- صفحه اصلی
- لیست کتابهای حدیث
- فهرست میزان الحکمه ج1
- پاسخ كتابى درباره تناقض قرآن
پاسخ كتابى درباره تناقض قرآن
المناقب لابن شهر آشوب عن أبي القاسِمِ الكوفيِّ :إنَّ إسحاقَ الكِنديِّ كانَ فيلسوفَ العِراقِ في زَمانِهِ أَخَذَ في تَأليفِ تَناقُضِ القُرآنِ وَ شَغَلَ نَفسَهُ بِذلك وَ تَفَرَّدَ بِهِ في مَنزِلِهِ وَ إنَّ بَعضَ تَلامِذَتِهِ دَخَلَ يَوما عَلى الإمامِ الحَسَنِ العَسكَريِّ فَقالَ لَهُ أبو مُحَمَّدٍ عليه السلام : أ ما فيكُم رَجُلٌ رَشيدٌ يَردِعُ أستاذَكُم الكِنديِّ عَمّا أخَذَ فيهِ مِن تَشاغُلِهِ بِالقُرآنِ؟ فَقالَ التِّلميذُ : نَحنُ مِن تَلامِذَتِهِ كَيفَ يَجوزُ مِنّا الإعتِراضُ عَليهِ في هذا أو في غَيرِهِ ، فَقالَ لَهُ أبو مُحَمَّدٍ : أ تُؤَدّي اللّه َ ما ألقيهِ إليكَ؟ قالَ : نَعَم قالَ : فَصِر إلَيهِ وَ تَلَطَّف في مُؤانَسَتِهِ وَ مَعونَتِهِ عَلى ما هُوَ بِسَبيلِهِ فَإذا وَقَعَتِ الأُنسَةُ في ذلك فَقُل قَد حَضَرَتني مَسألَةٌ أسألُكَ عَنها فَإنَّهُ يَستَدعي ذلك مِنكَ فَقُل لَهُ إن أتاكَ هذا المُتَكَلِّمُ بِهذا القُرآنِ هَل يَجوزُ أن يَكونَ مُرادُهُ بِما تَكَلَّمَ مِنهُ غَيرَ المَعاني الَّتي قَد ظَنَنتَها أنَّكَ ذَهَبتَ إليها ؟ فَإنَّهُ سَيَقولُ لَكَ إنَّهُ مِنَ الجائِزِ لأنَّهُ رَجُلٌ يَفهَمُ إذا سَمِعَ ، فَإذا أوجَبَ ذلك فَقُل لَهُ : فَما يُدريكَ لَعَلَّهُ قَد أرادَ غَيرَ الَّذي ذَهَبتَ أنتَ إلَيهِ فَيكونَ واضِعا لِغَيرِ مَعانيهِ . فَصارَ الرَّجلُ إلى الكِنديِّ وَ تَلَطَّفَ إلى أن ألقى عَلَيهِ هذِهِ المَسألَةَ فَقالَ لَهُ : أعِد عَلَيَّ ، فَأعادَ عَلَيهِ فَتَفَكَّرَ في نَفسِهِ وَ رأى ذلك مُحتَمَلاً في اللُّغَةِ وَ سائِغا في النَّظَرِ فَقالَ : أتَيتُ إلَيكَ الاّ أخبَرتَني مِن أينَ لَكَ ؟ فَقالَ : إنَّهُ شَيءٌ عَرَضَ بِقَلبي فَأورَدتُهُ عَلَيكَ ، فَقالَ : كَلاّ ما مِثلُكَ مَن اهتَدى إلى هذا وَ لا مَن بَلَغَ هذِهِ المَنزَلَةَ فَعَرِّفني مِن أينَ لَكَ هذا ؟ فَقالَ : أمَرَني بِهِ أبو مُحَمَّدٍ فَقالَ : الآنَ جِئتَ بِهِ وَ ما كانَ لِيَخرُجَ مِثلَ هذا إلاّ مِن ذلك البَيتِ؛ ثُمَّ إنَّهُ دَعا بِالنّارِ وَ أحرَقَ جَميعَ ما كانَ ألَّفَهُ .
