کتابخانه احادیث شیعه
پرینت احادیث

احادیث امام صادق علیه السلام6388 حدیث

امام صادق عليه السلام : هر گاه مؤمن از دنيا دست بشويد ، بلندى مى گيرد و شيرينى محبّت خدا را مى چشد، و در نظر اهل دنيا ديوانه مى نمايد ، حال آن كه در واقع ، شيرينىِ محبّت خداوند با [جان [آنان آميخته است و از اين رو ، به غير او نمى پردازند.
امام صادق عليه السلام ـ در توصيه هايش به عبد اللّه بن جُندَب ـ : اى پسر جندب! اگر دوست دارى كه همجوار خداوندِ باشُكوه در سرايش گردى، و در بهشت در همسايگىِ او ساكن شوى ، بايد دنيا در نظرت خوار باشد، و [ نيز ] مرگ را در برابر چشمت قرار بده ، و چيزى براى فردايت پس انداز مكن، و بدان كه آنچه را [براى قيامتت] پيش بفرستى ، همان از آنِ توست و آنچه بر جاى بگذارى ، به زيان توست.
امام صادق عليه السلام : داناترينِ مردم به خدا ، با خوف و خشيت حديث ترينِ مردم از او و بى رغبت ترينِ آنان به دنياست.
امام صادق عليه السلام : خداشناس ترينِ مردم، خداترس ترينِ آنهاست، و خداترس ترينِ مردم ، خداشناس ترينِ آنهاست، و خداشناس ترينِ مردم ، زاهدترينِ آنان در دنياست.
امام صادق عليه السلام : هر كه خدا را شناخت ، از خدا ترسيد و هر كه از خدا ترسيد ، دل از دنيا بر كند.
امام صادق عليه السلام : در مناجات [خدا با] موسى عليه السلام است كه : «اى موسى! بندگانِ نيك
من ، به اندازه دانششان (معرفتشان) به دنيا زهد ورزيدند، و ديگر مردمان ، به اندازه نادانى شان به آن راغب گشتند. و هيچ كس نيست كه دنيا را بزرگ شمارد و چشمش در آن ، روشن گردد؛ و هيچ كس [ نيست كه ] آن را خُرد نشمرد ، مگر اين كه بِدان بهره مند مى شود».
صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الصادق عليه السلام ـ في حَديثٍ يَذكُرُ فيهِ قِصَّةَ داوودَ عليه السلام ـ : إنَّهُ خَرَجَ يَقرَأُ الزَّبور ، وكانَ إذا قَرَأَ الزَّبورَ لايَبقى جَبَلٌ ولا حَجَرٌ ولا طائِرٌ إلاّ جاوَبَتهُ .
فَانتَهى إلى جَبَلٍ ، فَإِذا عَلى ذلِكَ الجَبَلِ نَبِيٌّ عابِدٌ ، يُقالُ لَهُ : حِزقيل ، فَلَمّا سَمِعَ دَوِيَّ الجِبالِ وأصواتَ السِّباعِ وَالطَّيرِ عَلِمَ أنَّهُ داوودُ عليه السلام ، فَقالَ داوودُ عليه السلام : يا حِزقيل ، تَأذَنُ لي فَأَصعَدَ إلَيكَ؟ قالَ : لا .
فَبَكى داوودُ عليه السلام ، فَأَوحَى اللّه ُ إلَيهِ : يا حزقيلُ ، لا تُعَيِّر داوودَ وسَلنِي العافِيَةَ .
قالَ : فَأَخَذَ حِزقيلُ بِيَدِ داوودَ ورَفَعَهُ إلَيهِ .
فَقالَ داوودُ عليه السلام : يا حِزقيل ، هَل هَمَمتَ بِخَطيئَةٍ قَطُّ؟
قالَ : لا .
قالَ : فَهَل دَخَلَكَ العُجبُ بِما أنتَ فيهِ مِن عِبادَةِ اللّه ِ ؟
قالَ : لا .
قالَ : فَهَل رَكَنتَ إلَى الدُّنيا فَأَحبَبتَ أن تَأخُذَ مِن شَهَواتِها ولَذّاتِها؟
قالَ : بَلى ، رُبَّما عَرَضَ ذلِكَ بِقَلبي .
قالَ : فَما كُنتَ تَصنَعُ إذا كانَ ذلِكَ؟
قالَ : أدخُلُ هذَا الشِّعبَ فَأَعتَبِرُ بِما فيهِ .
قالَ : فَدَخَلَ داوودُ عليه السلام الشِّعبَ ، فَإِذا سَريرٌ مِن حَديدٍ عَلَيهِ جُمجُمَةٌ بالِيَةٌ وعِظامٌ فانِيَةٌ ، وإذا لَوحٌ مِن حَديدٍ فيهِ كِتابَةٌ ، فَقَرَأَها داوودُ عليه السلام فَإِذا هِيَ :
