شناخت اجمالى امـام على النقى عليه السلام
شناخت اجمالى امـام حسن عسكرى عليه السلام
حضرت امام ابو محمد حسن بن على الزكىّ العسكرى عليه السلامدر هشتم ربيع الثانى سال 232 قمرى در مدينه به دنيا آمد. پدربزرگوارش حضرت هادى عليه السلامو مادرش حديثه ـ حديث ـ سوسن ـ نام داشت كه بعد از شهادت فرزندش سالها ملجأو پناه شيعيان بود.
امام حسن عليه السلام در چهار و يا يازده سالگى به همراه پدرش به سامرا منتقل شد و در مجموع، 22 سال در محضر پدر و 6 سال مدت امامت خودش همزمان با خلافت معتز و مهتدى و معتمد عباسى بود. آن حضرت به دليل سكونت در منطقه نظامى به لقب عسكرى معروف شد. ارتباطش با شيعيان محدود و زير نظر بود.
امام عسكرى عليه السلام در هشتم ربيع الاول سال 260 به سن 28 سالگى رحلت نمود و به روايتى توسط معتمد مسموم شد. مرقد منورش در سامرا كنار قبر پدر بزرگوارش زيارتگاه شيعيان است.
امام سجاد عليه السلام فرمود:
اَلا وَ اِنَّ اَبْغَـضَ النـّاسِ اِلـىَ اللّهِ
مَن يَقْتَدى بَسُنّةِ اِمامٍ وَ لايقتَدى بَأعمالِهِ .
هشدار كه منفورترين مردم نزد پرورگار، كسى است كه شيوه
امامى را پيروى كند ولى از سيره عملى او پيروى ننمايد.
براى «چگونه بودن» نياز به الگو داريم و نقش الگو در تربيت چنان روشن است كه نيازى به بيان و توضيح نيست.
آنچه در اين الگو گيرى و اسوه يابى و تأسى به اخلاق اولياء الهى كارساز است، آشنايى با جزئيّات صفات و رفتار آن حضرات است، نه كلّيات. خوشبختانه در كتب حديث و سيره، نمونه هاى رفتارى پيامبر و امامان بصورت ريز و جزئى آمده است كه آشنايى با آنها بسيار سودمند است و گامى جهت خودسازى و تعالى بخشيدن به جامعه است.
انسان در ديد ژرف نگر اسلام، بيابانگردى سرگردان و گمگشته اى در تاريكزار زندگى نيست. او كشتى شكسته اى شوربخت و نا اميد و اسير موجهاى بيم زا و هراس آفرين نمى باشد.
بلكه موجودى مسؤول است كه با مقصد و مقصودى مشخص، با زاد و توشه اى كامل و راهنمايانى درونى و برونى به سفرى پرداخته كه از صحراى عدم آغاز مى شود و تا بار يافتن به لقاء الهى ادامه دارد.
تمامى نيروهاى خلقت، انسان را در اين سفر صادقانه يارى مى كنند و خدا با لطف بيكران خويش به هدايت او از راههاى گوناگون پرداخته است و بهترين جايگاه جاودانه را در سراى آخرت براى او مهيا كرده است.
انسان براى به دست آوردن نيك بختى خويش و سعادتمندى جامعه و رضايت خداوند بايد در طول اين سفر چگونه زيستن را بياموزد و اين آموزه ها را در زندگى خويش بكار گمارد.
اسلام عزيز براى پاسخ گويى بدين سؤال بسيار اساسى دو شيوه را دنبال نموده است:
الف: بيـان احـكام و دستـورهاى زنـدگى از آغاز تـا فـرجام
ب: ارائه الگوهاى تربيتى و نمونه هاى عينى كمال
بر اساس همين شيوه دوم در قرآن مجيد بارها از پيامبران و ديگر انسانهاى والا سخن به ميان آمده است، و از جنبه هاى الگويى آنان ستايش شده تا ديگران نيز به آنان تأسى بجويند.
در مكتب حياتبخش تشيع(اسلام راستين) معرفى اين الگوهاى الهى گسترده تر است و پيشوايان معصوم كه بهترين اسوه ها و الگوهاى زندگى هستند فرا روى چشمان باز و دلهاى آگاه قرار دارند تا آنانكه مسئوليت الهى و رسالت انسانى خويش را درك كرده اند و تصميم براى رسيدن به چكادهاى فرازمند فضيلت و كمال دارند با درس گرفتن از آنان زيستنى شرافتمندانه كه سعادت دنيا و آخرت را تأمين مى كند در پيش گيرند.
