- صفحه اصلی
- لیست کتابهای حدیث
- فهرست حکمتنامه جوان
- سرورِ زنان جهان
سرورِ زنان جهان
شرح نهج البلاغة : أرسَلَ إلَيهِ (يعني أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام) عَمرُو بنُ العاصِ يَعيبُهُ بِأَشياءَ ، مِنها أنَّهُ يُسَمّي حَسَنا وحُسَينا : وَلدَي رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله فَقالَ (الإِمامُ عَلِيٌّ عليه السلام) لِرَسولِهِ : قُل لِلشّانِىَءابنِ الشّانِىَء؛ لَو لَم يَكونا وَلَدَيهِ لَكانَ أبتَرَ ، كَما زَعَمَهُ أبوكَ!
شرح نهج البلاغة : عَمرو بن عاص ، فرستاده اى نزد امير مؤمنان فرستاد و امورى را بر او خُرده گرفت . يكى آن كه [چرا] حسن و حسين را فرزندان پيامبر خدا مى نامد . على عليه السلام به فرستاده عمرو بن عاص فرمود : «به آن دشمن پسر دشمن بگو : اگر حسن و حسين ، فرزندان پيامبر نباشند ، پس پيامبر صلي الله عليه و آله بى تبار است ، چنان كه پدرت گمان مى بُرد» .
نمایش منبع
الكشّاف عن ابن عبّاس : إنَّ الحَسَنَ وَ الحُسَينَ مَرِضا ، فَعادَهُما رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهفي ناسٍ مَعَهُ، فَقالوا: يا أبَا الحَسَنِ، لَو نَذَرتَ عَلى وَلَدِكَ. فَنَذَرَ عَلِيٌّ وفاطِمَةُ وفِضَّةُ ـ جارِيَةٌ لَهُما ـ إن بَرِئا مِمّا بِهِما أن يَصوموا ثَلاثَةَ أيّامٍ ، فَشُفِيا وما مَعَهُم شَيءٌ ، فَاستَقرَضَ عَلِيٌّ مِن شَمعونَ الخَيبَرِيِّ اليَهودِيِّ ثَلاثَ أصواعٍ مِن شَعيرٍ، فَطَحَنَت فاطِمَةُ صاعا وَاختَبَزَت خَمسَةَ أقراصٍ عَلى عَدَدِهِم ، فَوَضَعوها بَينَ أيديهِم لِيُفطِروا ، فَوَقَفَ عَلَيهِم سائِلٌ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكُم أهلَ بَيتِ مُحَمَّدٍ ، مِسكينٌ مِن مَساكينِ المُسلِمينَ، أطعِموني أطعَمَكُمُ اللّه ُ مِن مَوائِدِ الجَنَّةِ، فَآثَروهُ ، وباتوا لَم يَذوقوا إلاَّ الماءَ ، وأصبَحوا صِياما ، فَلَمّا أمسَوا ووَضَعُوا الطَّعامَ بَينَ أيديهِم وَقَفَ عَلَيهِم يَتيمٌ ، فَآثَروهُ ، ووَقَفَ عَلَيهِم أسيرٌ فِي الثّالِثَةِ ، فَفَعلوا مِثلَ ذلِكَ.
فَلَمّا أصبَحوا أخَذَ عَلِيٌّ عليه السلام بِيَدِ الحَسَنِ وَالحُسَينِ وأقبَلوا إلى رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، فَلَمّا أبصَرَهُم و هُم يَرتَعِشونَ كَالفَراخِ مِن شِدَّةِ الجوعِ ، قالَ : ماأشَدَّ ما يَسوءُني ما أرى بِكُم! وقامَ فَانطَلَقَ مَعَهُم فَرَأى فاطِمَةَ في مِحرابِها قَدِ التَصَقَ ظَهرَها بِبَطنِها وغارَت عَيناها ، فَساءَهُ ذلِكَ .
فَنَزَلَ جَبرَئيلُ و قالَ : خُذها يا مُحَمَّدُ ، هَنَّأَكَ اللّه ُ في أهلِ بَيتِكَ ، فَأَقرَأَهُ السّورَةَ .
فَلَمّا أصبَحوا أخَذَ عَلِيٌّ عليه السلام بِيَدِ الحَسَنِ وَالحُسَينِ وأقبَلوا إلى رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، فَلَمّا أبصَرَهُم و هُم يَرتَعِشونَ كَالفَراخِ مِن شِدَّةِ الجوعِ ، قالَ : ماأشَدَّ ما يَسوءُني ما أرى بِكُم! وقامَ فَانطَلَقَ مَعَهُم فَرَأى فاطِمَةَ في مِحرابِها قَدِ التَصَقَ ظَهرَها بِبَطنِها وغارَت عَيناها ، فَساءَهُ ذلِكَ .
