احادیث امام باقر علیه السلام

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الباقر عليه السلام: دَخَلَ مُحَمَّدُ بنُ شِهابٍ الزُّهرِيُّ عَلى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ زَينِ العابِدينَ عليه السلامو هُوَ كَئيبٌ حَزينٌ ، فَقالَ لَهُ زَينُ العابِدينَ عليه السلام : ما بالُكَ مَغموما مَهموما ؟
قالَ : يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ، غُمومٌ وهُمومٌ تَتَوالى عَلَيَّ ؛ لِمَا امتُحِنتُ بِهِ مِن حُسّادِ نِعَمي وَ الطّامِعينَ فِيَّ و مِمَّن أرجوهُ ومِمَّن أحسَنتُ إلَيهِ ، فَتَخَلَّفَ ظَنّي .
فَقالَ لَهُ عَلِيُّ بنُ الحُسيَنِ عليه السلام : اِحفَظ عَلَيكَ لِسانَكَ ؛ تَملِك بِهِ إخوانَكَ .
قالَ الزُّهرِيُّ : يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ، إنّي اُحسِنُ إلَيهِم بِما يُبذَرُ مِن كَلامي .
قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : هَيهاتَ ، إيّاكَ أن تُعجَبَ مِن نَفسِكَ بِذلِكَ، و إيّاكَ أن تَتَكَلَّمَ بِما يَسبِقُ إلَى القُلوبِ إنكارُهُ و إن كانَ عِندَكَ اعتِذارُهُ ؛ فَلَيسَ كُلُّ مَن تُسمِعُهُ نُكرا يُمكِنُكَ أن توسِعَهُ عُذرا .
ثُمَّ قالَ : يا زُهرِيُّ ، مَن لَم يَكُن عَقلُهُ مِن أكمَلِ ما فيهِ كانَ هَلاكُهُ مِن أيسَرِ ما فيهِ .
ثُمَّ قالَ : يا زُهرِيُّ ، أما عَلَيكَ أن تَجعَلَ المُسلِمينَ مِنكَ بِمَنزِلَةِ أهلِ بَيتِكَ ؛ فَتَجعَلَ كَبيرَهُم بِمَنزِلَةِ والِدِكَ ، و تَجعَلَ صَغيرَهُم بِمَنزِلَةِ وَلَدِكَ ، و تَجعَلَ تِربَكَ مِنهُم بِمَنزِلَةِ أخيكَ ! فَأَيُّ هؤُلاءِ تُحِبُّ أن تَظلِمَ ؟! وأيُّ هؤُلاءِ تُحِبُّ أن تَدعُوَ عَلَيهِ ؟! وأيُّ هؤُلاءِ تُحِبُّ أن تَهتِكَ سِترَهُ ؟! فَإِن عَرَضَ لَكَ إبليسُ لَعَنَهُ اللّه ُ بِأَنَّ لَكَ فَضلاً عَلى أحَدٍ مِن أهلِ القِبلَةِ ، فَانظُر ؛ إن كانَ أكبَرَ مِنكَ فَقُل : قَد سَبَقَني إلَى الإيمانِ وَ العَمَلِ الصّالِحِ فَهُوَ خَيرٌ مِنّي ، و إن كانَ أصغَرَ مِنكَ فَقُل : سَبَقتُهُ إلَى المَعاصي وَ الذُّنوبِ فَهُوَ خَيرٌ مِنّي ، و إن كانَ تِربَكَ فَقُل : أنَا عَلى يَقينٍ مِن ذَنبي و في شَكٍّ مِن أمرِهِ فَما لي أدَعُ يَقيني لِشَكّي، وإن رَأَيتَ المُسلِمينَ يُعَظِّمونَكَ و يُوَقِّرونَكَ و يُبَجِّلونَكَ فَقُل: هذا فَضلٌ أخَذوا بِهِ ، و إن رَأَيتَ مِنهُم جَفاءً وَانقِباضا عَنكَ فَقُل : هذا ذَنبٌ أحدَثتُهُ ؛ فَإِنَّكَ إذا فَعَلتَ ذلِكَ سَهُلَ عَلَيكَ عَيشُكَ ، و كَثُرَ أصدِقاؤُكَ ، و قَلَّ أعداؤُكَ ، و فَرِحتَ بِما يَكونُ مِن بِرِّهِم، و لَم تَأسَف على ما يَكونُ مِن جَفائِهِم .
وَ اعلَم أنَّ أكرَمَ النّاسِ عَلَى النّاسِ مَن كانَ خَيرُهُ عَلَيهِم فائِضا ، و كانَ عَنهُم مُستَغنِيا مُتَعَفِّفا . و أكرَمَ النّاسِ بَعدَهُ عَلَيهِم مَن كانَ مُتَعَفِّفا و إن كانَ إلَيهِم مُحتاجا ؛ فَإِنَّما أهلُ الدُّنيا يَتَعَقَّبونَ الأَموالَ ، فَمَن لَم يَزدَحِمهُم فيما يَتَعَقَّبونَهُ كَرُمَ عَلَيهِم ، و مَن لَم يَزدَحِمهُم فيها و مَكَّنَهُم مِن
بَعضِها كانَ أعَزَّ و أكرَمَ .
حديث

