- صفحه اصلی
- لیست کتابهای حدیث
- فهرست میزان الحکمه ج12
- بى اعتنا به دنيا
بى اعتنا به دنيا
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ و قد قيلَ لَهُ : لوِ اتَّخَذتَ فِراشا ، و هُو على حَصيرٍ قد أثَّرَ في جَنبَيهِ ـ : ما لِي و لِلدُّنيا ؟! ما مَثَلي و مَثَلُ الدُّنيا إلاّ كَراكِبٍ سارَ في يَومٍ صائفٍ فاستَظَلَّ تَحتَ شَجَرَةٍ ساعَةً مِن نَهارٍ ثُمّ راحَ و تَرَكَها .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روى بوريايى دراز كشيده و آن بوريا بر پهلوى حضرت ردّ انداخته بود. به ايشان عرض كردند : كاش بسترى تهيه كنيد! حضرت فرمود : مرا چه به دنيا؟! حكايت من و دنيا حكايت سواره اى است كه در يك روز گرم تابستانى به راهى رود و ساعتى از روز را زير سايه درختى بيارمد و سپس حركت كند و برود.
نمایش منبع
الإمامُ الباقرُ عليه السلام : إنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لَم يُورِّثْ دِينارا و لا دِرهَما و لا عَبدا و لا وَليدَةً و لا شاةً و لا بَعيرا ، و لقد قُبِضَ صلى الله عليه و آله و إنّ دِرعَهُ مَرهونَةٌ عِند يَهوديٍّ مِن يَهودِ المَدينَةِ بعِشرينَ صاعا مِن شَعيرٍ استَسلَفَها نَفَقَةً لأهلِهِ .
امام باقر عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله نه دينارى به ارث گذاشت و نه درهمى و نه بنده اى و نه كنيزى و نه گوسفندى و نه شترى. زمانى كه درگذشت زره او در گرو يكى از يهوديان مدينه بود كه در قبال قرض كردن بيست صاع جو براى خرجى خانواده اش، آن را نزد وى به گرو گذاشته بود.
نمایش منبع
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : ما كانَ شَيءٌ أحَبَّ إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مِن أن يَظَلَّ (يَصِلَ) جائعا خائفا في اللّه ِ .
امام صادق عليه السلام : هيچ چيز نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله محبوبتر از اين نبود كه در راه خدا گرسنه و ترسان باشد.
نمایش منبع
امام صادق عليه السلام : ··· رسول خدا صلى الله عليه و آله در حالى از دنيا رفت كه بدهكار بود.
نمایش منبع
الترغيب و الترهيب عن عُمر : دَخَلتُ على
رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و هُو على حَصيرٍ، قالَ : فجَلَستُ ، فإذا علَيهِ إزارُهُ ، و لَيس علَيهِ غَيرُهُ ، و إذا الحَصيرُ قد أثَّرَ في جَنبِهِ ، و إذا أنا بِقَبضَةٍ مِن شَعيرٍ نَحوِ الصّاعِ ، و قَرَظٌ في ناحِيَةٍ في الغُرفَةِ ، و إذا إهابٌ مُعَلَّقٌ ، فابتَدَرَت عَيناي ، فقالَ : ما يُبكيكَ يا بنَ الخَطّابِ ؟ فقالَ : يا نَبيَّ اللّه ِ ، و ما ليَ لا أبكي و هذا الحَصيرُ قد أثَّرَ في جَنبِكَ و هذهِ خِزانَتُكَ لا أرى فيها إلاّ ما أرى ، و ذاكَ كِسرى و قَيصرُ في الثِّمارِ و الأنهارِ ، و أنتَ نَبيُّ اللّه ِ و صَفوَتُهُ ، و هذهِ خِزانَتُكَ ؟! قالَ : يا بنَ الخطّابِ ، أ ما تَرضى أن تَكونَ لَنا الآخِرَةُ و لَهُمُ الدُّنيا ؟ ! .
الترغيب و الترهيب ـ به نقل از عمر ـ :
خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيدم. آن حضرت روى حصيرى نشسته بود. من هم نشستم، ديدم جز يك ازار چيز ديگرى بر تن ندارد و حصير بر پهلويش ردّ انداخته است. در گوشه اى از اتاق مشتى جو به اندازه يك صاع و مقدارى برگ درخت سلم [براى دباغى كردن پوست] به چشم مى خورد و يك پوست دباغى نشده اى هم آويزان بود. اشك از چشمانم سرازير شد. رسول خدا فرمود : چرا گريه مى كنى، پسر خطاب؟ عرض كردم : اى پيامبر خدا! چرا گريه نكنم وقتى مى بينم كه اين حصير بر پهلوى شما ردّ انداخته و اين هم خزانه شماست كه مى بينم، در حالى كه كسرا و قيصر در باغ هاى پر از ميوه و جويبار زندگى مى كنند. اما شما كه پيامبر و برگزيده خدا هستى، اين وضع خزانه تان مى باشد؟! پيامبر فرمود : اى پسر خطاب! آيا نمى پسندى كه آخرت از آنِ ما باشد و دنيا از آنِ ايشان؟!
