المؤمنُ العالِمُ لا يَعمَلُ إلاّ عَمَلاً يَرضاهُ رَبُّهُ .
عيسى عليه السلام : به حق بگويمتان، مرد حكيم هيچ درختى نكارد مگر آن درختى را كه مى پسندد،و بر ماديانش نجهاند مگر اسبى را كه مى پسندد؛ همچنين مؤمنِ عالم هيچ كارى نكند مگر آنچه را كه پروردگارش مى پسندد.
عنه عليه السلام : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ الصِّقالَةَ تُصلِحُ السَّيفَ و تَجلُوهُ ، كذلكَ الحِكمَةُ لِلقَلبِ تَصقُلُهُ و تَجلُوهُ ، و هِي في قَلبِ الحَكيمِ مِثلُ الماءِ في الأرضِ المَيتَةِ تُحيي قَلبَهُ كما يُحيي الماءُ الأرضَ المَيتَةَ ، و هِي في قَلبِ الحَكيمِ مِثلُ النُّورِ في الظُّلمَةِ يَمشي بها في النّاسِ .
عيسى عليه السلام : به حق بگويمتان، صيقل دادن، شمشير را سالم كند و آن را جلا بخشد؛ اين چنين است حكمت براى دل، آن را صيقل مى دهد و جلا مى بخشد . حكمت در دل حكيم به مانند آب در زمين مرده است و همچنان كه آب زمين مرده را زنده مى كند، حكمت دل او را زنده مى سازد . حكمت در دل حكيم چونان نور است در تاريكى كه به وسيله آن در ميان مردم راه رود.
عنه عليه السلام : بِحَقٍّ أقولُ لَكُم: إنّ نَقلَ الحِجارَةِ مِن رُؤوسِ الجِبالِ أفضَلُ مِن أن تُحَدِّثَ مَن لا يَعقِلُ عَنكَ حَديثَكَ ، كمَثَلِ الّذي يَنقَعُ الحِجارَةَ لِتَلِينَ ، و كمَثَلِ الّذي يَصنَعُ الطَّعامَ لأهلِ القُبورِ ! طُوبى لِمَن حَبَسَ الفَضلَ مِن قَولِهِ الّذي يَخافُ علَيهِ المَقتَ مِن رَبِّهِ ، و لا يُحَدِّثُ حَديثا إلاّ يَفهَمُ ، و لا يَغبِطُ امرءا في قَولِهِ حتّى يَستَبينَ لَهُ فِعلُهُ . طُوبى لِمَن تَعَلَّمَ مِن العُلَماءِ ما جَهِلَ ، و عَلَّمَ الجاهِلَ مِمّا عَلِمَ . طُوبى لِمَن عَظَّمَ العُلَماءَ لِعِلمِهِم و تَرَكَ مُنازَعَتُهم ، و صَغَّرَ الجُهّالَ لِجَهلِهِم و لا يَطرُدُهُم و لكنْ يُقَرِّبُهُم و يُعَلِّمُهُم .
عيسى عليه السلام : به حق بگويمتان، به دوش كشيدن سنگ ها از قلّه كوه ها بهتر است تا اينكه سخن خود را به كسى گويى كه آن را نمى فهمد. چنين كارى حكايت كسى است كه سنگ را در آب نهد تا نرم شود و مانند حكايت كسى است كه براى خفتگان گورها غذا درست كند.خوشا به حال كسى كه از زياده گويى هايى كه مى ترسد پروردگارش را به خشم آورد زبان در كام كشد، و نفهميده سخنى نگويد و به گفتار كسى رشك نبرد تا اينكه كردار او برايش روشن شود. خوشا به حال كسى كه آنچه را نمى داند از دانايان بياموزد و آنچه را مى داند به نادانان تعليم دهد! خوشا به حال كسى كه علما را به خاطر علمشان احترام نهد و از ستيزه با ايشان دست بردارد و نادانان را به سبب نادانيشان خُرد شمارد، اما آنان را طرد نكند بلكه به خود نزديك كند و علمشان بياموزد.
عيسى عليه السلام ـ في وصفِ أولياءِ اللّه ِ ـ : الّذينَ نَظَروا إلى باطِنِ الدُّنيا حِينَ نَظَرَ النّاسُ إلى ظاهِرِها . ، و الّذينَ نَظَروا إلى آجِلِ الدُّنيا حِينَ نَظَرَ النّاسُ إلى عاجِلِها ، و أماتُوا مِنها ما يَخشَون أن يُميتَهُم ، و تَرَكوا ما عَلِموا أنْ سَيَترُكُهُم ، فصارَ اسْتِكثارُهُم مِنها استِقلالاً ، و ذِكرُهُم إيّاها فَواتا ، و فَرَحُهُم بما أصابُوا مِنها حُزنا ··· يُحِبُّونَ اللّه َ تعالى و يَستَضيؤونَ بِنُورِهِ ، و يُضيؤونَ بهِ ، لَهُم خَبَرٌ عَجيبٌ ، و عِندَهُمُ الخَبَرُ العَجيبُ ، بِهِم قامَ الكِتابُ و بهِ قامُوا ، و بِهِم نَطَقَ الكِتابُ و بهِ نَطَقوا ، و بِهِم عُلِمَ الكِتابُ و بهِ عَلِموا ، لَيسُوا يَرَونَ نائلاً مَع ما نالوا ، و لا أمانِيَّ دُونَ ما يَرجُونَ ، و لا خَوفا دُونَ ما يَحْذَرونَ .
عيسى عليه السلام ـ در توصيف اولياى الهى ـ فرمود : كسانى كه به باطن دنيا مى نگرند ، در حالى كه مردم به ظاهر آن چشم دوخته اند و كسانى كه فراسوى دنيا مى نگرند، در حالى كه مردم به اكنونِ آن چشم دوخته اند و لذا آنچه را از دنيا كه بيم دارند [فضيلت هاى ]آنان را بميراند مى ميرانند و آنچه را كه مى دانند به زودى آنها را ترك خواهند گفت ترك مى كنند. از اين رو، هر بهره فراوانى هم كه از آن [براى آخرتشان ]برگيرند كم مى شمارند. و به ياد دنيا بودن را براى خود خسارت مى بينند. و شادى خود از رسيدن به چيزهاى دنيوى را غم و اندوه مى دانند··· خداوند متعال را دوست دارند و از نور او پرتو مى گيرند و به واسطه آن به ديگران روشنايى مى بخشند. آنان را خبرى عجيب است و نزدشان خبر شگفت آور مى باشد، كتاب به آنان استوار است و آنان به كتاب. كتاب به آنان گوياست و آنان به كتاب، كتاب به واسطه آنان دانسته مى شود و آنان به آن عارف و دانايند. با وجود آنچه بدان رسيده اند ديگر مطلوبى براى خود نمى بينند و آرزوهايى فراتر از آنچه اميد دارند ندارند و ترسى بالاتر از آنچه از آن مى ترسند نمى شناسند.