کتابخانه احادیث شیعه
پرینت احادیث

احادیث امام صادق علیه السلام6388 حدیث

سه كار است كه با انجام دادن آنها، زيانى به انسان نمى رسد: دعا كردن در هنگام گرفتارى، آمرزش خواهى [از خدا] در هنگام مبتلا شدن به گناه، و شكرگزارى در هنگام بهره مندى از نعمت.
عمر بن يزيد مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: من از خداى ـ عزّ و جلّ ـ ثروت خواستم، به من عطا فرمود. فرزند خواستم، به من عطا فرمود. خانه خواستم، به من عطا فرمود؛ امّا مى ترسم كه اين، استدراك باشد [؛ يعنى خداوند دارد اندك اندك، مرا به خودم وامى گذارد و سزاوار عذاب خويش مى گردانَد]. امام فرمودند: بدان كه به خدا قسم، اگر خدا را [به خاطر اين نعمت ها] شُكر كنى، جاى هيچ گونه نگرانى نيست.
شما را به حجّ خانه خدا، سفارش مى كنم. هر زمان كه توانستيد، حج بگزاريد؛ چرا كه اهتمام شما به حج، گرفتارى هاى دنيا و هَراس هاى روز قيامت را از شما دور مى كند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات امام صادق عليه السلام: ... فَقالَ نُوحٌ: قَد اَجَّلْتُهُمْ ثَلاثَ مِئَةِ سَنَةٍ، فَلَمّا اَتى عَلَيْهِمْ تِسْعُ مِئَةِ سَنَةٍ وَ لَمْ يُؤْمِنوا هَمَّ اَنْ يَدْعُوَ عَلَيْهِمْ، فَاَ نْزَلَ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ: «اِنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ اِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانوا يَفْعَلونَ» فَقالَ نُوحٌ: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الاَرْضِ مِنَ الكافِرينَ دَيّارا اِنَّـكَ اِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدوا اِلاّ فاجِرا كَفّارا»، فَاَمَرَهُ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ يَغْرِسَ النَّخْلَ، فَاَقْبَلَ يَغْرِسُ النَّخْلَ، فَـكانَ قَوْمُهُ يَمُرّونَ بِهِ فَيَسْخَرونَ مِنْهُ وَ يَسْتَهْزِؤونَ بِهِ وَ يَقُولونَ: شَيْخٌ قَدْ اَتى لَهُ تِسْعُ مِئَةِ سَنَةٍ يَغْرِسُ النَّخْلَ! وَ كانُوا يَرْمونَهُ بِالْحِجارَةِ. فَلَمّا اَتى لِذلِكَ خَمْسونَ سَنَةً وَ بَلَغَ النَّخْلُ وَ اسْتَحْـكَمَ اُمِرَ بِقَطْعِهِ، فَسَخِروا مِنْهُ وَ قالوا: بَلَغَ النَّخْلُ مَبْلَغَهُ قَطَعَهُ! اِنَّ هذَا الشَّيْخَ قَدْ خَرِفَ وَ بَلَغَ مِنْهُ الْكِبَرُ، وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعالى: «وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِروا مِنْهُ قالَ اِنْ تَسْخَروا مِنّا فَاِنّا نَسْخَرُ مِنْـكُمْ كَما تَسْخَرونَ فَسَوْفَ تَعْلَمونَ». فَاَمَرَهُ اللّه ُ اَنْ يَتَّخِذَ السَّفينَةَ، وَ اَمَرَ جَبْرَئيلَ اَنْ يَنْزِلُ عَلَيْهِ وَ يُعَلِّمَهُ كَيْفَ يَتَّخِذُها. فَقَدَّرَ طولَها فى الاَْرْضِ اَ لْفا وَ مِئَتَى ذِراعٍ، وَ عَرْضَها ثَمانَ مِئَةِ ذِراعٍ، وَ طولَها فِى السَّماءِ ثَمانونَ ذِراعا، فَقالَ: يا رَبِّ، مَنْ يُعينُنى عَلَى اتِّخاذِها؟ فَاَوْحَى اللّه ُ اِلَيْهِ: نادِ فى قَوْمِكَ: مَنْ اَعانَنى عَلَيْها وَ نَجَرَ مِنْها شَيْئا صارَ ما يَنْجُرُهُ ذَهَبا وَ فِضَّةً. فَنادى نوحٌ فيهِمْ بِذالِكَ، فَاَعانوه عَلَيْها وَ كانوا يَسْخَرونَ مِنْهُ وَ يَقولونَ: يَتَّخِذُ سَفينَةً فِى البَرِّ!؛ حديث
نوح گفت: «سيصد سال به قومم مهلت مى دهم» امّا چون نُهصد سال بر آنان گذشت و ايمان نياوردند، تصميم گرفت كه نفرينشان كند. خداى ـ عزّ و جلّ ـ به او وحى فرمود: «از قوم تو، هرگز كسى ايمان نمى آوَرد، مگر همان ها كه پيش از اين، ايمان آورده اند. پس از كار آنان اندوهگين مباش». نوح، عرض كرد: «پروردگارا! اَحَدى از كافران را بر روى زمين، باقى مگذار؛ چرا كه اگر آنها را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مى كنند و جز تبهكار و ستمگر نمى زايند».
