کتابخانه احادیث شیعه

هجرت به مدينه

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : بعد از فتح، ديگر هجرتى در كار نيست.
نمایش منبع
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : بعد از فتح مكّه، هجرتى نيست.
نمایش منبع
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : بعد از فتح، ديگر هجرتى در كار نيست، بلكه در حقيقت ايمان است و نيّت و جهاد.
نمایش منبع
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : بعد از فتح، هجرت نشايد، بلكه جهاد است و نيّت و هرگاه [به جهاد ]فرا خوانده شديد بسيج شويد.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات بحار الأنوار : كانَت الهِجرَةُ سَنَةَ أربَعَ عَشرَةَ مِن المَبعَثِ، و هِيَ سَنَةُ أربَعٍ و ثَلاثينَ مِن مُلكِ كِسرى پرويز ، سنةَ تِسعٍ لِهِرَقلَ .حديث ، و أوّلُ هذهِ السَّنَةِ المُحرَّمُ . و كان رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مُقيما بمَكّةَ لَم يَخرُجْ مِنها ، و قَد كانَ جَماعَةٌ خَرَجوا في ذي الحجّةِ ، و قالَ محمّدُ بنُ كعبِ القُرَظيّ .حديث : اجتَمَعَ قُرَيشٌ على بابِهِ و قالوا : إنّ محمّدا يَزعُمُ أنّكم إن بايَعتُموهُ كُنتُم مُلوكَ العَرَبِ و العَجَمِ ، ثُمّ بُعِثتُم بَعدَ مَوتِكُم فجُعِلَ لَكُم جِنانٌ كجِنانِ الأرضِ ، و إن لَم تَفعَلوا كانَ لَكُم مِنهُ الذَّبحُ ثُمّ بُعِثتُم بَعدَ مَوتِكُم فجُعِلَت لَكُم نارٌ تُحرَقونَ بِها . فخَرَجَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فأخَذَ حَفنَةً .حديث مِن تُرابٍ ، ثُمّ قالَ : نَعَم أنا أقولُ ذلكَ ، فنَثَرَ التُّرابَ على رؤوسِهِم و هُو يَقرأ «يس ـ إلى قولِهِ : ـ و جَعَلْنا مِن بَيْنِ أيْدِيهِم سَدّا و مِنْ خَلْفِهِم سَدّا فأغْشَيْناهُمْ فَهُم لا يُبصِرونَ» .حديث ، فلَم يَبقَ مِنهُم رجُلٌ وَضَعَ على رأسِهِ التُّرابَ إلاّ قُتِلَ يَومَ بَدرٍ ، ثُمّ انصَرَفَ إلى حَيثُ أرادَ ، فأتاهُم آتٍ لَم يَكُن مَعَهُم فقالَ : ما تَنتَظِرونَ ههُنا ؟ قالوا : محمّدا ، قالَ : قَد و اللّه ِ خَرَجَ محمّدٌ علَيكُم ثُمّ ما تَرَكَ مِنكُم رجُلاً إلاّ و قد وَضَعَ على رأسِهِ التُّرابَ و انطلَقَ لِحاجَتِهِ ، فوَضَعَ كلُّ رجُلٍ مِنهُم يَدَهُ على رأسِهِ فإذا علَيهِ التُّرابُ . ثُمّ جَعَلوا يَطَّلِعونَ فيَرَونَ عليّا علَى الفِراشِ مُتَّشِحا .حديث بِبُردِ رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فيَقولونَ : إنّ هذا لَمحمّدٌ نائمٌ عَلَيهِ بُردُهُ ، فلَم يَبرَحوا كذلكَ حتّى أصبَحوا، فقامَ عليٌّ مِن الفِراشِ فقالوا : و اللّه ِ لَقَد صَدَقَنا الّذي كانَ حَدَّثنا بهِ .حديث
بحار الأنوار : هجرت [پيامبر به مدينه] در سال چهاردهم بعثت صورت گرفت و اين مصادف بود با سى و چهارمين سال سلطنت خسرو پرويز و نهمين سال فرمانروايى هِرَقْل .حديث و اوّل اين سال محرّم است. رسول خدا صلى الله عليه و آله در مكّه بود و آنجا را ترك نكرده بود، اما عدّه اى از مسلمانان در ماه ذى حجّه بيرون رفته بودند. محمّد بن كعب قرظى .حديث مى گويد: قريش در خانه پيامبر جمع شدند و گفتند: محمّد مى گويد كه اگر شما با او بيعت كنيد بر عرب و عجم فرمانروا خواهيد شد و بعد از مرگ هم دوباره زنده مى شويد و براى شما باغ هايى چون باغ هاى اين جهان خواهد بود و اگر بيعت نكنيد به دست او كشته خواهيد شد و بعد از مرگ هم زنده خواهيد شد و در آتش سوزان خواهيد سوخت. در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه و آله از منزل بيرون آمد و مشتى خاك برداشت و فرمود: آرى، من اين سخنان را مى گويم. سپس مشت خاك را روى سر آنان پاشيد و اين آيات را تلاوت فرمود: «يس ـ تا آنجا كه فرمود ـ و جعلنا من بين ايديهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فاغشيناهم فهم لا يبصرون». تمام كسانى كه از آن خاك روى سرشان ريخته شد در جنگ بدر كشته شدند. رسول خدا صلى الله عليه و آله سپس به راه افتاد و رفت. در اين هنگام شخصى كه با آن عدّه نبود، آمد و گفت: در اينجا منتظر كه هستيد؟ گفتند: محمّد. گفت: به خدا قسم كه محمّد از كنار شما عبور كرد و بر سر همه شما خاك ريخت و در پى كار خود رفت. هر يك از آن عدّه دست خود را روى سرش گذاشت، ديد خاكى است. امّا به درون خانه پيامبر صلى الله عليه و آله سرك كشيدند، ديدند على در بستر است و قطيفه رسول خدا صلى الله عليه و آله را روى خود كشيده است. گفتند: او محمّد است كه خوابيده و قطيفه اش روى اوست. آنان همچنان بر در منزل پيامبر بودند تا اينكه صبح شد و على از بستر برخاست. گفتند: به خدا قسم آن مرد به ما راست گفته بود.
