- صفحه اصلی
- لیست کتابهای حدیث
- فهرست اهل بيت در قرآن و حديث ج1
- فصل نهم : كليات مكارم اخلاقى اهل بيت
فصل نهم : كليات مكارم اخلاقى اهل بيت
الإمام عليّ عليه السلام ـ في صِفَةِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ـ : أجوَدُ النّاسِ كَفّاً، وأشرَحُهُم صَدرًا ، وأصدَقُ النّاسِ لَهجَةً، وأليَنُهُم عَريكَةً، وأكرَمُهُم عِشرَةً . مَن رَآهُ بَديهَةً هابَهُ، ومَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أحَبَّهُ .
امام على عليه السلام در توصيف پيامبر صلي الله عليه و آله : پيامبر صلي الله عليه و آله ، بخشنده ترين، باظرفيت ترين، راستگوترين، نرمخوترين و خوش مشرب ترين مردم بود . هر كس در آغاز او را مى ديد، از او مى هراسيد و چون با او حشر و نشر مى يافت، محبّت حضرت صلي الله عليه و آله به دل او رسوخ مى كرد.
نمایش منبع
الإمام الحسن عليه السلام : سَأَلتُ خالي هِندَ بنَ أبي هالَةَ التَّميمِيَّ ـ وكانَ وَصّافًا ـ عَن حِليَةِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله : صِف لي مَنطِقَهُ . قالَ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مُتَواصِلَ الأَحزانِ ، دائِمَ الفِكرَةِ ، لَيسَت لَهُ راحَةٌ ، لا يَتَكَلَّمُ في غَيرِ حاجَةٍ ، طَويلَ السَّكتَةِ ، يَفتَتِحُ الكَلامَ ويَختِمُهُ بِأَشداقِهِ ، ويَتَكَلَّمُ بِجَوامِعِ الكَلِمِ ، فَصلٌ لا فُضولٌ ولا تَقصيرٌ ، دَمِثٌ لَيسَ بِالجافي ولاَ المَهينِ ، يُعَظِّمُ النِّعمَةَ وإن دَقَّت ، لا يَذُمُّ مِنها شَيئًا ، لا يَذُمُّ ذَواقًا ولايَمدَحُهُ ، لا يَقومُ لِغَضَبِهِ إذا تَعَرَّضَ الحَقَّ شَيءٌ حَتّى يَنتَصِرَ لَهُ ، لا يَغضَبُ لِنَفسِهِ ولا يَنتَصِرُ لَها . إذا أشارَ أشارَ بِكَفِّه كُلِّها ، وإذا تَعَجَّبَ قَلَبَها، وإذا تَحَدَّثَ اتَّصَلَ بِها ، يَضرِبُ بِراحَتِهِ اليُمنى باطِنَ
إبهامِهِ اليُسرى ، وإذا غَضِبَ أعرَضَ وأشاحَ ، وإذا فَرِحَ غَضَّ طَرفَهُ . جُلُّ ضِحكِهِ التَّبَسُّمُ ، ويَفتَرُّ عَن مِثلِ حَبِّ الغَمام .
إبهامِهِ اليُسرى ، وإذا غَضِبَ أعرَضَ وأشاحَ ، وإذا فَرِحَ غَضَّ طَرفَهُ . جُلُّ ضِحكِهِ التَّبَسُّمُ ، ويَفتَرُّ عَن مِثلِ حَبِّ الغَمام .
امام حسن عليه السلام: از دايى خود، هند بن ابى هاله تميمى ـ كه توصيف گر بود ـ درباره آراستگيهاى پيامبر صلي الله عليه و آله پرسش كردم و گفتم: سخن گفتن او را براى من توصيف كن. او گفت: پيامبر صلي الله عليه و آله ، پيوسته غمگين بود وهماره در انديشه، آسودگى نداشت و بدون نياز، سخن نمى گفت، سكوتش طولانى بود، از آغاز تا پايان سخن، دهانش را كاملاً باز نمى كرد و سخنانى فراگير مى فرمود، كلامش، فصل بود كه در آن نه فزونى ديده مى شد و نه كاستى، نرمخو بود و از خشكى و جسارت بركنار، نعمت را هر چند ناچيز، بزرگ مى داشت و چيزى از آن را نمى نكوهيد، تغيير ذائقه دهندگان را نه مى نكوهيد و نه مى ستود، دنيا و آن چه در آن است، او را به چشم نمى آورد. چون چيزى مانع حق مى گشت، هيچ چيز ياراى خشم او را نداشت تا آن كه حق را يارى كند، او براى خود خشمگين نمى شد و براى خود چيرگى نمى خواست، هرگاه اشاره مى كرد، با تمام كَفَش اشاره مى كرد و هرگاه شگفت زده مى شد، دست خود را مى گرداند و هرگاه سخن مى گفت، دست خود را به يكديگر مى پيوست و شست دست چپش را به گودى كف دست راستش مى زد و هرگاه خشمگين مى شد، رويش
را بر مى گرداند و چهره اش را بر مى تافت و هرگاه شاد مى شد ديگان خود را مى هليد، بيشتر خنده او لبخند بود و هرگاه لبخند مى زد دندانهايش چونان دانه هاى تگرگ خودنمايى مى كرد.
نمایش منبع
الإمام الحسين عليه السلام : سَأَلتُ أبي عليه السلامعَن ... مَجلِسِهِ [أي رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ] فَقالَ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لا يَجلِسُ ولا يَقومُ إلاّ عَلى ذِكرٍ ، ولا يوطِنُ الأَماكِنَ ، ويَنهى مِن إيطانِها ، وإذَا انتَهى إلى قَومٍ جَلَسَ حَيثُ يَنتَهي بِهِ المَجلِسُ ويَأمُرُ بِذلِكَ، يُعطي كُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ ، لا يَحسِبُ جَليسُهُ أنَّ أحَدًا أكرَمُ عَلَيهِ (مِنهُ) ، مَن جالَسَهُ أو قاوَمَهُ في حاجَةٍ صابَرَهُ حَتّى يَكونَ هُوَ المُنصَرِفَ ، ومَن سَأَلَهُ حاجَةً لَم يَرُدَّهُ إلاّ بِها أو بِمَيسورٍ مِنَ القَولِ ، قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ بَسطُهُ وخُلُقُهُ ، فَصارَ لَهُم أبًا وصاروا عِندَهُ فِي الحَقِّ سَواءً ، مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ وحَياءٍ وصَبرٍ وأمانَةٍ ، لا تُرفَعُ فيهِ الأَصواتُ ، ولا تُؤبَنُ فيهِ الحُرَم ، ولا تُنثى فَلَتاتُهُ ، مُتعادِلينَ يَتَفاضَلونَ فيهِ بِالتَّقوى ، مُتَواضِعينَ ، يُوَقِّرونَ فيهِ الكَبيرَ ، ويَرحَمونَ فيهِ الصَّغيرَ ، ويُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ ، ويَحفَظونَ الغَريبَ .
