کتابخانه احادیث شیعه

همتاى قرآن

زيد بن ارقم: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله روزى در ميان ما در آبگيرى كه «خُمّ» ناميده مى شود و ميان مكّه و مدينه قرار دارد به خطبه برخاست و پروردگار را ستود و پند داد و موعظه كرد و سپس فرمود: امّا بعد، هان، اى مردم! من هم انسانى هستم كه به زودى پيك پروردگارم نزد من نيز بيايد و من هم پاسخش گويم. من در ميان شما دو «ثقل» به يادگار مى نهم: نخستين آن دو، كتاب خداست كه در آن هدايت و نور نهفته است، پس كتاب خدا را فرا ستانيد و بدان چنگ در زنيد. پيامبر صلي الله عليه و آله بر كتاب خدا ترغيب كرد و تشويق نمود و سپس فرمود: و اهل بيت من، خدا را در حقّ اهل بيتم به ياد شما مى آورم، خدا را در حقّ اهل بيتم به ياد شما مى آورم، خدا را در حقّ اهل بيتم به ياد شما مى آورم.
نمایش منبع
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : من در ميان شما چيزى به يادگار نهاده ام كه مادامى كه بدان چنگ در زنيد هرگز پس از من گمراه نگرديد؛ يكى از آن دو بزرگتر از ديگرى است: كتاب خدا كه ريسمانى است كشيده شده از آسمان به زمين و عترتم، اهل بيتم، واين دو هرگز از هم جدانشوند تا در كنار حوض كوثر بر من واردآيند، پس بنگريد درنبودنِ من حقم را درباره اين دو چگونه ادا مى كنيد.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات زيدُ بنُ أرقَمَ : لَمّا رَجَعَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مِن حَجَّةِ الوَداع ونَزَلَ غَديرَ خُمٍّ أمَرَ بِدَوحاتٍ فَقُمِمنَ حديث فَقالَ : كَأَنّي قَد دُعيتُ فَأَجَبتُ ، إنّي قَد تَرَكُت فيكُمُ الثَّقَلَينِ أحَدُهُما أكبَرُ مِنَ الآخَرِ : كِتابَ اللّه ِ تَعالى وعِترَتي ، فَانظُروا كَيفَ تَخلُفوني فيهِما ، فَإِنَّهُما لَن يَتَفَرَّقا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الحَوضَ . ثُمَّ قالَ : إنَّ اللّه َ عَزَّوجَلَّ مَولايَ وأنَا مَولى كُلِّ مُؤمِنٍ . ثُمَّ أخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ عليه السلامفَقالَ : مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا وَلِيُّهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ حديث .
زيد بن ارقم: هنگامى كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از حجّة الوداع بازگشت و به غدير خم در آمد دستور داد زير درختان گشن آن جا را بروبند. سپس پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: گويى مرا مى خوانند و من پاسخ مى دهم. من در ميان شما دو «ثقل» به يادگار مى نهم كه يكى از آن دو بزرگتر از ديگرى است: كتاب خداى متعال و عترتم، پس بنگريد در نبودن من حقّم را درباره اين دو چگونه ادا مى كنيد. اين دو از يكديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد آيند. سپس فرمود: خداوند عزّوجل سرور و سالار من است و من سرور و سالار هر مؤمنى. سپس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كه من سرور و سالار اويم اين على نيز سرور و سالار اوست. خدايا دوست بدار هر كه او را دوست مى دارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن مى دارد.
نمایش منبع
جابر بن عبداللّه : پيامبر خدا را در حج به روز عرفه ديدم كه بر شتر خود به نام «قصواء» سوار است و سخنرانى مى كند. شنيدم كه مى فرمود: اى مردم! من در ميان شما دو چيز به يادگار نهادم كه هر گاه آنها را فرا ستانيد هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا و عترتم، اهل بيتم.
