مقدمه
پيشواى پنجم شيعيان، حضرت امام محمد بن على عليه السلام، در روز جمعه سوّم ماه صفر سال 57 هجرى در مدينه به دنيا آمد.
پدرش حضرت سجاد عليه السلام و مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى عليه السلام بود. اين ويژگى خاصّ كه نسب او از سوى پدر به امام حسين و از سوى مادر به امام حسن مى رسد، براى آن حضرت و فرزندانش جلوه خاصّى پديد آورد.دهها سال پيش از تولّدش، حضرت رسول صلي الله عليه و آله مژده آمدن او را به اهل بيت داده بود و خودش نام او را «محمـّد» نهاده و لقب «باقـر» را به وى عطا كرده بـود و به يكى از اصحاب خويش به نام جابر بن عبداللّه انصارى فرمـوده بود كه تو آن قـدر عمر خواهى كـرد كه آن فرزندم را مـلاقات كنى، وقتى او را ديدى، سـلام مـرا به او برسان.
كنيه آن حضرت «ابوجعفر» بود و لقب هاى متعددى داشت كه هر كدام جلوه اى از عظمت روحى و علمى و تقوايى او را مى رساند، همچون: امين، شبيه، شاكر، هادى، صابر، شاهد، باقر. لقب «باقر» به معناى شكافنده، از مشهورترين القاب اوست، چون با دانش فراوان خويش شكافنده دانش بود و شاهد اين دانش گسترده، روايات بسيارى است كه از حضرتش در زمينه هاى مختلف تفسيرى، اعتقادى، اخلاقى و فقهى بر جاى مانده است.
امام محمد باقر عليه السلام در حادثه كربلا نيز حضور داشت و آن هنگام، كودكى سه چهار ساله بود.
از كودكى نشانه هاى هوش زياد و هيبت و وقار در سيمايش آشكار بود و شخصيّتى دوست داشتنى داشت. جابر بن عبدالله انصارى، با آنكه پيرمردى سالخورده از ياران پيامبر بود، خدمت آن حضرت كه نوجوان بود مى رسيد و از علوم گسترده اش بهره مى گرفت و از دانش و معارف بى پايان او شگفت زده مى شد.
همه عمر خويش را در مدينه به سر برد، چه آن زمان كه سايه جدش سيدالشهدا بر سرش بود و چه دورانِ 34 ساله پس از عاشورا كه در كنار پدر بزرگوارش مى زيست و از دانش و پرهيزكارى و عبادت امام سجاد عليه السلام، رهتوشه بر مى گرفت. برادرانى داشت به نام هاى: عبدالله، عمر، زيد و حسين. «زيد بن على» همان بود كه بر ضدّ بنى اميّه قيام كرد و به شهادت رسيد و مورد احترام امام باقر عليه السلام بود.
بسيارى از چهره هاى علمى و راويان و دانشمندان زمان آن حضرت، با عبارت هاى گوناگون او را به عظمت ياد كرده و مقام علمى و فضايل او را ستوده اند.
حضرت، در زمينه اخلاق و كمالات رفتارى نيز از زبده ترين انسانها بود. با برخورد كريمانه و سرشار از عفو و گذشت، كينه ها را به مهر و عاطفه تبديل مى كرد و چهره اى خندان و دوست داشتنى داشت و حلم او، آتش دشمنى و خصومت ديگران را فرو مى نشاند و مجذوب اخلاق شايسته اش مى شدند و صبر او در برابر ستم هاى خلفا و بى حرمتى هاى آنان و نيز برخوردهاى بى ادبانه برخى جاهلان تعجب برانگيز بود.
مسأله دانش در زندگى او جايگاه ويژه اى داشت، هم خودش داناى آل محمد بود، هم شاگردان بسيارى را در زمينه هاى مختلف علمى تربيت كرد و هم مسلمانان و پيروان را بر آموختن دانش تشويق بسيار مى كرد و هم به جويندگان علم، احترام مى گزاشت.
برخوردى خوب با غلامان و خدمتكاران خويش داشت و تعداد زيادى از بردگان را مى خريد و در راه خدا آزاد مى كرد. تقوا و عبادتش بسيار بود و در اين زمينه، به روش عبادى پدرش زين العابدين و جدّش اميرالمؤمنين اقتدا كرده بود. دست كريم او براى يارى رساندن به محرومان و نيكى به خويشاوندان و صدقات و احسان ها هميشه گشوده بود. به فقراى مدينه بخصوص در روزهاى جمعه، رسيدگى خاصّى داشت و به آنان كمك مى كرد و خشوع در نماز، عشق به عبادت، نمازها و دعاهاى بسيار، قنوت ها و سجودهاى طولانى، سفرهاى مكرّر حج، ياد پيوسته خدا و پارسايى در زندگى از ويژگى هاى آن حضرت محسوب مى شود.
