کتابخانه احادیث شیعه

به رنج افكندن خود در عبادت

صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمامُ عليٌّ عليه السلام : لَمّا نَزَلَ علَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله «يا أيُّها المُزَّمِّلُ* قُمِ اللَّيلَ إلاّ قَليلاً» .حديث قامَ اللَّيلَ كلَّهُ حتّى تَوَرَّمَت قَدَماهُ ، فجَعَلَ يَرفَعُ رِجلاً و يَضَعُ رِجلاً ، فهَبَطَ علَيهِ جِبريلُ فقالَ : «طه» يَعني الأرضَ بِقدَمَيكَ يا محمّدُ «ما أنزَلْنا عَلَيْكَ القُرْآنَ لِتَشْقى» ،و أنزَلَ «فاقْرأوا ما تَيَسَّرَ مِنَ القُرْآنِ» .حديث .حديث
امام على عليه السلام : وقتى آيه «اى جامه به خويشتن فرو پيچيده، به پا خيز شب را مگر اندكى» بر پيامبر نازل شد، آن حضرت تمام شب را به عبادت مى پرداخت تا جايى كه پاهايش ورم كرد به طورى كه [موقع نماز خواندن ]يك پايش را بلند مى كرد و يكى را روى زمين مى گذاشت. پس جبرئيل بر آن حضرت فرود آمد و گفت : «طه» يعنى هر دو پايت را به زمين بگذار اى محمّد «ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه به رنج افتى» و نيز اين آيه را نازل كرد : «پس، آنچه از قرآن ميسّر است تلاوت كنيد».
نمایش منبع
امام باقر عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله ، در شب نوبتى عايشه، نزد او بود. به پيامبر عرض كرد : اى رسول خدا! چرا خودت را به رنج مى اندازى، حال آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را آمرزيده است؟ حضرت فرمود : اى عايشه! آيا بنده اى سپاسگزار نباشم؟!
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله في بَيتِ اُمِّ سَلَمَةَ في لَيلَتِها ، ففَقَدَتهُ مِن الفِراشِ ، فدَخَلَها في ذلكَ ما يَدخُلُ النِّساءَ ، فقامَت تَطلُبُهُ في جَوانِبِ البَيتِ حتَّى انتَهَت إلَيهِ و هُو في جانِبٍ مِن البَيتِ قائمٌ رافِعٌ يَدَيهِ يَبكي و هُو يقولُ : «اللّهُمَّ لا تَنزِعْ مِنِّي صالِحَ ما أعطَيتَني أبَدا ··· اللّهُمَّ و لا تَكِلْني إلى نَفسي طَرفَةَ عَينٍ أبَدا»
قالَ : فانصَرَفَت اُمُّ سَلَمَةَ تَبكي حتّى انصَرَفَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِبُكائها ، فقالَ لَها : ما يُبكيكِ يا اُمَّ سَلَمَةَ ؟ فقالَت : بأبي أنتَ و اُمّي يا رَسولَ اللّه ِ ، و لِمَ لا أبكي و أنتَ بالمَكانِ الّذي أنتَ بهِ مِن اللّه ِ ، قد غَفَرَ اللّه ُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ و ما تأخَّرَ ··· ؟ ! فقالَ : يا اُمَّ سَلَمَةَ، و ما يُؤمِنُني ؟ و إنّما وَكَلَ اللّه ُ يُونُسَ بنَ مَتّى إلى نَفسِهِ طَرفَةَ عَينٍ و كانَ مِنهُ ما كانَ .
حديث
امام صادق عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله در شب نوبتى امّ سلمه در خانه او بود. امّ سلمه متوجه شد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در بستر نيست و از اين بابت، بنا به خصلت زنان، دچار شكّ و بد دلى شد. لذا برخاست و در اطراف خانه به جستجوى حضرت پرداخت، ناگاه ديد كه پيامبر در گوشه اى از اتاق ايستاده و دست هايش را به طرف آسمان برداشته است و گريه مى كند و مى گويد : «بار خدايا! خوبى هايى را كه ارزانيم داشته اى هرگز از من باز مگير··· بار خدايا! هرگز مرا چشم بر هم زدنى به خودم وا مگذار