امام باقر عليه السلام : محمّد بن شهاب زُهْرى ، افسرده و اندوهگين بر امام سجاد (زين العابدين) عليه السلاموارد شد . حضرت به او فرمود : «چرا غمناك و اندوهگينى ؟» .
گفت : اى پسر پيامبر خدا ! به محنت حسودان بر نعمت هايم و آزمندانِ به موقعيّتم گرفتار آمده ام و نيز اين [محنت] كه به كسى خوبى كرده و به خيرش اميدوار بودم و پندارم خطا بود ، و از اين همه ، غم و اندوه پياپى به سراغم مى آيد .
حضرت سجّاد عليه السلام فرمود : «زبانت را از زيان زدن به خودت نگه دار تا مالك برادرانت شوى» .
زُهْرى گفت : اى پسر پيامبر خدا ! من با سخنانى كه مى پراكَنم ، به آنان خوبى مى كنم [و بر دانش آنان مى افزايم] .
امام سجاد عليه السلامفرمود : «هيهات ! مبادا براى اين كار ، دچار خودبينى شوى . مبادا چيزى بر زبان آورى كه نادرستىِ آن زودتر بر دل ها نشيند ، گرچه عذر (توجيه) آن را داشته باشى ؛ زيرا هر آن كس كه سخن نادُرستى را به او مى شنوانى ، چنين نيست كه بتوانى عذرت را نيز به او بقبولانى» .
سپس فرمود : «اى زهرى ! هركه عقلش كامل ترين صفتش نباشد ، تباه شدنش آسان ترين ويژگى اش خواهد بود» .
سپس فرمود : «اى زهرى ! چه اشكالى دارد كه مسلمانان را چون خانواده ات بشمارى و بزرگشان را به منزلت پدر بدانى و كوچكشان را به منزلت فرزندت و همسالت را به منزلت برادرت ؟ حال به كدام يك از اينان دوست دارى ستم كنى ؟ كدام يك از اينان را دوست دارى نفرين كنى ؟ آبروى كدام يك از اينان را دوست دارى بريزى ؟
اگر هم ابليس ـ كه نفرين خدا بر او باد ـ در تو اين پندار را پديد آورد كه تو بر يكى از اهل قبله برترى دارى ، [اندكى درنگ كن و] بنگر . اگر آن شخص ، بزرگ تر از تو بود، [با خودت ]بگو : پيش از من ايمان آورده و به عمل صالح پرداخته است . پس بهتر از من است`` . اگر كوچك تر از تو بود ، بگو : من پيش از او به گناهان و معصيت ها روى آوردم . پس او بهتر از من است`` و اگر همسالت بود ، بگو : من نسبت به گناه خود ، يقين دارم و درباره او تنها شك دارم . پس چرا يقينم را بر اثر شك خود ، رها كنم ؟`` .
اگر ديدى مسلمانان به تو حرمت مى نهند ، بزرگت مى شمارند و گرامى ات مى دارند ، بگو : اين فضيلتى است كه آنان به چنگ آورده اند`` و اگر از آنان درشتى و رويگردانى از خودت را ديدى ، بگو : اين به سبب گناهى است كه از من سر زده است`` . در واقع ، اگر تو چنين كنى ، زندگى ات آسان مى شود ، دوستانت فراوان مى گردند ، دشمنانت اندك مى شوند و از نيكى مردم ، شادمان مى گردى و از درشتى و جفايشان اندوهگين نمى شوى .
اين را بدان كه گرامى ترينِ مردم نزد آنان ، كسى است كه خيرش به آنان برسد و خود از آنان بى نياز باشد و از درخواست چيزى خوددارى كند . پس از او ، گرامى ترينِ مردم نزدشان ، كسى است كه از درخواست كردن
خوددارى كند ، گرچه بدانها نيازمند باشد . در حقيقت ، اهل دنيا اموال خود را به شدّت حفظ مى كنند و هركه مزاحم آنچه نگهش مى دارند ، نشود ، نزدشان گرامى است و اگر مزاحم اموالشان نشود و حتّى بدانان چيزى از اموالش ببخشد ، عزيزتر و گرامى تر خواهد بود» .