قُلتُ : كَيفَ كانَ سيرَتُهُ في جُلَسائِهِ ؟ فَقالَ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَيِّنَ الجانِبِ ، لَيسَ بِفَظٍّ ولا غَليظٍ ، ولا سَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَيّابٍ ولا مَزّاحٍ ، يَتَغافَلُ عَمّا لا يَشتَهي ، ولا يُؤيِسُ مِنهُ ولا يُحَبِّبُ فيهِ ، قد تَرَكَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ : المِراءِ ، والإِكثارِ ، وما لا يَعنيهِ، وتَرَكَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ : كانَ لا يَذُمُّ أحَدًا ولا يُعَيِّرُهُ ، ولا يَطلُبُ عَورَتَهُ ، ولا يَتَكَلَّمُ إلاّ فيما رَجا ثَوابَهُ . إذا تَكَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ كَأَنَّما عَلى رُؤوسِهِمُ الطَّيرُ ، فَإِذا سَكَتَ تَكَلَّموا ولا يَتَنازَعونَ عِندَهُ ، مَن تَكَلَّمَ أنصَتوا لَهُ حَتّى يَفرُغَ . حَديثُهُم عِندَهُ حَديثُ أوَّلِهِم ، يَضحَكُ مِمّا يَضحَكونَ مِنهُ ، ويَتَعَجَّبُ مِمّا
يَتَعَجَّبونَ مِنهُ ، ويَصبِرُ لِلغَريبِ عَلَى الجَفوَةِ في مَنطِقِهِ ومَسأَلَتِهِ حَتّى إذا كانَ أصحابُهُ لَيَستَجلِبونَهُم ، ويَقولُ : إذا رَأَيتُم طالِبَ الحاجَةِ يَطلُبُها فَأَرفِدوهُ . ولا يَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن مُكافِئٍ ، ولا يَقطَعُ عَلى أحَدٍ حَديثَهُ حَتّى يَجوزَ فَيَقطَعَهُ بِنَهيٍ أو قِيام .
قُلتُ : كَيفَ كانَ سيرَتُهُ في جُلَسائِهِ ؟ فَقالَ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَيِّنَ الجانِبِ ، لَيسَ بِفَظٍّ ولا غَليظٍ ، ولا سَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَيّابٍ ولا مَزّاحٍ ، يَتَغافَلُ عَمّا لا يَشتَهي ، ولا يُؤيِسُ مِنهُ ولا يُحَبِّبُ فيهِ ، قد تَرَكَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ : المِراءِ ، والإِكثارِ ، وما لا يَعنيهِ، وتَرَكَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ : كانَ لا يَذُمُّ أحَدًا ولا يُعَيِّرُهُ ، ولا يَطلُبُ عَورَتَهُ ، ولا يَتَكَلَّمُ إلاّ فيما رَجا ثَوابَهُ . إذا تَكَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ كَأَنَّما عَلى رُؤوسِهِمُ الطَّيرُ ، فَإِذا سَكَتَ تَكَلَّموا ولا يَتَنازَعونَ عِندَهُ ، مَن تَكَلَّمَ أنصَتوا لَهُ حَتّى يَفرُغَ . حَديثُهُم عِندَهُ حَديثُ أوَّلِهِم ، يَضحَكُ مِمّا يَضحَكونَ مِنهُ ، ويَتَعَجَّبُ مِمّا
يَتَعَجَّبونَ مِنهُ ، ويَصبِرُ لِلغَريبِ عَلَى الجَفوَةِ في مَنطِقِهِ ومَسأَلَتِهِ حَتّى إذا كانَ أصحابُهُ لَيَستَجلِبونَهُم ، ويَقولُ : إذا رَأَيتُم طالِبَ الحاجَةِ يَطلُبُها فَأَرفِدوهُ . ولا يَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن مُكافِئٍ ، ولا يَقطَعُ عَلى أحَدٍ حَديثَهُ حَتّى يَجوزَ فَيَقطَعَهُ بِنَهيٍ أو قِيام .
امام حسين عليه السلام: از پدرم عليه السلام درباره نشستن او [رسول خدا صلي الله عليه و آله ] پرسش كردم پس فرمود: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نمى نشست و بر نمى خاست مگر آن كه ذكر بر لب داشت و جايى را به خود اختصاص نمى داد و از اين كار، نهى مى داشت و هرگاه نزد جماعتى مى رفت در پايين مجلس مى نشست و به اين كار فرمان مى داد، بهره هريك از همنشينانش را ادا مى كرد، تا آن جا كه همنشين او فكر نمى كرد كسى نزد رسول خدا از او ارجمندتر است، هر كه با او همنشين مى شد يا پى كارى را با هم مى گرفتند، حضرت آن قدر شكيبايى مى ورزيد تا اين كه او خود مى رفت و كسى كه از ايشان [برآوردن ]حاجتى را مى طلبيد، يا نيازش را برمى آورد يا كلامى خوش به او مى گفت. گشاده رويى و اخلاقش، همه مردم را در بر مى گرفت و [ديگر ]پدر آنها گشته بود و آنها در (دادن و گرفتن) حقّ نزد او يكسان بودند، مجلس ايشان، مجلس شكيبايى، شرم، صبر و امانتدارى بود و در آن نه صدايى بلند مى شد و نه سخن زشتى بر زبان رانده مى شد و نه خطاهاى آن مجلس، گفته مى شد. همه [در مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر يكديگر برترى داده مى شدند و فروتن بودند، بزرگ را احترام مى نهادند و بر كوچك، رحم مى آوردند و نيازمند را بر خود ترجيح مى دادند و بيگانه را پاس مى داشتند.