نمایش منبع
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : اى مردم! من جلودار شما هستم و شما كنار حوض كوثر بر من وارد مى آييد. هنگامى كه شما بر من وارد آييد من درباره دو «ثقل» از شما خواهم پرسيد، پس بنگريد در نبودن من حقم را درباره اين دو چگونه ادا مى كنيد: ثقل اكبر، كتاب خدا، ريسمانى است كه يك سوى آن در دست خدا و سوى ديگر آن در دست شما است، پس بدان چنگ در زنيد كه نه گمراه شويد و نه دگرگونى در شما راه يابد.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات حُذَيفَةُ بنُ اُسَيدٍ الغِفارِيُّ : لَمّا صَدَرَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مِن حَجَّةِ الوَداعِ نَهى أصحابَهُ عَن شَجَراتٍ بِالبَطحاءِ مُتَقارِباتٍ أن يَنزِلوا تَحتَهُنَّ ، ثُمَّ بَعَثَ إلَيهِنَّ فَقُمَّ ما تَحتَهُنَّ مِنَ الشَّوكِ ، وعَمَدَ إلَيهِنَّ فَصَلّى تَحتَهُنَّ ، ثُمَّ قامَ فَقالَ : يا أيُّهَا النّاسُ ، إنّي قَد نَبَّأَنِيَ اللَّطيفُ الخَبيرُ أنَّهُ لَم يُعَمَّر نَبِيٌّ إلاّ نِصفَ عُمُرِ الَّذي يَليهِ مِن قَبلِهِ، وإنّي لَأَظُنُّ أنّي يوشَكُ أن اُدعى فَاُجيبَ، وإنّي مَسؤولٌ، وإنَّكُم مَسؤولونَ ، فَماذا أنتُم قائِلونَ ؟ قالوا : نَشهَدُ أنَّكَ قَد بَلَّغتَ وجَهَدتَ ونَصَحتَ ، فَجَزاكَ اللّه ُ خَيرًا ، فَقالَ : ألَيسَ تَشهَدونَ أن لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وأنَّ مُحَمَّدًا عَبدُهُ ورَسولُهُ ؟ وأنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ ونارَهُ حَقٌّ ؟ وأنَّ المَوتَ حَقٌّ ؟ وأنَّ البَعثَ بَعدَ المَوتِ حَقٌّ ؟ وأنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فيها ؟ وأنَّ اللّه َ يَبعَثُ مَن فِي القُبورِ؟ قالوا : بَلى نَشهَدُ بِذلِكَ ، قالَ : اللّهُمَّ اشهَد .
ثُمَّ قالَ : أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ اللّه َ مَولايَ وأنَا مَولَى المُؤمِنينَ ، وأنَا أولى بِهِم مِن أنفُسِهِم ، فَمَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا مَولاهُ ـ يَعني عَلِيًّا ـ اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ .
ثُمَّ قالَ : يا أيُّها النّاسُ ، إنّي فَرَطُكُم ، وإنَّكَم وارِدونَ عَلَيَّ الحَوضَ ، حَوضٌ أعرَضُ ما بَينَ بُصرى وصَنعاءَ ، فيهِ عَدَدُ النُّجومِ قِدحانٌ مِن فِضَّةٍ ، وإنّي سائِلُكُم حينَ تَرِدونَ عَلَيَّ عَنِ الثَّقَلَينِ، فَانظُروا كَيفَ تخلُفونّي فيهِما، الثَّقَلُ الأَكبَرُ كِتابُ اللّه ِ عَزَّوجَلَّ ، سَبَبٌ طَرَفُهُ بِيَدِ اللّه ِ وطَرَفُهُ بِأَيدِيكُم ، فَاستَمسِكوا بِهِ لا تَضِلّوا ولا تَبَدَّلوا، وعِترَتي أهلُ بَيتي ، فَإِنَّهُ نَبَّأَنِيَ اللَّطيفُ الخَبيرُ أنَّهُما لَن يَنقَضِيا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الحَوضَ
حديث .
حذيفه بن اسيد غفارى: هنگامى كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از حجّة الوداع بازگشت اصحاب خود را از رفتن به زير درختان در هم و انبوه بطحاء باز داشت و سپس كسانى را فرستاد تا خارهاى زير اين درختان را بروبند. سپس بدان جا رفت و زير اين درختان نماز گزارد و پس از آن برخاست و فرمود: اى مردم! خداوند دانا و كاردان مرا آگاهانيده است كه عمر هيچ پيامبر نبوده مگر نصف عمرى كه پيامبر گذشته داشته است و من گمان مى كنم كه به زودى خوانده مى شوم و من هم پاسخ مى گويم. من مسؤولم و شما هم مسؤول هستيد. پس در آن هنگام چه خواهيد گفت؟ آنها گفتند: ما گواهى خواهيم داد كه تو [پيام را ]رساندى و كوشيدى و خير خواستى، خداوند به تو پاداش خير دهاد. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: آيا گواهى نمى دهيد كه خدايى جز اللّه نيست و محمّد بنده و فرستاده اوست و اينكه فردوس و دوزخ او بر حقّ و مرگ حقّ و برانگيختن پس از مرگ، حقّ است و ترديدى در آمدن رستاخيز نيست و خداوند هر كه را در گور آرميده بر مى انگيزد؟ گفتند: آرى، به اين همه گواهى مى دهيم. حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: خدايا گواه باش.
