احادیث امیرالمؤمنین علی علیه السلام

ربيعه و عماره و گروهى ديگر گفته اند: در آن زمان كه گروه كثيرى از اصحاب اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السلاماز دور آن حضرت پراكنده شده و به سوى معاويه ره سپردند تا كه نصيبى از دنيا ببرند، گروهى از ياران حضرت اش خدمت او رسيدند و عرضه داشتند: «اى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مرا مى گوييد كه پيروزى را از راه ستم بجويم؟! نه؛ به خدا سوگند! تا خورشيد مى تابد و ستاره اى در آسمان مى درخشد، دست به چنين كارى نمى يازم. به خدا سوگند! اگر اين اموال از خودم بود، هر آينه مساوات را در ميان آنان مراعات مى كردم، چه رسد به اين كه مال خودشان است.

امام على عليه السلام فرمود: به خدا سوگند! اگر ببينم آنچه را عثمان بيهوده از بيت المال، به اين و آن بخشيده، به مَهر زنان يا بهاى كنيزان شده باشد، آن را باز مى گردانم؛ زيرا، عدالت، گشايش مى آورد. و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، ظلم و ستم، بر او گران تر خواهد بود.

امام على عليه السلام براى كارگزاران اش نوشت: قلم هاى خود را نازك كنيد و سطرها را نزديك به هم گيريد و زيادتى كلمات را حذف كنيد و مقاصد و منظورها را در نظر بگيريد! بر حذر مى دارم شما را از پرحرفى و پر نويسى؛ زيرا، اموال مسلمانان نمى تواند اين گونه خسارت ها را تحمل كند.

حضرت على عليه السلام به يكى از كارگزاران اش نوشت: اما بعد. درباره ى تو به من خبرى رسيده است. اگر چنين كرده باشى، همانا كه خداى خويش را به خشم آورده و از فرمان پيشواى خود سرباز زده و در امانت، كار به رسوايى كشانده اى. مرا گفته اند كه به ستم، زمين از بار و بر، تهى ساخته اى و باغ و بستان مردمان گرفته اى و كيسه ها از اندوخته ها پرداخته اى. اينك، حساب خود را نزد من فرست و بدان كه حساب خواهى خدا، از حساب رسى آدميان، دشوارتر است. والسلام.

امام على عليه السلام سپاهى را به شام فرستاده بود و در صدد بود كه سپاهى ديگر در پى آنها بفرستد. امام مردم را به جهاد برمى انگيخت و مردم، مدتى طولانى، خاموش بودند. امام فرمود: شما را چه مى شود؟ آيا شما گنگان ولالانيد؟ پس عده اى از آنان گفتند: اى اميرمؤمنان! اگر تو مى روى، ما نيز مى آييم.
امام على عليه السلام فرمود:
شما را چه مى شود؟ به راه رشد توفيق نيابيد، به راه ميانه رهبرى نشويد! آيا در زمانى چنين، سزاوار است كه من از شهر بيرون بروم؟
همانا در چنين هنگام بايد مردى از دليران و نيرومندان شما كه من بپسندم، بيرون رود. سزاوار نيست كه من لشكريان و شهر را و بيت المال و جمع آورى خراج زمين و داورى بين مسلمانان را واگذارم و رسيدگى به درخواست هاى ارباب رجوع را، رها كنم و با دسته اى در پى دسته اى ديگر بيرون روم.

حضرت على عليه السلام پس از دستوراتى كه در مورد گزينش كارگزاران حكومتى، صادر مى كند، به مالك اشتر مى فرمايد: ... [وقتى آنان را اين چنين برگزيدى،] بايد كه روزى شان را فراخ گردانى؛ كه اين كار، آنان را به اصلاح خويشتن بسى نيرومند گرداند، و از خوردن اموالى كه در اختيار دارند، بى نياز سازد و هرگاه از فرمان تو سرپيچى كنند يا در امانت خيانت ورزند با آنان اتمام حجت شده باشد .

امام على عليه السلام در نامه اى به يكى از كارگزاران خود كه براى جمع آورى زكات فرستاده بود، مى فرمايد: ... آن كس كه امانت دارى را خوار انگارد و در اموال مردم، به خيانت چرا كند و روان و آيين خويش را از خيانت كارى، پاكيزه نگرداند، همانا در اين سرا، خوارى و ذلت بر خود روا داشته است و در آن سرا، خوارتر و ذليل تر از اين سرا باشد. آرى، بزرگ ترين خيانت، خيانت به ملت است و زشت ترين دغل كارى، دغل كارى با پيشوايان. والسلام.

عبداللّه بن عباس، از طرف اميرمؤمنان عليه السلام در بصره و نواحى اهواز و كرمان و ... سمت كارگزارى داشت. او، زياد بن ابيه را ـ كه چندان هم خوشنام نبود ـ عاملِ بصره كرد. امام اَعمال او را زير نظر داشت و اين نامه را براى او نوشت كه: به خداى سوگند، سوگندى راست! كه اگر آگاه گردم كه در مال مسلمانان به كم و بيش خيانت ورزيده اى، چنان بر تو سخت گيرم كه اندك مال گردى و گران پشت از فاقه؛ و خوار مايه گردى. والسلام.

حضرت على عليه السلام فرمود: خدا را، خدا را، در نظر بگير درباره ى گروه فرودستان بيچاره ... و آنان را از بيت المال ـ كه در اختيار تو است ـ نصيبى بخش.

حضرت على عليه السلام در طى نامه اى به اهل مصر مى نويسد: ولى از اين اندوهناكم كه سرپرستى حكومت اين امّت به دست بى خردان و نابكاران افتد، بيت المال را به انحصار در آورند، آزادى بندگان خدا را سلب كنند و آنها را بنده خويش سازند، با صالحان نبرد كنند و فاسقان را هم دستان خود قرار دهند.