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات بحار الأنوار : أوردَ الغزاليُّ في كتابِ إحياء العلوم أنّ ليلةَ باتَ عليُّ بنُ أبي طالبٍ عليه السلام على فِراشِ رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أوحَى اللّه ُ تعالى إلى جَبرئيلَ و ميكائيلَ أنّي آخَيتُ بَينَكُما و جَعَلتُ عُمرَ أحَدِكُما أطوَلَ مِن عُمرِ الآخَرِ ، فأيُّكُما يُؤثِرُ صاحِبَهُ بحَياتِهِ ؟ فاختارَ كُلٌّ مِنهُما الحَياةَ و أحَبّاها ، فأوحَى اللّه ُ تعالى إلَيهِما : أ فَلا كُنتُما مِثلَ عليِّ بنِ أبي طالبٍ ، آخَيتُ بَينَه و بَينَ محمّدٍ ، فباتَ على فِراشِهِ يَفديهِ بنَفسِهِ و يُؤثِرُهُ بالحَياةِ ، اهبِطا إلَى الأرضِ فاحفَظاهُ مِن عَدُوِّهِ ، فكانَ جَبرئيلُ عِندَ رأسِهِ ، و مِيكائيلُ عِندَ رِجلَيهِ ، و جَبرئيلُ عليه السلام يُنادي : بَخٍّ بَخٍّ ، مَن مِثلُكَ يا بنَ أبي طالبٍ يُباهِي اللّه ُ بِكَ المَلائكَةَ ؟! فأنزَلَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ : «و مِنَ النّاسِ مَن يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّه ِ و اللّه ُ رؤوفٌ بالعِبادِ» .حديث .حديث
بحار الأنوار : غزّالى در كتاب إحياء العلوم آورده است : شبى كه على بن ابى طالب عليه السلام در بستر رسول خدا صلى الله عليه و آله خوابيد خداى متعال به جبرئيل و ميكائيل وحى فرمود كه : من شما را برادر هم قرار دادم و عُمر يكى از شما را طولانى تر از ديگرى كردم. كدام يك از شما حاضر است عمر طولانيتر از آنِ برادرش باشد؟ هر دوى آنها زندگى را برگزيدند و خواهان آن شدند. خداوند متعال به آنان وحى فرمود كه: چرا مانند على بن ابى طالب نبوديد؟ من ميان او و محمّد پيوند برادرى برقرار ساختم و او در بستر محمّد خوابيد و جانش را فداى او كرد و زندگى وى را بر زندگى خود ترجيح داد. حالا به سوى زمين رويد و او را از گزند دشمنش نگه داريد. جبرئيل بالاى سر على عليه السلام قرار گرفت و ميكائيل پايين پاى او و جبرئيل آواز مى داد كه: بَه بَه! چه كسى مانند توست اى پسر ابى طالب؟! خداوند به تو بر فرشتگان مى نازد! پس، خداوند عزّ و جلّ اين آيه را فرو فرستاد: «و از مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى هاى خدا سودا مى كند و خدا با بندگان مهربان است».
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات بحار الأنوار عن عبدِ اللّه ِ بنِ بُرَيدَةَ ، عن أبيهِ : إنَّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله كانَ لا يَتَطَيَّرُ ، و كانَ يَتفَأّلُ ، و كانَت قُرَيشٌ جَعَلَت مِائةً مِن الإبِلِ فيمَن يأخُذُ نَبيَّ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فيَرُدُّهُ علَيهِم حِينَ تَوَجَّهَ إلَى المَدينَةِ ، فرَكِبَ بُرَيدَةُ في سَبعينَ راكِبا مِن أهلِ بَيتِهِ مِن بَني سَهمٍ، فتَلَقّى نَبيَّ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فقالَ نَبيُّ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن أنتَ ؟ قالَ : أنا بُرَيدَةُ ، فالتَفَتَ إلى أبي بَكرٍ فقالَ : يا أبا بَكرٍ، بَرُدَ أمرُنا و صَلُحَ ، ثُمّ قالَ : و مِمَّن أنتَ ؟ قالَ : مِن أسلَمَ ، قالَ صلى الله عليه و آله : سَلِمنا . قالَ : مِمَّن ؟ قالَ : مِن بَني سَهمٍ ، قال : خَرَجَ سَهمُكَ ، فقالَ بُرَيدَةُ للنَّبيِّ صلى الله عليه و آله : مَن أنتَ ؟ فقالَ : أنا محمّدُ بنُ عبدِ اللّه رسولُ اللّه ِ ، فقالَ بُرَيدَةُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّه ُ ، و أشهَدُ أنَّ محمّدا عَبدُهُ و رَسولُهُ ، فأسلَمَ بُرَيدَةُ و أسلَمَ مَن كانَ مَعهُ جَميعا ، فلَمّا أصبَحَ قالَ بُرَيدَةُ للنَّبيِّ صلى الله عليه و آله : لا تَدخُلِ المَدينَةَ إلاّ و مَعكَ لِواءٌ ، فحَلَّ عِمامَتَهُ ثُمّ شَدَّها في رُمحٍ ، ثُمّ مَشى بَينَ يَدَيهِ فقالَ : يا نَبيَّ اللّه ِ، تَنزِلُ علَيَّ ؟ فقالَ لَهُ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله : إنّ ناقَتي هذهِ مَأمورَةٌ ، قالَ بُرَيدَةُ : الحَمدُ للّه ِ أسلَمَت بَنو سَهمٍ طائعينَ غَيرَ مُكرَهينَ .حديث