امام محمد باقر عليه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش، عهده دار پيشوايى شيعيان شد و در فرصتى كه پيش آمد، مكتب اهل بيت را به صورتى گسترده بيان داشت و با تربيت شاگردانى برجسته در همه رشته ها، برترى همه جانبه خاندان رسالت را نشان داد. در روزگار آن حضرت، علوم اسلامى و مباحث اعتقادى و كلامى و نقل احاديث ائمّه و تدوين معارف شيعه، جان گرفت و گروهى بسيار از شاگردانش، هزاران حديث ناب از زبان آن حضرت شنيده و ياد داشت كردند و به ديگران رساندند. از جمله شاگردان خاص او عبارت بودند از: زراره، كميت اسدى، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، ابو هارون مكفوف، ابوحمزه ثمالى، ابوبصير، حمران بن اعين، جابر بن يزيد جعفى، فضيل بن يسار. خود آن حضرت در زمينه مبارزه با بدعت ها و خرافات و نشر علوم خاندان پيامبر گامهاى درخشانى برداشت.
در زمينه بهره گيرى از ادبيات و شعر در راه نشر معارف اهل بيت و فضايل اين خاندان، تشويق ها و حمايت هاى خاصّ امام، نقش بزرگى ايفا كرد و شاعرانى چون «كُثير عزّه»، «كميت اسدى» و «فرزدق» از عنايت وى برخوردار بودند و شعرهاى بسيارى در مدح خاندان پيامبر و نشر مرام و مكتب آنان سرودند و محضر امام، پيوسته محضر عالمان، راويان، خطيبان و شاعران متعهّد بود كه از كلمات او فيض مى آموختند و دانش مى اندوختند.
شخصيت بارز امام باقر عليه السلام، حسد و كينه خلفاى زمانش را بر مى انگيخت و آنان در پى فرصت و بهانه اى براى آزار آن حضرت بودند. در يكى از سالها كه هشام بن عبدالملك به حج رفته بود، امام باقر و فرزندش حضرت صادق هم در حج بودند. امام صادق در جمع مردم سخنرانى مهمى درباره مسأله امامت و خلافت كرد. آوازه اين سخن به گوش هشام رسيد، چون آنجا نمى توانست كارى كند، پس از بازگشت به دمشق، به فرماندار مدينه نامه نوشت و از او خواست كه امام باقر و فرزندش را به دمشق روانه سازد. در اين سفر، هشام مى خواست به موقعيت اجتماعى و شخصيت حضرت آسيب برساند. او را وارد دربار خودش كرد و در حضور سران حكومتش از امام باقر عليه السلام كه پير مردى ضعيف بود، خواست در مسابقه تيراندازى شركت كند. امام با به هدف زدن همه تيرها، همگان را مبهوت ساخت و شخصيتش بيشتر درخشان گشت. كينه هشام هم افزون تر شد و از همانجا تصميم به قتل امام گرفت.
امام باقر عليه السلام در كنار كارهاى مربوط به امامت و تلاشهاى علمى، از فعاليت توليدى و اقتصادى هم غافل نبود و گاهى روزها به مزارع و نخلستان هايى كه پديد آورده بود سركشى مى كرد و در روزهاى گرم، همراه با كارگران و كشاورزان بيل مى زد و كار مى كرد و از دستاوردهاى آن باغها و كشاورزى ها در راه كمك به فقيران و كارهاى نيك، خرج مى كرد و از همين راه، زندگى خود و بستگان را تأمين مى ساخت.
دوران امامت آن حضرت حدود 20 سال طول كشيد (از سال 95 تا 114 هجرى). در اين مدّت، بارسنگين وظايف رهبرى شيعيان در آن عصر پر آشوب و خفقان بار بر عهده وى بود و او به نشر و تبليغ فرهنگ اسلام و اهل بيت و بيدار سازى مردم و دفاع از حق و معرّفى امام راستين مى پرداخت.
