احادیث امام باقر علیه السلام

امام باقر عليه السلام : هركه از كمك كردن به برادر مسلمانش و برآوردن نيازهايش كوتاهى كند ، ناگزير از كمك كردن به كسى مى شود كه كمك به او گناه است و پاداشى نمى برد .

الكافى ـ به نقل از سعيد بن حسن ـ : امام باقر عليه السلامفرمود : «آيا شده است كه يكى از شما بيايد و دست در جيب برادرش كند و آنچه نياز دارد ، از آن بردارد و كسى مانعش نشود ؟» .
گفتم : چنين چيزى در ميان خودمان نديده ام .
امام باقر عليه السلامفرمود : «پس هنوز به هيچ چيزى نرسيده ايد» .
گفتم : در اين صورت ، همه هلاك شده ايم؟!
فرمود : «هنوز اين مردم ، خِردهايشان كامل نشده است» .

امام باقر عليه السلام : ميزانِ دوستى [خود] را در دل برادرت ، از دوستى اى كه در دلت نسبت به او دارى ، بشناس .

امام باقر عليه السلام : مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! نمازگزاران را دوست دارم ؛ امّا خودْ نماز نمى خوانم . روزه گيران را دوست دارم ؛ امّا خودْ روزه نمى گيرم .
پيامبر خدا به او فرمود : «تو همراه كسى هستى كه دوستش دارى و بهره ات همان است كه به دست آورده اى» .

امام باقر عليه السلام : هرگاه خواستى بدانى كه در تو خيرى هست ، به قلبت بنگر . اگر فرمانبران خدا را دوست و معصيت كاران را دشمن مى داشت ، پس در تو خير هست و خداوندْ دوستت مى دارد ، و اگر پيروان خدا را دشمن مى داشت و معصيت كاران را دوست مى داشت ، پس در تو خيرى نيست و خداوندْ ، دشمنت مى دارد ؛ چون انسان ، همراه كسى است كه دوستش مى دارد .

دعائم الإسلام ـ درباره امام باقر عليه السلام ـ : گروهى از خراسان ، نزد امام باقر عليه السلام
آمدند. حضرت به مردى از آنان كه پاهايش [بر اثر پياده روى بسيار، ]چاك چاك شده بود ، نگريست و به او فرمود : «اين چيست ؟» .
پاسخ داد : «اى پسر پيامبر خدا ! بر اثر مسافتِ بسيار است . به خدا سوگند ، مرا از آن جا كه آمده ام ، جز دوستى شما اهل بيت ، بدين جا نياورد .
امام باقر عليه السلام به او فرمود : «مژده باد بر تو كه به خدا سوگند ، با ما محشور مى شوى» .
آن مرد گفت : «اى پسر پيامبر خدا ! با شما؟
فرمود : «آرى ! هيچ بنده اى ما را دوست نمى دارد ، جز آن كه خداوند ، او را با ما محشور خواهد كرد . مگر دين ، چيزى جز دوستى است ؟
خداوند عز و جلمى فرمايد : بگو : اگر شما خداوند را دوست داريد ، پس از من پيروى كنيد تا خداوند ، شما را دوست بدارد``» .

صفحه اختصاصي حديث و آيات (وَ قَالَ نِسْوَةٌ فِى الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَ وِدُ فَتَـاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِى ضَلَـلٍ مُّبِينٍ * فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَـئا وَ ءَاتَتْ كُلَّ وَ حِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُو أَكْبَرْنَهُو وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حَـشَ لِلَّهِ مَا هَـذَا بَشَرًا إِنْ هَـذَآ إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ ) . حديث

(زنانى در شهر گفتند : «زن عزيز ، از غلام خود ، كام خواسته و شيفته او شده است . ما او را در گم راهى آشكارى مى بينيم» . پس چون مكرشان را شنيد ، سراغشان فرستاد و محفلى برايشان ترتيب داد و به هريك ، كاردى داد و [به يوسف ]گفت : «بر آنان در آى» . پس چون او را ديدند ، بزرگش شمردند و دست خويش ببريدند و گفتند : «منزّه است خدا ! اين بشر نيست . اين ، جز فرشته اى بزرگوار نيست») .
الإمام الباقر عليه السلام ـ في قَولِهِ: «قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا» ـ : قَد حَجَبَها حُبُّهُ عَنِ النّاسِ فَلا تَعقِلُ غَيرَهُ . حديث

امام باقر عليه السلام ـ در تفسير «شيفته او شده است» ـ : عشق به يوسف ، آن زن را از مردم ، محجوب ساخت و در نتيجه ، جز به او (يوسف) نمى انديشيد .

امام باقر عليه السلام : على عليه السلامهمراه مردم از شهر خارج شد ، تا آن كه به يك ميلى يا دو ميلى كربلا رسيد . آن گاه از آنان جلو افتاد ، تا آن كه جايى را كه «مقدفان» ناميده مى شد ، طواف كرد و فرمود : «در اين جا ، دويست پيامبر و دويست سِبط (پيامبرزاده) كشته شدند كه همه شان شهيدند و اين جا ، محلّ فرو نشستن شتران و قتلگاه هاى عاشقان شهيدى است كه نه پيش از آنان كسى بر آنان پيشى گرفته است و نه پس از آنان كسى به مرتبت آنان خواهد رسيد» .

امام باقر عليه السلام : خداى تعالى به موسى عليه السلاموحى فرمود: «مرا دوست بدار و محبوب بندگانم گردان» .
موسى عرض كرد : پروردگارا! تو مى دانى كه هيچ كس را بيشتر از تو دوست نمى دارم ؛ اما ـ پروردگارا! ـ بادل هاى بندگان چه كنم ؟
خداى تعالى به او وحى فرمود : «نعمت ها و نيكى هايم را به آنان يادآور شو؛ زيرا كه آنان جز خوبى از من نديده اند و به ياد ندارند» .

امام باقر عليه السلام ـ خطاب به جابر ـ : اى جابر ! بدان كه باتقوايان ، كم هزينه ترينْ مردم دنيا و بيشترين يارى رسانندگان به تو هستند ؛ [خدا را ]ياد مى كنى و آنان، يارى ات مى كنند و اگر فراموش كنى ، به يادت مى آورند؛ فرمان خدا را همواره بر زبان مى آورند و پايبند به فرمان خدا و اجرا كننده آن هستند ؛ محبّتِ خود [به غير خدا] را براى دوستى پروردگارشان بُريده اند و از دنيا براى پيروى از فرمانروايشان، روى گردانده اند و با دل هاى خود، به خداوند عز و جل و دوستى اش نگريسته اند و دانسته اند كه همو به سبب جايگاه بزرگش شايسته نگريستن است .