احادیث امام باقر علیه السلام

امام باقر عليه السلام: من مى دانم كه اين محبّت شما نسبت به ما چيزى نيست كه خود شما آن را ساخته باشيد، بلكه كار خداست.

امام باقر عليه السلام: هر كه صبح كند و خنكاى محبّت ما را در دلش احساس كند پس خداوند را بر نخستين نعمت سپاس گويد: عرض شد: نخستين نعمت كدام است؟ فرمود: حلال زادگى.

ابوذر: شنيدم رسول خدا صلي الله عليه و آله به على عليه السلام مى فرمايد: خداوند از مؤمنان بر محبّت تو پيمان گرفته است و از منافقان بر بغض نسبت به تو. اگر بينى مؤمن را قطع كنى، باز تو را دشمن نخواهد داشت و اگر دينارها به پاى منافقان بريزى، باز هم دوستت نخواهند داشت. اى على، تو را دوست ندارد، مگر مؤمن و تو را دشمن نمى دارد، مگر منافق.

امام على عليه السلام ـ در حكمتى از حكمت هايشان ـ : اگر با همين شمشيرم بر بينى مؤمن كوبم كه با من دشمن شود، دشمن نشود و اگر همه دنيا را به پاى منافق ريزم كه مرا دوست بدارد، باز هم دوست نخواهد داشت و اين از آن روست كه حكم خدا بر زبان پيامبر امّى صلي الله عليه و آله گذشت كه فرمود: اى على، هيچ مؤمنى با تو دشمنى نكند و هيچ منافقى دوستدار تو نشود.

امام باقر عليه السلام: دوست داشتن ما، ايمان است و دشمن داشتنمان، كفر.

امام صادق عليه السلام: هركه دوستدار ما را دوست بدارد، هرآينه ما را دوست داشته است.

امام حسن عليه السلام: به خدا قسم، هيچ بنده اى نيست كه ما را دوست بدارد، حتى اگر در ديلم اسير باشد، مگر اين كه خداوند به واسطه اين محبّت ما، او را سود بخشد. همانا دوست داشتن ما، گناهان را از آدمى فرو مى ريزاند، همچنان كه باد، برگهاى درختان را مى ريزد.

امام صادق عليه السلام: دوست داشتن ما اهل بيت، گناهان بندگان را مى ريزد، همان گونه كه باد شديد، برگهاى درختان را مى ريزد.

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الباقر عليه السلام ـ عَن جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه ِ الأَنصارِيِّ ـ : أقبَلَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله حَتّى صَعِدَ المِنبَرَ ، وَاجتَمَعَ المُهاجِرونَ وَالأَنصارُ فِي الصَّلاةِ ، فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ، مَن أبغَضَنا أهلَ البَيتِ بَعَثَهُ اللّه ُ يَهودِيًّا . قالَ جابِرٌ : فَقُمتُ إلَيهِ ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، وإن شَهِدَ أن لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ وأنَّكَ رَسولُ اللّه ِ ؟ قالَ : نَعَم وإن شَهِدَ ، إنَّمَا احتَجَزَ بِذلِكَ مِن أن يُسفَكَ دَمُهُ أو يُؤَدِّيَ الجِزيَةَ عَن يَدٍ وهُوَ صاغِرٌ .
ثُمَّ قالَ : أيُّهَا النّاسُ ، مَن أبغَضَنا أهلَ البَيتِ بَعَثَهُ اللّه ُ يَومَ القِيامَةِ يَهودِيًّا ، وإن أدرَكَ الدَّجّالَ آمَنَ بِهِ ، وإن لَم يُدرِكهُ بُعِثَ مِن قَبرِهِ حَتّى يُؤمِنَ بِهِ ، إنَّ رَبّي عَزَّوجَلَّ مَثَّلَ لي اُمَّتي فِي الطّينِ ، وعَلَّمَني أسماءَ اُمَّتي كَما عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها ، فَمَرَّ بي أصحابُ الرّاياتِ ، فَاستَغفَرتُ لِعَلِيٍّ وشيعَتِهِ .
قالَ حَنانُ [بنُ سَديرٍ راوي هذَا الخَبَرِ] : وقالَ لي أبي : اُكتُب هذَا الحَديثَ فَكَتَبتُهُ ، وخَرَجنا مِن غَدٍ إلَى المَدينَةِ فَقَدِمنا فَدَخَلنا عَلى أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ، إنَّ رَجُلاً مِنَ المَكِّيّينَ يُقالُ لَهُ سُدَيفٌ حَدَّثَني عَن أبيكَ بِحَديثٍ ، فَقالَ : وتَحفَظُهُ ؟ فَقُلتُ : كَتَبتُهُ ، قالَ : فَهاتِهِ ، فَعَرَضتُهُ عَلَيهِ ، فَلَمَّا انتَهى إلى «مَثَّلَ لي اُمَّتي فِي الطّينِ ، وعَلَّمَني أسماءَ اُمَّتي كَما عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها» قالَ أبو عَبدِ اللّه ِ عليه السلام : يا سَديرُ ، مَتى حَدَّثَكَ بِهذا عَن أبي ؟ قُلتُ : اليَومُ السّابِعُ مُنذُ سَمِعناهُ مِنهُ يَرويهِ عَن أبيكَ ، فَقالَ : قَد كُنتُ أرى أنَّ هذَا الحَديثَ لا يَخرُجُ عَن أبي إلى أحَدٍ
حديث .