[به پدرم] عرض كردم: شيوه حضرت صلي الله عليه و آله با همنشينانش چگونه بود؟ فرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله گشاده رو و خوش اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و زمخت و نه، فرياد مى كشيد و ناسزا مى گفت و نه عيب جويى مى كرد و نه بسيار شوخى مى كرد. خود را از آن چه دوست نمى داشت، به غفلت مى زد و ديگران را نه از آن نوميد مى ساخت و نه بدان ترغيب مى كرد. سه چيز را از خود دور كرده بود: لجاجت، پرگويى و بيهودگى و سه چيز را از مردم كنار نهاده بود: هيچ كس را، نه مى نكوهيد و نه عيب مى كرد و در پى جستن زشتيهاى او نبود، وسخنى نمى گفت، مگر در آن چه اميد ثوابش را مى بُرد. هرگاه سخن مى گفت، همنشينانش خاموشى مى گزيدند تا آن جا كه گويى، پرنده بر سر ايشان نشسته است و هرگاه پيامبر صلي الله عليه و آله سكوت مى كرد، آنها سخن مى گفتند و در خدمت حضرت صلي الله عليه و آله كشمكش نمى كردند، اگر كسى سخن مى گفت، به او گوش مى دادند تا از سخن گفتن آسوده شود. سخن آنها نزدحضرت صلي الله عليه و آله ، همان سخن نخستين نفر مجلس بود. از آن چه مى خنديدند، او هم مى خنديد و از آن چه تعجّب مى كردند، حضرت صلي الله عليه و آله هم تعجّب مى كرد. حضرت صلي الله عليه و آله بر خشك و زمخت سخن گفتن شخص غريب و تقاضاى او صبر مى كرد، تا آن كه اصحابش آنها را گرد مى آوردند و مى فرمود: هرگاه كسى را ديديد كه حاجتى مى طلبد، او را يارى رسانيد. حضرت صلي الله عليه و آله ، ستايش را از كسى جز از مسلمان حقيقى نمى پذيرفت، وسخن كسى را قطع نمى كرد، تا آن كه از حد مى گذراند، پس با نهى يا برخاستن، كلام او را قطع مى كرد.
[به پدرم] عرض كردم: شيوه حضرت صلي الله عليه و آله با همنشينانش چگونه بود؟ فرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله گشاده رو و خوش اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و زمخت و نه، فرياد مى كشيد و ناسزا مى گفت و نه عيب جويى مى كرد و نه بسيار شوخى مى كرد. خود را از آن چه دوست نمى داشت، به غفلت مى زد و ديگران را نه از آن نوميد مى ساخت و نه بدان ترغيب مى كرد. سه چيز را از خود دور كرده بود: لجاجت، پرگويى و بيهودگى و سه چيز را از مردم كنار نهاده بود: هيچ كس را، نه مى نكوهيد و نه عيب مى كرد و در پى جستن زشتيهاى او نبود، وسخنى نمى گفت، مگر در آن چه اميد ثوابش را مى بُرد. هرگاه سخن مى گفت، همنشينانش خاموشى مى گزيدند تا آن جا كه گويى، پرنده بر سر ايشان نشسته است و هرگاه پيامبر صلي الله عليه و آله سكوت مى كرد، آنها سخن مى گفتند و در خدمت حضرت صلي الله عليه و آله كشمكش نمى كردند، اگر كسى سخن مى گفت، به او گوش مى دادند تا از سخن گفتن آسوده شود. سخن آنها نزدحضرت صلي الله عليه و آله ، همان سخن نخستين نفر مجلس بود. از آن چه مى خنديدند، او هم مى خنديد و از آن چه تعجّب مى كردند، حضرت صلي الله عليه و آله هم تعجّب مى كرد. حضرت صلي الله عليه و آله بر خشك و زمخت سخن گفتن شخص غريب و تقاضاى او صبر مى كرد، تا آن كه اصحابش آنها را گرد مى آوردند و مى فرمود: هرگاه كسى را ديديد كه حاجتى مى طلبد، او را يارى رسانيد. حضرت صلي الله عليه و آله ، ستايش را از كسى جز از مسلمان حقيقى نمى پذيرفت، وسخن كسى را قطع نمى كرد، تا آن كه از حد مى گذراند، پس با نهى يا برخاستن، كلام او را قطع مى كرد.
نمایش منبع
الإمام الصادق عليه السلام : ما أكَلَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مُتَّكِئًا مُنذُ بَعَثَهُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ إلى أن قَبَضَهُ تَواضُعًا للّه ِِ عَزَّوجَلَّ ، وماأرى رُكبَتَيهِ أمامَ جَليسِهِ في مَجلِسٍ قَطُّ ، ولا صافَحَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله رَجُلاً قَطُّ فَنَزَعَ يَدَيهِ مِن يَدِهِ حَتّى يَكونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذي يَنزِعُ يَدَهُ ، ولا كافَأَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله بِسَيِّئَةٍ قَطُّ ، قالَ اللّه ُ تَعالى لَهُ : «اِدفَع بِالَّتي هِيَ أحسَنُ السَّيِّئَةَ » فَفَعَلَ ، وما مَنَعَ سائِلاً قَطُّ ، إن كانَ عِندَهُ أعطى وإلاّ قالَ : يَأتِي اللّه ُ بِهِ . ولا أعطى عَلَى اللّه ِ عَزَّوجَلَّ شَيئًا قَطُّ إلاّ أجازَهُ اللّه ُ، إن كانَ لَيُعطِي الجَنَّةَ فَيُجيزُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لَهُ ذلِكَ .
امام صادق عليه السلام: پيامبر اكرم از آن هنگام كه خداوند عز و جل او را به پيامبرى برانگيخت تا آن هنگام كه او را به سوى خود برگرفت، براى فروتنى در پيشگاه الهى، هرگز لميده، چيزى نخورد و در هيچ مجلسى دو زانوى خود را در برابر همنشينش نشان نداد و هيچ گاه پيامبر صلي الله عليه و آله با مردى دست نداد كه دستش را از دست او بكشد تا آن كه آن مرد، دست خود را [عقب] كشد و هرگز پيامبر صلي الله عليه و آله ، كار كسى را با بدى جبران نكرد، خداوند تبارك و تعالى به او فرموده است: «سخن بد آنان را به هرچه نيكوترت مى آيد پاسخ گوى» و او نيز چنين كرد و هرگز گدايى را پس نزد، اگر چيزى نزدش بود مى بخشيد و گرنه مى فرمود: خدا بدو بدهد. پيامبر صلي الله عليه و آله هرگز به حساب خداوند عزّوجل چيزى را نبخشيد، مگر آن كه خداوند، آن را اجازه داد و اگر بهشت را هم [به حساب خدا به كسى مى بخشيد] خداوند عزّوجل آن را اجازه مى داد.