امام صادق عليه السلام فرمود : امّ سلمه برگشت و شروع به گريستن كرد تا جايى كه از شنيدن صداى گريه او رسول خدا برگشت و به او فرمود : اى امّ سلمه! چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد : پدر و مادرم فدايت باد، اى رسول خدا! چرا گريه نكنم، شما با آن مقامى كه نزد خدا دارى و خداوند همه گناهان قبل و بعد تو را آمرزيده است [اين گونه اى] ···؟ پيامبر فرمود : اى امّ سلمه! چه چيز مرا در امان مى دارد؟ خداوند يونس بن متّى را يك چشم برهم زدن به خودش وا گذاشت و در نتيجه، آن شد كه شد.
نمایش منبع
الأمالى للطوسي ـ به نقل از بكر بن عبد اللّه ـ : عمر بن خطاب بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد. ديد آن حضرت سخت بيمار ـ يا گفت : تبدار ـ است . عمر گفت : اى رسول خدا! چقدر ناخوش احوال هستيد؟ پيامبر فرمود : با اين حال، ديشب سى سوره از جمله سبع طوال .حديث را قرائت كردم. عمر عرض كرد : اى رسول خدا! با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده شما را آمرزيده است، اين چنين خود را به زحمت مى اندازى؟! حضرت فرمود : اى عمر! آيا بنده اى سپاسگزار نباشم؟!
نمایش منبع
صفحه اختصاصي حديث و آيات بحار الأنوار عن طاووس الفَقيه : رَأيتُ في الحِجرِ زينَ العابِدينَ عليه السلام يُصَلّي و يَدعو : عُبَيدُكَ بِبابِكَ ، أسيرُكَ بفِنائكَ ، مِسكينُكَ بفِنائكَ ، سائلُكَ بفِنائكَ ، يَشكو إلَيكَ ما لا يَخفى علَيكَ . و في خَبرٍ : لا تَرُدَّني عن بابِكَ
و أتَت فاطمةُ بِنتُ عليِّ بنِ أبي طالبٍ إلى جابِرِ بنِ عبدِ اللّه ِ فقالَت لَهُ : يا صاحِبَ رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، إنّ لَنا علَيكُم حُقوقا ، و مِن حَقِّنا علَيكُم أن إذا رأيتُم أحَدَنا يُهلِكُ نَفسَهُ اجتِهادا أن تُذَكِّروهُ اللّه َ ، و تَدعوهُ إلَى البُقيا على نَفسِهِ ، و هذا عليُّ بنُ الحسينِ بَقيَّة أبيهِ الحسينِ قدِ انخَرَمَ أنفُهُ ، و نَقِبَت جَبهَتُهُ و رُكبَتاهُ و راحَتاهُ ، أذابَ نفسَهُ في العِبادَةِ !
فأتى جابرٌ إلى بابِهِ و استأذَنَ ، فلَمّا دَخَلَ علَيهِ وَجَدَهُ في مِحرابِهِ قد أنضَتهُ .
حديث العِبادَةُ ، فنَهَضَ عليٌّ فسألَهُ عن حالِهِ سُؤالاً حَفِيّا ، ثمّ أجلَسَهُ بجَنبِهِ ، ثُمّ أقبَلَ جابرٌ يقولُ : يا بنَ رسولِ اللّه ِ، أ ما عَلِمتَ أنّ اللّه َ إنّما خَلَقَ الجَنّةَ لَكُم و لِمَن أحَبَّكُم ، و خَلَقَ النّارَ لِمَن أبغَضَكُم و عاداكُم ، فما هذا الجَهدُ الّذي كَلَّفتَهُ نفسَكَ ؟ ! فقالَ لَهُ عليُّ بنُ الحسينِ : يا صاحِبَ رسولِ اللّه ِ ، أ ما عَلِمتَ أنّ جَدّي رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قد غَفَرَ اللّه ُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تأخَّرَ ، فلَم يَدَعِ الاجتِهادَ لَهُ ، و تَعَبَّدَ ـ بأبي هُو و اُمّي ـ حتَّى انتَفَخَ السّاقُ وَ ورِمَ القَدَمُ ، و قيلَ لَهُ : أ تَفعَلُ هذا و قد غَفَرَ اللّه ُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ و ما تأخَّرَ ؟! قالَ : أ فلا أكونُ عَبدا شَكورا ؟!
فلَمّا نَظَرَ إلَيهِ جابِرٌ و لَيسَ يُغني فيهِ قَولٌ ، قالَ : يا بنَ رسولِ اللّه ِ ، البُقيا على نَفسِكَ ؛ فإنّكَ مِن اُسرَةٍ بِهِم يُستَدفَعُ البَلاءُ ، و بِهِم تُستَكشَفُ اللَأواءُ ، و بِهِم تُستَمسَكُ السَّماءُ ، فقالَ : يا جابِرُ ، لا أزالُ على مِنهاجِ أبوَيَّ مُؤتَسِيا بِهِما حتّى ألقاهُما . فأقبَلَ جابِرٌ على مَن حَضَرَ فقالَ لَهُم : ما رُئيَ مِن أولادِ الأنبياءِ مِثلُ عليِّ بنِ الحسينِ ، إلاّ يُوسُفَ بنَ يَعقوبَ ، و اللّه ِ لَذُرِّيَّةُ عليِّ بنِ الحسينِ أفضَلُ مِن ذرِّيَّةِ يُوسُفَ .حديث
