- صفحه اصلی
- احادیث معصومین
- امام حسین علیه السلام
احادیث امام حسین علیه السلام321 حدیث
أحمَدُ بنُ يَحيَى الأَودِيُّ بِسَنَدِهِ عَنِ المُنذِرِ عَنِ الإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام : ما مِن عَبدٍ قَطَرَت عَيناهُ فينا قَطرَةً أو دَمَعَت عَيناهُ فينا دَمعَةً إلاّ بَوَّأَهُ اللّه ُ تَعالى بِها فِي الجَنَّةِ حُقبًا .
قالَ أحمَدُ بنُ يَحيَى الأَودِيُّ : فَرَأَيتُ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليهماالسلام فِي المَنامِ فَقُلتُ : حَدَّثَني مُخَوَّلُ بنُ إبراهيمَ عَنِ الرَّبيعِ بنِ المُنذِرِ عَن أبيهِ عَنكَ أنَّكَ قُلتَ : ما مِن عَبدٍ قَطَرَت عَيناهُ فينا قَطرَةً أو دَمَعَت عَيناهُ فينا دَمعَةً إلاّ بَوَّأَهُ اللّه ُ بِها فِي الجَنَّةِ حُقبًا . قالَ : نَعَم . قُلتُ : سَقَطَ الإِسنادُ بَيني وبَينَكَ .
قالَ أحمَدُ بنُ يَحيَى الأَودِيُّ : فَرَأَيتُ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليهماالسلام فِي المَنامِ فَقُلتُ : حَدَّثَني مُخَوَّلُ بنُ إبراهيمَ عَنِ الرَّبيعِ بنِ المُنذِرِ عَن أبيهِ عَنكَ أنَّكَ قُلتَ : ما مِن عَبدٍ قَطَرَت عَيناهُ فينا قَطرَةً أو دَمَعَت عَيناهُ فينا دَمعَةً إلاّ بَوَّأَهُ اللّه ُ بِها فِي الجَنَّةِ حُقبًا . قالَ : نَعَم . قُلتُ : سَقَطَ الإِسنادُ بَيني وبَينَكَ .
احمد بن يحيى اَوْديّ به سندش از مُنذِر از امام حسين عليه السلام: هيچ بنده اى نيست كه دو چشم او براى ما قطره اى بيفشاند، يا دو ديده اش به خاطر ما اشكى بريزد مگر اين كه خداوند به سبب آن، او را يك حقب [هشتاد تا صد سال ]در بهشت جاى دهد.
احمدبن يحيى اودى گويد: من حسين بن على عليه السلام را در خواب ديدم و عرض كردم: مخوّل بن ابراهيم از ربيع بن منذر از پدرش برايم گفت كه شما فرموده ايد: هيچ بنده اى نيست كه دو چشم او براى ما قطره اى بيفشاند، يا دو ديده اش به خاطر ما اشكى بريزد مگر اين كه خداوند به سبب آن، او را يك حقب در بهشت جاى دهد؟ حضرت فرمود: درست است. عرض كردم: اينك سند [اين حديث] ميان من و شما ساقط گشت [من آن را بى واسطه از شما شنيدم و از اين پس بدون واسطه از شما روايت مى كنم].
احمدبن يحيى اودى گويد: من حسين بن على عليه السلام را در خواب ديدم و عرض كردم: مخوّل بن ابراهيم از ربيع بن منذر از پدرش برايم گفت كه شما فرموده ايد: هيچ بنده اى نيست كه دو چشم او براى ما قطره اى بيفشاند، يا دو ديده اش به خاطر ما اشكى بريزد مگر اين كه خداوند به سبب آن، او را يك حقب در بهشت جاى دهد؟ حضرت فرمود: درست است. عرض كردم: اينك سند [اين حديث] ميان من و شما ساقط گشت [من آن را بى واسطه از شما شنيدم و از اين پس بدون واسطه از شما روايت مى كنم].