نمایش منبع
خارِجَةُ بنُ زَيدٍ : إنَّ نَفَرًا دَخَلوا عَلى أبيهِ زَيدِ بنِ ثابِتٍ فَقالوا : حَدِّثنا عَن بَعضِ أخلاقِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ، فَقالَ : كُنتُ جارَهُ ، فَكانَ إذا نَزَلَ الوَحيُ بَعَثَ إلَيَّ فَآتيهِ فَأَكتُبُ الوَحيَ . وكُنّا إذا ذَكَرنَا الدُّنيا ذَكَرَها مَعَنا ، وإذا ذَكَرنَا الآخِرَةَ ذَكَرَها مَعَنا ، وإذا ذَكَرنَا الطَّعامَ ذَكَرَهُ مَعَنا ، أوَكُلُّ هذا نُحَدِّثُكُم عَنهُ ؟
خارجة بن زيد: گروهى بر پدرش زيد بن ثابت وارد شدند و گفتند: براى ما پيرامون بخشى از اخلاق پيامبر صلي الله عليه و آله سخن بگو. او گفت: من همسايه او بودم. هرگاه وحى نازل مى شد، دنبال من مى فرستاد و من نزد او مى آمدم و وحى را مى نگاشتم، هرگاه ياد دنيا در ميان بود، او هم با ما ياد دنيا مى كرد و هرگاه ياد آخرت در ميان بود، او هم با ما ياد آخرت مى كرد و هرگاه از خوراك، سخن به ميان مى آورديم او هم با ما سخن از آن به ميان مى آورد. آيا مى خواهيد همه آنها را برايتان بگويم؟
نمایش منبع
اِبنُ شَهرَآشوبَ في المَناقِب ـ في آدابِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ـ : كانَ لا يَجلِسُ إلَيهِ أحَدٌ وهُوَ يُصَلّي إلاّ خَفَّفَ صَلاتَهُ وأقبَلَ عَلَيهِ ، وقالَ : ألَكَ حاجَةٌ ؟
ابن شهر آشوب در مناقب درباره آداب رسول اكرم صلي الله عليه و آله : نمى شد كه در حال نماز، كسى نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بنشيند، مگر اين كه حضرت صلي الله عليه و آله نمازش را كوتاه مى ساخت و به او روى مى كرد و مى فرمود: آيا نيازى [كارى] دارى؟
نمایش منبع
جابِرُ بنُ عَبدِ اللّه ِ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَتَخَلَّفُ فِي المَسيرِ ، فَيُزجِي الضَّعيفَ ويُردِفُ ويَدعو لَهُم .
جابربن عبداللّه : پيامبر صلي الله عليه و آله در راه، پشت سر همه حركت مى كرد و شخص ناتوان را يارى مى رساند وپشت سر خود سوار مى كرد و برايشان دعا مى كرد.
نمایش منبع
أبو اُمامَةَ سَهلُ بنُ حُنَيفٍ الأَنصارِيُّ عَن بَعضِ أصحابِ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله : إنَّ
رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كانَ يَعودُ مَرضى مَساكينِ المُسلِمينَ وضُعَفائِهِم ، ويَتَّبِعُ جَنائِزَهُم، ولا يُصَلّي عَلَيهِم أحَدٌ غَيرُهُ ، وإنَّ امرَأَةً مِسكينَةً مِن أهلِ العَوالي طالَ سُقمُها فَكانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَسأَلُ عَنها مَن حَضَرَها مِن جيرانِها ، وأمَرَهُم أن لايَدفِنوها إن حَدَثَ بِها حَدَثٌ فَيُصَلِّيَ عَلَيها ، فَتُوُفِّيَت تِلكَ المَرأَةُ لَيلاً وَاحتَمَلوها فَأَتَوا بِها مَعَ الجَنائِزِ ـ أو قالَ : موضِعَ الجَنائِزِ ـ عِندَ مَسجِدِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لِيُصَلِّيَ عَلَيها رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كَما أمَرَهُم ، فَوَجَدوهُ قَد نامَ بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ فَكَرِهوا أن يُهَجِّدوا رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مِن نَومِهِ ، فَصَلَّوا عَلَيها ثُمَّ انطَلَقوا بِها ، فَلَمّا أصبَحَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله سَأَلَ عَنها مَن حَضَرَهُ مِن جيرانِها ، فَأَخبَروهُ خَبرَها وأنَّهُم كَرِهوا أن يُهَجِّدوا رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لَها ، فَقالَ لَهُم رَسولُ اللّه ِ صلى اللليه و آله : ولِمَ فَعَلتُم ؟ اِنطَلِقوا ، فَانطَلَقوا مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله حَتّى قاموا عَلى قَبرِها، فَصَفّوا وَراءَ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كَما يُصَفُّ لِلصَّلاةِ عَلَى الجَنائِزِ، فَصَلّى عَلَيها رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله .
رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كانَ يَعودُ مَرضى مَساكينِ المُسلِمينَ وضُعَفائِهِم ، ويَتَّبِعُ جَنائِزَهُم، ولا يُصَلّي عَلَيهِم أحَدٌ غَيرُهُ ، وإنَّ امرَأَةً مِسكينَةً مِن أهلِ العَوالي طالَ سُقمُها فَكانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَسأَلُ عَنها مَن حَضَرَها مِن جيرانِها ، وأمَرَهُم أن لايَدفِنوها إن حَدَثَ بِها حَدَثٌ فَيُصَلِّيَ عَلَيها ، فَتُوُفِّيَت تِلكَ المَرأَةُ لَيلاً وَاحتَمَلوها فَأَتَوا بِها مَعَ الجَنائِزِ ـ أو قالَ : موضِعَ الجَنائِزِ ـ عِندَ مَسجِدِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لِيُصَلِّيَ عَلَيها رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كَما أمَرَهُم ، فَوَجَدوهُ قَد نامَ بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ فَكَرِهوا أن يُهَجِّدوا رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مِن نَومِهِ ، فَصَلَّوا عَلَيها ثُمَّ انطَلَقوا بِها ، فَلَمّا أصبَحَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله سَأَلَ عَنها مَن حَضَرَهُ مِن جيرانِها ، فَأَخبَروهُ خَبرَها وأنَّهُم كَرِهوا أن يُهَجِّدوا رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لَها ، فَقالَ لَهُم رَسولُ اللّه ِ صلى اللليه و آله : ولِمَ فَعَلتُم ؟ اِنطَلِقوا ، فَانطَلَقوا مَعَ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله حَتّى قاموا عَلى قَبرِها، فَصَفّوا وَراءَ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله كَما يُصَفُّ لِلصَّلاةِ عَلَى الجَنائِزِ، فَصَلّى عَلَيها رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله .
ابو اُمامه، سهل بن حنيف انصارى به نقل از يكى از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله : پيامبر خدا صلي الله عليه و آله
مسلمانان مسكين و ضعيف را كه بيمار بودند، عيادت مى فرمود و جنازه شان را تشييع مى كرد و هيچ كس جز او، بر آنها نماز نمى خواند. زنى درمانده از اهالى عوالى، بيماريش طولانى شد و پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از همسايگانى كه به ديدار او مى رفتند حال آن زن را جويا مى شد و به آنان فرمان داد، اگر آن زن از دنيا رفت به خاكش نسپرند، تا اين كه حضرت صلي الله عليه و آله بر او نماز بگزارد. شبى اين زن درگذشت و او را با جنازه ها ـ يا گفت به مكان جنازه ها ـ به مسجد رسول اللّه صلي الله عليه و آله آوردند تا پيامبر صلي الله عليه و آله آن گونه كه از ايشان خواسته بود، بر او نماز بگزارد، اما ديدند پيامبر صلي الله عليه و آله پس از نماز عشا خوابيده است و خوش نداشتند پيامبر را از خواب بيدار كنند، لذا خود بر او نماز گزاردند و او را بردند. چون صبح شد پيامبر صلي الله عليه و آله از همسايگان آن زن كه نزد پيامبر بودند، حال آن زن را جويا شد و آنها خبر مرگ او را به پيامبر صلي الله عليه و آله دادند و گفتند كه نخواستند پيامبر صلي الله عليه و آله را، براى او بيدار كنند. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به آنها فرمود: چرا چنين كرديد؟ راه بيفتيد، آنها با پيامبر صلي الله عليه و آله به راه افتادند تا به گور او رسيدند و چنان كه براى نماز ميّت مى ايستند، پشت سر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به صف ايستادند و پيامبر صلي الله عليه و آله بر آن زن نماز گزارد.
نمایش منبع
أنَسٌ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مِن أشَدِّ النّاسِ لُطفًا بِالنّاسِ ، فَوَاللّه ِ ما كانَ يَمتَنِعُ في غَداةٍ بارِدَةٍ مِن عَبدٍ ولا أمَةٍ ولا صَبِيٍّ أن يَأتِيَهُ بِالماءِ فَيَغسِلَ وَجهَهُ وذِراعَيهِ ، وما سَأَلَهُ سائِلٌ قَطُّ إلاّ أصغى إلَيهِ ، فَلَم يَنصَرِف حَتّى يَكونَ هُوَ الَّذي يَنصَرِفُ عَنهُ ، وما تَناوَلَ أحَدٌ بِيَدِهِ قَطُّ إلاّ ناوَلَها إيّاهُ ، فَلَم يَنزِع حَتّى يَكونَ هُوَ الَّذي يَنزِعُها مِنهُ .
انس: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مهربان ترين فرد با مردم بود. به خدا سوگند ابايى نداشت كه در بامدادى سرد، براى برده اى يا كنيزى يا كودكى آب بياورد تا آن شخص دست و رويش را بشويد و هيچ طالبى از او چيزى طلب نكرد، مگر اين كه به سخنان او گوش مى داد و از نزد وى نمى رفت تا آن كه او، پيامبر را ترك كند و هيچ كس دست به طرف پيامبر صلي الله عليه و آله دراز نمى كرد مگر آن كه حضرت صلي الله عليه و آله آن را مى گرفت و دستش را از دست او نمى كشيد تا وقتى كه وى دستش را (عقب) بكشد.
نمایش منبع
الإمام عليّ عليه السلام : إنَّ اللّه َ كَريمٌ حَليمٌ عَظيمٌ رَحيمٌ ، دَلَّنا عَلى أخلاقِهِ وأمَرَنا بِالأَخذِ بِها وحَمَلَ النّاسَ عَلَيها ، فَقَد أدَّيناها غَيرَ مُتَخَلِّفينَ ، وأرسَلناها غَيرَ مُنافِقينَ ، وصَدَّقناها غَيرَ مُكَذِّبينَ ، وقَبِلناها غَيرَ مُرتابينَ .
امام على عليه السلام: خداوند، بخشنده است و شكيبا و بزرگ و مهربان و ما را به اخلاق خود هدايت كرده است و دستور داده آنها را فراستانيم و مردم را به [ستاندن ]آن وا داشته است. ما بدون كوتاهى و كاستى آنها را ادا كرده ايم و بى هيچ نفاقى، آنها را جارى ساخته ايم و بدون دروغ گويى، آنها را تصديق كرده ايم و بى هيچ ترديدى، آنها را پذيرفته ايم.
نمایش منبع
عنه عليه السلام : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مُكَفَّرًا لا يُشكَرُ مَعروفُهُ ، ولَقَد كانَ مَعروفُهُ عَلَى
القُرَشِيِّ والعَرَبِيِّ والعَجَمِيِّ . ومَن كانَ أعظَمَ مَعروفًا مِن رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله عَلى هذَا الخَلقِ ؟! وكَذلِكَ نَحنُ أهلَ البَيتِ مُكَفَّرونَ لا يَشكُرونَنا ، وخِيارُ المُؤمِنينَ مُكَفَّرونَ لا يُشكَرُ مَعروفُهُم .
القُرَشِيِّ والعَرَبِيِّ والعَجَمِيِّ . ومَن كانَ أعظَمَ مَعروفًا مِن رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله عَلى هذَا الخَلقِ ؟! وكَذلِكَ نَحنُ أهلَ البَيتِ مُكَفَّرونَ لا يَشكُرونَنا ، وخِيارُ المُؤمِنينَ مُكَفَّرونَ لا يُشكَرُ مَعروفُهُم .
امام على عليه السلام: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ناسپاسى مى شد و از كار نيكش سپاسگزارى
نمى شد، احسان حضرت صلي الله عليه و آله هم قريشى را فرا مى گرفت و هم عرب و هم عجم را و چه كسى كار نيكش و احسانش براى اين مردم، بيش از رسول خدا صلي الله عليه و آله بود؟! ما اهل بيت نيز ناسپاسى مى شويم و از ما تشكّر نمى كنند و مؤمنان برگزيده ناسپاسى مى شوند و احسانشان سپاسگزارى نمى شود.
نمایش منبع
عنه عليه السلام : إنّا أهلُ بَيتٍ اُمِرنا أن نُطعِمَ الطَّعامَ، ونُؤَدِّيَ فِي النّاسِ البائِنَةَ ، ونُصَلِّيَ إذا نامَ النّاسُ .