سپس فرمود: اى مردم! خداوند سرور وسالار من است و من سرور و سالار مؤمنان و من نسبت به ايشان از خودِ آنها سزاوارترم. پس هر كه من سرور و سالار اويم اين ـ يعنى على ـ سرور و سالار اوست، خدايا! هر كه او را دوست داشت دوست بدار و هر كه دشمنش داشت دشمن بدار.
سپس فرمود: اى مردم! من جلودار شما هستم و شما كنار حوض كوثر بر من وارد خواهيد شد؛ حوضى كه از فاصله ميان بُصرى وصنعاء گسترده تر است وجامهاى سيمين آن به شمار ستارگان است. هنگامى كه كنار اين حوض بر من واردشويد از شما درباره ثقلين پرسش خواهم كرد، پس بنگريد در نبودن من حقّم را درباره اين دو چگونه ادا مى كنيد. ثقل اكبر كتاب خداوند عزّوجّل است؛ ريسمانى كه يك سوى آن به دست خدا و سوى ديگر آن به دست شماست، پس بدان چنگ در زنيد تا گمراه نشويد و دگرگونى نيابيد و عترتم كه همان اهل بيت من است. خداوند داناى كاردان مرا آگاهانيده است كه اين دو از يكديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد آيند.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات مَعروفُ بنُ خَرَّبوذَ عَن أبِي الطُّفَيلِ عامِرِ بنِ واثِلَةَ عَن حُذَيفَةَ بنِ اُسَيدٍ الغِفارِيِّ : لَمّا رَجَعَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مِن حَجَّةِ الوَداعِ ونَحنُ مَعَهُ أقبَلَ حَتَّى انتَهى إلَى الجُحفَةِ ، فَأَمَرَ أصحابَهُ بِالنُّزولِ فَنَزَلَ القَومُ مَنازِلَهُم ، ثُمَّ نودِيَ بِالصَّلاةِ فَصَلّى بِأَصحابِهِ رَكعَتَينِ ، ثُمَّ أقبَلَ بِوَجهِهِ إلَيهِم فَقالَ لَهُم : إنَّهُ قَد نَبَّأَنِيَ اللَّطيفُ الخَبيرُ أنّي مَيِّتٌ وأنَّكُم مَيِّتونَ ، وكَأَنّي قد دُعيتُ فَأَجَبتُ ، وإنّي مَسؤولٌ عَمّا اُرسِلتُ بِهِ إلَيكُم وعَمّا خَلَّفتُ فيكُم مِن كِتابِ اللّه ِ وحُجَّتِهِ ، وإنَّكُم مَسؤولونَ ، فَما أنتُم قائِلونَ لِرَبِّكُم ؟ قالوا : نَقولُ : قَد بَلَّغتَ ونَصَحتَ وجاهَدتَ ، فَجَزاكَ اللّه ُ عَنّا أفضَلَ الجَزاءِ .
ثُمَّ قالَ لَهُم : ألَستُم تَشهَدونَ أن لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ ، وأنّي رَسولُ اللّه ِ إلَيكُم ، وأنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وأنَّ النَّارَ حَقٌّ ، وأنَّ البَعثَ بَعدَ المَوتِ حَقٌّ ؟ فَقالوا : نَشهَدُ بِذلِكَ ، قالَ : اللّهُمَّ اشهَد عَلى مايَقولونَ ، ألا وإنّي اُشهِدُكُم أنّي أشهَد أنَّ اللّه َ مَولايَ ، وأنَا مَولى كُلِّ مُسلِمٍ ، وأنَا أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم، فَهَل تُقِرّونَ لي بِذلِكَ ، وتَشهَدونَ لي بِهِ ؟ فَقالوا : نَعَم ، نَشهَدُ لَكَ بِذلِكَ . فَقالَ : ألا مَن كُنتُ مَولاهُ فَإِنَّ عَلِيًّا مَولاهُ ، وهُوَ هذا .