الحُسَينُ بنُ أبي فاخِتَةَ : كُنتُ أنا وأبو سَلَمَةَ السَّرّاجُ ويونُسُ بنُ يَعقوبَ وَالفَضلُ بنُ يَسارٍ عِندَ أبي عَبدِ اللّه ِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلامفَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ، إنّي أحضُرُ مَجالِسَ هؤُلاءِ القَومِ فَأَذكُرُكُم في نَفسي ، فَأَيَّ شَيءٍ أقولُ ؟ فَقالَ : يا حُسَينُ ، إذا حَضَرتَ مَجالِسَهُم فَقُلِ : اللّهُمَّ أرِنَا الرَّخاءَ وَالسُّرورَ ، فَإِنَّك تَأتي عَلى ما تُريدُ . قالَ : فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، إنّي أذكُرُ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليهماالسلام ، فَأَيَّ شَيءٍ أقولُ إذا ذَكَرتُهُ ؟ فَقالَ : قُل : صَلَّى اللّه ُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّه ِ ، تُكَرِّرُها ثَلاثًا .
ثُمَّ أقبَلَ عَلَينا وقالَ : إنَّ أبا عَبدِ اللّه ِ الحُسَينَ عليه السلام لَمّا قُتِلَ بَكَت عَلَيهِ السَّماواتُ السَّبعُ وَالأَرَضونَ السَّبعُ وما فيهِنَّ وما بَينَهُنَّ ، ومَن يَتَقَلَّبُ فِي الجَنَّةِ وَالنّارِ ، وما يُرى وما لا يُرى إلاّ ثَلاثَةَ أشياءَ ، فَإِنَّها لَم تَبكِ عَلَيهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، وما هذِهِ الثَّلاثَةُ الأَشياءُ الَّتي لَم تَبكِ عَلَيهِ ؟ فَقالَ عليه السلام : البَصرَةُ ، ودِمَشقُ ، وآلُ الحَكَمِ ابنِ أبِي العاصِ .
ثُمَّ أقبَلَ عَلَينا وقالَ : إنَّ أبا عَبدِ اللّه ِ الحُسَينَ عليه السلام لَمّا قُتِلَ بَكَت عَلَيهِ السَّماواتُ السَّبعُ وَالأَرَضونَ السَّبعُ وما فيهِنَّ وما بَينَهُنَّ ، ومَن يَتَقَلَّبُ فِي الجَنَّةِ وَالنّارِ ، وما يُرى وما لا يُرى إلاّ ثَلاثَةَ أشياءَ ، فَإِنَّها لَم تَبكِ عَلَيهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، وما هذِهِ الثَّلاثَةُ الأَشياءُ الَّتي لَم تَبكِ عَلَيهِ ؟ فَقالَ عليه السلام : البَصرَةُ ، ودِمَشقُ ، وآلُ الحَكَمِ ابنِ أبِي العاصِ .
حسين بن ابى فاخته: من و ابو سلمه سرّاج و يونس بن يعقوب و فضل بن يسار در خدمت ابو عبداللّه جعفر بن محمّد عليهماالسلام بوديم. من عرض كردم: فدايت شوم، من در مجالس اين قوم حاضر مى شوم اما در دلم شما را ياد مى كنم، چه ذكرى بگويم؟ فرمود: اى حسين! هرگاه در مجالس آنان حاضر شدى بگو: خدايا! آسايش و شادمانى را نصيب ما فرما. در اين صورت تو به آن چه بخواهى مى رسى. عرض كردم: فدايت شوم، من ذكر حسين بن على عليه السلاممى گويم؛ در هنگام ذكر او چه بگويم؟ فرمود: بگو: صلى اللّه عليك يا ابا عبداللّه ؛ اين ذكر را سه بار تكرار كن.
حضرت سپس رو به ما كرد و فرمود: هنگامى كه ابا عبداللّه الحسين عليه السلام به قتل رسيد، هفت آسمان و هفت زمين و هر آن چه در آنها و در ميان آنهاست و همه بهشتيان و دوزخيان و همه موجودات مرئى و نامرئى براى او گريستند مگر سه چيز كه برايش گريه نكردند. حسين بن ابى فاخته مى گويد: عرض كردم: فدايت شوم، اين سه چيزى كه بر او گريه نكردند كدامند؟ فرمود: بصره، دمشق و خاندان حكم بن ابى العاص.