.حديث
بحار الأنوار : عبد اللّه بن بُرَيده از پدرش نقل مى كند كه : پيامبر صلى الله عليه و آله فال بد نمى زد، امّا فال خوب مى زد. زمانى كه پيامبر رهسپار مدينه شد، قريش براى كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله را دستگير كند و تحويل آنان دهد يكصد شتر جايزه تعيين كردند. [پدرم ]بُرَيده [بن حصيب اسلمى] با هفتاد سوار از خاندان خود از بنى سهم، به راه افتاد و پيامبر صلى الله عليه و آله را پيدا كرد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: تو كيستى؟ گفت: من بُرَيده هستم. پيامبر رو به ابو بكر كرد و فرمود: اى ابو بكر! كار ما آسان و رو به راه شد. سپس فرمود: از كدام طايفه اى؟ [پدرم] گفت: از اسلم. پيامبر فرمود: به سلامت رستيم. فرمود: از كدام قبيله اى؟ گفت: از بنى سهم. فرمود: تير (قرعه) تو بيرون آمد. بُرَيده به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: تو كيستى؟ فرمود: من محمّد بن عبد اللّه ، رسول خدا هستم. بريده گفت: گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست و گواهى مى دهم كه تو بنده و فرستاده او هستى. بريده و تمام همراهانش مسلمان شدند. صبح كه شد بريده به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: به مدينه جز با در دست داشتن پرچم وارد نشويد. سپس دستار خود را باز كرد و آن را روى نيزه اى بست و پيشاپيش پيامبر به راه افتاد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! آيا بر من وارد مى شويد؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين ناقه من مأمور است. بريده گفت: ستايش خدا را كه بنى سهم با رغبت و بدون اكراه مسلمان شدند .حديث
نمایش منبع
كنز العمّال : اياس بن مالك بن اوس از پدرش نقل مى كند: زمانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و ابو بكر هجرت كردند در جحفه به رمه شترى از ما برخوردند، پيامبر فرمود: اين شترها از كيست؟ پدرم گفت: از مردى اسلمى. پيامبر رو به ابو بكر كرد و فرمود: به خواست خداى بزرگ، به سلامت رَستم! پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: نامت چيست؟ عرض كرد: مسعود. باز پيامبر رو به ابو بكر كرد و فرمود: به خواست خداى بزرگ سعادتمند شدم . پس، پدرم نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت و ايشان را بر يك شتر نر سوار كرد.
نمایش منبع
امام على عليه السلام : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى هجرت به مدينه بيرون رفت، به من دستور داد بعد از ايشان بمانم تا سپرده هايى را كه مردم نزد ايشان داشتند برگردانم. آن حضرت را به نام «امين» مى خواندند. من سه روز در مكّه ماندم و پيوسته خود را به مردم نشان مى دادم، حتّى يك روز از انظار غايب نشدم. پس از سه روز، مكّه را ترك كردم و راهى را كه رسول خدا صلى الله عليه و آله رفته بود دنبال كردم تا اينكه بر بنى عمرو بن عوف وارد شدم و رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه رسيده بود. من به خانه كلثوم بن هِدم رفتم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن جا منزل گزيده بود.
نمایش منبع
حدیث روز

امام حسین علیه السلام:

يا بُنَىَّ اِيّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْكَ ناصِراً اِلاَّ اللّه‏َ؛

فرزندم! بپرهـيز از سـتم بر كسى كه غير از خدا ياورى در مقابل تو ندارد.

اعيان الشيعة: ج1، ص620

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685