در راستاى اين هدف و براى معرّفى سيره عملى پيامبر صلي الله عليه و آلهو اهل بيت معصوم عليهم السلام گروهى از فضلاء و شيفتگان اهلبيت در حوزه علميّه قم گردهم آمده و در گستره كتابهاى بسيارى دست به تحقيقى وسيع زده اند كه بخواست خداوند مجموعه اى ارزشمند را به زودى تقديم امّت اسلامى خواهند نمود. آشكار است كه در اين مجموعه تنها احاديثى كه بيانگر يك شيوه مستمرّ و عملى مداوم در زندگى معصومين عليهم السلامباشد آورده مى شود.
اكنون به عنوان نمونه اى از درياى مواج و گرانقدر روايات، چهل حديث از سيره معصومين عليهم السلام به پيشگاه امّت اسلامى عرضه مى شود. اميد كه همه ما را چراغ راه و ره توشه سفرى باشد براى رسيدن به سعادت دنيا و نيك بختى آخرت.
* * *
در اين چهل حديث، شمّه اى از روشها و اخلاقيات و ويژگيهاى سازنده و حياتبخش امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام آشنا مى شويم اميد است خداوند متعال توفيق بيشتر براى پيمودن راه آن بزرگواران را به همه ما عنايت فرمايد و كمك نمايد تا بتوانيم از فرهنگ غنى اهل بيت عليهم السلامبيشتر بهره بردارى نماييم.
رُوِىَ عَن اَبِى الحَسَن عليه السلام : أَنَّهُ كانَ يَقُـولُ عِنْدَ قَبْرِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ عليه السلام: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ ياوَلِىَّ اللّه ِ، اَشْهَدُ اَنَّكَ اَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ اَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقَّهُ، صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتّى اَتاكَ الْيَقينُ.
از امام هادى نقل شده كه :
قالَ الامامُ الهادى عليه السلام : اَبُو مُحَمَّدٍ عليه السلام ابْنى، اَصَـحُّ آلِ مُحَـمَّدٍ صلي الله عليه و آلهغَريزةً وَ اَوْثَقُهُمْ حُجَّةً وَ هُو الأكْبَرُ مِنْ وُلدى وَ هُو الْخَلَفُ وَ اِلَيْهِ تَنْتَهى عُرَى الاَ?امَة وَ اَحْكامُنا.
امام هادى عليه السلام فرمود:
اين (كتاب خدا و آيات قرآنى) حجّت و بيانى است
براى عموم مردم و راهنما و پندى براى پرهيزگاران.
در مقدمه «چهل حديث قرآن» بجاست كه اندكى درباره قرآن سخن گفته شود، امّا دشوارترين كار، همين است كه بشر
خاكى و قلمها و بيانهاى ناتوان بشرى، بخواهد در باره كلام آسمانى خداوند، سخن بگويد.
راستى قرآن چيست؟
حتى اگر آنچه را در آياتِ خود قرآن، درباره «كلام اللّه » مى خوانيم، برشماريم، مقاله اى مبسوط خواهد شد. تا چه رسد به
دريايى موّاج از احاديث رسول خدا و اهل بيت (عليهم السلام) كه در باره قرآن و حقيقت و ابعاد گوناگون آن بيان فرموده اند.
براستى كه انتخاب يك آيه و چهل حديث، از اين گنجينه ژرف و بى پايان دشوار است.
تعبيراتى كه در متن احاديث در باره وحى الهى و قرآن به كار رفته، بسيار ژرف و زيبا و دلنشين و جامع است.
آنچه در زير مى آيد، توصيفاتى است كه از متن رواياتِ قرآنى برگرفته شده است. به فرموده اولياء دين، قرآن، كلام خدا و
كتاب خداست، نور درخشنده الهى و تجلّيگاه خداست، نشان دهنده راه خدا، ريسمان محكم الهى، قانون پروردگار، نسخه
شفابخش و نشانه لطف خداوند به بشر است.
قرآن، آيتى از عظمت و بزرگوارى خدا و معجزه جاويد اوست.
قرآن، پرچم نجاتبخش، كتاب عبرت و آموزش و بيان و تبيان است.
قرآن، كتاب هدايت و ارشاد است.
كتاب بشارت و انذار، توحيد و موعظه، آگاهى و اخلاق است.
نورى است بى ظلمت، هدايتى است بى گمراهى و گنجى است بى پايان.
قرآن، كتاب علم و احكام و تاريخ و تحليل تاريخى است.
