شب خيزى
الإمام الصادق عليه السلام : كانَ فيما ناجَى اللّه ُ عز و جل بِهِ موسَى بنَ عِمرانَ عليه السلام أن قالَ لَهُ : يَابنَ عِمرانَ ، كَذِبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ يُحِبُّني فَإِذا جَنَّهُ اللَّيلُ نامَ عَنّي ؛ ألَيسَ كُلُّ مُحِبٍّ يُحِبُّ خَلوَةَ حَبيبِهِ ؟! ها أنَا ذا ـ يَابنَ عِمرانَ ـ مُطَّلِعٌ عَلى أحِبّائي ، إذا جَنَّهُمُ اللَّيلُ حُوِّلَت أبصارُهُم مِن قُلوبِهِم ، ومَثُلَت عُقوبَتي بَينَ أعيُنِهِم ، يُخاطِبونّي عَنِ المُشاهَدَةِ ، ويُكَلِّمونّي عَنِ الحُضورِ .
يَابنَ عِمرانَ ، هَب لي مِن قَلبِكَ الخُشوعَ ، ومِن بَدَنِكَ الخُضوعَ ، ومِن عَينَيكَ الدُّموعَ فِي ظُلَمِ اللَّيلِ ، وَادعُني ؛ فَإِنَّكَ تَجِدُني قَريبا مُجيبا .
يَابنَ عِمرانَ ، هَب لي مِن قَلبِكَ الخُشوعَ ، ومِن بَدَنِكَ الخُضوعَ ، ومِن عَينَيكَ الدُّموعَ فِي ظُلَمِ اللَّيلِ ، وَادعُني ؛ فَإِنَّكَ تَجِدُني قَريبا مُجيبا .
امام صادق عليه السلام : از جمله رازگويى هاى خداوند عز و جل با موسى بن عمران عليه السلام آن بود كه به او فرمود : «اى پور عمران ! دروغ مى گويد آن كه مى پندارد دوستم مى دارد و چون شب درآيد ، از من غفلت مى كند و مى خوابد . مگر هر دوستدارى ، خلوت با محبوبش را دوست ندارد ؟ اى پور عمران ! اينك اين منم كه بر دوستانم آگاهم كه چون شبْ آنان را فرو پوشد ، ديده دلشان مى گردد و كيفرم (مجازاتم) پيش چشمانشان پديدار مى شود و چنان با من سخن مى گويند كه گويى مرا مى بينند و چنان مرا مخاطب مى سازند كه گويى در حضورم هستند .
اى پور عمران ! از قلبتْ شكستگى ، از تنتْ افتادگى و از چشمانتْ اشك ها را در تاريكى شب ، نثار من كن و مرا بخوان كه مرا نزديك و اجابت كننده خواهى يافت» .
اى پور عمران ! از قلبتْ شكستگى ، از تنتْ افتادگى و از چشمانتْ اشك ها را در تاريكى شب ، نثار من كن و مرا بخوان كه مرا نزديك و اجابت كننده خواهى يافت» .
نمایش منبع
المحجّة البيضاء : رُوِيَ عَن بَعضِ السَّلَفِ أنَّ اللّه َ عز و جل أوحى إلى بَعضِ الصِّدّيقينَ : إنَّ لي عِبادا مِن عِبادي يُحِبّونَني واُحِبُّهُم ، ويَشتاقونَ إلَيَّ وأشتاقُ إلَيهِم ، ويَذكُرونَني وأذكُرُهُم ، ويَنظُرونَ إلَيَّ وأنظُرُ إلَيهِم ، فَإِن حَذَوتَ طَريقَهُم أحبَبتُكَ ، وإن عَدَلتَ عَنهُم مَقَتُّكَ .
قالَ : يا رَبِّ ، وما عَلامَتُهُم ؟
قالَ عز و جل : يُراعونَ الظِّلالَ بِالنَّهارِ كَما يُراعِي الرّاعِي الشَّفيقُ غَنَمَهُ ،
ويَحِنّونَ إلى غُروبِ الشَّمسِ كَما يَحِنُّ الطَّيرُ إلى أوكارِها عِندَ الغُروبِ ، فَإِذا جَنَّهُمُ اللَّيلُ وَاختَلَطَ الظَّلامُ وفُرِشَتِ الفُرُشُ ونُصِبَتِ الأَستِرَةُ وخَلا كُلُّ حَبيبٍ بِحَبيبِهِ نَصَبوا لي أقدامَهُم ، وافتَرَشوا لي وُجوهَهُم ، وناجَوني بِكَلامي ، وتَمَلَّقوني بِإِنعامي ؛ فَبَينَ صارِخٍ وباكٍ ومُتَأَوِّهٍ وشاكٍ ، وبَينَ قائِمٍ وقاعِدٍ ، وبَينَ راكِعٍ وساجِدٍ . بِعَيني ما يَتَحَمَّلونَ مِن أجلي ، وبِسَمعي ما يَشتَكونَ مِن حُبّي .