سرانجام در 7 ذى حجه سال 114 هجرى، در حالى كه 57 سال از عمر شريفش مى گذشت، به وسيله هشام و با توطئه او مسموم شد و به شهادت رسيد و پيكر مطهر او در قبرستان بقيع، كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد.
امروز، شيعه و فقهاى اسلام وحوزه هاى علميه، خود را مديون مجاهدت هاى ارزشمند آن حضرت مى دانند و افتخار شاگردى مكتبش را دارند.
عَنْ أبى حَمزة قالَ: قُلْتُ لأبى جَعْفَر عليه السلام:قالَ اللّه تَعالى:«كُلُ شَى ءٍ هالِكٌ الاّ وَجهَهُ»
قالَ: فَيَهلِكُ كُلُّ شَى ءٍ وَ يَبْقَى الوَجْهُ اَنّ عَزَّوَجَلَّ اَعْظَمُ مِنْ اَنْ يُوصَفَ بِالوَجهِ وَلِكن مَعُناهُ كُلُّ شَى ءٍ هالِكٌ اِلاّ دينُهُ وَ الوَجْهُ الذّى يُؤتى مِنهُ.
عَن الباقِر عليه السلام : اِنَّ بَعْضَ اَصَحْابِهِ سَأَلَهُ فَقالَ:
جُعِلتُ فَدِاكَ اِنَّ الشّيعَهَ عِنْدَ ناكثيروُنَ، فَقالَ:
هَلْ يَعْطِفُ الغَنِىُّ عَلى الفَقيرَ، وَ يَتَجاوَزُ المُحْسِنُ عَنْ المُسى ء وَ يَتَواسُونَ؟
قُلْتُ: لا، قالَ عليه السلام :
لَيْسَ هؤُلاءِ الشّيعَةَ، الشَّيعَةُ مَنْ يَفْعَلُ هذا.
قالَ الباقِر عليه السلام:
كُلُ عَيْنٍ باكِيَةٌ يَوْمَ القِيامَةِ اِلاّ ثَلاثَ عُيُونٍ:
عَيْنٌ سَهَـرَتْ فِى سَبـيلِ اللّه ِ.
وَ عَيْنٌ فاضَت مِنْ خَشْيَةِ اللّه ِ.
وَ عَيْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّه ِ.
رُوِىَ عَنِ الباقِر عليه السلام قالَ:
تِسْعُ خِصالٍ خَصَّ اللّه ُ بِها رُسُلَهُ فَاْمتَحِنُوا أنفُسَكُمْ فَإنْ كانت فَيكُمْ فَاحْمَدُوا اللّه َ تَعالى عَلَيْها فاْسَاَلُوُهُ فِيْها، وَ هُمُ:
اليَقينُ وَ القَناعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الحِلْمُ
وَ حُسْنُ الخُلْقِ وَ السَّخاءُ وَ الشَّجاعَةُ وَ التَّنَزُّهُ.
عَن أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
مَنْ كَذَبَ ذَهَبَ جَمالُهُ،
وَ مَنْ ساءَ خُلقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ وَ كَثُرَتْ هُمُومُهُ وَتَظاهَرَ عَلَيْهِ الْـنِّعمَةَ فَلْيُكْثِر مِنَ الشُّكْرِ،
وَ مَنْ كَثُرَتْ هُمُومُهُ فَليُكثِرْ مِنْ الاِسْتِغفارِ،
وَ مَنْ اَلَحَّ عـَلَيْهِ الفَقرُ، فَليَقُلْ « لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه ِ العَلِىّ العَظيمِ».
قالَ الباقر عليه السلام:
ما مِنْ خُطْوَةٍ اَحَبُّ [إلَى] اللّه ِ مِنْ خُطْوَتَينِ:
خُطْوَةٌ تَشُدُّ صَفّاً فى سَبيلِ اللّه ِ.
وَ خُطْوَةٌ إلِى ذى رَحِمٍ قاطِعٍ
وَ ما مِنْ جُرعَةٍ اَحَبُّ [الِىَّ] مِنْ جُرعَتَيْنِ:
جُرْعَةُ غَيْظٍ رَدَّها مُؤمِنٌ بِحِلْمٍ
وَ جُرعَةُ مُصيبَةٍ رَدَّها مُؤمِنٌ بِصَبْرٍ
وَ ما مِنْ قَطْرَةٍ اَحَبُّ الِىَ اللّه ِ مِنْ قَطْرَتَينِ:
قَطْرَةُ دَمٍ فِى سَبيلِ اللّه ِ
وَقَطْرَةُ دَمْعٍ فِى سَوادِاللَّيلِ لايُريدُ بِها إلاَّاللّه َ عَزَّوَجَلَّ.