كتاب سياست و حكومت، شعور و تدبّر و تفكّر است.
كتاب صلح وجهاد، كتاب مبدأ و معاد، كتاب ايمان و اعتقاد است.
مونس انسان در تاريكيهاى جهل و هادى انسان در بيراهه هاى زندگى است.
كتاب ميزان، قسط، عدل، حق، يقين، راه راست و صراط مستقيم است.
حالات گذشتگان را براى عبرت آيندگان بازمى گويد.
به عمل كنندگان «مؤمن» و «صالح»، وعده فلاح و رستگارى و عزّت و سربلندى مى دهد.
كتاب دعوت و رشد، تقوا و صلاح، حيات و خلود است.
كتاب ظاهر و باطن،
كتاب دنيا و آخرت،
كتاب طبيعت و ماوراء طبيعت، غيب و شهود، خدا و مردم است.
اسوه و الگوى خصال نيك و اعمال شايسته و امر به معروف و نهى از منكر و عبرت و اعتبار است.
راه به سوى بهشت را مى نمايد و از راه دوزخ باز مى دارد.
استوارترين راه و صراطى است كه خداوند به آن دعوت نموده است.
كتاب دين و سنّت هاى جاودان الهى است.
كتاب اخلاق و عرفان و فقه و قانون است.
كتاب فصاحت و بلاغت و حكمت و حكومت است.
كتاب «انسان» است.
و راهى به سوى جبروت و ملكوت نشان مى دهد.
انيس تنهاييها و مونس وحشتهاى انسان است.
آرى ... دهها عنوان ديگر مى توان برشمرد، كه هر يك گوشه اى از عظمت و عمق و تعاليم و مفاهيم اين كتاب مقدس و
معجزه ماندگار حضرت رسالت را نشان مى دهد.
اميد است كه توفيق خدايى شامل شود، تا با «قرائت»، «آموزش»، «شناخت»، «فهم» و «عمل» به اين كتاب آسمانى، در
مسير سعادت و كمال قرار گيريم.
عَنْ مَوْلانا اَبىِ الْحَسَنِ عَلىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام قالَ لاَِبى اِسْحاقَ: وَ يَومَ الْغَديرٍ فيهِ اَقامَ النَّبىُّ صلي الله عليه و آله أَخاهُ عَلِيّا عَلَما لِلنّاسِ وَ اِماما مِنْ بَعْدِهِ، [قالَ] قُلْتُ: صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِداكَ، لِذلِكَ قَصَدْتُ، اَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ اللّه ِ عَلى خَلْقِهِ.
امام هادى عليه السلام به ابواسحاق فرمود:
عَلىُّ بْنُ مُحَمّدِالنَوْفلِى قالَ سَمِعْتُه [الهادى عليه السلام] يَقُولُ: إنَّ الْعَبْدَ لَيَقُوُم فى اللَّيْلِ فَيَميلُ بِهِ النُّعاسَ يَميناً وَشِمالاً وَ قَدْ وَقَعَ ذَقَنَهُ عَلى صَدْرِهِ فَيَأمُرُاللّه ُ تَعالى أبْوابَ السَّماءِ فَتَنْفَتِحُ، ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلائِكَةِ أُنْظُرُوا إلى عَبْدى ما يُصيُبُه فى التَّقَرُبِ إلىَّ بِما لَمْ أفْتَرِضْ عَلَيْهِ راجياً مِنّى لِثَلاثَ خِصالٍ: ذَنْبِاً أغْفِرُهُ لَهُ، أوْ تَوْبَةٍ اُجَدِّدُهالَهُ، أوْ رِزْقاً أزيدُهُ فيْهِ، إشْهَدُوا مَلائِكتَى أنّى قَدْ جَمَعْتُهُنَّ لَهُ.
از امام هادى عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
قالَ الامامُ الهادى عليه السلام: لَوْ اَنَّكَ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ زارَ الحسينَ بْنَ عَلىٍّ عليهماالسلام.
مردى از اهل «رى» با امام هادى عليه السلام ديدار كرد و امام از او پرسيد:
امام هادى عليه السلام :هر كس از خدا فرمان ببرد ، از او فرمان برند .
امام هادى عليه السلام :عاقّ [والدين] ، نادارى در پى دارد و به خوارى مى كشاند .
امام هادى عليه السلام :خشم بر كسى كه اختيارش به دست تو نيست ، نشانه ناتوانى و بر آن كه اختيارش به دست تو است ، مايه سرزنش است .