حضرت سپس رو به ما كرد و فرمود: هنگامى كه ابا عبداللّه الحسين عليه السلام به قتل رسيد، هفت آسمان و هفت زمين و هر آن چه در آنها و در ميان آنهاست و همه بهشتيان و دوزخيان و همه موجودات مرئى و نامرئى براى او گريستند مگر سه چيز كه برايش گريه نكردند. حسين بن ابى فاخته مى گويد: عرض كردم: فدايت شوم، اين سه چيزى كه بر او گريه نكردند كدامند؟ فرمود: بصره، دمشق و خاندان حكم بن ابى العاص.
الإمام الحسين عليه السلام : مَن أحَبَّنا لِلدُّنيا فَإِنَّ صاحِبَ الدُّنيا يُحِبُّهُ البَرُّ وَالفاجِرُ ، ومَن أحَبَّنا للّه ِِ كُنّا نَحنُ وهُوَ يَومَ القِيامَةِ كَهاتَينِ ـ وأشارَ بِالسَّبّابَةِ وَالوُسطى ـ .
امام حسين عليه السلام: هر كه ما را به خاطر دنيا دوست بدارد، [بايد بداند كه ]دنيادار را خوب وبد دوست دارند و هركس ما را براى خدا دوست بدارد، ما و او در روز قيامت مانند اين دو خواهيم بود ـ وانگشت اشاره وميانه خود را نشان داد ـ .
عنه عليه السلام : مَن أحَبَّنا للّه ِِ وَرَدنا نَحنُ وهُوَ عَلى نَبِيِّنا صلي الله عليه و آله هكَذا ـ وضَمَّ إصبَعَيهِ ـ ومَن أحَبَّنا لِلدُّنيا فَإِنَّ الدُّنيا تَسَعُ البَرَّ وَالفاجِرَ .
امام حسين عليه السلام: هر كه ما را به خاطر خدا دوست بدارد، من و او اين چنين ـ حضرت دو انگشت خود را به هم چسباند ـ بر پيامبرمان صلي الله عليه و آله وارد خواهيم شد و هر كه ما را به خاطر دنيا دوست بدارد (بداند كه) دنيا، نيكوكار و بدكار را در بر مى گيرد.
عنه عليه السلام : مَن أحَبَّنا لا يُحِبُّنا إلاّ للّه ِِ جِئنا نَحنُ وهُوَ كَهاتَينِ ـ وقَدَّرَ بَينَ سَبّابَتَيهِ ـ ، ومَن أحَبَّنا لا يُحِبُّنا إلاّ لِلدُّنيا فَإِنَّهُ إذا قامَ قائِمُ العَدلِ وَسِعَ عَدلُهُ البَرَّ وَالفاجِرَ .
امام حسين عليه السلام: هر كه ما را دوست بدارد و اين محبّت او جز به خاطر خدا نباشد [در روز قيامت] ما و او مانند اين دو ـ حضرت دو انگشت اشاره اش را به موازات هم قرار داد ـ وارد مى شويم و هر كه ما را دوست بدارد و اين محبّت او جز براى دنيا نباشد [بايد بداند كه] هرگاه برپا كننده عدالت قيام كند، عدالت و دادگرى او شامل نيكوكار و بدكار خواهد شد.
الإمام الحسين عليه السلام : لَمّا قُبِضَت فاطِمَةُ عليهاالسلامدَفَنَها أميرُ المُؤمِنينَ سِرًّا وعَفا عَلى مَوضِعِ قَبرِها ، ثُمَّ قامَ فَحَوَّلَ وَجهَهُ إلى قَبرِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسولَ اللّه ِ عَنّي ، وَالسَّلامُ عَلَيكَ عَنِ ابنَتِكَ وزائِرَتِكَ وَالبائِتَةِ فِي الثَّرى بِبُقعَتِكَ وَالمُختارِ اللّه ِ لها سُرعَةَ اللَّحاقِ بِكَ ، قَلَّ يا رَسولَ اللّه ِ عَن صَفِيَّتِكَ صَبري ، وعَفا عَن سَيِّدَةِ نِساءِ العالَمينَ تَجَلُّدي ، إلاّ أنَّ لي فِي التَّأَسّي بِسُنَّتِكَ في فُرقَتِكَ مَوضِعَ تَعَزٍّ ، فَلَقَد وَسَّدتُكَ في مَلحودَةِ قَبرِكَ ، وفاضَت نَفسُكَ بَينَ نَحري وصَدري . بَلى ، وفي كِتابِ اللّه ِ (لي) أنعَمُ القَبولِ ، إنّا للّه ِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ ، قَدِ استُرجِعَتِ الوَديعَةُ واُخِذَتِ الرَّهينَةُ ، واُخلِسَتِ الزَّهراءُ ، فَما أقبَحَ الخَضراءَ وَالغَبراءَ يا رَسولَ اللّه ِ ! أمّا حُزني فَسَرمَدٌ ، وأمّا لَيلي فَمُسَهَّدٌ ، وهُمٌّ لا يَبرَحُ مِن قَلبي أو يَختارَ اللّه ُ لي دارَكَ الَّتي أنتَ فيها مُقيمٌ ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ ، وهَمٌّ مُهَيِّجٌ ، سَرعانَ ما فُرِّقَ بَينَنا وإلَى اللّه ِ أشكو ، وسَتُنَبِّئُكَ ابنَتُكَ بِتَظافُرِ اُمَّتِكَ عَلى هَضمِها ، فَأَحفِهَا السُّؤالَ
وَاستَخبِرهَا الحالَ ، فَكَم مِن غَليلٍ مُعتَلِجٍ بِصَدرِها لَم تَجِد إلى بَثَّهِ سَبيلاً ، وسَتَقولُ ويَحكُمُ اللّه ُ وهُوَ خَيرُ الحاكِمينَ .
سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ ولا سَئِمٍ ، فَإِن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ ، وإن أقُم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّه ُ الصّابِرينَ .
وَاستَخبِرهَا الحالَ ، فَكَم مِن غَليلٍ مُعتَلِجٍ بِصَدرِها لَم تَجِد إلى بَثَّهِ سَبيلاً ، وسَتَقولُ ويَحكُمُ اللّه ُ وهُوَ خَيرُ الحاكِمينَ .
سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ ولا سَئِمٍ ، فَإِن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ ، وإن أقُم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّه ُ الصّابِرينَ .
امام حسين عليه السلام: چون فاطمه عليهاالسلام از دنيا رفت، اميرالمؤمنين عليه السلام او را مخفيانه به خاك سپرد و محل قبرش را ناپديد ساخت و سپس برخاست و رو به سوى قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله كرد و گفت: سلام من بر تو اى رسول خدا و سلام بر تو از جانب دخترت، همو كه اينك به ديدار تو آمده و از من جدا گشت و در آرامگاه تو در خاك خفت و خدا خواست كه زودتر به تو ملحق شود. يا رسول اللّه ، از فراق دخت برگزيده ات، صبرم كم شده است و از جدايى سرور زنان عالم، شكيباييم را از كف داده ام. امّا تأسى به سنّت تو و غم و دردى كه از فراقت كشيدم، باعث تسليت من (در مصيبت دخترت فاطمه) است. زيرا من خود تو را در لحد آرامگاهت نهادم و در حالى جان دادى كه سرت به سينه من چسبيده بود. آرى در كتاب خدا براى من بهترين عامل پذيرش [و تحمل اين مصيبتها] وجود دارد، ما همه از آن خداييم و همه به سوى او باز مى گرديم؛ هر آينه امانت پس گرفته شد و گروگان دريافت گرديد و زهرا از كفم ربوده شد. يا رسول اللّه ! اينك اين آسمان نيلگون و اين زمين تيره چه زشت در نظرم جلوه مى كند! اندوهم هميشگى است و شبهايم به بيدارى مى گذرد و غم و اندوه هرگز از دلم رخت برنبندد تا آن گاه كه خداوند، خانه اى را كه تو در آن جاى گرفته اى، برايم برگزيند [بميرم و به تو ملحق
شوم]. مرا غصّه اى است بس دلخراش و اندوهى كه آرام و قرار نمى گذارد؛ چه زود ميان ما جدايى افتاد. شكايت خود پيش خدا مى برم.
دخترت از همدست شدن امّتت در ستم بر او، به تو گزارش خواهد داد، همه ماجرا را از او بپرس و اوضاع و احوال را از او جويا شو؛ زيرا چه بسا غمهاى سوزانى در سينه اش داشت كه راهى براى شرح و بيان آنها نمى يافت ولى اكنون [به تو]خواهد گفت وخدا هم داورى مى كند و اوبهترين داوران است.
