عنه عليه السلام ـ في وَصفِ الدُّنيا ـ : هِيَ دارُ عُقوبَةٍ وزَوالٍ ، وفَناءٍ وبَلاءٍ ، نُورُها ظُلمَةٌ ، وعَيشُها كَدِرٌ ، وغَنِيُّها فَقيرٌ ، وصَحيحُها سَقيمٌ ، وعَزيزُها ذَليلٌ ، فَكُلُّ مُنعَمٍ بِرَغدِها
شَقِيٌّ ، وكُلُّ مَغرورٍ بِزينَتِها مَفتونٌ ، وعِندَ كَشفِ الغِطاءِ يَعظُمُ النَّدَمُ ، ويُحمَدُ الصَّدرُ
أو يُذَمُّ .
امام على عليه السلام ـ در وصف دنيا ـ : دنيا ، سراى كيفر و زوال، و نابودى و بلاست. روشنايى آن ، تاريكى است و عيش آن ، مكدّر . توانگرش نادار، تن درستش ناخوش و عزيزش خوار. هر برخوردار از نعمت هاى آن ، شوربخت است و هر سرمست از زر و زيورهاى آن ، فريفته. آن گاه كه پرده كنار برود ، پشيمانى بالا مى گيرد و آغاز [كار] ، ستايش يا نكوهش مى شود.
عنه عليه السلام ـ مِن وَصِيَّتِهِ لِوَلَدِهِ الحَسَنِ عليه السلام ـ: اِعلم... أنَّ الدُّنيا لَم تَكُن لِتَستَقِرَّ إلاّ عَلى ما جَعَلَهَا اللّه ُ عَلَيهِ مِنَ النَّعماءِ وَالاِبتِلاءِ وَالجَزاءِ فِي المَعادِ، أو ما شاءَ مِمّا لاتَعلَمُ.
امام على عليه السلام : ـ در سفارش به فرزندش امام حسن عليه السلام ـ : بدان . . . بدرستى كه دنيا ، جز بر آن روال كه خداوند قرارش داده است بر برخوردارى و گرفتارى (يا: آزمايش) و سزادهى در معاد، و يا آنچه كه او خواسته است و تو نمى دانى ، قرار نمى گيرد.
امام على عليه السلام : دنيا، سراى محنت ها و جايگاه فتنه هاست.
امام على عليه السلام : هركه به دنيا دست يافت ، رنج بُرد و هر كه از دستش داد ، به مشقّت افتاد.
امام على عليه السلام : دنيا ، دار آماجِ بلاها و پيشامدهاست.
امام على عليه السلام : دنيا، [سراسر] مصيبت هايى جگرسوز است، مرگ هايى دردناك و مجازات هايى خُرد كننده.
عنه عليه السلام ـ في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ : الدُّنيا جَمَّةُ
المَصائِبِ ، مُرَّةُ المَشارِبِ ، لا تُمَتِّعُ صاحِبا بِصاحِبٍ .
امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ : دنيا، پُر مصيبت است . آبشخورهايش تلخ است و دوستى را از دوستى بهره مند نمى گردانَد.
عنه عليه السلام : إنَّ الدُّنيا دارُ فَجائِعَ ، مَن عوجِلَ فيها فُجِعَ بِنَفسِهِ ، ومَن اُمهِلَ فيها فُجِعَ بِأَحِبَّتِهِ .
امام على عليه السلام : دنيا، سراى ناگوارى هاست. هركه در آن مهلت داده نشود ، به مصيبت مرگ خويش ، گرفتار مى آيد و هركه در آن مهلت داده شود ، به مرگ عزيزانش داغدار مى شود.