نذر
الإمامُ الباقرُ عليه السلام ـ في قولهِ تعالى: «يُوفُونَ بالنَّذْرِ» ـ : مَرِضَ الحَسنُ و الحُسينُ و هُما صَبيّانِ صَغيرانِ ، فعادَهُما رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و مَعهُ رجُلانِ ، فقالَ أحَدُهُما : يا أبا الحَسَنِ، لو نَذَرتَ في ابنَيكَ نَذرا إن عافاهُما اللّه ُ ، فقالَ : أصومُ ثَلاثَةَ أيّامٍ شُكرا للّه ِ عَزَّ و جلَّ ، و كذلكَ قالَت فاطمَةُ ، و كذلكَ قالَت جارِيَتُهُم فِضَّةُ ، فألبَسَهُما اللّه
عافِيَةً فأصبَحوا صِياما .
امام باقر عليه السلام ـ درباره آيه «به نذر خود وفا مى كنند» ـ فرمود : حسن و حسين عليهما السلام در خردسالى بيمار شدند. رسول خدا صلى الله عليه و آله به همراه دو نفر ديگر به عيادت آنان رفت. يكى از آن دو مرد گفت : اى ابا الحسن! كاش براى اين دو طفل خود نذرى مى كردى تا خداوند شفايشان دهد. على عليه السلام فرمود : براى سپاسگزارى از خداوند عزّ و جلّ سه روز روزه مى گيرم. فاطمه عليها السلام و كنيز آنها فضّه نيز همين حرف را زدند. پس، خداوند بر آن دو لباس عافيت
پوشاند و آنان روزه گرفتند.
نمایش منبع
الميزان في تفسير القرآن عن ابن عبّاسٍ : إنَّ الحَسنَ و الحُسينَ مَرِضا فعادَهُما رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله في ناسٍ مَعهُ ، فقالوا : يا أبا الحَسَنِ لَو نَذَرتَ على وُلدِكَ (وَلَدَيكَ ظ) ، فَنَذَرَ عليٌّ و فاطِمَةُ و فِضّةُ جارِيَةٌ لَهُما إن بَرءا مِمّا بِهما أن يَصوموا ثَلاثةَ أيّامٍ ، فشُفَيا و ما مَعَهُم شيءٌ ، فاستَقرَضَ عليٌّ مِن شَمعونَ الخَيبَريِّ اليَهوديِّ ثَلاثَ أصوعٍ مِن شَعيرٍ ، فطَحَنَت فاطِمَةُ صاعا و اختَبَزَت خَمسَةَ أقراصٍ على عَدَدِهِم ، فوَضَعوها بينَ أيديهِم لِيُفطِروا فوَقَفَ علَيهِم سائلٌ و قالَ : السَّلامُ علَيكُم أهلَ بَيتِ محمّدٍ ، مِسكينٌ مِن مَساكِينِ المُسلِمينَ، أطعِموني أطعَمَكُمُ اللّه ُ مِن مَوائدِ الجَنَّةِ ، فآثَرُوهُ و باتُوا لَم يَذوقوا إلاّ الماءَ و أصبَحوا صِياما ، فلَمّا أمسَوا و وَضَعوا الطَّعامَ بينَ أيديهِم وَقَفَ علَيهِم يَتيمٌ فآثَرُوهُ ، و وَقَفَ علَيهِم أسيرٌ في الثّالِثَةِ ففَعَلوا مِثلَ ذلكَ
فلَمّا أصبَحوا أخَذَ عليٌّ بيدِ الحَسَنِ و الحُسينِ و أقبَلوا إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فلَمّا أبصَرَهُم و هُم يَرتَعِشونَ كالفِراخِ من شِدَّةِ الجُوعِ قالَ : ما أشَدَّ ما يَسُوؤني ما أرى بِكُم ! فانطَلَقَ مَعَهُم فرأى فاطِمَةَ في مِحرابِها قدِ التَصَقَ ظَهرُها بِبَطنِها (بَطنُها بظَهرِها ظ) و غارَت عَيناها فساءهُ ذلكَ ، فنَزَلَ جَبرئيلُ و قالَ : خُذها يا محمّدُ هَنَّاكَ اللّه ُ في أهلِ بَيتِكَ، فأقرَأهُ السُّورَةَ .