ثُمَّ أخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ عليه السلام فَرَفَعَها مَعَ يَدِهِ حَتّى بَدَت آباطُهُما ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ ، ألا وإنّي فَرَطُكُم وأنتُم وارِدونَ عَلَيَّ الحَوضَ ، حَوضي غَدًا، وهُوَ حَوضٌ عَرضُهُ ما بَينَ بُصرى وصَنعاءَ ، فيهِ أقداحٌ مِن فِضَّةٍ عَدَدَ نُجومِ السَّماءِ ، ألا وإنّي سائِلُكُم غَدًا ماذا صَنَعتُم فيما أشهَدتُ اللّه َ بِهِ عَلَيكُم في يَومِكُم هذا إذا وَرَدتُم عَلَيَّ حَوضي ، وماذا صَنَعتُم بِالثَّقَلَينِ مِن بَعدي ، فَانظُروا كَيفَ تَكونونَ خَلَفتُموني فيهِما حينَ تَلقَوُنّي ؟ قالوا : وما هذانِ الثَّقَلانِ يا رَسولَ اللّه ِ ؟ قالَ : أمَّا الثَّقَلُ الأَكبَرُ فَكِتابُ اللّه ِ عَزَّوجَلَّ ، سَبَبٌ مَمدودٌ مِنَ اللّه ِ ومِنّي في أيديكُم ، طَرَفُهُ بِيَدِ اللّه ِ ، والطَّرَفُ الآخَرُ بِأَيديكُم ، فيهِ عِلمُ ما مَضى وما بَقِيَ إلى أن تَقومَ السّاعَةُ ، وأمَّا الثَّقَلُ الأَصغَرُ فَهُوَ حَليفُ القُرآنِ، وهُوَ عَلِيُّ ابنُ أبي طالِبٍ وعِترَتُهُ عليهم السلام ، وإنَّهُما لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الحَوضَ .
قالَ مَعروفُ بنُ خَرَّبوذَ : فَعَرَضتُ هذَا الكَلامَ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه السلام فَقالَ : صَدَقَ أبو الطُّفيلِ رحمه الله ، هذَا الكَلامُ وَجَدناه في كتابِ عَلِيٍّ عليه السلام وعَرَفناهُ
حديث .
معروف بن خرّبوذ به نقل از ابوطفيل عامر بن واثلة از حذيفة بن اسيد غفارى: چون پيامبر صلي الله عليه و آله با همراهى ما از حجة الوداع بازگشت راه را ادامه داد تا به جحفه رسيد، سپس به ياران خود دستور داد فرود آيند . آنها هم در آن جا خيمه زدند. نداى نماز در داده شد و پيامبر صلي الله عليه و آله دو ركعت نماز را با ياران خود گزارد و آن گاه بديشان روى كرد و فرمود: خداوند داناى كاردان مرا آگاهانيده است كه مى ميرم و شما نيز خواهيد مرد، گويى مرا مى خوانند و من پاسخ مى دهم، من در آن چه به سبب آن به سوى شما فرستاده شده ام و نيز در به يادگار نهادن كتاب و حجّت الهى مسؤول هستم، چنان كه شما هم مسؤول هستيد. پس سخن شما براى خدايتان چيست؟ گفتند: مى گوييم: تو [پيام را ]رساندى و خير خواستى و كوشيدى، پس خداوند از سوى ما بهترين پاداش را به تو بدهد.
پيامبر صلي الله عليه و آله سپس به آنها فرمود: آيا گواهى نمى دهيد كه خدايى جز اللّه نيست ومن فرستاده اويم به سوى شما و بهشت و دوزخ و برانگيختن پس از مرگ حقّ است؟ گفتند: به اين همه گواهى مى دهيم. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: بار خدايا! بر آن چه مى گويند گواه باش، هان، من شما را به گواهى مى گيرم كه شهادت مى دهم كه خداوند سرور و سالار من است و من سرور و سالار هر مسلمانى و اين كه من نسبت به مؤمنان از خود ايشان سزاوارترم، آيا اين جايگاه را براى من قائليد؟ و آن را براى من گواهى مى دهيد؟ گفتند: آرى، آن را براى تو گواهى مى دهيم. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: هان، هر كه من سرور و سالار اويم على هم كه اينك اينجاست سرور و سالار اوست.
پيامبر صلي الله عليه و آله دست على را گرفت و با دست خود بالا برد تا زير بغل آن دو هويدا شد، سپس فرمود: خدايا! هر كه او را دوست مى دارد دوست بدار و هر كه او را دشمن مى دارد دشمن بدار، به يار او يارى رسان و هر كه از يارى او دريغ ورزيد ياريت را از او دريغ ورز، هان، من جلودار شما هستم و شما كنار حوض كوثر بر من وارد خواهيد شد، حوض من در فردا حوضى است كه پهناى آن فاصله ميان بُصرى وصنعاست و به شمار اختران آسمان جامهاى سيمين دارد. من فردا هنگام آمدن به كنار حوض كوثر از شما خواهم پرسيد: در آن چه خدا را در آن بر شما گواه گرفتم چه كرديد و پس از من عملكرد شما نسبت به ثقلين چه بود؟ پس بنگريد در نبودن من حقّم را درباره اين دو به هنگام ديدارم چگونه ادا مى كنيد؟ گفتند: يا رسول اللّه ! اين دو ثقل كدام هستند؟ فرمود: ثقل اكبر، كتاب خداوند عزّوجل است كه ريسمانى است كشيده شده در دست شما از سوى خدا و من كه يك سوى آن به دست خداست و سوى ديگر آن به دست شما، در آن است علم آن چه گذشته و باقى مانده تا به روز رستاخيز و ثقل اصغر، همان هم پيمان قرآن است و آن على بن ابى طالب است و خانواده او و اين دو از يكديگر جدايى نپذيرند تا كنار حوض كوثر بر من وارد آيند.