1. گامى به سوى جبهه ها براى تحكيم صف مجاهدان راه خدا.
2. گامى به سوى خويشاوندى كه پيوند خويش گسسته است.
دو جرعه است كه از آن محبوب تر نزد خدا نيست:
1. جرعه اى از خشم كه مؤمن آن را با حلم فرو برد.
2. جرعه اى از مصيبت كه با صبر آن را باز گرداند.
و دو قطره است كه از آن نزد خدا بهتر نيست:
1. قطره اى خون در راه خدا،
2. قطره اى اشـك در سياهى شب كه جز براى خـدا
نيفشاند.
عَنْ ابى جَعْفَر عليه السلام قالَ: اَوحَى اللّه َ تَعالى الِى مُوسى عليه السلام :
اِنّ مِنْ عِبادى مَنْ يَتَقَرَّبُ بِالحَسَنَةِ فَاُحكِمُهُ فِى الجَنَّةِ، فَقالَ مُوسى: يا رَبِّ ما تِلْكَ الحَسَنَةُ؟
قالَ: يَمْشى فِىحاجَةِ اَخيهِ المُؤمِن قُضِيَت اَوْ لَمْ تُقْضَ!
قالَ ابُوجَعْفَر عليه السلام:
ثَلاثةٌ مِنْ أفْضَلِ الاَعْمالِ:
شِبْعـَةُ جُوْعـَةِ المُسْلِمِ
وَ تَنْفيسُ كُرْبَتِهِ وَ تَكْسُو عَوْرَتَهُ.
قالَ ابُوجَعْفَر عليه السلام:
لَوَ اَنَّ رَجُلاً اَحَبَّ رَجُلاً فِىاللّه لاََثابَهُ اللّه ُ عَلى حُبِّهِ
وَ اِنْ كانَ المَحْبُوبُ فِى عِلْمِ اللّه ِ مِن اَهْلِ النّارِ
وَلَوَاَنَّ رَجُلاً اَبَغَضَ رَجُلاً للّه ِِ لاََثابَهُ عَلى بُغْضِهِ اِيّاهُ،
وَ اِنْ كانَ المُبْغَضُ فِى عِلْمِ اللّه ِ مِنْ اَهْلِ الجَنَّةِ.
عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام: قالَ:
تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِى وَجْهِ اَخيهِ حَسَنَةٌ وَ صَرْفُهُ القَذا عَنهُ حَسَنَةٌ وَ ما عُبِدَاللّه ُ بِشَى ءٍ اَحَبُّ اِلَيْهِ مِنْ اِدْخالِ السُّرُورِ عَلى المُؤمِنِ.
عنَ فُضَيلِ بنِ يَسار قالَ قالَ لى اَبُوجَعْفَر عليه السلام:
اَتَتَجالَسُونَ؟
قُلْتُ: نَعَمْ.
قالَ: واهاً لِتِلْكَ المَجالِسِ.
عَنْ أبى حَمزَة الثّمالى قالَ سَمِعتُ اباجَعْفَر عليه السلام يَقُول:
قالَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله :
مَنْ سَرَّ مُؤمِناً فَقَدْ سَرَّنى
وَ مَنْ سَرَّنى فَقَد سَرَّ اللّه َ.
عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
مِنَ القَواصِمِ الفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارُالسَوْءِ،
اِنْ رَأى حَسَنَةً اَخْفاها وَ اِنْ رَأى سَيِئةً اَفْشاها.
عنَ جميل بن درّاج عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
حَدُّ الجِوارِ أربَعُونَ داراً مِن كُلِّ جانِبٍ،
مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ وَ عَنْ يَمينِهِ وَشِمالِهِ.
عَنْ الباقِر عليه السلام قالَ:
مَنْ أصابَ مالاً مِنْ غَلُولٍ أوَ رِباً أَو خِيانَةٍ اوَ سِرقَةٍ
لَمْ يُقبـَلْ مِنـهُ
فى زَكوةٍ وَ لا فى صَدَقَهٍ وَ لا فى حَجٍّ وَ لا عُمرَةٍ.
عنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
ما مِنْ شَى ءٍ اَحَبَّ إلَى اللّه ِ
مِـنْ أنْ يُسْـألَ ما عِنْـدَهُ.