پس خداى ـ عزّ و جلّ ـ به نوح، فرمان داد كه نخل بكارد. نوح عليه السلام به دستور خدا به كاشتن نخل پرداخت؛ ولى قومش بر او مى گذشتند و مسخره اش مى كردند و مى گفتند: «پيرمردى كه نُهصد سال عمر كرده، نخل مى كارد!» و به او سنگ مى زدند.
پس چون پنجاه سال گذشت و نخل ها رسيدند و محكم شدند، نوح عليه السلاممأمور شد كه درختان نخل را قطع كند. قومش او را مسخره كردند و گفتند: «نخل ها به بار نشسته اند؛ امّا [اين پيرمردْ] آنها را قطع مى كند! اين پيرمرد، خِرِفت شده و پيرى اش از حد، گذشته است». خداوند در اين باره مى فرمايد: «و ثروتمندان قومش، هرگاه بر او مى گذشتند، مسخره اش مى كردند. نوح گفت: اگر ما را مسخره مى كنيد، بدانيد كه ما نيز، روزى، به همين گونه، شما را مسخره خواهيم كرد، و به زودى خواهيد دانست».
پس از آن، خدا به نوح، فرمان داد كه كشتى بسازد و به جبرئيل، فرمان داد كه بر نوح، نازل گردد و چگونگى ساختن كشتى را به وى بياموزد و معيّن نمود كه درازاى كشتى، هزار و دويست ذراع (ششصد متر) و پهناى آن، هشتصد ذراع (چهارصد متر) و ارتفاعش هشتاد ذراع (چهل متر) باشد.
نوح گفت: «پروردگارا! چه كسانى در اين كار، يارى ام مى كنند؟». خدا به او وحى فرمود: «در ميان قوم خود، اعلام كن كه هر كس در ساختن كشتى و نجّارى آن به من كمك كند، در برابر كارش، زر و سيم خواهد گرفت».
نوح، فرمان خداوند را به قوم خود، اعلام كرد و آنان يارى اش نمودند؛ ولى همچنان مسخره اش مى كردند كه در بيابان، كشتى مى سازد!
امام صادق عليه السلام :نيكى كردن ، به دِهِش بسيار نيست ؛ چه آن كه خداوند عزّ و جلّ در كتاب خويش مى فرمايد : «و [ديگران را] بر خويشتن ، مقدّم مى دارند ، هرچند خودشان نيازمند باشند» . سپس مى فرمايد : «و آنها كه از خسّت نفس خويش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» . كسى كه خداوند عزّ و جلّ اين نكته را به او بشناسانَد ، محبوب اوست و هر كس كه خداوند تبارك و تعالى دوستش بدارد ، در روز قيامت ، مزد و پاداش او را بى حساب و كامل مى دهد.
امام صادق عليه السلام :گشاده دستى ، زكات نيك بختى است ، و مقدّم داشتن [ديگران ]بر خود ، فراهم آورنده عنوان بزرگوارى است .
امام صادق عليه السلام ـ در توصيف مؤمنان كامل ـ فرمود : آنان ، كسانى اند كه در آسايش و سختى به برادرانْ نيكى مى كنند ، و در هنگام تنگ دستى ، ايثار مى كنند . اين گونه ، خداوند ، ايشان را توصيف كرده و فرموده است : «و [ديگران را] بر خويشتن ، مقدّم مى دارند ، هرچند خودشان نيازمند باشند . و آنها كه از آزمندىِ نفس خويش ، مصون بمانند ، آنان ، همان رستگاران اند» . به خدا سوگند كه اينان ، كامياب و رستگار شدند.
صفحه اختصاصي حديث و آيات . قرآن:
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :لَمّا باتَ عَلِيٌّ عليه السلام عَلَى الفِراشِ أوحَى اللّه ُ تَعالى إلى مَلَكَينِ مِن مَلائِكَتِهِ لَم يَكُن فِي المَلائِكَةِ أشَدُّ ائتِلافا و مُؤاخاةً مِنهُما ، فَقالَ : إنّي مُميتٌ أحدَكُما فَاختارا. قالَ : فَتَدافَعَا المَوتَ بَينَهُما ، و آثَرَ كُلُّ واحِدٍ مَنهُمَا البَقاءَ.
فَأَوحَى اللّه ُ تَعالى إلَيهِما : أينَ أنتُما عَن عَبدِي هذَا الرّاضي بِالمَوتِ ، البائِتِ عَلى فِراشِ ابنِ عَمِّهِ يَقيهِ الرَّدى بِنَفسِهِ ؟! أما إنّي قَد عَلِمتُ مِن سَريرَتِهِ أنَّ تَلَفَ نَفسِهِ أحَبُّ إلَيهِ مِن أن تُؤخَذَ شَعرَةٌ مِن شَعرِ ابنِ عَمِّهِ! اِنزِلا إلَيهِ فَاحفَظاهُ وَ اكلاَهُ إلَى الصُّبحِ.
