- صفحه اصلی
- لیست کتابهای حدیث
- فهرست منتخب میزان الحکمه
- 156 ـ فضايل امام هادى عليه السلام
156 ـ فضايل امام هادى عليه السلام
بحار الأنوار : ذكر الحسن بن محمد جمهور العَمِّي فى كتاب الواحدة قال : حدَّثَني أخي الحسينُ بنُ محمّدٍ قالَ : كان لي صَدِيقٌ مُؤدِّبٌ لِوُلدِ بَغا أو وَصِيفٍ ـ الشَّكُّ مِنّي ـ فقالَ لي: قالَ لي الأميرُ ـ مُنْصَرَفَهُ مِن دارِ الخليفةِ ـ : حَبَسَ أميرُ المؤمنينَ هذا الّذي يَقولونَ ابنُ الرِّضا اليومَ ، ودفَعَهُ إلى عليِّ بنِ كَرْكَرٍ، فسَمِعتُهُ يقولُ : أنا أكْرَمُ عَلى اللّه ِ مِن ناقةِ صالحٍ «تَمَتَّعوا في دارِكُمْ ثَلاثةَ أيّامٍ ذلِكَ وَعدٌ غيرُ مَكذوبٍ» ، وليسَ يُفصِحُ بالآيةِ ولا بالكلامِ ، أيُّ شيءٍ هذا؟ قالَ: قلتُ: أعَزّكَ اللّه ُ تَوَعّدَ ، انظُرْ ما يكونُ بعدَ ثلاثةِ أيّامٍ.
فلمّا كانَ مِن الغَدِ أطْلَقَهُ واعْتَذرَ إلَيهِ ، فلَمّا كانَ في اليومِ الثّالثِ وَثَبَ علَيهِ ياغزُ ويَغْلونُ وتامِشُ وجَماعةٌ مَعهُم ، فقَتَلوهُ وأقْعَدوا المُنْتَصِرَ ولَدَهُ خليفةً .
فلمّا كانَ مِن الغَدِ أطْلَقَهُ واعْتَذرَ إلَيهِ ، فلَمّا كانَ في اليومِ الثّالثِ وَثَبَ علَيهِ ياغزُ ويَغْلونُ وتامِشُ وجَماعةٌ مَعهُم ، فقَتَلوهُ وأقْعَدوا المُنْتَصِرَ ولَدَهُ خليفةً .
بحار الأنوار: از حسن بن محمّد جمهور در كتاب الواحدة آمده است: برادرم حسين بن محمّد به من گفت: دوستى داشتم كه آموزگار فرزند «بغا» يا «وصيف» ـ ترديد از من است ـ بود . او به من گفت: امير در بازگشت از سراى خليفه به من گفت: امروز اميرمؤمنان ، آن كسى را كه فرزند رضا مى خوانند دستگير كرد و او را به دست على بن كركر سپرد و شنيدم كه مى گويد: من نزد خداوند از ناقه صالح گرامى تر و ارجمندترم «سه روز در سراى خود از زندگى برخوردار شويد. اين وعده اى است عارى از دروغ» . من از آيه و حرفهايش چيزى نفهميدم؛ منظورش چيست؟ [برادرم ]گفت: گفتم: خدا به تو عزّت دهد! تهديد كرده است. صبر كن ببين تا سه روز ديگر چه مى شود.
فرداى آن روز خليفه امام را آزاد كرد و از او پوزش خواست. روز سوم ياغز و يغلون و تامش با همراهانشان بر خليفه شوريدند و او را كشته ، فرزندش منتصر را به خلافت نشاندند.
فرداى آن روز خليفه امام را آزاد كرد و از او پوزش خواست. روز سوم ياغز و يغلون و تامش با همراهانشان بر خليفه شوريدند و او را كشته ، فرزندش منتصر را به خلافت نشاندند.