نمایش منبع
الترغيب و الترهيب عن عمر : استَأذَنتُ على رسولِ اللّه صلى الله عليه و آله فدَخَلتُ علَيهِ في مَشرُبَةٍ . و إنّهُ لَمُضطَجِعٌ على خَصَفَةٍ إنّ بَعضَهُ لَعلَى التُّرابِ ، و تَحتَ رأسِهِ وِسادَةٌ مَحشُوَّةٌ لِيفا ، و إنّ فَوقَ رأسِهِ لاَءهابا عَطِنا ، و في ناحِيَةِ المَشرُبَةِ قَرَظٌ ، فسَلَّمتُ علَيهِ فجَلَستُ ، فقلتُ : أنتَ نَبيُّ اللّه ِ و صَفوَتُه
و كِسرى و قَيصرُ على سُرُرِ الذَّهَبِ و فُرُشِ الدِّيباجِ و الحَريرِ ؟ ! فقالَ : اُولئكَ عُجِّلَت لَهُم طَيِّباتُهُم و هِيَ وَشيكَةُ الانقِطاعِ ، و إنّا قَومٌ اُخِّرَت لنا طَيِّباتُنا في آخِرَتِنا .
الترغيب و الترهيب ـ به نقل از عمر ـ : از رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه ورود خواستم و در غرفه اى بر ايشان وارد شدم. حضرت روى بوريايى از برگ درخت خرما دراز كشيده و قسمتى از بدنش روى خاك بود. زير سرش بالشى پر شده از الياف خرما قرار داشت و بالاى سر ايشان پوستى خيسانده شده در مايع دباغى كه بوى بدى از آن به مشام مى رسيد، آويزان بود و در گوشه غرفه مقدارى برگ درخت سلم
قرار داشت. من به پيامبر سلام كردم و نشستم و گفتم : شما پيامبر و برگزيده خدا باشى و كسرا و قيصر بر تخت هاى طلا و فرش هاى ديبا و حرير بنشينند؟! فرمود : آنان كسانى هستند كه نعمت هاى زودگذر در همين دنيا به ايشان داده شده و ما مردمى هستيم كه نعمت هايمان در آخرت به ما داده مى شود.
نمایش منبع
بحار الأنوار : و في خَبَرٍ آخَرَ : فلَمّا جَلَسَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله قد أثَّرَ الحَصيرُ في جَنبِهِ فقالَ عُمرُ : أمّا أنا فأشهَدُ أنّكَ رَسولُ اللّه ِ و لَأنتَ أكرَمُ علَى اللّه ِ مِن قَيصرَ و كِسرى ، و هُما فيما هُما فيهِ مِن الدُّنيا و أنتَ علَى الحَصيرِ قد أثَّرَ في جَنبِكَ ، فقالَ النّبيُّ صلى الله عليه و آله : أ ما تَرضى أن يَكونَ لَهُمُ الدُّنيا و لَنا الآخِرَةُ ؟! .
بحار الأنوار : در خبرى ديگر آمده است : چون پيامبر صلى الله عليه و آله نشست، حصير بر پهلوى حضرت ردّ انداخته بود. عمر گفت : البته من گواهى مى دهم كه تو رسول خدا هستى و نزد خدا بيش از قيصر و خسرو گرامى و محترم مى باشى، اما آن دو از چنان دنيايى برخوردارند و شما روى حصيرى مى خوابى كه بر پهلويت ردّ انداخته است؟! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : آيا راضى نيستى كه دنيا براى آنان باشد و آخرت از آنِ ما؟!
نمایش منبع
الترغيب و الترهيب عن عائشة : دخَلَ أبو بَكرٍ و عُمرُ علَيهِ ··· فقالَ صلى الله عليه و آله : لا تَقولا هذا ، فإنّ فِراشَ كِسرى و قَيصرَ في النّارِ ، و إنّ فِراشِي و سَريري هذا عاقِبَتُهُ إلَى الجَنَّةِ .
الترغيب و الترهيب ـ به نقل از عايشه ـ : ابو بكر و عمر بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شدند··· رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : اين حرف را نزنيد؛ زيرا بستر كسرا و قيصر در آتش است، اما اين بستر و تخت من فرجامش به سوى بهشت است.
نمایش منبع
الطبقات الكبرى عن جُندَبِ بنِ سُفيان : أصابَتِ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله أشاءةُ نَخلَةٍ فأدمَت إصبَعَهُ فقالَ : ما هِي إلاّ إصبَعٌ دَمِيَتْ و في سبيلِ اللّه ِ ما لَقِيَتْ . قالَ : فحُمِلَ فوُضِع
على سَريرٍ لَهُ مَرْمولٍ بِشُرُطٍ ، و وُضِعَ تَحتَ رأسِهِ مِرفَقَةٌ مِن أدَمٍ مَحشُوَّةٌ بلِيفٍ ، فدَخَلَ علَيهِ عُمرُ و قَد أثَّرَ الشَّريطُ بجَنبِهِ فبكى عُمرُ ، فقالَ : ما يُبكيكَ ؟ قالَ : يا رسولَ اللّه ِ، ذَكَرتُ كِسرى و قَيصرَ يَجلِسونَ على سُرُرِ الذَّهَبِ و يَلبَسونَ السُّندُسَ و الإستَبرَقَ ، أو قالَ : الحَريرَ و الإستَبرَقَ ، فقالَ : أ ما تَرضَونَ أن تَكونَ لَكُمُ الآخِرَةُ و لَهُمُ الدُّنيا ؟! .