أوَّلُ ما اُعطيهِم ثَلاثٌ : أقذِفُ مِن نوري في قُلوبِهِم فَيُخبِرونَ عَنّي كَما اُخبِرُ عَنهُم . وَالثّانِيَةُ : لَو كانَتِ السَّماواتُ وَالأَرضُ وما فيهِما في مَوازينِهِم لاَستَقلَلتُها لَهُم . وَالثّالِثَةُ : اُقبِلُ بِوَجهي عَلَيهِم ؛ أفَتَرى مَن أقبَلتُ بِوَجهي عَلَيهِ يَعلَمُ أحَدٌ ما اُريدُ أن اُعطِيَهُ ؟!
قالَ : يا رَبِّ ، وما عَلامَتُهُم ؟
قالَ عز و جل : يُراعونَ الظِّلالَ بِالنَّهارِ كَما يُراعِي الرّاعِي الشَّفيقُ غَنَمَهُ ،
ويَحِنّونَ إلى غُروبِ الشَّمسِ كَما يَحِنُّ الطَّيرُ إلى أوكارِها عِندَ الغُروبِ ، فَإِذا جَنَّهُمُ اللَّيلُ وَاختَلَطَ الظَّلامُ وفُرِشَتِ الفُرُشُ ونُصِبَتِ الأَستِرَةُ وخَلا كُلُّ حَبيبٍ بِحَبيبِهِ نَصَبوا لي أقدامَهُم ، وافتَرَشوا لي وُجوهَهُم ، وناجَوني بِكَلامي ، وتَمَلَّقوني بِإِنعامي ؛ فَبَينَ صارِخٍ وباكٍ ومُتَأَوِّهٍ وشاكٍ ، وبَينَ قائِمٍ وقاعِدٍ ، وبَينَ راكِعٍ وساجِدٍ . بِعَيني ما يَتَحَمَّلونَ مِن أجلي ، وبِسَمعي ما يَشتَكونَ مِن حُبّي .
أوَّلُ ما اُعطيهِم ثَلاثٌ : أقذِفُ مِن نوري في قُلوبِهِم فَيُخبِرونَ عَنّي كَما اُخبِرُ عَنهُم . وَالثّانِيَةُ : لَو كانَتِ السَّماواتُ وَالأَرضُ وما فيهِما في مَوازينِهِم لاَستَقلَلتُها لَهُم . وَالثّالِثَةُ : اُقبِلُ بِوَجهي عَلَيهِم ؛ أفَتَرى مَن أقبَلتُ بِوَجهي عَلَيهِ يَعلَمُ أحَدٌ ما اُريدُ أن اُعطِيَهُ ؟!
المحجّة البيضاء : از برخى گذشتگان نقل شده است كه خداوند عز و جل به يكى از صدّيقان وحى فرمود : «مرا در ميان بندگانم ، بندگانى است كه دوستم مى دارند و دوستشان مى دارم ؛ مشتاقم هستند و مشتاق آنانم؛ به يادم هستند و به يادشان هستم؛ به من مى نگرند و به ايشان مى نگرم . پس اگر روش آنان را در پيش بگيرى ، دوستت خواهم داشت و اگر از روش آنان درگذرى ، دشمنت خواهم داشت » .