المناقب لابن شهر آشوب ـ به نقل از ابو القاسم كوفى ـ : اسحاق كِندى ، كه فيلسوف عراق در عصر خود بود ، تصميم گرفت تناقضات قرآن را گرد آورد و بدين منظور در خانه اش نشست و مشغول اين كار شد . روزى يكى از شاگردان او خدمت امام حسن عسكرى عليه السلام رسيد . امام عليه السلام به او فرمود : آيا در ميان شما يك آدم رشيد پيدا نمى شود كه استادتان كِندى را از كارى كه در پيش گرفته و به قرآن پرداخته است، بازدارد؟ شاگرد عرض كرد: ما از شاگردان او هستيم ؛ چگونه بر ما رواست كه در اين
مورد يا مواردى ديگر به او اعتراض كنيم ؟ امام عسكرى عليه السلام فرمود : آيا حاضرى كارى كه مى گويم انجام دهى ؟ عرض كرد : آرى . حضرت فرمود : پيش او برو و با وى گرم بگير و وانمود كن كه مى خواهى در انجام كارش به او كمك كنى . وقتى خوب با او انس گرفتى بگو سؤالى برايم پيش آمده است كه مى خواهم آن را از تو بپرسم . خواهد گفت بپرس . به او بگو : اگر گوينده اين قرآن نزد تو آيد ، آيا ممكن است مراد او از گفته هايش غير از معانى اى باشد كه تو به گمان خود آنها را فهميده اى ؟ او خواهد گفت : آرى ، ممكن است ؛ زيرا آدم فهميده اى است .
پس چون چنين جواب داد، به او بگو: تو چه مى دانى؟ شايد گوينده چيزى غير از آنچه تو فهميده اى اراده كرده و مراد واقعى اش غير از معناى اوليه جمله هايش باشد.
آن مرد نزد كِندى رفت و با او از در ملاطفت درآمد و آن گاه اين سؤال را از او پرسيد . كِندى گفت : سؤالت را تكرار كن . آن مرد سؤالش را تكرار كرد . كِندى با خود انديشيد و اين موضوع را هم از نظر لغوى محتمل دانست و هم از نظر عقلى جايز . پس به شاگردش گفت : تو را قسم مى دهم كه بگويى اين سؤال را از كجا آموخته اى ؟ شاگرد گفت : مطلبى بود كه به ذهنم خطور كرد و از تو پرسيدم . كِندى گفت : هرگز ، چنين سؤالى به فكر امثال تو نمى رسد ، و تو و امثال تو را نشايد كه به چنين منزلتى دست يابيد . بگو از كجا اين سؤال را گرفته اى ؟ شاگرد گفت : ابو محمّد به من فرمود اين سؤال را از تو بپرسم . كِندى گفت : حالا حقيقت را گفتى . چنين نكته اى جز از چنان خاندانى سر نمى زند ، آن گاه آتش طلبيد و آنچه را گرد آورده بود سوزاند .
پس چون چنين جواب داد، به او بگو: تو چه مى دانى؟ شايد گوينده چيزى غير از آنچه تو فهميده اى اراده كرده و مراد واقعى اش غير از معناى اوليه جمله هايش باشد.
آن مرد نزد كِندى رفت و با او از در ملاطفت درآمد و آن گاه اين سؤال را از او پرسيد . كِندى گفت : سؤالت را تكرار كن . آن مرد سؤالش را تكرار كرد . كِندى با خود انديشيد و اين موضوع را هم از نظر لغوى محتمل دانست و هم از نظر عقلى جايز . پس به شاگردش گفت : تو را قسم مى دهم كه بگويى اين سؤال را از كجا آموخته اى ؟ شاگرد گفت : مطلبى بود كه به ذهنم خطور كرد و از تو پرسيدم . كِندى گفت : هرگز ، چنين سؤالى به فكر امثال تو نمى رسد ، و تو و امثال تو را نشايد كه به چنين منزلتى دست يابيد . بگو از كجا اين سؤال را گرفته اى ؟ شاگرد گفت : ابو محمّد به من فرمود اين سؤال را از تو بپرسم . كِندى گفت : حالا حقيقت را گفتى . چنين نكته اى جز از چنان خاندانى سر نمى زند ، آن گاه آتش طلبيد و آنچه را گرد آورده بود سوزاند .
نمایش منبع
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685