فَنَزَلَ جَبرَئيلُ و قالَ : خُذها يا مُحَمَّدُ ، هَنَّأَكَ اللّه ُ في أهلِ بَيتِكَ ، فَأَقرَأَهُ السّورَةَ .
الكشّاف ـ به نقل از ابن عبّاس ـ : حسن و حسين عليهماالسلام بيمار شدند . پيامبر صلي الله عليه و آلهبه همراه جمعى ، از آن دو عيادت نمود . مردم گفتند : اى ابو الحسن! خوب است براى فرزندانت نذر كنى . آن گاه ، على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام و فضه ، كنيز آنان ، نذر كردند كه اگر حسن و حسين عليهماالسلام از بيمارى شفا يابند ، سه روز روزه بدارند .
آن دو شفا يافتند و چيزى [از آذوقه] نداشتند . على عليه السلام از شمعون يهودى ، سه مَن جو قرض گرفت . فاطمه عليهاالسلاميك مَن جو آن را آسياب كرد و پنج عدد ، به تعداد خودشان، نان پخت. نان ها را در ميان نهادند تا افطار كنند كه تهى دستى بر درِ خانه ايستاد و گفت : درود بر شما خاندان محمّد! تهى دستى از تهى دستان مسلمانم . مرا غذا دهيد . خداوند . شما را از سفره هاى بهشتى غذا دهد .
او را بر خويش مقدّم داشتند و شب را سپرى كردند و جز آب ننوشيدند و فردا را روزه گرفتند . چون شب شد و غذا در ميان نهادند ، يتيمى بر درِ خانه ايستاد . او را بر خويش مقدّم داشتند و در شب سوم ، اسيرى بر درِ خانه ايستاد و آنان ، همان كار را كردند .
چون صبح شد ، على عليه السلام ، دست حسن و حسين عليهماالسلام را گرفت و نزد پيامبر خدا آمدند . چون پيامبر صلي الله عليه و آلهآنان را ديد كه از شدّت گرسنگى مانند جوجه بر خود مى لرزيدند ، فرمود : «آنچه در شما مى بينم ، به شدّت مرا آزار مى دهد» .
پيامبر خدا ، برخاست و با آنان راه افتاد و فاطمه عليهاالسلام را در محراب ديد كه شكمش به پشتش چسبيده و چشمانش به گودى نشسته است . اين منظره [هم ]او را آزُرد . در اين هنگام ، جبرئيل عليه السلام فرود آمد و گفت : «اى محمّد! خداوند به تو به جهت خاندانت تهنيت مى گويد» و سپس ، سوره را بر او خواند .
آن دو شفا يافتند و چيزى [از آذوقه] نداشتند . على عليه السلام از شمعون يهودى ، سه مَن جو قرض گرفت . فاطمه عليهاالسلاميك مَن جو آن را آسياب كرد و پنج عدد ، به تعداد خودشان، نان پخت. نان ها را در ميان نهادند تا افطار كنند كه تهى دستى بر درِ خانه ايستاد و گفت : درود بر شما خاندان محمّد! تهى دستى از تهى دستان مسلمانم . مرا غذا دهيد . خداوند . شما را از سفره هاى بهشتى غذا دهد .
او را بر خويش مقدّم داشتند و شب را سپرى كردند و جز آب ننوشيدند و فردا را روزه گرفتند . چون شب شد و غذا در ميان نهادند ، يتيمى بر درِ خانه ايستاد . او را بر خويش مقدّم داشتند و در شب سوم ، اسيرى بر درِ خانه ايستاد و آنان ، همان كار را كردند .
چون صبح شد ، على عليه السلام ، دست حسن و حسين عليهماالسلام را گرفت و نزد پيامبر خدا آمدند . چون پيامبر صلي الله عليه و آلهآنان را ديد كه از شدّت گرسنگى مانند جوجه بر خود مى لرزيدند ، فرمود : «آنچه در شما مى بينم ، به شدّت مرا آزار مى دهد» .
پيامبر خدا ، برخاست و با آنان راه افتاد و فاطمه عليهاالسلام را در محراب ديد كه شكمش به پشتش چسبيده و چشمانش به گودى نشسته است . اين منظره [هم ]او را آزُرد . در اين هنگام ، جبرئيل عليه السلام فرود آمد و گفت : «اى محمّد! خداوند به تو به جهت خاندانت تهنيت مى گويد» و سپس ، سوره را بر او خواند .
نمایش منبع
دلائل الإمامة عن ابن مسعود : جاءَ رَجُلٌ إلى فاطِمَةَ عليهاالسلام فَقالَ : يَا ابنَةَ رَسولِ اللّه ِ ، هَل تَرَكَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله عِندَكِ شَيئا تُطرِفينيهِ .
فَقالَت : يا جارِيَةُ ، هاتِ تِلكَ الحَريرَةَ . فَطَلَبَتها فَلَم تَجِدها .