معروف بن خرّبوذ مى گويد: من اين سخن را بر ابوجعفر عليه السلام عرضه كردم و او فرمود: ابو طفيل راست گفته است ما اين سخن را در كتاب على عليه السلاميافته ايم و آن را باز شناخته ايم.
نمایش منبع
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : من در ميان شما دو چيز به يادگار مى نهم كه پس از آن دو هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا و نَسَب (ونسل) من. اين دو از يكديگر جدايى نپذيرند تا كنار حوض كوثر بر من وارد آيند.
نمایش منبع
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : من در ميان شما دو ثقل به يادگار مى نهم كه يكى از آن دو بزرگتر از ديگرى است: كتاب خداوند عزّوجل كه ريسمانى است كشيده شده از آسمان به زمين و عترت من كه همان اهل بيت من است. آگاه باشيد كه اين دو هرگز از هم جدايى نپذيرند تا كنار حوض كوثر بر من وارد آيند.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات أبو سَعيدٍ الخُدرِيُّ : إنَّ آخِرَ خُطبَةٍ خَطَبَنا بِها رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لَخُطبَةٌ خَطَبَنا في
مَرَضِهِ الَّذي تُوُفِّيَ فيهِ ، خَرَجَ مُتَوَكِّئًا عَلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلامومَيمونَةَ مَولاتِهِ، فَجَلَسَ عَلَى المِنبَرِ، ثُمَّ قالَ: يا أيُّهَا النّاسُ، إنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ، وسَكَتَ ، فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ : يا رَسولَ اللّه ِ ، ما هذانِ الثَّقَلانِ ؟ فَغَضِبَ حَتَّى احمَرَّ وَجهُهُ ثُمَّ سَكَنَ ، وقالَ : ما ذَكَرتُهُما إلاّ وأنَا اُريدُ أن اُخبِرَكُم بِهِما ، ولكِن رَبَوتُ فَلَم أستَطِع ، سَبَبٌ طَرَفُهُ بِيَدِ اللّه ِ وطَرَفٌ بِأَيديكُم ، تَعمَلونَ فيهِ كَذا وكَذا ، ألا وهُوَ القُرآنُ ، والثَّقَلُ الأَصغَرُ أهلُ بَيتي . ثُمَّ قالَ : وايمُ اللّه ِ ، إنّي لَأَقولُ لَكُم هذا ورِجالٌ في أصلابِ أهلِ الشِّركِ أرجى عِندي مِن كَثيرٍ مِنكُم . ثُمَّ قالَ : واللّه ِ ، لا يُحِبُّهُم عَبدٌ إلاّ أعطاهُ اللّه ُ نورًا يَومَ القِيامَةِ حَتّى يَرِدَ عَلَيَّ الحَوضَ ، ولا يُبغِضُهُم عَبدٌ إلاَّ احتَجَبَ اللّه ُ عَنهُ يَومَ القِيامَةِ
حديث .
ابو سعيد خدرى: آخرين خطبه اى كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله براى ما ايراد كرد خطبه اى بود كه در هنگام بيماريش كه با آن از دنيا رفت برايمان باز گفت. ايشان در حالى كه به على بن ابى طالب عليه السلامو آزاد شده خود، ميمونه تكيه كرده بود، بيرون آمد و بر منبر نشست و فرمود: اى مردم! من در ميان شما دو ثقل به يادگار مى نهم و سپس خاموش شد. مردى برخاست و گفت: يا رسول اللّه ! اين دو ثقل كدامند؟ پيامبر صلي الله عليه و آله چنان خشمگين شد كه چهره اش سرخ گشت و سپس آرام گرفت و فرمود: من آن دو را بيان نكردم مگر آن كه مى خواستم شما را از آن دو آگاه كنم، امّا نفسم تنگ آمد و نتوانستم. ريسمانى كه يك طرف آن به دست خدا و طرف ديگر آن به دست شماست، شما با آن چنين و چنان مى كنيد، آرى، آن قرآن است و ثقل اصغر اهل بيت من است. سپس فرمود: به خدا سوگند، اين سخن را در حالى به شما مى گويم كه در پشت مشركان نطفه هايى نهفته اند كه به آنان از بسيارى از شما اميدوارترم. سپس فرمود: به خدا سوگند، هيچ بنده اى آنها[ اهل بيتم ]را دوست ندارد مگر آن كه خداوند در روز رستاخيز نورى بدو عطا كند تا كنار حوض كوثر بر من وارد آيد و هيچ بنده اى بديشان بغض نورزد مگر آن كه در روز رستاخيز خداوند از آنها در پرده شود.