امام باقر عليه السلام : در بصره مردى بر پا خاست و گفت : اى امير مؤمنان ! ما را از [حال ]برادران خبر ده .
حضرت فرمود : «برادران ، دو گونه اند : برادرانِ قابل اعتماد و برادرانِ [مفيدِ تنها براى] شوخى و شادمانى . امّا برادران قابل اعتماد ، دست و بال و خانواده و دارايى [شخص] هستند . پس اگر نسبت به برادرت اعتماد داشتى ، مال و تنت را بدو ببخش و با دوستش دوستى و با دشمنش دشمنى كن و رازش را پنهان دار و خوبى اش را آشكار ساز . اى پرسشگر ! بدان كه اين گونه برادران ، كمياب تر از گوگرد سرخ حديث هستند .
امّا برادارن شوخى و شادمانى ، پس [بدان كه ]تو از آنان لذّت خود را مى برى . پس آن را از آنان مبُر و... بيش از آن ، از درونشان مخواه و به همان ميزان كه روى گشاده و زبان شيرين خود را به تو ارزانى مى دارند ، تو نيز چنين كن» .

امام باقر عليه السلام : مرا برادرى بود كه در چشمم بزرگ مى نمود . آنچه او را در چشمم بزرگ مى كرد ، كوچكى دنيا در چشم او بود .

امام باقر عليه السلام : مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! مرا سفارشى كن» .
از جمله سفارش هاى حضرت به او اين بود كه : «با روى گشاده ، با برادرت ديدار كن» .

امام باقر عليه السلام : لبخند انسان به روى چهره برادرش ، نيكى است و برطرف ساختن خاشاك از سر راهش نيكى است . خداوند به چيزى بالاتر از شاد ساختن مؤمنان ، پرستيده نشده است .

امام باقر عليه السلام : مؤمن ، برادرِ مؤمن است ؛ به او دشنام نمى دهد ، او را محروم نمى سازد و به او بدگمان نمى شود .

امام باقر عليه السلام : گروهى از مسلمانان براى سفرى ، راهى شدند ؛ ليكن راه را گم كردند و دچار تشنگى شديدى گشتند . پس [تن به مرگ دادند و ]كفن پوشيدند و كنار تنه هاى درختان ، ماندگار شدند . آن گاه پيرى با جامه هاى سفيد ، نزدشان آمد و گفت : «برخيزيد كه مشكلى برايتان پيش نمى آيد و اين آب است» . آنان برخاستند و نوشيدند و سيراب گشتند .
پس از آن گفتند : خداوند ، رحمتش را شامل حالت كند . كيستى ؟
پاسخ داد : «من از جنّيانى هستم كه با پيامبر خدا بيعت كردند . شنيدم پيامبر خدا مى فرمود : مؤمن ، برادر مؤمن است ؛ ديده بان و راهنماى اوست . ``پس نمى شد كه با حضور من تباه شويد» .

امام باقر عليه السلام : دوستىِ ما اهل بيت ، [مايه] انتظام دين است .