أنَا أروَى بنُ سَلَم ، مَلَكتُ ألفَ سَنَةٍ ، وبَنَيتُ ألفَ مَدينَةٍ ، وافتَضَضتُ ألفَ بِكرٍ ، فَكانَ آخِرُ عُمُري أن صارَ التُّرابُ فِراشي ، وَالحِجارَةُ وِسادَتي ، وَالدّيدانُ وَالحَيّاتُ جيراني ، فَمَن رَآني فَلا يَغتَرَّ بِالدُّنيا .
حديث
امام صادق عليه السلام ـ در حديثى كه در آن ، قصّه داوود عليه السلام را فرمود ـ : او بيرون رفت و به خواندن زبور پرداخت، و هر گاه زبور مى خواند ، همه كوه ها و سنگ ها و پرندگان ، با او هم صدا مى شدند.
به كوهى رسيد. بر آن كوه ، پيامبرى عابد بود كه به او حِزقيل مى گفتند. او چون همهمه كوه ها و صداى درندگان و پرندگان را شنيد ، دانست كه داوود عليه السلام است.
داوود عليه السلام گفت: اى حِزقيل! اجازه مى دهى كه به نزد تو فراز آيم؟
حزقيل گفت: نه.
داوود عليه السلام گريست.
خداوند به حزقيل وحى فرمود كه: «اى حزقيل! داوود را سرزنش مكن، و از من ، عافيت بخواه».
پس ، حزقيل ، دست داوود را گرفت و به سوى خود ، بالا كشيد.
داوود عليه السلام گفت: اى حزقيل! آيا هرگز قصد گناهى كرده اى؟
گفت: نه.
داوود گفت: آيا از اين كه عبادت خدا را در پيش گرفته اى هرگز دچار غرور شده اى؟
گفت: نه.
داوود گفت: آيا هرگز ميل به دنيا كرده اى و دوست داشته اى كه از خواسته ها و خوشى هاى آن برگيرى؟
گفت: آرى ، گاهى به دلم خطور كرده است.
داوود گفت: در اين صورت ، چه مى كنى؟
گفت: به اين درّه مى آيم و از آنچه در آن است ، عبرت مى گيرم.
داوود عليه السلام وارد درّه شد . تختى آهنين ديد كه بر آن ، جمجمه اى فرسوده و استخوان هاى پوسيده است، و نيز لوحى از آهن كه در آن چيزى نوشته بود. داوود عليه السلام آن نوشته را خواند . چنين آمده بود:
«من اَروى پسر سَلَمْ هستم . هزار سال پادشاهى كردم، و هزار شهر بساختم، و با هزار دختر ، عروسى كردم؛ امّا سرانجام خاك ، بسترم شد و سنگ ، بالشم و كرم ها و مارها همسايگانم. پس ، هر كه مرا مى بيند ، نبايد فريب دنيا را بخورد».
صفحه اختصاصي حديث و آيات «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِى الاْءَرْضِ وَ لاَ فِى أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِى كِتَـبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِّكَيْلاَ تَأْسَوْاْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَاكُمْ و اللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ » . حديث
«هيچ مصيبتى ، نه در زمين و نه در نفْس هاى شما [به شما] نمى رسد ، مگر آن كه پيش از اين كه آن را پديد آوريم، در كتابى است ، و البته اين كار ، براى خدا آسان است ، تا بر آنچه از دست شما رفته ، اندوهگين نشويد و به سبب آنچه به شما داده است ، شادمانى نكنيد و خدا هيچ خودپسند فخر فروشى را دوست ندارد»
الإمام الصادق عليه السلام : لَمّا اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام عَلى يَزيد ـ لَعنَهُ اللّه ُ ـ
واُدخِلَ عَلَيهِ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام . . . قالَ يَزيدُ : يا عَلِيَّ بنُ الحُسَين «وَ مَا أَصَـبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» ! حديث
فَقالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : كَلاّ ، ما هذِهِ فينا نَزَلَت ، إنَّما نَزَلَت فينا : «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِى الاْءَرْضِ وَ لاَ فِى أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِى كِتَـبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ * لِّكَيْلاَ تَأْسَوْاْ عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَـاكُمْ وَ اللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» ، فَنَحنُ الَّذينَ لا نَأسى عَلى ما فاتَنا ولا نَفرَحُ بِما أتانا مِنها . حديث
امام صادق عليه السلام : چون سر حسين بن على عليهماالسلام را نزد يزيد ـ كه لعنت خدا بر او
باد ـ
بردند و على بن الحسين عليهماالسلام را نيز آوردند... ، يزيد گفت: اى على بن الحسين! «و هر مصيبتى كه به شما مى رسد ، به سبب اعمال خودتان است» !
على بن الحسين عليهماالسلام فرمود: «هرگز! اين آيه در باره ما نازل نشد؛ بلكه درباره ما اين آيه ديگر نازل شده است: «هيچ مصيبتى ، نه در زمين و نه در نفْس هاى شما [ به شما ] نمى رسد ، مگر آن كه پيش از اين كه آن را پديد آوريم، در كتابى است ، و البته اين كار ، براى خدا آسان است ، تا بر آنچه از دست شما رفته ، اندوهگين نشويد و به سبب آنچه به شما داده است ، شادمانى نكنيد . و خدا هيچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد» . ما ، كسانى هستيم كه براى آنچه از دست مى دهيم ، افسوس نمى خوريم و براى آنچه به ما مى رسد ، شادمانى نمى كنيم».
امام صادق عليه السلام : از جمله پندهاى لقمان به فرزندش ، اين بود كه: «فرزندم!... براى از دست دادن چيزى از دنيا افسوس مخور؛ چرا كه اندكِ دنيا بقايش دوام ندارد، و بسيارِ آن ، خالى از رنج نيست».
صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الصادق عليه السلام : تَشَوَّفَتِ حديث الدُّنيا لِقَومٍ حَلالاً مَحضا فَلَم يُريدوها فَدَرَجوا حديث ، ثُمَّ تَشَوَّفَت لِقَومٍ حَلالاً وشُبهَةً ، فَقالوا : لا حاجَةَ لَنا فِي الشُّبهَةِ وتَوَسَّعوا مِنَ
الحَلالِ ، ثُمَّ تَشَوَّفَت لِقَومٍ آخَرينَ حَراما وشُبهَةً ، فَقالوا : لا حاجَةَ لَنا فِي الحَرامِ وتَوَسَّعوا فِي الشُّبهَةِ ، ثُمَّ تَشَوَّفَت لِقَومٍ حَراما مَحضا ؛ فَيَطلُبونَها فَلا يَجِدونَها . وَالمُؤمِنُ فِي الدُّنيا يَأكُلُ بِمَنزِلَةِ المُضطَرِّ . حديث
امام صادق عليه السلام : دنيا براى عدّه اى ، به صورت حلالِ محض خودنمايى كرد؛ ولى آنها آن را نخواستند و مردند. سپس براى عدّه اى به صورت حلال و شبهه ناك نمايان شد و آنها گفتند: «ما را به [مال [شبهه ناك ، نيازى نيست» و از حلال ، تا توانستند ، برگرفتند. سپس براى عدّه اى ديگر به صورت حرام و شبهه ناك خودنمايى نمود و آنها گفتند: «ما را به حرام نيازى نيست» و در [مال] شبهه ناك ، غوطه ور شدند . و سپس براى عدّه اى ، به صورت حرامِ محض نمايان خواهد گرديد و آنان آن را مى طلبند؛ امّا آن را نمى يابند . مؤمن در دنيا از سرِ ناچارى مى خورد.
حدیث روز

پیامبر مکرم صلی الله علیه و آله:

اَلْمَـرْءُ مَعَ مَنْ أَحَـبَّ؛

انسان همراه كسى محشور مى‏‌شود كه او را دوست بدارد..

بحارالأنوار: ج 17، ص 13

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685