نمایش منبع
محمّد بن عبداللّه شيبانى به اسناد صحيح خود از رجال ثقه اش به نقل از ثقات ديگر: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در بيمارى منجر به رحلت خود از خانه بيرون آمد... و به تنه يكى از ستونهاى مسجد تكيه داد ـ اين تنه درخت خرمايى بود كه برگ وخاشاك آن را كنده بودند ـ مردم گرد آمدند و حضرت صلي الله عليه و آله خطبه خواند ودر سخنش فرمود: اى گروه مردم! هيچ پيامبرى نمرده است مگر آن كه از خود يادگارى گذارده است و من هم ثقلين را براى شما به يادگار مى نهم كه كتاب خداست و اهل بيت من. هان، هر كه ايشان را تباه كند خدا تباهش گرداند.
نمایش منبع
زيد بن على به نقل از پدرانش به نقل از على عليه السلام: چون بيمارى پيامبر صلي الله عليه و آله وخامت يافت و خانه مملوّ از جمعيت گشت، فرمود: حسن و حسين را به سوى من بخوانيد، من آن دو را خواندم. پيامبر آن دو را آن قدر بوسيد تا بيهوش شد. زيد بن على مى گويد: على عليه السلام آن دو را از چهره پيامبر صلي الله عليه و آله برگرفت. او مى گويد: پيامبر دو چشمش را گشود و فرمود: بگذار اين دو از من بهره بيابند و من از آن دو بهره بيابم، به اين دو پس از من بدى خواهد رسيد. سپس فرمود: اى مردم! من در ميان شما كتاب خدا و سنّتم و عترت و اهل بيتم را به يادگار مى نهم، هر كه كتاب خدا را تباه كند سنّت مرا تباه كرده و هر كه سنّت مرا تباه كند عترتم را تباه ساخته است، آگاه باشيد كه اينها هرگز از هم جدا نشوند تا كنار حوض كوثر ديدارشان كنم.
نمایش منبع
سعد الاسكاف: از حضرت باقر عليه السلام درباره اين سخن پيامبر صلي الله عليه و آله پرسش كردم كه: «من در ميان شما دو ثقل به يادگار مى نهم، پس به آن دو چنگ در زنيد. اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر بر من وارد آيند». حضرت عليه السلامفرمود: همواره راهنمايى از ما بر كتاب خدا، دلالت خواهد كرد، تا بر حوض كوثر وارد آيند.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام عليّ عليه السلام ـ في وَصِيَّتِهِ لِكُمَيلٍ ـ : يا كُمَيلُ ، نَحنُ الثَّقَلُ الأَصغَرُ ، والقُرآنُ الثَّقَلُ الأَكبَرُ ، وقَد أسمَعَهُم رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله وقَد جَمَعَهُم فَنادى فيهِمُ الصَّلاةَ جامِعَةً يَومَ كَذا وكَذا ، وأيّامًا سَبعَةً وَقتَ كَذا وكَذا ، فَلَم يَتَخَلَّف أحَدٌ ، فَصَعِدَ المِنبَرَ فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَيهِ ثُمَّ قالَ : مَعاشِرَ النّاسِ ، إنّي مُؤَدٍّ عَن رَبّي عَزَّوجَلَّ ولا مُخبِرٌ عَن نَفسي ، فَمَن صَدَّقَني فَاللّه َ صَدَّقَ ومَن صَدَّقَ اللّه َ أثابَهُ الجِنانَ ، ومَن كَذَّبَني كَذَّبَ اللّه َ عَزَّوجَلَّ ، ومَن كَذَّبَ اللّه َ أعقَبَهُ النّيرانَ . ثُمَّ ناداني فَصَعِدتُ ، فَأَقامَني دونَهُ ورَأسي إلى صَدرِهِ والحَسَنُ والحُسَينُ عَن يَمينِهِ وشِمالِهِ ، ثُمَّ قالَ : مَعاشِرَ النّاسِ ، أمَرَني جَبرَئيلُ عليه السلام عَنِ اللّه ِ تَعالى ـ إنَّهُ رَبّي ورَبُّكُم ـ أن اُعلِمَكُم أنَّ القُرآنَ الثَّقَلُ الأَكبَرُ ، وأنَّ وَصِيّي هذا وَابنَيَّ حديث ومَن خَلفَهُم مِن أصلابِهِم حامِلاً وصاياهُمُ الثَّقَلُ الأَصَغَرُ ، يَشهَدُ الثَّقَلُ الأَكبَرُ لِلثَّقَلِ الأَصغَرِ ، ويَشهَدُ الثَّقَلُ الأَصغَرُ لِلثَّقَلِ الأَكبَرِ ، كُلُّ واحِدٍ مِنهُما مُلازِمٌ لِصاحِبِهِ غَيرُ مُفارِقٍ لَهُ حَتّى يَرِدا إليَّاللّه ِ، فَيَحكُمَ بَينَهُما وبَينَ العِبادِ حديث .