فَلَم تَزَل عَينُ المُشرِكينَ تَلحَظُهُ ، وَ المَلائِكَةُ الكِرامُ تَحفَظُهُ إلى أن كانَ وَقتُ الصُّبحِ ، و هَجَمَ المُشرِكونَ عَلَيهِ لِلقَتلِ ، فَأَلقَى اللّه ُ تَعالى في قُلوبِهِم ـ لِما أرادَهُ مِن حَياتِهِ ـ أن يوقِظوهُ مِن نَومِهِ ، فَقالوا : نُنَبِّهُهُ لِيَرى أنّا ظَفِرنا بِهِ قَبلَ قَتلِهِ ، فَلَمّا فَعَلوا ذلِكَ ، وَثَبَ إلَيهِم أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام و في يَدِهِ سَيفُهُ ، فَتَوَلَّوا عَنهُ هارِبينَ .
فَقالَ لَهُم أميرُ المُؤمنِينَ عليه السلام : دَخَلتُم و أنَا نائِمٌ ، فَادخُلوا و أنَا مُنتَبِهٌ .
فَقالوا : لا حاجَةَ لَنا فيكَ يَا بنَ أبي طالِبٍ.
حديث
امام صادق عليه السلام :شبى كه على عليه السلام در بستر [پيامبر خدا به جاى وى] خوابيد ، خداى متعال ، به دو فرشته از فرشتگانش كه در ميان فرشتگان بيش از همه با يكديگر اُلفت و برادرى داشتند ، وحى فرمود كه : «مى خواهم يكى از شما دو تا را بميرانم . پس ، انتخاب كنيد» .
هر يك از آن دو ، مُردن را به ديگرى حواله داد و هر كدام از آنها ، ماندن را برگزيد . پس ، خداوند متعال ، به آن دو وحى فرمود كه : «شما كجا و اين بنده ام كه مُردن را برگزيد و در بستر پسر عمويش خوابيد تا با جان خويش ، او را از نابودى نگه دارد ، كجا؟! هان! من دانستم كه او از صميم دل ، حاضر است خودش از بين برود ؛ امّا مويى از بدن پسر عمويش كم نشود! فرود آييد و تا به صبح ، از او پاسدارى كنيد» .
مشركان ، پيوسته او (پيامبر صلى الله عليه و آله ) را زير نظر داشتند و فرشتگان ارجمند ، از او پاسدارى مى كردند تا آن كه هنگام صبح شد و مشركان ، براى كشتنش بر وى يورش بردند . خداوند متعال ـ كه اراده كرده بود او زنده بماند ـ در دلِ مشركان افكند كه او را از خواب بيدار كنند . و گفتند : بيدارش مى كنيم تا قبل از كشته شدنش شاهد پيروز شدن ما بر خودش باشد . چون چنين كردند ، امير مؤمنان عليه السلام شمشير به دست ، به طرف آنها پريد و مشركان ، پا به فرار گذاشتند.
امير مؤمنان عليه السلام به آنان فرمود : «خواب بودم كه شما درآمديد و اكنون ، بيدارم . وارد شويد» .
مشركان گفتند : ما را با تو كارى نيست ، اى پسر ابو طالب!
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه شريف : «و خوردنى را ، با وجود دوست داشتن آن ، به بينوا و يتيم و اسير مى خورانند» ـ فرمود : در خانه فاطمه عليها السلام ، مقدارى جو بود . آن را [آرد كردند و ]كاچى ساختند . چون كاچى را در برابر خود نهادند [تا بخورند] ، مستمندى آمد و گفت : خدايتان رحمت كناد! از آنچه خداوند ، روزى تان كرده است ، ما را اطعام كنيد . على عليه السلام برخاست و يكْ سومِ آن را به او داد.
چندى نگذشت كه يتيمى آمد و گفت : خدايتان ، رحمت كناد! از آنچه خداوند ، روزى تان كرده است ، ما را اطعام كنيد .
على عليه السلام برخاست و يك سوم ديگر كاچى را به او داد. لَختى بعد ، اسيرى آمد و گفت : خدايتان رحمت كناد! از آنچه خداوند روزى تان كرده است ، ما را اطعام كنيد . على عليه السلام برخاست و يك سوم باقى مانده را هم به او داد و خودشان از آن ، چيزى نچشيدند.
در اين هنگام ، خداوند ، اين آيه را در حقّ آنان نازل فرمود : «و [اين] كار شما ، مورد قدردانى است» .
حدیث روز

امام علی علیه السلام:

لا خَيرَ في عَزمٍ بلا حَزمٍ؛

در تصميمى كه با دور انديشى همراه نباشد خيرى نيست.

غرر الحكم، ح 10682

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685