کتابخانه احادیث شیعه
پرینت احادیث

فصل دوم : فروتنى اهل بيت عليهم السلام

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : فرشته اى از آسمان بر من نازل شد كه نه پيش از من بر پيامبرى نازل شده است و نه پس از من بر كسى نازل خواهد شد. او، اسرافيل بود كه جبرئيل را همراه خود داشت. او گفت: درود بر تو اى محمّد! و سپس ادامه داد: من فرستاده پروردگارت هستم به سوى تو، او به من دستور داده كه تو را اگر مى خواهى به عنوان پيامبرى بنده و اگر مايلى به عنوان پيامبرى پادشاه، برگزينم. من به جبرئيل نگريستم جبرئيل به من اشاره كرد كه فروتنى كن و من گفتم: ترجيح مى دهم پيامبرى بنده باشم.
نمایش منبع
امام باقر عليه السلام: جبرئيل سه بار كليدهاى خزانه هاى زمين را براى پيامبر صلي الله عليه و آله آورد، بى آن كه خداوند تبارك و تعالى از آن چه براى او در روز رستاخيز آماده كرده است، چيزى بكاهد و پيامبر، در برابر خداوند عزّوجل، فروتنى را برگزيد.
نمایش منبع
امام صادق عليه السلام: جبرئيل نزد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمد و او را مخيّر ساخت و به او اشاره كرد تا فروتنى را برگزيند، جبرئيل، خيرخواه پيامبر بود. پيامبر صلي الله عليه و آله براى فروتنى در برابر خداوند متعال، همچون بندگان، غذا مى خورد و همچون بندگان، مى نشست.
نمایش منبع
حمزة بن عبداللّه بن عتبه: پيامبر صلي الله عليه و آله صفاتى داشت كه در سلاطين نبود. اگر سرخ و سياهى او را دعوت مى كرد، مى پذيرفت و گاه خرماى به كنار افتاده اى مى يافت، آن را در دهان مى نهاد و تنها از اين مى ترسيد كه صدقه باشد. او بر الاغ كاملاً برهنه، سوار مى شد.
نمایش منبع
يزيد بن عبداللّه بن قسيط: اهل صفّه [سكّونشينان]، جماعتى از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله بودند كه خانه اى نداشتند و در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله در مسجد مى خوابيدند و چون مأوايى نداشتند، در آن جا به سر مى بردند. پيامبر اكرم هنگام شام آنها را فرا مى خواند و در ميان اصحابش تقسيمشان مى كرد و گروهى از آنها نيز با پيامبر صلي الله عليه و آله شام مى خوردند تا وقتى كه خداوند، توانگرى را به ارمغان آورد.
نمایش منبع
ابوذر: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در ميان يارانش مى نشست و هرگاه بيگانه اى مى آمد، نمى فهميد كدام پيامبر است تا اينكه مى پرسيد، لذا از پيامبر خواستيم كه جايگاهى برايش درست كنيم تا اگر بيگانه اى بيايد، او را بشناسد. بدين ترتيب سكّويى از گِل براى او ساختيم كه بر آن مى نشست.
نمایش منبع
ابو مسعود: مردى نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و هنگام صحبت با حضرت صلي الله عليه و آله بدنش مى لرزيد. پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: آرام باش، من كه پادشاه نيستم، بلكه پسر زنى هستم كه گوشت نمكسود مى خورد.
نمایش منبع
مطرّف: پدرم گفت: با هيأت نمايندگى بنى عامر، خدمت رسول اللّه صلي الله عليه و آله رسيديم. عرض كرديم: تو سرور مايى. فرمود: سرور، خداوند تبارك و تعالى است. عرض كرديم: تو كاملاً از ما برترى و از ما بخشنده تر، فرمود: هرچه مى خواهيد بگوييد، ولى مواظب باشيد شيطان شما را نماينده خود قرار ندهد [در مدح و ستايش مبالغه نكنيد].
نمایش منبع
امام صادق عليه السلام: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از هنگامى كه خداوند عزّوجل او را به پيامبرى برانگيخت، هرگز تكيه كرده خوراكى نخورد و كراهت داشت به سلاطين، مانند شود و ما توان چنين كارى نداريم.