امام باقر عليه السلام : دانش ، گنجينه اى است كه پرسش ، كليد آن است . پس ـ خدايتان رحمت كند ـ بپرسيد ، كه در راه دانش به چهار تن پاداش داده مى شود : پرسنده ، گوينده ، شنونده و دوستدار آنان .

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الباقر عليه السلام : قالَ لي عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِما : يا بُنَيَّ ، اُنظُر خَمسَةً فَلا تُصاحِبهُم ، و لا تُحادِثهُم ، و لا تُرافِقهُم في طَريقٍ .
فَقُلتُ : يا أبَه مَن هُم ؟
قالَ : إيّاكَ ومُصاحَبَةَ الكَذّابِ ؛ فَإِنَّهُ بِمَنزِلَةِ السَّرابِ ؛ يُقَرِّبُ لَكَ البَعيدَ ، و يُباعِدُ لَكَ القَريبَ . و إيّاكَ ومُصاحَبَةَ الفاسِقِ ؛ فَإِنَّهُ بائِعُكَ بِاُكلَةٍ أو أقَلَّ مِن ذلِكَ . و إيّاكَ و مُصاحَبَةَ البَخيلِ ؛ فَإِنَّهُ يَخذُلُكَ في مالِهِ أحوَجَ ما تَكونُ إلَيهِ . و إيّاكَ و مُصاحَبَةَ الأَحمَقِ ؛ فَإِنَّهُ يُريدُ أن يَنفَعَكَ فَيَضُرَّكَ . و إيّاكَ و مُصاحَبَةَ القاطِعِ لِرَحِمِهِ ؛ فَإِنّي وَجَدتُهُ مَلعونا في كِتابِ اللّه ِ عز و جل في ثَلاثِ مَواضِعَ : قالَ اللّه ُ عز و جل : «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُواْ أَرْحَامَكُمْ * أُوْلَـئكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَى أَبْصَـرَهُمْ »
حديث و قالَ : « الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنم بَعْدِ مِيثَـقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ أُوْلَـئكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ » حديث و قالَ فِي البَقَرَةِ : «الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنم بَعْدِ مِيثَـقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ أُوْلَـئكَ هُمُ الْخَـسِرُونَ » حديث . حديث

امام باقر عليه السلام : [پدرم] على بن الحسين ـ صلوات اللّه عليهما ـ به من فرمود : «پسركم ! بنگر كه با پنج تن ، نه دوستى كن ، نه هم سخن شو و در هيچ راهى [نيز ]با آنان همراه مشو» .
گفتم : پدر! آنان كيان اند ؟
فرمود : «از مصاحبت با دروغگو بپرهيز ، كه چونان سراب است . دور را برايت نزديك مى نماياند و نزديك را برايت دور نشان مى دهد . از مصاحبت با فاسق بپرهيز ، كه تو را به لقمه اى ـ و حتّى كمتر از آن ـ مى فروشد . از مصاحبت با بخيل بپرهيز ، كه تو را آن هنگام كه بيشترين نياز را به مال او دارى ، رها مى كند . از مصاحبت با احمق بپرهيز ، كه مى خواهد به تو سودى برساند ، امّا به تو زيان مى زند . از مصاحبت با بُرنده پيوند خويشانْ بپرهيز ، كه در سه جاى كتاب خداى عز و جل ديده ام كه لعنت (نفرين) شده است : «آيا اگر به قدرت رسيديد ، مى خواهيد در زمين ، فساد كنيد و پيوند خويشاوندى تان را ببُريد ؟ اينان اند كه خدا لعنتشان كرده است و گوش هايشان را كَر و چشمانشان را كور ساخته است» . نيز مى فرمايد : «و آنان كه پيمان خدا را پس از استوار كردنش مى شكنند و آنچه را كه خدا به پيوستن آن فرمان داده ، مى گسلند و در زمين ، فساد مى كنند . لعنت بر آنهاست و بدفرجامى در آن سرا ، بهره ايشان» . همچنين در سوره بقره مى فرمايد : «كسانى كه پيمان خدا را پس از استوار كردنش مى شكنند و آنچه را خداوند فرمان به پيوستن آن داده ، مى گسلند و در زمين ، فساد مى كنند ، آنان ، خود ، زيانكارند» » .