فلَمّا أصبَحوا أخَذَ عليٌّ بيدِ الحَسَنِ و الحُسينِ و أقبَلوا إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فلَمّا أبصَرَهُم و هُم يَرتَعِشونَ كالفِراخِ من شِدَّةِ الجُوعِ قالَ : ما أشَدَّ ما يَسُوؤني ما أرى بِكُم ! فانطَلَقَ مَعَهُم فرأى فاطِمَةَ في مِحرابِها قدِ التَصَقَ ظَهرُها بِبَطنِها (بَطنُها بظَهرِها ظ) و غارَت عَيناها فساءهُ ذلكَ ، فنَزَلَ جَبرئيلُ و قالَ : خُذها يا محمّدُ هَنَّاكَ اللّه ُ في أهلِ بَيتِكَ، فأقرَأهُ السُّورَةَ .
الميزان في تفسير القرآن ـ به نقل از ابن عبّاس ـ : حسن و حسين بيمار شدند و رسول خدا صلى الله عليه و آله با عدّه اى از مردم به عيادت آنها رفتند. آن عدّه گفتند : اى ابا الحسن! كاش براى [بهبودى ]فرزندانت نذرى مى كردى. على و فاطمه و فضّه، كنيز آنها، نذر كردند كه اگر آن دو از بيماريشان شفا يابند سه روز روزه بگيرند. حسن و حسين عليهما السلام بهبود يافتند، اما آنها چيزى در بساط نداشتند. لذا على عليه السلام از يك نفر يهودى اهل خيبر، به نام شمعون، سه صاع جو قرض گرفت. فاطمه عليها السلام يك صاع آن را آرد كرد و پنج قرص نان، به تعداد اعضاى خانواده، پخت و در برابر آنها نهاد تا افطار كنند. در اين هنگام سائلى بر در خانه ايستاد و گفت : سلام بر شما اى اهل بيت محمّد! مسكينى مسلمان هستم، مرا غذايى دهيد. خداوند شما را از غذاهاى بهشت سير گرداند. همگى غذاى خود را به او دادند و آن شب را با نوشيدن مقدارى آب به سر بردند. روز بعد نيز روزه گرفتند. چون وقت افطار رسيد و غذا (نان) را در برابر خود نهادند، يتيمى از راه رسيد. اين بار نيز همگى غذاى خود را به او دادند. شب سوم نيز اسيرى آمد و باز آنها همين كار را كردند
صبح روز بعد [روز چهارم] على عليه السلام دست حسن و حسين را گرفت و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفتند. چشم پيامبر به آنها افتاد و ديد از شدّت گرسنگى مانند جوجه به خود مى لرزند. فرمود : چه سخت است بر من اين حالتى را كه در شما مى بينم! پيامبر با آنها [به طرف خانه على عليه السلام ] به راه افتاد و ديد فاطمه در محراب است و شكمش به پشتش چسبيده و چشمانش گود افتاده است. حضرت از مشاهده اين وضع ناراحت شد. در اين هنگام جبرئيل فرود آمد و گفت : بگير اى محمّد! خداوند درباره خانواده ات به تو تهنيت گفته است. سپس سوره هل أتى را براى او قرائت كرد.
صبح روز بعد [روز چهارم] على عليه السلام دست حسن و حسين را گرفت و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفتند. چشم پيامبر به آنها افتاد و ديد از شدّت گرسنگى مانند جوجه به خود مى لرزند. فرمود : چه سخت است بر من اين حالتى را كه در شما مى بينم! پيامبر با آنها [به طرف خانه على عليه السلام ] به راه افتاد و ديد فاطمه در محراب است و شكمش به پشتش چسبيده و چشمانش گود افتاده است. حضرت از مشاهده اين وضع ناراحت شد. در اين هنگام جبرئيل فرود آمد و گفت : بگير اى محمّد! خداوند درباره خانواده ات به تو تهنيت گفته است. سپس سوره هل أتى را براى او قرائت كرد.
نمایش منبع
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685