اينك با تو بدرود مى گويم، بدرود وداع كننده اى كه نه خشمگين است و نه خسته و بيزار؛ زيرا اگر از اين جا بروم از روى ملال و خستگى نيست و اگر بمانم به واسطه بدگمانى به وعده اى كه خداوند به شكيبايان داده است، نباشد.
دخترت از همدست شدن امّتت در ستم بر او، به تو گزارش خواهد داد، همه ماجرا را از او بپرس و اوضاع و احوال را از او جويا شو؛ زيرا چه بسا غمهاى سوزانى در سينه اش داشت كه راهى براى شرح و بيان آنها نمى يافت ولى اكنون [به تو]خواهد گفت وخدا هم داورى مى كند و اوبهترين داوران است.
اينك با تو بدرود مى گويم، بدرود وداع كننده اى كه نه خشمگين است و نه خسته و بيزار؛ زيرا اگر از اين جا بروم از روى ملال و خستگى نيست و اگر بمانم به واسطه بدگمانى به وعده اى كه خداوند به شكيبايان داده است، نباشد.
الإمام الحسين عليه السلام : أحِبّونا بِحُبُّ الإِسلامِ ، فَإِنَّ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله قالَ : لا تُعَرِّفوني فَوقَ حَقّي ؛ فَإِنَّ اللّه َ تَعالَى اتَّخَذَني عَبدًا قَبلَ أن يَتَّخِذَني رَسولاً .
امام حسين عليه السلام: ما را به عشق اسلام دوست بداريد؛ زيرا رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مرا بيش از آن چه سزاوارم معرفى نكنيد؛ چرا كه خداوند متعال پيش از آن كه مرا به رسالت برگزيند، به بندگى برگزيد.
الإمام الحسين عليه السلام : إنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنيا ، وَالدّينُ لَعقٌ عَلى ألسِنَتِهِم يَحوطونَهُ
ما دَرَّت مَعايِشُهُم ، فَإِذا مُحِّصوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ .
ما دَرَّت مَعايِشُهُم ، فَإِذا مُحِّصوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ .
امام حسين عليه السلام : مردم ، بنده دنيايند و به ظاهر ، دم از دين مى زنند و تا زمانى كه زندگى شان تأمين شود ، از آن دفاع مى كنند؛ امّا چون در بوته آزمايش قرار
گيرند ، ديندارانْ اندك اند.
گيرند ، ديندارانْ اندك اند.
الإمام الحسين عليه السلام : بَينا أميرُ المُؤمِنينَ ـ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ ـ ذاتَ يَومٍ جالِسٌ مَعَ
أصحابِهِ يُعَبِّئُهُم لِلحَربِ ، إذ أتاهُ شَيخٌ عَلَيهِ شَحبَةُ السَّفَرِ ، فَقالَ : أينَ أميرُ المُؤمِنينَ؟ فَقيلَ : هُوَ ذا . فَسَلَّمَ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ :
يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي أتَيتُكَ مِن ناحِيَةِ الشّام ، وأنَا شَيخٌ كَبيرٌ قَد سَمِعتُ فيكَ مِنَ الفَضلِ ما لا اُحصي ، وإنّي أظُنُّكَ سَتُغتالُ فَعَلِّمني مِمّا عَلَّمَكَ اللّه ُ .
قالَ : نَعَم يا شَيخُ . . . إنَّ اللّه َ خَلَقَ خَلقا ضَيَّقَ الدُّنيا عَلَيهِم نَظَرا لَهُم فَزَهَّدَهُم فيها وفي حُطامِها ، فَرَغِبوا في دارِالسَّلامِ الَّتي دَعاهُم إلَيها وصَبَروا عَلى ضيقِ المَعيشَةِ ، وصَبَروا عَلَى المَكروهِ وَاشتاقوا إلى ما عِندَ اللّه ِ مِنَ الكَرامَةِ ، بَذَلوا أنفُسَهُمُ ابتِغاءَ رِضوانِ اللّه ِ ، وكانَت خاتِمَةُ أعمالِهِمُ الشَّهادَةَ ، فَلَقُوا اللّه َ وهُوَ عَنهُم راضٍ ، وعَلِموا أنَّ المَوتَ سَبيلُ مَن مَضى ومَن بَقِيَ ، فَتَزَوَّدوا لاِآخِرَتِهِم غَيرَ الذَّهبِ وَالفِضَّةِ ، ولَبِسُوا الخَشِنَ ، وصَبَروا عَلَى البَلوى ، وقَدَّمُوا الفَضلَ ، وأحَبّوا فِي اللّه ِ ، وأبغَضوا فِي اللّه ِ ، اُولئِكَ المَصابيحُ وأهلُ النَّعيمِ فِي الآخِرَةِ ، وَالسَّلامُ .