آن صدّيق گفت : پروردگارا ! نشانه آنان چيست ؟
خداوند عز و جلفرمود : «همان گونه كه شبانِ مهربان ، گوسفندانش را
مى پايد ، آنان نيز در روز ، سايه ها را مى پايند و همان گونه كه پرندگان ، مشتاق آشيانه شان هستند ، آنان مشتاق رسيدن غروب خورشيدند . پس چون شبْ آنان را فرو پوشد و تاريكى با همه چيز درآميزد و فرش ها گسترده و پرده ها آويخته گردد و هر دوستدارى با محبوب خود ، خلوت كند ، آنان گام هايشان را براى من خسته مى كنند و رخسارشان را برايم چون فرش بر زمين مى گسترند و با سخنم با من راز مى گويند و با نعمت هايم برايم تملّق مى كنند . در اين حال ، پاره اى نالان و پاره اى گريان ، پاره اى مويه كنان و پاره اى شكوه كنان ، ايستاده و نشسته ، يا در ركوع و در سجده هستند . در برابر چشمانم ، چه ها كه برايم تحمّل نمى كنند! و فرا پيش گوشم ، چه شِكوه ها كه از محبّت من نمى كنند! نخستين چيزى كه به آنان مى بخشم ، اين سه چيز است : [اوّل آن كه] از نور خود در قلبشان مى افكنم . در نتيجه ، چنان از من خبر مى دهند كه من از آنان خبر مى دهم . دوم آن كه اگر آسمان ها و زمين در ميزان عمل آنان [و پاداششان ]باشد ، آن را برايشان كم خواهم شمرد. سوم آن كه با رخسار خود ، به آنان روى مى آورم . آيا فكر مى كنى كسى مى داند به آن كه با رخسارم به او روى آورده ام ، چه ها خواهم بخشيد ؟» .
آن صدّيق گفت : پروردگارا ! نشانه آنان چيست ؟
خداوند عز و جلفرمود : «همان گونه كه شبانِ مهربان ، گوسفندانش را
مى پايد ، آنان نيز در روز ، سايه ها را مى پايند و همان گونه كه پرندگان ، مشتاق آشيانه شان هستند ، آنان مشتاق رسيدن غروب خورشيدند . پس چون شبْ آنان را فرو پوشد و تاريكى با همه چيز درآميزد و فرش ها گسترده و پرده ها آويخته گردد و هر دوستدارى با محبوب خود ، خلوت كند ، آنان گام هايشان را براى من خسته مى كنند و رخسارشان را برايم چون فرش بر زمين مى گسترند و با سخنم با من راز مى گويند و با نعمت هايم برايم تملّق مى كنند . در اين حال ، پاره اى نالان و پاره اى گريان ، پاره اى مويه كنان و پاره اى شكوه كنان ، ايستاده و نشسته ، يا در ركوع و در سجده هستند . در برابر چشمانم ، چه ها كه برايم تحمّل نمى كنند! و فرا پيش گوشم ، چه شِكوه ها كه از محبّت من نمى كنند! نخستين چيزى كه به آنان مى بخشم ، اين سه چيز است : [اوّل آن كه] از نور خود در قلبشان مى افكنم . در نتيجه ، چنان از من خبر مى دهند كه من از آنان خبر مى دهم . دوم آن كه اگر آسمان ها و زمين در ميزان عمل آنان [و پاداششان ]باشد ، آن را برايشان كم خواهم شمرد. سوم آن كه با رخسار خود ، به آنان روى مى آورم . آيا فكر مى كنى كسى مى داند به آن كه با رخسارم به او روى آورده ام ، چه ها خواهم بخشيد ؟» .
نمایش منبع
- رسول خدا صلی الله علیه و آله 11014 حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها 90 حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام 17430 حدیث
- امام حسن علیه السلام 332 حدیث
- امام حسین علیه السلام 321 حدیث
- امام سجاد علیه السلام 880 حدیث
- امام باقر علیه السلام 1811 حدیث
- امام صادق علیه السلام 6388 حدیث
- امام کاظم علیه السلام 664 حدیث
- امام رضا علیه السلام 773 حدیث
- امام جواد علیه السلام 166 حدیث
- امام هادی علیه السلام 188 حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام 233 حدیث
- امام مهدی علیه السلام 82 حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام 245 حدیث
- حضرت موسی علیه السلام 32 حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام 94 حدیث
- خضر نبی علیه السلام 14 حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) 43 حدیث
- حضرت آدم علیه السلام 4 حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام 3 حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام 3 حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام 9 حدیث
- حضرت داوود علیه السلام 21 حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام 1 حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام 3 حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام 8 حدیث
تــعــداد كــتــابــهــا : 111
تــعــداد احــاديــث : 45456
تــعــداد تــصــاویــر : 3838
تــعــداد حــدیــث روز : 685