فَقالَت : وَيحَكِ اطلُبيها ، فَإِنَّها تَعدِلُ عِندي حَسَنا وحُسَينا. فَطَلَبَتها فَإِذا هِيَ قَد قَمَمَتها في قُمامَتِها ، فَإِذا فيها : قالَ مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : لَيسَ مِنَ المُؤمِنينَ مَن لَم يَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ . ومَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه ِ وَاليَومِ الآخِرِ فَلا يُؤذي جارَهُ ، ومَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه ِ وَاليَومِ الآخِرِ فَليَقُل خَيرا أو يَسكُت . إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الخَيِّرَ الحَليمَ المُتَعَفِّفَ ، ويُبغِضُ الفاحِشَ الضَّنينَ السَّئّآلَ المُلحِفَ . إنَّ الحَياءَ مِنَ الإِيمانِ وَالإِيمانَ فِي الجَنَّةِ ، وإنَّ الفُحشَ مِنَ البَذاءِ ، وَالبَذاءُ فِي النّارِ .
فَقالَت : يا جارِيَةُ ، هاتِ تِلكَ الحَريرَةَ . فَطَلَبَتها فَلَم تَجِدها .
فَقالَت : وَيحَكِ اطلُبيها ، فَإِنَّها تَعدِلُ عِندي حَسَنا وحُسَينا. فَطَلَبَتها فَإِذا هِيَ قَد قَمَمَتها في قُمامَتِها ، فَإِذا فيها : قالَ مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله : لَيسَ مِنَ المُؤمِنينَ مَن لَم يَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ . ومَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه ِ وَاليَومِ الآخِرِ فَلا يُؤذي جارَهُ ، ومَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه ِ وَاليَومِ الآخِرِ فَليَقُل خَيرا أو يَسكُت . إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الخَيِّرَ الحَليمَ المُتَعَفِّفَ ، ويُبغِضُ الفاحِشَ الضَّنينَ السَّئّآلَ المُلحِفَ . إنَّ الحَياءَ مِنَ الإِيمانِ وَالإِيمانَ فِي الجَنَّةِ ، وإنَّ الفُحشَ مِنَ البَذاءِ ، وَالبَذاءُ فِي النّارِ .
دلائل الإمامة ـ به نقل از ابن مسعود ـ : مردى نزد فاطمه عليهاالسلام آمد و گفت : اى دختر پيامبر خدا! آيا پيامبر خدا ، چيزى برايت به ارث گذاشت كه آن را به من هديه دهى؟
فاطمه عليهاالسلام فرمود : «اى كنيز! آن پارچه حرير را بياور» .
كنيز ، آن را جستجو كرد و نيافت . فاطمه عليهاالسلام فرمود : «واى بر تو! آن را پيدا كن ؛ چرا كه ارزش آن نزد من ، برابر با ارزش حسن و حسين است» .
كنيز ، آن را جُست كه با خاكروبه ها جاروب كرده بود . در آن نوشته شده بود : «محمّد ، پيامبر [خدا] مى گويد : «از مؤمنان نيست آن كه همسايه از شرّش در امان نباشد و هر كس به خداوند و روز واپسين ايمان دارد ، همسايه اش را آزار ندهد ، و هر كس به خدا و روز واپسين ايمان دارد ، بايد سخن نيك بر زبان آورد يا سكوت كند . به راستى كه خداوند ، نيكوكارِ بردبار و پاك دامن را دوست مى دارد و بدزبانِ بخيل و سائل (درخواست كننده) اصراروَرز را دشمن مى دارد . به راستى كه شرم ، از ايمان است و ايمان ، در بهشت جاى دارد و دشنام ، از بدزبانى است و بدزبانى ، در آتش جاى دارد» .
فاطمه عليهاالسلام فرمود : «اى كنيز! آن پارچه حرير را بياور» .
كنيز ، آن را جستجو كرد و نيافت . فاطمه عليهاالسلام فرمود : «واى بر تو! آن را پيدا كن ؛ چرا كه ارزش آن نزد من ، برابر با ارزش حسن و حسين است» .
كنيز ، آن را جُست كه با خاكروبه ها جاروب كرده بود . در آن نوشته شده بود : «محمّد ، پيامبر [خدا] مى گويد : «از مؤمنان نيست آن كه همسايه از شرّش در امان نباشد و هر كس به خداوند و روز واپسين ايمان دارد ، همسايه اش را آزار ندهد ، و هر كس به خدا و روز واپسين ايمان دارد ، بايد سخن نيك بر زبان آورد يا سكوت كند . به راستى كه خداوند ، نيكوكارِ بردبار و پاك دامن را دوست مى دارد و بدزبانِ بخيل و سائل (درخواست كننده) اصراروَرز را دشمن مى دارد . به راستى كه شرم ، از ايمان است و ايمان ، در بهشت جاى دارد و دشنام ، از بدزبانى است و بدزبانى ، در آتش جاى دارد» .
نمایش منبع
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685