أصحابِهِ يُعَبِّئُهُم لِلحَربِ ، إذ أتاهُ شَيخٌ عَلَيهِ شَحبَةُ السَّفَرِ ، فَقالَ : أينَ أميرُ المُؤمِنينَ؟ فَقيلَ : هُوَ ذا . فَسَلَّمَ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ :
يا أميرَ المُؤمِنينَ ، إنّي أتَيتُكَ مِن ناحِيَةِ الشّام ، وأنَا شَيخٌ كَبيرٌ قَد سَمِعتُ فيكَ مِنَ الفَضلِ ما لا اُحصي ، وإنّي أظُنُّكَ سَتُغتالُ فَعَلِّمني مِمّا عَلَّمَكَ اللّه ُ .
قالَ : نَعَم يا شَيخُ . . . إنَّ اللّه َ خَلَقَ خَلقا ضَيَّقَ الدُّنيا عَلَيهِم نَظَرا لَهُم فَزَهَّدَهُم فيها وفي حُطامِها ، فَرَغِبوا في دارِالسَّلامِ الَّتي دَعاهُم إلَيها وصَبَروا عَلى ضيقِ المَعيشَةِ ، وصَبَروا عَلَى المَكروهِ وَاشتاقوا إلى ما عِندَ اللّه ِ مِنَ الكَرامَةِ ، بَذَلوا أنفُسَهُمُ ابتِغاءَ رِضوانِ اللّه ِ ، وكانَت خاتِمَةُ أعمالِهِمُ الشَّهادَةَ ، فَلَقُوا اللّه َ وهُوَ عَنهُم راضٍ ، وعَلِموا أنَّ المَوتَ سَبيلُ مَن مَضى ومَن بَقِيَ ، فَتَزَوَّدوا لاِآخِرَتِهِم غَيرَ الذَّهبِ وَالفِضَّةِ ، ولَبِسُوا الخَشِنَ ، وصَبَروا عَلَى البَلوى ، وقَدَّمُوا الفَضلَ ، وأحَبّوا فِي اللّه ِ ، وأبغَضوا فِي اللّه ِ ، اُولئِكَ المَصابيحُ وأهلُ النَّعيمِ فِي الآخِرَةِ ، وَالسَّلامُ .
امام حسين عليه السلام : روزى امير مؤمنان ـ كه درودهاى خداوند بر او باد ـ با يارانش نشسته بود و آنها را براى جنگ ، بسيح مى كرد كه پيرمردى ، در حالى كه رنج
و خستگى سفر در چهره اش نمايان بود ، بر او وارد شد و گفت: امير مؤمنان كجاست؟
ايشان را به او نشان دادند. پيرمرد بر او سلام كرد و آن گاه گفت: اى امير مؤمنان، من از منطقه شام آمده ام. پيرى سالخورده ام كه درباره تو فضايل بى شمارى شنيده ام و گمان مى كنم به زودى ترور خواهى شد. پس، از آنچه خداوند به تو آموخته است ، مرا چيزى بياموز.
امام عليه السلام فرمود: «باشد ، اى پيرمرد! ... خداوند عدّه اى را آفريد و از سرِ لطف، دنيا را بر آنان تنگ كرد و ايشان را به زهد و بى رغبتى به دنيا و حطام دنيوى ترغيب فرمود و آنان ، به سراى سلامت (بهشت) كه خدا بدان فرايشان خوانده بود ، رغبت كردند و بر سختى معيشت ، صبر كردند و ناملايمات را تحمّل نمودند و به كرامت و پاداشى كه نزد خداوند است ، شوق ورزيدند. براى جلب خشنودى خداوند ، فداكارى كردند و عاقبت زندگى شان ، شهادت شد. پس، خداوند را در حالى ملاقات كردند كه از ايشان ، خشنود بود ، دانستند كه مرگ ، راهى است كه گذشتگان پيمودند و ماندگان ، خواهند پيمود. از اين رو، براى آخرت خويش ، توشه اى غير از زر و سيم بر گرفتند ، جامه خشن پوشيدند و در گرفتارى ها شكيبايى نمودند. مازاد [نياز خود را براى آخرت [پيش فرستادند ، از براى خدا ، دوستى ورزيدند و از براى خدا ، دشمنى نمودند. اينان ، چراغ هاى تابان اند و در آخرت ، برخوردار از نعمت. والسلام!