امام على عليه السلام: ما خاندانى هستيم كه فرمان يافته ايم، خوراك اطعام كنيم و به مردم عطايا و صله دهيم و هنگامى كه مردم خوابند، نماز بگزاريم.
نمایش منبع
امام حسن عليه السلام: ما خاندانى هستيم كه هرگاه حقّ را شناختيم، بدان چنگ در مى زنيم.
نمایش منبع
مُصعَبُ بنُ عَبدِ اللّه ِ : لَمَّا استَكَفَّ النّاسُ بِالحُسَينِ عليه السلام رَكِبَ فَرَسَهُ وَاستَنصَتَ النّاسَ ، فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : ... ألا وإنَّ الدَّعِيَّ ابنَ الدَّعِيِّ قَد تَرَكَني بَينَ السِّلَّةِ وَالذِّلَّةِ ، وهَيهاتَ لَهُ ذلِكَ مِنّي ، هَيهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ ، أبَى اللّه ُ ذلِكَ لَنا ورَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ وحُجورٌ طَهُرَت وجُدودٌ طابَت أن نُؤثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الكِرام .
مصعب بن عبداللّه : آن گاه كه مردم، حسين عليه السلام را احاطه كردند، حضرت عليه السلامبر اسبش سوار شد و از مردم خواست بدو گوش فرا دهند. او، خدا را حمد و ثنا كرد، سپس فرمود: هان اين حرامزاده ، فرزند حرامزاده مرا ميان درگيرى و خوارى مخيّر كرده است، هيهات از من كه چنين كنم و هيهات از ما كه تن به خوارى سپاريم، خدا و رسول او و مؤمنان و مادران و پدران پاكمان، ابا دارند از اين كه ما، فرمانبرى از پَستان را بر مرگى بزرگوارانه، برگزينيم.
نمایش منبع
الإمام زين العابدين عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَعالى أعطانَا الحِلمَ والعِلمَ والشَّجاعَةَ والسَّخاوَةَ والمَحَبَّةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ .
امام سجاد عليه السلام: خداوند متعال به ما شكيبايى و دانش و دليرى و بخشش و مهر در دل مؤمنان را ارمغان داده است.
نمایش منبع
أبو بَصيرٍ : قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَتَعَوَّذُ مِنَ البُخلِ ؟ فَقالَ : نَعَم يا أبا مُحَمَّدٍ في كُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ ، ونَحنُ نَتَعَوَّذُ بِاللّه ِ مِنَ البُخلِ ، يَقولُ اللّه ُ : «ومَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ المُفلِحونَ » .
ابوبصير: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: آيا رسول خدا صلي الله عليه و آله از تنگ چشمى (به خدا) پناه مى بُرد؟ فرمود: آرى، اى ابا محمّد، هر بام و شام و ما نيز از تنگ چشمى به خدا پناه مى بريم. خداوند مى فرمايد: «و هر كه از بخل خويش در امان مانده باشد، هم آنان رستگارانند» .
نمایش منبع
الإمام الصادق عليه السلام : إنّا أهلُ بَيتٍ إِذا عَلِمنا مِن أحَدٍ خَيرًا لَم تُزِل ذلِكَ عَنهُ مِنّا أقاويلُ الرِّجالِ .
امام صادق عليه السلام: ما خاندانى هستيم كه هرگاه خيرى در كسى سراغ داشته باشيم، گفته هاى مردم، اين خير را از نظر ما نمى بَرد.
نمایش منبع
حَريزٌ أو غَيرُهُ : نَزَلَ عَلى أبي عَبدِ اللّه ِ الصّادِقِ عليه السلام قَومٌ من جُهَينَةَ فَأَضافَهُم ، فَلَمّا أرادُوا الرِّحلَةَ زَوَّدَهُم ووَصَلَهُم وأعطاهُم ، ثُمَّ قالَ لِغِلمانِهِ : تَنَحَّوا لا
تُعينوهُم ، فَلَمّا فَرَغوا جاؤوا لِيُوَدِّعوهُ ، فَقالوا لَهُ : يَا بنَ رَسولِ اللّه ِ ، لَقَد أضَفتَ فَأَحسَنتَ الضِّيافَةَ وأعطَيتَ فَأَجزَلتَ العَطِيَّةَ ! ثُمَّ أمَرتَ غِلمانَكَ أن لا يُعينونا عَلَى الرِّحلَةِ ! فَقالَ عليه السلام : إنّا أهلُ بَيتٍ لا نُعينُ أضيافَنا عَلَى الرِّحلَةِ مِن عِندِنا .
تُعينوهُم ، فَلَمّا فَرَغوا جاؤوا لِيُوَدِّعوهُ ، فَقالوا لَهُ : يَا بنَ رَسولِ اللّه ِ ، لَقَد أضَفتَ فَأَحسَنتَ الضِّيافَةَ وأعطَيتَ فَأَجزَلتَ العَطِيَّةَ ! ثُمَّ أمَرتَ غِلمانَكَ أن لا يُعينونا عَلَى الرِّحلَةِ ! فَقالَ عليه السلام : إنّا أهلُ بَيتٍ لا نُعينُ أضيافَنا عَلَى الرِّحلَةِ مِن عِندِنا .
حريز يا ديگرى: جماعتى از جُهينه بر امام صادق عليه السلام وارد شدند و حضرت عليه السلام از
آنها پذيرايى كرد و چون آهنگ رفتن كردند حضرت عليه السلامبراى آنها توشه گذارد وصله و عطايشان داد و به غلامان خود فرمود: از آنها كناره بگيريد و ياريشان نرسانيد. چون ميهمانان از كارشان آسوده شدند براى خداحافظى خدمت امام رسيدند و به ايشان عرض كردند. اى فرزند رسول خدا! پذيرايى كردى و نيكو ميهمان نواختى و بخشش فراوان كردى، آن گاه به غلامانت دستور دادى ما را در [آمادگى براى] رفتن يارى نرسانند! حضرت عليه السلامفرمود: ما خاندانى هستيم كه ميهمانانمان را، در رفتن از نزد خود يارى نمى رسانيم.