الطبقات الكبرى ـ به نقل از جندب بن سفيان ـ : شاخه خرما بُنى به پيامبر اصابت نمود و انگشت ايشان را خونين كرد. حضرت فرمود : چيزى نيست، انگشتى خونى شده و اين در راه خدا اهميتى ندارد. جندب مى گويد : پيامبر را به خانه بردند و
روى تختش كه رويه اش از برگ و ليف درخت خرما بافته شده بود بسترى كردند و زير سر ايشان بالشى پوستى كه از ليف خرما پر شده بود، قرار دادند. عمر به حضور پيامبر آمد و ديد حصير بر پهلوى رسول خدا ردّ انداخته است. گريه اش گرفت. پيامبر فرمود : چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد : اى رسول خدا! كسرا و قيصر را به ياد آوردم كه بر تخت هاى زرّين مى نشينند و جامه هاى سندس و استبرق ـ يا گفت : حرير و استبرق ـ مى پوشند. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : آيا راضى نيستيد كه براى شما آخرت باشد و براى آنان دنيا؟!
نمایش منبع
مكارمِ الأخلاقِ : جاءَهُ صلى الله عليه و آله ابنُ خولي بإناءٍ فيهِ عَسَلٌ و لَبَنٌ ، فأبى أن يَشرَبَهُ ، فقالَ : شَربَتانِ في شَربَةٍ ، و إناءانِ في إناءٍ واحِدٍ ؟! فأبى أن يَشرَبَهُ ، ثُمّ قالَ : ما اُحَرِّمُهُ ، و لكنّي أكرَهُ الفَخرَ و الحِسابَ بِفُضولِ الدُّنيا غَدا ، و اُحِبُّ التَّواضُعَ ، فإنّ مَن تواضَعَ للّه ِ رَفَعَهُ اللّه ُ .
مكارم الأخلاق : ابن خولى، ظرفى از شير و عسل براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد. رسول خدا صلى الله عليه و آله از خوردن آن امتناع ورزيد و فرمود : دو نوشيدنى در يك وعده و دو ظرف در يك ظرف؟! حضرت آن را نخورد و فرمود: من [خوردن] اين را حرام نمى دانم، اما خوش ندارم كه فخر بفروشم و فردا[ى قيامت] به خاطر چيزهاى زيادى دنيا حسابرسى شوم. من فروتنى را دوست دارم؛ زيرا هر كه براى خدا فروتنى كند، خداوند او را رفعت مى بخشد.
نمایش منبع
الطبقات الكبرى عن يَزيد بنِ قُسيطٍ : إنّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله اُتِيَ بسَويقٍ مِن سَويقِ اللَّوزِ ، فلَمّا خِيفَ لَهُ قالَ : ما ذا ؟ قالوا : سَويقُ اللَّوزِ ، قالَ : أخِّروهُ عَنّي ، هذا شَرابُ المُترَفِينَ .
الطبقات الكبرى ـ به نقل از يزيد بن قُسيط ـ : مقدارى شربت بادام براى پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند و آن را در برابر ايشان نهادند. حضرت فرمود : اين چيست؟ عرض كردند : شربت بادام. حضرت فرمود : آن را از جلو من برداريد. اين نوشيدنى ناز پروردگان (اشراف) است.
نمایش منبع
الطبقات الكبرى عن أبي صخرٍ : اُتيَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله بسَويقِ لَوزٍ ، فقالَ لَهُم رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : أخِّروهُ، هذا شَرابُ المُترَفِينَ .
الطبقات الكبرى ـ به نقل از ابو صخر ـ : براى پيامبر صلى الله عليه و آله شربت بادام آوردند. حضرت فرمود : آن را ببريد، اين نوشيدنى ناز پروردگان است.
نمایش منبع
الترغيب و الترهيب عن عَمرو بنِ الحارثِ : ما تَرَكَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عِندَ مَوتِهِ دِرهَما و لا دِينارا و لا عَبدا و لا أمَةً و لا شيئا ، إلاّ بَغلَتَهُ البَيضاءَ الّتي كانَ يَركَبُها و سِلاحَهُ ، و أرضا جَعَلَها لابنِ السَّبيلِ صَدَقَةً .
الترغيب و الترهيب ـ به نقل از عمرو بن حارث ـ : رسول خدا صلى الله عليه و آله وقتى از دنيا رفت نه درهمى از خود باقى گذاشت و نه دينارى و نه بنده اى و نه كنيزى و نه هيچ چيز ديگرى، به جز استر سفيدش كه بر آن سوار مى شد و جنگ افزارش و زمينى كه آن را براى در راه ماندگان صدقه قرار داد.
نمایش منبع
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685