الإمامُ الباقرُ عليه السلام : لا يُقبَلُ عَمَلٌ إلاّ بِمَعرِفَةٍ، و لا مَعرِفَةٌ إلاّ بِعَمَلٍ ، و مَن عَرَفَ دَلَّتهُ مَعرِفتُهُ عَلَى العَمَلِ ، و مَن لَم يَعرِفْ فَلا عَمَلَ لَهُ .
امام باقر عليه السلام : هيچ عملى جز با شناخت و هيچ شناختى جز با عمل پذيرفته نشود . هركه شناخت پيدا كند، آن شناخت او را به عمل رهنمون مى شود و هركه شناخت نداشته باشد، او را عملى نباشد.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِجابِرٍ الجُعفيِّ ـ : لا مَعرِفةَ كَمَعرِفَتِكَ بِنَفسِكَ .
امام باقر عليه السلام ـ در سفارش خود به جابر جعفى ـ فرمود : هيچ شناختى چون شناخت تو از نفست نيست.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام : أحَقُّ خَلقِ اللّه ِ أن يُسَلِّمَ لِما قَضَى اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : مَن عَرَفَ اللّه َ عَزَّ و جلَّ .
امام باقر عليه السلام : سزاوارترين خلق خدا به گردن نهادن در برابر قضاى الهى كسى است كه خداوند عزّ و جلّ را شناخت.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام ـ لَمّا سُئلَ عَمّا لا يُجتَزأُ مِن مَعرِفَةِ الخالِقِ بِدونِهِ ـ : لَيسَ كَمِثلِه شَيءٌ ، و لا يُشبِهُهُ شَيءٌ ، لَم يَزَلْ عالِما سَميعا بَصيرا .
امام باقر عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش از كمترين درجه شناخت آفريدگار ـ فرمود : [اين كه معتقد باشى ]چيزى مانند او نيست و هيچ چيز به او نمى ماند؛ هميشه دانا، شنوا و بينا بوده است.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام : ما مِن شَيءٍ أعظَمَ ثَوابا مِن شَهادَةِ أن لا إلهَ إلاّ اللّه ُ ؛ لِأنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ لا يَعدِلُهُ شَيءٌ ، و لا يَشرَكُهُ في الأمرِ أحَدٌ .
امام باقر عليه السلام : هيچ چيز ثوابش به اندازه گواهى دادن به يگانگى خدا نيست؛ زيرا چيزى با خداوند عزّ و جلّ برابرى نمى كند و هيچ كس در كار او شريكش نيست.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام : الأحَدُ الفَردُ المُتَفَرِّدُ ، و الأحَدُ و الواحِدُ بِمَعنى واحِدٍ ، و هُوَ المُتَفَرِّدُ الّذي لا نَظيرَ لَهُ ، و التَّوحيدُ الإقرارُ بِالوَحدَةِ و هُوَ الانفِرادُ ، و الواحِدُ المُتَبائنُ الّذي لا يَنبَعِثُ مِن شَيءٍ ، و لا يَتَّحِدُ بِشَيءٍ ، و مِن ثَمَّ قالوا : إنَّ بِناءَ العَدَدِ مِنَ الواحِدِ ، و لَيسَ الواحِدُ مِنَ العَدَدِ ؛ لِأنَّ العَدَدَ لا يَقَعُ عَلَى الواحِدِ بَل يَقَعُ عَلَى الاثنَينِ ، فَمَعنى قَولِهِ : «اللّه ُ أحَدٌ» : المَعبودُ الّذي يَألَهُ الخَلقُ عَن إدراكِهِ و الإحاطَةِ بِكَيفِيَّتِهِ ، فَردٌ بِإلهِيَّتِهِ ، مُتَعالٍ عَن صِفاتِ خَلقِهِ .
امام باقر عليه السلام : اَحَد، يعنى يگانه و منحصر به فرد. و احد و واحد به يك معناست و آن يعنى موجود منحصر به فردى كه مانند ندارد. و توحيد، اقرار به يكى بودن است كه آن هم به معناى انفراد است. و واحد آن جدا از همه اى است كه نه برخاسته از چيزى است و نه با چيزى متّحد و يكى مى شود. از اين جاست كه گفته اند: عدد از يك ساخته مى شود، اما خودِ يك، عدد نيست؛ چون [نام ]عدد بر يك واقع نمى شود، بلكه بر دو تعلق مى گيرد. پس، معناى اين كلام خداوند در قرآن كه فرمود «اللّه احد»، يعنى معبودى كه خلق از ادراك او و پى بردن به چگونگيش متحيّر و درمانده اند، در الهيّت و معبوديّتش يگانه و منحصر به فرد است و برتر و بالاتر از آن است كه صفات آفريدگانش را داشته باشد.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام ـ لَمّا سَألَهُ رَجُلٌ مِنَ الخَوارِجِ عَن رُؤيَةِ اللّه ِ ـ : لَم تَرَهُ العُيونُ بِمُشاهَدَةِ العِيانِ ، و لكِنْ رَأتهُ القُلوبُ بِحَقائقِ الإيمانِ .
امام باقر عليه السلام ـ در پاسخ مردى از خوارج كه از مشاهده خدا پرسيد ـ فرمود : چشمها با نگاه ظاهِرى، او را نديده اند ، بلكه دلها از طريق حقايق ايمان مشاهده اش كرده اند.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى كانَ و لا شَيءَ غَيرُهُ ، نورا لا ظَلامَ فيهِ ، و صادِقا لا كِذبَ فيهِ ، و عالِما لا جَهلَ فيهِ، و حَيّا لا مَوتَ فيهِ ، و كذلِكَ هُوَ اليَومُ ، و كذلِكَ لا يَزالُ أبَدا .
امام باقر عليه السلام : خداوند تبارك و تعالى بود و چيزى جز او نبود، نورى بود تهى از تاريكى، راستگو بود و دروغ در او راه نداشت، دانا بود و نادانى همراهش نبود، زنده بود و مرگ با او نبود؛ هم اينك نيز چنين است و همواره چنين خواهد بود.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام : لَم يَزَلْ عالِما بِما يَكونُ، فعِلمُهُ بِهِ قَبلَ كَونِهِ كعِلمِهِ بِهِ بَعدَ كَونِهِ .
امام باقر عليه السلام : خدا به آنچه پديد مى آيد، هميشه عالم بوده است. پس، علم او به اشياء پيش از بود شدنشان، مانند علم اوست به آنها بعد از پديد آمدنشان.
الإمامُ الباقرُ عليه السلام : إنَّ اللّه َ عَـزَّ و جـلَّ لا يُوصَفَ، و كَيفَ يُوصَفُ و قَد قالَ في كِتابِهِ : «و ما قَدَروا اللّه َ حَقَّ قَدرِهِ» ؟ ! فلا يُوصَفُ بِقُدرَةٍ إلاّ كانَ أعظَمَ مِن ذلكَ .
امام باقر عليه السلام : خداوند عزّ و جلّ در وصف نيايد؛ چگونه به وصف درآيد حال آن كه در كتاب خود فرموده است: «خدا را چنان كه در خور اوست نشناختند»؟ پس، به هيچ قدرتى توصيف نشود مگر اين كه بزرگتر و بالاتر از آن باشد.