امام على عليه السلام : ـ در سفارشش به كميل ـ : اى كميل! ما، ثقل اصغر هستيم و قرآن، ثقل اكبر. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله اين سخن را به گوش مردم رساند آن گاه كه آنها را براى نماز جماعت در روز فلان در فلان وقت، هفت روز گرد آورده بود و در آن نداى نماز سر مى دادند و در اين هنگام هيچ كس نبود كه حاضر نشود. پيامبر بر منبر بالا رفت و خداى را حمد و سپاس گزارد و فرمود: اى گروه مردم! من از سوى خودم نه، كه از سوى خداوند عزّوجل به شما خبر مى دهم و هر كه به خدا دروغ بندد آتش در پى او خواهد آورد. پيامبر سپس مرا خواند و من از منبر بالا رفتم. او مرا در برابر خود ايستاده نگاه داشت در حالى كه سر من بر سينه اش بود و حسن و حسين در راست و چپ او قرار داشتند. سپس فرمود: اى گروه مردم! جبرئيل از سوى خداوند متعال كه هم خداى من است و هم خداى شما به من دستور داده است كه به آگاهى شما برسانم قرآن، ثقل اكبر است و اين جانشين من و دو پسرم و آنان در پى ايشان از پشت آنها مى آيند و در بردارنده وصاياى ايشان هستند، ثقل اصغر مى باشند. ثقل اكبر، گواه ثقل اصغر و ثقل اصغر، گواه ثقل اكبر است و هر يك از آن دو، ملازم ديگرى است و از آن جدايى نپذيرد تا بر خدا وارد شوند و خداوند ميان آن دو و بندگان حكم كند.
نمایش منبع
عمر بن ابى سلمه به نقل از امام على عليه السلام ـ در جمع لشكريان خود از مهاجران و انصار ـ : شما را به خدا سوگند آيا مى دانيد كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در واپسين خطبه خود فرمود: اى مردم! من در ميان شما دو امر به يادگار مى نهم كه تا زمانى كه به آن دو چنگ در زنيد هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا و (عترت من) اهل بيتم. خداوند داناى كاردان با من عهد كرده است كه اين دو از يكديگر جدايى نپذيرند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند؟ همگى گفتند: به خدا چنين است، ما گواهى مى دهيم كه اين همه از پيامبر است.
نمایش منبع
هشام بن حسّان: از امام حسن مجتبى عليه السلامشنيدم كه پس از بيعت براى خلافتش خطبه اى خواند و فرمود: ما حزب چيره خداييم و خاندان نزديك پيامبر و اهل بيت طيّب و طاهر او و يكى از دو ثقلى كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله آن دو را در ميان امّتش به يادگار نهاده است و دوم، كتاب خداست كه در آن جزئيات هر چيزى آمده است و به هيچ روى باطلى بدان راه ندارد و در تفسير آن اطمينان بر ماست و ما در تأويل آن گمان كه نه، بل به حقايق آن يقين داريم.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات ثُوَيرُ بنُ أبي فاخِتَةَ عَن أبي جَعفَرٍ عليه السلام : يَا بنَ ذَرٍّ حديث ، ألا تُحَدِّثُنا بِبَعضِ ما سَقَطَ إلَيكُم مِن حَديثِنا ؟ قالَ : بَلى يَا بنَ رَسولِ اللّه ِ ، قالَ[ صلي الله عليه و آله ] : إنّي تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ ، أحَدُهُما أكبَرُ مِنَ الآخَرِ : كِتابَ اللّه ِ وأهلَ بَيتي إن تَمَسَّكتُم بِهِما لَن تَضِلّوا .
فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : يَا بنَ ذَرٍّ ، فَإِذا لَقيتَ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فَقالَ : ما خَلَّفتَني في الثَّقَلَينِ، فَماذا تَقولُ لَهُ ؟ قالَ : فَبَكَى ابنُ ذَرٍّ حَتّى رَأَيتُ دُموعَهُ تَسيلُ عَلى لِحيَتِهِ ، ثُمَّ قالَ : أمَّا الأَكبَرُ فَمَزَّقناهُ وأمَّا الأَصغَرُ فَقَتَلناهُ حديث .