نمایش منبع
الإمام الصادق عليه السلام : لَيسَ فِي الجُملَةِ مِن أخلاقِ الصّالِحينَ ولا مِن شِعار المُتَّقينَ التَّكَلُّفُ ! مِن أيِّ بابٍ كانَ . قالَ اللّه ُ تَعالى لِنَبِيِّهِ: «قُل ما أسأَلُكُم عَلَيهِ مِن أجرٍ وما أنَا مِنَ المُتَكَلِّفينَ » . وقالَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : نَحنُ مَعاشِرَ الأَنبِياءِ وَالاُمَناءِ وَالأَتقِياءِ بَراءٌ مِنَ التَّكَلُّفِ .
امام صادق عليه السلام: به طور كلّى تكلّف و رنج پذيرى بيهوده از اخلاق صالحان و شعار پرهيزگاران نيست، هر گونه كه باشد . خداوند به پيامبرش فرمود: «بگو من از شما مزدى نمى طلبم و از متكلفان نيستم» پيامبر نيز فرمود: ما پيامبران و امانت داران و پرهيزگاران، از تكلّف بيزاريم.
نمایش منبع
حَمّادُ بنُ عُثمانَ : أصابَ أهلَ المَدينَةِ غَلاءٌ وقَحطٌ ، حَتّى أقبَلَ الرَّجُلُ الموسِرُ يَخلِطُ الحِنطَةَ بِالشَّعيرِ ويَأكُلُهُ ويَشتَري بِبَعضِ الطَّعامِ . وكانَ عِندَ أبي عَبدِاللّه ِ عليه السلامطَعامٌ جَيِّدٌ قَدِ اشتَراهُ أوَّلَ السَّنَةِ ، فَقالَ لِبَعضِ مَواليهِ : اِشتَرِ لَنا شَعيرًا فَاخلِط بِهذَا الطَّعامِ أو بِعهُ ، فَإِنّا نَكرَهُ أن نَأكُلَ جَيِّدًا ويَأكُلَ النّاسُ رَدِيًّا .
حمّاد بن عثمان: مردم مدينه به گرانى و قحطى گرفتار آمدند تا جايى كه ثروتمندان نيز گندم را با جو در مى آميختند و مى خوردند و (تنها) پاره اى از مواد خوراكى را مى خريدند. امام صادق عليه السلامگندم خوبى داشت كه آن را در آغاز سال خريده بود. حضرت عليه السلام به يكى از غلامان خود فرمود: براى ما قدرى جو بخر و با اين گندم درهم آميز يا آن را بفروش، زيرا ما خوش نداريم خوراك نيكو بخوريم و مردم، خوراك نامرغوب بخورند.
نمایش منبع
الإمام الكاظم عليه السلام : ـ لَمّا طَلَبَ مِنهُ السِّندِيُّ بنُ شاهَكَ أن يُكَفِّنَهُ ـ : إنّا أهلُ بَيتٍ حَجُّ صَرورَتِنا ومُهورُ نِسائِنا وأكفانُنا مِن طَهورِ أموالِنا .
امام كاظم عليه السلام ـ به سندى بن شاهك كه خواستار به عهده گرفتن تكفين ايشان بود ، فرمود : ما خاندانى هستيم كه [هزينه ]نخستين حج و كابين زنان و [هزينه ]كفنمان از پاك ترين اموال ماست.
نمایش منبع
الإمام الرضا عليه السلام : إنّا أهلُ بَيتٍ وَرِثنَا العَفوَ مِن آلِ يَعقوبَ ، ووَرِثنَا الشُّكرَ مِن آلِ داودَ .
امام رضا عليه السلام: ما خاندانى هستيم كه گذشت را از آل يعقوب و سپاسگزارى را از آل داود، به ارث برده ايم.
نمایش منبع
عنه عليه السلام ـ في كِتابِهِ لِلفَضلِ بنِ سَهلٍ ـ : إنَّ مِن دينِهِم [أيِ الأَئِمَّةِ عليهم السلام] الوَرَعَ وَالعِفَّةَ ، وَالصِّدقَ وَالصَّلاحَ وَالاِجتِهادَ ، وأداءَ الأَمانَةِ إلَى البَرِّ وَالفاجِرِ ، وطولَ السُّجودِ ، وَالقِيامَ بِاللَّيلِ ، وَاجتِنابَ المَحارِمِ ، وَانتِظارَ الفَرَجِ بِالصَّبرِ ،
وحُسنَ الصُّحبَةِ ، وحُسنَ الجِوارِ ، وبَذلَ المَعروفِ ، وكَفَّ الأَذى، وبَسطَ الوَجهِ ، وَالنَّصيحَةَ ، وَالرَّحمَةَ لِلمُؤمِنينَ .
وحُسنَ الصُّحبَةِ ، وحُسنَ الجِوارِ ، وبَذلَ المَعروفِ ، وكَفَّ الأَذى، وبَسطَ الوَجهِ ، وَالنَّصيحَةَ ، وَالرَّحمَةَ لِلمُؤمِنينَ .
امام رضا عليه السلام ـ در نامه اش به فضل بن سهل ـ : جزو دين ايشان [امامان عليه السلام ]است پاكدامنى و عفّت، راستى و صلاح و سخت كوشى، اداى امانت به نيكوكار و
تبهكار، سجده طولانى، عبادت شبانه، دورى از حرام، انتظار گشايش با شكيبايى، نيكو همنشينى و نيك همسايگى، نيكى كردن، دست از آزار شستن، گشاده رويى، خيرخواهى و رحمت براى مؤمنان.
نمایش منبع
عنه عليه السلام : إنّا أهلُ بَيتٍ نَرى وَعدَنا عَلَينا دَينًا كَما صَنَعَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله .
امام رضا عليه السلام: ما خاندانى هستيم كه چونان رسول خدا صلي الله عليه و آله پيمان خود را، بدهى خويش مى دانيم.
نمایش منبع
عنه عليه السلام : لَنا أهلَ البَيتِ عِندَ نَومِنا عَشرُ خِصالٍ : الطَّهارَةُ ، وتَوَسُّدُ اليَمينِ ، وتَسبيحُ اللّه ِ ثَلاثًا وثَلاثينَ ، وتَحميدُهُ ثَلاثًا وثَلاثينَ ، وتَكبيرُهُ أربَعًا وثَلاثينَ ، ونَستَقبِلُ القِبلَةَ بِوُجوهِنا ، ونَقرَأُ فاتِحَةَ الكِتابِ ، وآيَةَ الكُرسِيِّ ، وشَهِدَ اللّه ُ أنَّهُ لا إلهَ إلاّ هُوَ ... إلى آخِرِها ، فَمَن فَعَلَ ذلِكَ فَقَد أخَذَ بِحَظِّهِ مِن لَيلَتِهِ .