و خستگى سفر در چهره اش نمايان بود ، بر او وارد شد و گفت: امير مؤمنان كجاست؟
ايشان را به او نشان دادند. پيرمرد بر او سلام كرد و آن گاه گفت: اى امير مؤمنان، من از منطقه شام آمده ام. پيرى سالخورده ام كه درباره تو فضايل بى شمارى شنيده ام و گمان مى كنم به زودى ترور خواهى شد. پس، از آنچه خداوند به تو آموخته است ، مرا چيزى بياموز.
امام عليه السلام فرمود: «باشد ، اى پيرمرد! ... خداوند عدّه اى را آفريد و از سرِ لطف، دنيا را بر آنان تنگ كرد و ايشان را به زهد و بى رغبتى به دنيا و حطام دنيوى ترغيب فرمود و آنان ، به سراى سلامت (بهشت) كه خدا بدان فرايشان خوانده بود ، رغبت كردند و بر سختى معيشت ، صبر كردند و ناملايمات را تحمّل نمودند و به كرامت و پاداشى كه نزد خداوند است ، شوق ورزيدند. براى جلب خشنودى خداوند ، فداكارى كردند و عاقبت زندگى شان ، شهادت شد. پس، خداوند را در حالى ملاقات كردند كه از ايشان ، خشنود بود ، دانستند كه مرگ ، راهى است كه گذشتگان پيمودند و ماندگان ، خواهند پيمود. از اين رو، براى آخرت خويش ، توشه اى غير از زر و سيم بر گرفتند ، جامه خشن پوشيدند و در گرفتارى ها شكيبايى نمودند. مازاد [نياز خود را براى آخرت [پيش فرستادند ، از براى خدا ، دوستى ورزيدند و از براى خدا ، دشمنى نمودند. اينان ، چراغ هاى تابان اند و در آخرت ، برخوردار از نعمت. والسلام!
الكافي عن حسين بن نعيم الصحّاف : قالَ أبو عَبدِاللّه ِ عليه السلام : أتُحِبُّ إخوانَكَ يا حُسَينُ ؟
قُلتُ : نَعَم .
قالَ : تَنفَعُ فُقَراءَهُم ؟
قُلتُ : نَعَم .
قالَ : أما إنَّهُ يَحِقُّ عَلَيكَ أن تُحِبَّ مَن يُحِبُّ اللّه ، أما وَ اللّه ِ لا تَنفَعُ مِنهُم أحَدا حَتّى تُحِبَّهُ .
قُلتُ : نَعَم .
قالَ : تَنفَعُ فُقَراءَهُم ؟
قُلتُ : نَعَم .
قالَ : أما إنَّهُ يَحِقُّ عَلَيكَ أن تُحِبَّ مَن يُحِبُّ اللّه ، أما وَ اللّه ِ لا تَنفَعُ مِنهُم أحَدا حَتّى تُحِبَّهُ .
الكافى ـ به نقل از حسين بن نعيم صحّاف ـ : امام صادق عليه السلامفرمود : «اى حسين ! برادرانت را دوست دارى ؟» .
گفتم : آرى .
فرمود : «به فقيرانشان سود مى رسانى ؟» .
گفتم : آرى .
فرمود : «هان ! بر تو لازم است كسى را كه خدا دوست مى دارد ، دوست بدارى . هان! به خدا سوگند ، به هيچ يك از آنان سودى نمى رسانى، مگر آن كه دوستش داشته باشى».
گفتم : آرى .
فرمود : «به فقيرانشان سود مى رسانى ؟» .
گفتم : آرى .
فرمود : «هان ! بر تو لازم است كسى را كه خدا دوست مى دارد ، دوست بدارى . هان! به خدا سوگند ، به هيچ يك از آنان سودى نمى رسانى، مگر آن كه دوستش داشته باشى».
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685