نمایش منبع
كشف الغمّة : حدَّثَ جَماعَةٌ مِن أهلِ إصفِهانَ مِنهُم أبوالعَبّاسِ أحمدُ بنُ النَّصرِ ، وَأبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلويَّةِ ، قالوا : كانَ بِإصفِهانَ رَجلٌ يُقالُ لَهُ عَبدُالرَّحمنِ وَكانَ شيعيّا ، فَقيلَ لَهُ :ما السَّبَبُ الَّذي أوجَبَ عَلَيكَ القَولُ بِإمامَةِ عَليٍّ النَّقيِّ دونَ غَيرِهِ مِن أهلِ الزَّمانِ ؟ فَقالَ : شاهَدتُ ما يوجِبُ عَلىَّ ذلِكَ ، وَذلك أنّي كُنتُ رَجُلاً فَقيرا وَكانَ لي لِسانٌ وَجُرأةٌ ، فَأخرَجَني أهلُ إصفِهانَ سِنةً مِنَ السِّنينَ مَعَ قَومٍ آخَرينَ ، (فَجِئنا ـ ظ) إلى بابِ المُتَوَكِّل مُتَظَلِّمينَ ، وَكُنّا بِبابِ المُتَوَكِّلِ يَوما إذ خَرَجَ الأمرُ بِإحضارِعَلىِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ الرِّضا ؛ فَقُلتُ لِبَعضِ مَن حَضَرَ : مَن هذا الرَّجُلُ الَّذي قَد أمِرَ بِإحضارِهِ ؟ فَقيلَ : هذا رَجُلٌ عَلَويٌ تَقولُ الرافِضَةُ بِإمامَتِهِ ، ثُمَّ قالَ : وَنَقدِرُ أنَّ المُتَوَكِّلَ يُحضِرُهُ للقَتلِ ، فَقُلتُ : لا أبرَحُ مِن هيهُنا حَتَّى أنظُرَ إلى هذا الرَّجُلِ أيِّ رَجُلٍ هُوَ ؟ قالَ : فَأقبَلَ راكِبا عَلى فَرَسٍ وَقَد قامَ النّاسُ صَفَّينِ يُمنَةَ الطَّريقِ وَيُسرَتَها يَنظُرونَ إلَيهِ ، فَلَمّا رَأيتُهُ وَقَفتُ فَأبصَرتُهُ فَوَقَعَ حُبُّهُ في قَلبي ، فَجَعلتُ أدعو لَهُ في نَفسي بِأن يَدفَعَ اللّه ُ عنه شَرَّ المُتَوَكِّلِ ، فَأقبَلَ يَسيرُ بَينَ النّاسِ وَهُوَ يَنظُرُ إلى عُرفِ دابَّتِهِ لا يَلتَفِتُ ، وَأنا دائمُ الدُّعاءِ لَهُ ، فَلَمّاصارَ إلَيَّ أقبَلَ عَلىَّ بِوَجهِهِ وَقالَ : استَجابَ اللّه ُ دُعاءَكَ وَطَوَّلَ عُمرَكَ وَكَثَّرَ مالَكَ وَوَلَدَكَ ، فانصَرفنا بَعدَ ذلك إلى إصفِهانَ ، فَفَتَحَ اللّه ُ عَلَىَّ وُجوها مِنَ المالِ حَتَّى إنّي أغلِقُ بابي عَلى ما قيمَتُهُ ألفَ ألفَ دِرهَمٍ سِوى مالي خارِجَ داري ؛ وَرُزِقتُ عَشَرةً مِنَ الأولادِ وَقَد بَلَغتُ مِن عُمري نَيِّفا وَسَبعينَ سَنَةً ، وَأنا أقولُ بِإمامَةِ هذا الَّذي عَلِمَ ما في قَلبي وَاستَجابَ اللّه ُ دَعائَهُ لي .
كشف الغمّة : گروهى از مردم اصفهان ، از جمله ابو العباس احمد بن نصر و ابو جعفر محمّد بن عَلويه نقل كردند كه : در اصفهان مردى بود شيعه ، به نام عبد الرحمان . از او پرسيدند : چه شد كه از ميان همه مردم فقط به امامت على النقى معتقد شدى و نه جز او ؟ گفت : چيزى ديدم كه باعث اين كار شد . من مردى فقير و در عين حال حرّاف و با جرأت بودم . در يكى از سالها ، اهالى اصفهان مرا با عدّه اى ديگر براى دادخواهى به دربار خليفه فرستادند . روزى در حضور خليفه بوديم كه دستور احضار على بن محمّد بن الرضا صادر شد . به يكى از حاضران گفتم : اين مردى كه دستور احضارش را صادر كرد كيست ؟ گفته شد : او مردى علوى است كه رافضيان به امامت او اعتقاد دارند . سپس گفت : حدس مى زنيم كه متوكّل او را احضار كرده تا بكشد . گفتم : از اين جا تكان نمى خورم تا ببينم اين مرد چگونه مردى است . وى ، در حالى كه سوار بر اسبى بود آمد . مردم در سمت راست و چپ مسير صف كشيده بودند و به او نگاه مى كردند . چون او را ديدم ايستادم و به ايشان نگاه كردم . محبتش در دلم افتاد . لذا در دلم دعا مى كردم كه خداوند شرّ متوكّل را از او دفع كند . او از ميان صف مردم حركت مى كرد و چشمش را به يال اسبش دوخته بود و به اطراف توجّه نمى كرد . من دائما برايش دعا مى كردم ، وقتى به من رسيد صورتش را به طرف من برگرداند و گفت : خداوند دعايت را مستجاب فرمود و عمر طولانى به تو عطا فرمود و اموال و فرزندانت را زياد گردانيد . بعد از آن واقعه ما به اصفهان برگشتيم . خداوند آنقدر به من ثروت عطا فرمود كه تنها در خانه ام ، افزون بر آنچه در بيرون دارم ، اموالى دارم كه هزار هزار درهم مى ارزد . ده فرزند نيز روزى ام شده و هفتاد و اندى سال هم از عمرم مى گذرد . اين است علت اعتقاد من به امامت چنين كسى كه از قلبم خبر داشت و خداوند دعاى او را در حقّ من اجابت فرمود .
نمایش منبع
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685