عَنَ أبى حَمزَة الثُّمالى، عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
اَحَبُّ الاَعمالِ إلَى اللّه ِ تَعالى
أدوَمُهـا وَاِنْ قَلَّتْ .
عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
إنَّ أحَبَّ الاَعمالِ إلَى اللّه ِ تَعـالى سَبعَةٌ:
اِشْباعُ جُوْعَةِ مُؤمِنٍ، وَ تَنـفيسُ كُرْبَتِهِ،
وَ قَضاءُ دينِهِ، وَ إنَّ مَن يَفعَلُ ذلِكَ لَقَليلٌ.
عَنِ الثُّمالى، عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
عَلَيـكُم بـِالوَرَعِ
فَاِنَّهُ لَيْسَ شَى ءٌ اَحَبَّ إلَى اللّه ِ تَعالى
مِنَ الـوَرَعِ وَ عِفـَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجْ.
قالَ اَبُوجَعْفَر عليه السلام:
ما شَى ءٌ أعظَمَ ثَواباً مِن شَهادَةِ اَنْ لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ،
إنَّ اللّه َ لا يَعْدِلُهُ شَى ءٌ وَ لا يُشرِكُهُ فِى الاُمُورِ اَحَدٌ.
عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله:
خيارُ اُمَّتى ألّذينَ إذا سافَرُوا قَصَّرُوا وَ أفْطَرُوا
وَ إذا اَحْسَنُوا، استَبْشَرُوا وَ إذا اَساؤُا استَغْفَرُوا.
عَنْ جابر عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ، قالَ لى:
يا جابِرُ ! مَنْ دَخَلَ عَلَيهِ شَهرُ رَمضانَ وَ صامَ نَهارَهُ وَ قامَ وَرْداً مِنْ لَيْلِهِ، وَ حَفِظَ لِسانَهُ وَ فَرجَهُ وَ غَضَّ بَصَرَهُ وَ كَفَّ اذانَهُ، خَرَجَ مِن الذُّنُوبِ كَيَومٍ وَلَدَتهُ اُمُّهُ.
قالَ قُلْتُ: ما احَسنَ هَذا مِنْ حَديث، جُعِلتُ فِداكَ. قالَ:
ما اشَدَّ هَذا مِنْ شَرْطٍ.
عَن أبى جَعْفَر عليه السلام : قالَ قُلْتُ: قَولُ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ«وَ يَوْمَ القِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللّه ِ وُجُوهُهُمْ مُسوَدَّةٌ ». قالَ:
مَنْ قالَ إنِّيإمامٌ وَ لَيْسَ بِإمامٍ.
قُلتُ: وَ اِنْ كانَ عَلَوِيّاً؟
قالَ عليه السلام: وَ اِنْ عَلَوِيّاً.
قُلتُ: وَ اِنْ كانْ مِنْ وُلدِ عَلِيِ بنِ أبى طالِبٍ؟
قالَ عليه السلام: وَ اِنْ كان.
عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
اِنَّ هذِهِ الدُّنيا يُعطيهَا اللّه ُ البِرَّ وَ الفاجِرَ
وَ لايُعْطِى الإيمانَ إلاّ صَفْوَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ.
عَنْ فُضَيل بنْ يَسار عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
سَلامَةُ الدّينِ وَ صِحَّةُ البَدَنِ خَيرٌ مِنَ المالِ
وَ المالُ زينَةٌ مِنْ زينَةِ الدُّنيا، حَسَنَةٌ.
عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِم عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام، قالَ:
إنَّما جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحقَنَ بِهَا الدَّمُ،
فَإذا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّةٌ.
عَنْ جابِر قالَ: قالَ ابُوجَعفَر عليه السلام:
اِنَّما شيعَةُ عَلِيٍّ ألحُلَماءُ وَ العُلَماءُ الذُّبْلُ الشِّفاهِ
تُعْرَفُ الرُّهبانِيَّةُ عَلى وُجُوهِهِمْ.
عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
ما يُبالى مَنْ عَرَّفَهُ اللّه ُ هَذا الاَمرَ أنْ يَكُونَ عَلى قُلَّةِ جَبَلٍ يَأكُلُ مِنْ نَباتِ الأرْضِ حَتّى يَأْتِيَهُ الْمَوتُ.
عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
اِنَ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَيَتَعاهـَدُ المُؤْمِـنَ بِالبـَلاءِ
كَما يَتَعاهَدُ الرَّجُلُ أهْلَهُ بِالهَدِيَّةِ مِنَ الغَيبَةِ
وَ يَحْميهِ الدُّنيا كَما يَحْمِى الطَّبيبُ المَريضَ.
عَن خيثمة قالَ: قالَ لى أبوجَعْفَر عليه السلام:
اَبلِغْ شيعَتَنا إنَّهُ لَنْ يُنالَ ما عِندَ اللّه ِ إلاّ بِعَمَلٍ
وَ اَبْلِغْ شيعَتَنا إنَّ اَعْظَمَ النّاسِ حَسرَةً يَوْمَ القِيامَةِ
مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ يُخالِفُهُ إلى غَيرِهِ.
عَن أبى جَعْفَر عليه السلام، قالَ:
ألكِـبرُ رِداءُ اللّه ِ
وَ الْمُتَكَبِّرُ يُنازِعُ اللّه َ رِدآءَهُ.
عنْ أبى الجارود قالَ: سمعت اباجَعْفَر عليه السلام يَقُولُ:
مَنْ هَمَّ بِشَى ءٍ مِنْ الْخَيْرِ فَلْيُعَجِّلْهُ
فَاِنَّ كُلَّ شَى ءٌ فيهِ تَأخيرٌ فَإنَّ لِلشَّيطانِ فيهِ نَظْرَةٌ.
عَنْ أبى جَعْفَر عليه السلام:
قالَ إنّ ِللّه ِ جَنَّةٌ لايَدْخُلُها إلاّ ثَلاثَةٌ:
اَحَدُهُمْ مَنْ حَكَمَ فى ـ على ـ نَفْسِهِ بِالْحَقِّ.
قالَ ابُوجَعْفَر عليه السلام:
صِلَةُ الرَّحِمِ تُزَكِّى الاَعمالُ وَ تَدْفَعُ البَلْوى
وَ تُنْمِى الاَمـوالَ وَ تُنسِى ءُ لَهُ فى عـُمْرِهِ.
وَ تُوَسِّعُ فى رِزَقِهِ وَ تُحَبِّبُ فى اَهْلِ بَيتِهِ
فَلْيَتَّقِ اللّه َ وَ لْيَصِلْ رَحِمَهُ.
عَن أبى جَعْفَر عليه السلام قالَ:
ثَلاثٌ لَمْ يَجعَلِ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ فيهِنَّ رُخصَةً:
أداءُ الاَمانَةِ إلَى البَرِّ وَ الفاجِرِ وَ الوَفاءُ بِالعَهْدِ لِلبَرِّ وَ الفاجِرِ وَ بَرُّ الوالِدَينِ بِرَّيْنِ كانا أوْ فاجِرَينِ.
1. اداى امانت به نيكو كار و بدكار.
2. وفاى به پيمان در برابر نيكوكار و بد كار.
3. خوشرفتارى و نيكى نسبت به پدر و مادر، چه نيك باشند و چه بد كار.
امام على عليه السلام:
إنّي اُحَذِّرُكُمُ الدُّنيا ؛ فَإِنَّها حُلوَةٌ خَضِرَةٌ، حُفَّت بِالشَّهَواتِ ، وتَحَبَّبَت بِالعاجِلَةِ ، وراقَتبِالقَليلِ ، وتَحَلَّت بِالآمالِ ، وتَزَيَّنَت بِالغُرورِ . لا تَدومُ حَبرَتُها، ولا تُؤمَنُ فَجعَتُها ، غَرّارَةٌ ضَرّارَةٌ ، حائِلَةٌ زائِلَةٌ ، نافِدَةٌ بائِدَةٌ ، أكّالَةٌ غَوّالَةٌ؛
من، شما را از دنيا برحذر میدارم؛ زيرا كه دنيا شيرين و خرّم است و تمايلات نفسانى آن را در ميان گرفته است؛ با لذّتهاى زودگذرش دل میبَرَد و با [متاع] اندكِ خود، جلوهگرى میکند؛ به آرزوها آراسته است و با زيور فريب، خود را میآرايد؛ ناز و نعمتش پايدار نيست و از مصائب آن، ايمنى نيست؛ گولزننده است و آسيبرسان؛ دگرگونشونده است و زوالپذير؛ پايانپذير است و نابودشونده؛ آدمخوار است و مرگبار.
تحف العقول، ص 180
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685



.jpg)
.jpg)