ثوير بن ابى فاخته به نقل از حضرت باقر عليه السلام: اى ابن ذرّ! حديث آيا پيرامون پاره اى از احاديث ما كه دريافت كرده اى با ما سخن نمى گويى؟ او گفت: آرى، اى فرزند رسول اللّه . پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: من در ميان شما دو ثقل به يادگار مى نهم كه يكى بزرگتر از ديگرى است: كتاب خدا و اهل بيتم كه اگر بدان دو چنگ در زنيد هرگز گمراه نشويد.
امام باقر عليه السلام : فرمود: اى ابن ذرّ! اگر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را ديدار كردى و او به تو فرمود: بعد از من در حقّ ثقلين چه كردى، به او چه مى گويى؟ [ راوى مى گويد: ] ابن ذرّ آن قدر گريست كه ديدم سرشكش از ريشش روان گشته است. سپس گفت: ثقل اكبر را كه از هم دريديم و ثقل اصغر را هم كشتيم.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الباقر عليه السلام : خَطَبَ أميرُ المؤُمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ بِالكوفَةِ بَعدَ مُنصَرَفِهِ مِنَ النَّهرَوانِ ، وبَلَغَهُ أنَّ مُعاوِيَةَ يَسُبُّهُ ويَلعَنُهُ ويَقتُلُ
أصحابَهُ ، فَقامَ خَطيبًا فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَيهِ وصَلّى عَلى رَسولِ اللّه ِ ، وذَكَرَ ما أنعَمَ اللّه ُ عَلى نَبِيِّهِ وعَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : لَولا آيَةٌ في كِتابِ اللّه ِ ما ذَكَرتُ ما أنَا ذاكِرُهُ في مَقامي هذا ، يَقولُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ : «وأمّا بِنِعمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث
حديث » اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى نِعَمِكَ الَّتي لا تُحصى وفَضلُكَ الَّذي لا يُنسى ، يا أيُّهَا النّاسُ ، إنَّهُ بَلَغَني ما بَلَغَني ، وإنّي أراني قَدِ اقتَرَبَ أجَلي فَكَأَنّي بِكُم وقَد جَهِلتُم أمري ، وإنّي تارِكٌ فيكُم ماتَرَكَهُ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : كِتابَ اللّه ِ وعِترَتي ، وهِيَ عِترَةُ الهادي إلَى النَّجاةِ ، خاتَمِ الأَنبِياءِ وسَيِّدِ النُّجَباءِ والنَّبِيِّ المُصطَفى حديث .
امام باقر عليه السلام : اميرالمؤمنين على بن ابى طالب صلوات اللّه عليه پس از بازگشت از نهروان به كوفه، شنيد كه معاويه او را دشنام مى دهد و نفرينش مى كند و ياران او را مى كشد. حضرت عليه السلام به خطبه برخاست و حمد و ثناى الهى به جاى آورد و بر پيامبر خدا درود فرستاد و نعمتهاى الهى را بر پيامبر و خود، ياد آور شد و سپس فرمود: اگر اين آيه در قرآن نبود من در اين جايگاه آن چه بر زبان مى آوردم بيان نمى داشتم، خداوند عزّوجل مى فرمايد: «و امّا به نعمت خدايت سخن گو»، خدايا سپاس از آن توست براى نعمتهايى كه به شماره در نمى آيد و فضل تو كه به فراموشى سپرده نمى شود. اى مردم! آن خبرها كه بايد به من رسيده است و من مى بينم كه اجل من نزديك گشته و گويى شما را مى بينم كه بر امر من آگاهى نداريد. من در ميان شما همان را به يادگار مى نهم كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به يادگار نهاد: كتاب خدا و عترتم، يعنى عترت آن هدايتگر به سوى رهايى و خاتم پيامبران و سرور شريفان ونبىّ مصطفى.
نمایش منبع
امام على عليه السلام : همانا خداوند تبارك و تعالى ما را پاك گرداند و معصوم داشت و ما را بر خلقش گواه گرفت و حجّتش در زمين قرار داد و ما را در كنار قرآن نهاد و قرآن را در كنار ما، نه ما از آن جدايى پذيريم نه آن از ما كناره بگيرد.
نمایش منبع
حدیث روز

امام علی عليه ‏السلام:

ما أكثَرَ العِبَرَ، و أقَلَّ الاعتِبارَ؛

چه بسيار است عبرتها و چه اندک است عبرت گرفتن.

نهج البلاغه، حكمت 297

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685