امام رضا عليه السلام: ما اهل بيت، هنگام خواب ده خوى و خصلت داريم: طهارت، خوابيدن به طرف راست، سى و سه بار تسبيح خدا گفتن، سى و سه بار حمد خدا گفتن، سى و چهار بار تكبير گفتن، رو به قبله بودن چهره، خواندن سوره حمد و آية الكرسى وآيه «شهد اللّه أنّه لا إله إلاّ هو» تا پايان آن ... هر كه چنين كند بهره خود را از شبش برده است.
نمایش منبع
عُبَيدُ بنُ أبي عَبدِ اللّه ِ البَغدادِيُّ عَمَّن أخبَرَهُ : نَزَلَ بِأَبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلامضَيفٌ، وكانَ جالِسًا عِندَهُ يُحَدِّثُهُ في بَعضِ اللَّيلِ ، فَتَغَيَّرَ السِّراجُ، فَمَدَّ الرَّجُلُ يَدَهُ لِيُصلِحَهُ، فَزَبَرَهُ أبُو الحَسَنِ عليه السلام ، ثُمَّ بادَرَهُ بِنَفسِهِ فَأَصلَحَهُ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : إنّا قَومٌ لا نَستَخدِمُ أضيافَنا .
عبيد بن ابى عبداللّه بغدادى از كسى كه به او خبر داده است: ميهمانى بر امام رضا عليه السلام وارد شد. شب نزد حضرت عليه السلام نشسته بود و حضرت عليه السلام با او سخن مى گفت كه چراغ دگرگون شد و مرد دست خود را دراز كرد تا آن را درست كند، امام از او مانع شد و خود، در درست كردن آن، پيشدستى كرد و سپس به او فرمود: ما جماعتى هستيم كه از مهمانانمان كار نمى كشيم.
نمایش منبع
إبراهيمُ بنُ العَبّاسِ : مارَأَيتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام جَفا أحَدًا بِكَلِمَةٍ قَطُّ، ولا رَأَيتُهُ قَطَعَ عَلى أحَدٍ كَلامَهُ حَتّى يَفرُغَ مِنهُ ، وما رَدَّ أحَدًا عَن حاجَةٍ يَقدِرُ عَلَيها ، ولا مَدَّ رِجلَهُ بَينَ يَدَي جَليسٍ لَهُ قَطُّ ، ولاَ اتَّكَأَ بَينَ يَدَي جَليسٍ لَهُ قَطُّ ، ولا رَأَيتُهُ شَتَمَ أحَدًا مِن مَواليهِ ومَماليكِهِ قَطُّ ، ولا رَأَيتُهُ تَفَلَ ، ولا رَأَيتُهُ يُقَهقِهُ في ضِحكِهِ قَطُّ ، بَل كانَ ضِحكُهُ التَّبَسُّمَ . وكانَ إذا خَلا ونَصَبَ مائِدَتُهُ أجلَسَ مَعَهُ عَلى مائِدَتِهِ مَماليكَهُ ومَوالِيَهُ حَتَّى البَوّابَ [ و ] السّائِسَ . وكانَ عليه السلامقَليلَ النَّومِ بِاللَّيلِ كَثيرَ السَّهَرِ ، يُحيي أكثَرَ لَياليهِ مِن أوَّلِها إلَى الصُّبحِ ، وكانَ كَثيرَ الصِّيامِ ، فَلا يَفوتُهُ صِيامُ ثَلاثَةِ أيّامٍ فِي الشَّهرِ،
ويَقولُ : ذلِكَ صَومُ الدَّهرِ . وكانَ عليه السلامكَثيرَ المَعروفِ وَالصَّدَقَةِ فِي السِّرِّ ، وأكثَرُ ذلِكَ يَكونُ مِنهُ فِي اللَّيالي المُظلِمَةِ ، فَمَن زَعَمَ أنَّهُ رَأى مِثلَهُ في فَضلِهِ فَلا تُصَدِّق .
ويَقولُ : ذلِكَ صَومُ الدَّهرِ . وكانَ عليه السلامكَثيرَ المَعروفِ وَالصَّدَقَةِ فِي السِّرِّ ، وأكثَرُ ذلِكَ يَكونُ مِنهُ فِي اللَّيالي المُظلِمَةِ ، فَمَن زَعَمَ أنَّهُ رَأى مِثلَهُ في فَضلِهِ فَلا تُصَدِّق .
ابراهيم بن عبّاس: هرگز نديدم امام رضا عليه السلام با سخنى بر كسى درشتى كند و نديدم سخن كسى را قطع كند تا كه گوينده از كلام فارغ گردد و هيچ كس را در نيازى كه توان برآوردنش را داشت، پس نمى زد و هرگز در حضور كسى پاى خود را دراز نمى كرد و در برابر همنشينش تكيه نمى داد و نديدم به يكى از وابستگان يا غلامانش دشنام دهد و نديدم آب دهان بيندازد و هرگز نديدم در خنده خود قهقهه كند و خنده اش لبخندى بيش نبود. و هرگاه تنها مى شد و سفره گسترده مى گشت، وابستگان و غلامان، حتى دربان و مهتر اسبان را نيز بر سر سفره مى نشاند. در شب كم خواب بود و بيداريش فراوان، بيشتر
شبها را تا صبح زنده مى داشت و فراوان روزه مى گرفت و در سه روز از ماه، روزه را از دست نمى داد و مى فرمود: اين روزه روزگار است، فراوان احسان مى كرد و پنهانى صدقه مى داد و بيشتر آن در شبهاى تاريك بود. هر كه گمان كرد نظير ايشان را در فضيلت ديده است، باور مكن.
نمایش منبع
الإمام الهادي عليه السلام ـ فِي الزِّيارَةِ الجامِعَةِ الَّتي يُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ عليهم السلام ـ : كَلامُكُم نورٌ ، وأمرُكُم رُشدٌ ، ووَصِيَّتُكُمُ التَّقوى ، وفِعلُكُمُ الخَيرُ ، وعادَتُكُمُ الإِحسانُ ، وسَجِيَّتُكُمُ الكَرَمُ ، وشَأنُكُمُ الحَقُّ وَالصِّدقُ وَالرِّفقُ .
امام هادى عليه السلام ـ در زيارت جامعه اى كه امامان را با آن زيارت مى كنند ـ : سخن شما نور و فرمان شما هدايت و سفارش شما تقوا و كار شما خير و عادت شما احسان و، سرشت شما بخشندگى و شأن شما حقّ و راستى و نرمخويى است.
نمایش منبع
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685