نمایش منبع
زاذان: على بن ابى طالب را ديدم كه بند كفشى جامانده را با دست خود مى گرفت و از بازار مى گذشت تا بند كفش را به دست صاحبش مى داد و ره گم كرده را ره مى نمود و در برداشتن بار، به حمّال كمك مى كرد و اين آيه را تلاوت مى فرمود: «اين سراى آخرت را از آن كسانى ساخته ايم كه در اين جهان نه خواهان برترى جويى هستند و نه خواهان فساد و فرجام نيك، از آن پرهيزگاران است» . سپس مى فرمود: اين آيه در حقّ واليان و مردم قدرتمند نازل شده است.
نمایش منبع
امام صادق عليه السلام : اميرالمؤمنين، سواره از خانه خارج شد و گروهى، پياده همراه او راه افتادند. حضرت عليه السلام فرمود: آيا شما كارى داريد؟ گفتند: نه، ليكن دوست داريم با شما همراهى كنيم. حضرت عليه السلامبه آنها فرمود: باز گرديد، پياده رفتن به همراه سواره، موجب تباهى سواره و خوارى پياده است.
نمایش منبع
امام صادق عليه السلام : روايت شده است كه حسن بن على عليه السلام در كنار مساكين مى نشست و سپس اين آيه را تلاوت مى كرد: «خداوند مستكبران را دوست ندارد».
نمایش منبع
روايت شده كه حسن بن على بر گروهى از فقرا گذشت كه تكّه نانهايى بر زمين نهاده و گرد يكديگر نشسته بودند و از آن بر مى داشتند و مى خوردند. اين جماعت به امام عليه السلام گفتند: اى پسر دختر رسول خدا! بفرماييد. راوى مى گويد: حضرت عليه السلام فرود آمد و فرمود: خداوند مستكبران را دوست ندارد و همراه آنان به خوردن نشست تا از خوردن دست كشيدند و اين در حالى بود كه به بركت وجود امام عليه السلام، چيزى از نانها كم نشده بود. امام عليه السلام سپس آنها را به مهمانى دعوت كرد و اطعامشان نمود و جامه شان بخشيد.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات مُحَمَّدُ بنُ عَمرِو بنِ حَزمٍ : مَرَّ الحُسَينُ بِمَساكينَ يَأكُلونَ فِي الصُّفَّةِ حديث فَقالوا : الغَداءَ ، فَنَزَلَ وقالَ : إنَّ اللّه َ لا يُحِبُّ المُتَكَبِّرينَ ، فَتَغَدّى مَعَهُم ثُمَّ قالَ لَهُم : قَد أجَبتُكُم فَأَجيبوني . قالوا : نَعَم . فَمَضى بِهِم إلى مَنزِلِهِ ، فَقالَ لِلرَّبابِ : أخرِجي ما كُنتِ تَدَّخِرينَ حديث .
محمّد بن عمروبن حزم: امام حسين عليه السلام بر گروهى از مساكين گذشت كه در صفّه، غذا مى خوردند. آنها به حضرت، غذا تعارف كردند. حضرت فرود آمد و گفت: خداوند، متكبّران را دوست ندارد و با آنها غذا خورد و سپس به آنها فرمود: من دعوت شما را پذيرفتم، شما هم دعوت مرا بپذيريد. گفتند: باشد. امام عليه السلام آنها را با خود به منزلش برد و به رباب فرمود: آن چه را ذخيره كرده اى بيرون بياور.
نمایش منبع
ابوبصير: امام صادق عليه السلام به حمّام رفت. صاحب حمّام به ايشان عرض كرد: آيا حمّام را قُرق كنم؟ امام عليه السلام فرمود: نيازى به اين كار نيست، كار مؤمن ساده تر از اين امور است.
نمایش منبع
ابن شهر آشوب در مناقب: روايت شده است كه امام رضا عليه السلامبه حمّام رفت. فردى به ايشان گفت: اى مرد! مرا كيسه بكش. حضرت عليه السلامهم او را كيسه كشيد. مردم، حضرت عليه السلامرا به آن مرد معرفى كردند، او از امام پوزش طلبيد و حضرت عليه السلام دل آن مرد را آرام مى كرد و همچنان كيسه اش مى كشيد.
نمایش منبع
حدیث روز

امام حسین علیه السلام:

يا بُنَىَّ اِيّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْكَ ناصِراً اِلاَّ اللّه‏َ؛

فرزندم! بپرهـيز از سـتم بر كسى كه غير از خدا ياورى در مقابل تو ندارد.

اعيان الشيعة: ج1، ص620

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685