امام باقر عليه السلام ـ به نقل از جابربن عبداللّه انصارى ـ : رسول خدا صلي الله عليه و آله تشريف آورد و منبر رفت و مهاجران و انصار براى نماز جمع شدند. حضرت فرمود: اى مردم! هر كه ما اهل بيت را دشمن بدارد، خداوند او را يهودى محشور كند. جابر مى گويد: من برخاستم و عرض كردم: اى رسول خدا، اگر چه شهادت به لا اله الا اللّه و به پيامبرى شما دهد؟ فرمود: آرى، اگر چه شهادت دهد. او با شهادت دادن [به يگانگى خدا و رسالت من] فقط سبب مى شود كه خونش ريخته نشود و يا با دست خود و ذليلانه، جزيه ندهد.
سپس فرمود: اى مردم، هركس ما اهل بيت را دشمن بدارد خداوند در روز قيامت او را يهودى محشور كند و اگر به زمان دجّال برسد به او ايمان آورد و اگر آن زمان را درك نكند، از گورش برانگيخته گردد، تا به او ايمان بياورد. همانا پروردگارم عز و جل، در ابتداى خلقت كه گل آدميان را مى سرشتند، امّت مرا برايم مجسّم نمود و نامهاى همه افراد امّت مرا به من آموخت، همان گونه كه تمام اسماء را به آدم تعليم داد. پس پرچمداران از برابر من گذشتند و من براى على و شيعيان او آمرزش طلبيدم.
حنان (بن سدير راوى اين خبر) گويد: پدرم به من گفت: اين حديث را بنويس و من نوشتم. فردا به جانب مدينه حركت كرديم و وارد آن شديم و خدمت ابى عبداللّه (الصادق) عليه السلام رسيديم. من به آن حضرت عرض كردم: فدايت شوم، مردى از مكّيان به نام سديف، حديثى از پدرتان به من گفته است، حضرت فرمود: آن را حفظ دارى؟ عرض كردم: مكتوبش كرده ام. فرمود: بده ببينم. من آن را به حضرت نشان دادم. چون به جمله «در آن هنگام كه گل آدميان را مى سرشتند خداوند امّت مرا برايم مجسم نمود و نامهاى همه افراد امّتم را به من آموخت، همان گونه كه تمام اسماء را به آدم تعليم داد» رسيد فرمود: اى سدير، چه هنگام اين حديث را از قول پدرم برايت نقل كرد؟ عرض كردم: هفت روز است كه روايت او را از پدرتان شنيده ام. فرمود: من فكر مى كردم كه اين حديث، از دهان پدرم براى احدى خارج نخواهد شد.

امام باقر عليه السلام : مردى خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! آيا هر كس بگويد: لا اله الا اللّه ، مؤمن است؟ فرمود: دشمنى با ما، باعث ملحق شدن به جرگه يهود و نصارى مى شود. شما به بهشت نخواهيد رفت مگر اين كه مرا دوست بداريد؛ و دروغ مى گويد، كسى كه گمان مى كند مرا دوست دارد اما اين ـ يعنى على عليه السلامـ را دشمن مى دارد.