بحار الأنوار ـ به نقل از طاووس فقيه ـ : در حِجر، امام زين العابدين عليه السلام را ديدم كه نماز مى خواند و دعا مى كند و مى گويد : بنده ات در درگاه توست، اسيرت در آستان توست، بينوايت در آستان توست، گدايت در آستان توست، از چيزى به تو شكوه مى كند كه بر تو پوشيده نيست. و در خبرى آمده است : مرا از درگاه خود مران
فاطمه، دختر على بن ابى طالب، نزد جابر بن عبد اللّه رفت و گفت : اى صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله ! ما به گردن شما حقّ و حقوقى داريم و يكى از حقوق ما به گردن شما اين است كه اگر ديديد يكى از ما از شدّت عبادت خودش را از بين مى برد، خدا را به ياد او آوريد و از وى بخواهيد كه به جانش رحم كند. اينك على بن الحسين، اين يادگار پدرش حسين، بينى اش [از كثرت سجده ]مجروح شده و پيشانى و زانوها و كف دست هايش سوراخ گشته است. او خودش را در عبادت ذوب كرده است
جابر به در خانه امام زين العابدين عليه السلام آمد و اجازه ورود خواست و چون وارد شد، ديد آن حضرت در محرابش مى باشد و عبادت او را فرسوده است. على بن الحسين برخاست و با بزرگوارى حال او را پرسيد و سپس جابر را در كنار خود نشانيد. جابر رو به حضرت كرد و گفت : يا بن رسول اللّه ! مگر نمى دانى كه خداوند بهشت را در حقيقت براى شما و دوستداران شما خلق كرده و دوزخ را براى دشمنان و مخالفان شما آفريده است؟ پس، اين چه رنج و مشقّتى است كه به خودتان مى دهيد؟ على بن الحسين به او فرمود: اى صحابى رسول خدا! مگر نمى دانى كه جدّم رسول خدا صلى الله عليه و آله با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده او را بخشيده بود، از سخت كوشى در عبادت خدا باز نايستاد و ـ پدر و مادرم فدايش باد ـ چندان عبادت كرد كه ساق و كف پاهايش ورم كرد و وقتى به ايشان گفته شد : با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را آمرزيده است، باز اينچنين عبادت مى كنى؟! فرمود : آيا بنده اى سپاسگزار نباشم؟!
جابر كه ديد هيچ حرفى در آن حضرت اثر نمى گذارد، عرض كرد : يا بن رسول اللّه ! به جان خودت رحم كن؛ زيرا شما از خاندانى هستى كه مردم با واسطه قرار دادن آنان به درگاه الهى از خداوند مى خواهند بلا را دفع كند و رنج و محنت ها را برطرف سازد و آسمان را [از خراب شدن بر سر آنها ]نگه دارد. حضرت فرمود : اى جابر! من همچنان به روش پدرانم ادامه خواهم داد و به آنان اقتدا خواهم كرد تا آنكه به ديدارشان بشتابم. در اين هنگام جابر رو به حضّار كرد و گفت : در ميان فرزندان پيامبران كسى مانند على بن الحسين ديده نشده است، مگر يوسف بن يعقوب. به خدا قسم كه فرزندان و ذرّيّه على بن الحسين برتر از فرزندان و ذرّيّه يوسف هستند.
نمایش منبع
حدیث روز

امام حسین علیه السلام:

يا بُنَىَّ اِيّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْكَ ناصِراً اِلاَّ اللّه‏َ؛

فرزندم! بپرهـيز از سـتم بر كسى كه غير از خدا ياورى در مقابل تو ندارد.

اعيان الشيعة: ج1، ص620

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685