کتابخانه احادیث شیعه

درآمد

پيش گفتار چاپ دوم

الحمد للّه رب العالمين والصلاة والسلام على عبده المصطفى محمّد وآله الطاهرين و خيار صحابته أجمعين.
امروز ، جهان ، بيش از هر وقت ديگر ، تشنه دوستى و الفت و مهر و محبّت است.
در دنياى امروز كه بدبينى ، كينه توزى ، خشونت و ترور بر جهان حكومت مى كند ، جامعه بشرى بيش از هر زمانى احساسِ نياز به كيمياى محبّت دارد.
كيمياى محبّت ، اصلى ترين عامل تنش زدايى در سطح بين الملل و تنها راه رسيدن به صلح همه جانبه و فراگير است.
امّا بايد توجّه داشت كه تنها با سخن و شعار و گفتگو ، نمى توان به اين كيميا دست يافت . راه اصلى دست يابى به اين كيميا ، خودسازى و اصلاح فرهنگ عمومى است و نخستين گام در اين راه ، مبارزه با عوامل كينه و نفرت ، و گام دوم ، ايجاد و تقويتِ بنيادهاى مهر و محبّت است .


بهترين آموزگار محبّت

حركت در اين راه ، نياز به تربيت ، آموزش و آموزگار دارد و بهترين و بزرگ ترين آموزگارِ مهر و محبّت ، همان مهربان ترين مهربانان و آفريدگار جهان است . او كه سخن خود را با انسان در قرآن با نام «رحيم» و «رحمان» آغاز مى كند (اشاره به اين كه او نه تنها «مهربان» است و به اهلِ ايمان و انسان هاى شايسته ، سخت مهر مى ورزد ، بلكه «بخشنده» نيز هست) . او همه را دوست دارد و خوب و بد ، از رحمت و محبّت عامّ او بهره مى گيرند كه :
«وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ ءٍ» . حديث

اديم زمين ، سفره عام اوستچه دشمن بر اين خوان يغما ، چه دوست حديث

امير مؤمنان عليه السلام با الهام از اين سنّت خداى مهربان ، در منشور حكومت مصر به مالك اشتر مى نويسد :
وَأشعِر قَلبَكَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِيَّةِ ، وَالمَحَبَّةَ لَهُم ، وَاللُّطفَ بِهِم ، وَلا تَكونَنَّ عَلَيهِم سَبُعا زارِيا تَغتَنِمُ أكلَهُم ، فَإِنَّهُم صِنفانِ : إمّا أخٌ لَكَ فِى الدّينِ ، وَإمّا نَظيرٌ لَكَ فِى الخَلقِ؛ حديث
احساس رحمت ، محبّت و لطفِ به شهروندان را بر دلت بپوشان و بر آنان ، درنده اى آسيب رسان مباش كه خوردن شكارش را غنيمت داند ؛ چرا كه آنان ، دو دسته اند : دسته اى برادرِ دينى تو اند ، و دسته اى ديگر ، در آفرينش ، همانندِ تو.
و نيز مى فرمايد :
أَبلَغُ ما تَستَدَرُّ بِهِ الرَّحمَةَ أن تُضمِرَ لِجَميعِ النّاسِ الرَّحمَةَ . حديث
بهترين راه جذب رحمت [و مهربانىِ ]الهى اين است كه [در دل ، ]نيّتِ رحمت [و مهربانى ]به همه مردم داشته باشى.
بارى ، آفريدگار مهربان ، نه تنها بزرگ ترين آموزگار دوستى است ، بلكه همه مهرورزى ها ريشه در رحمت و محبّت او دارند و بدون پيوند با او ، هيچ محبّتى نمى پايد و هيچ كينه و دشمنى اى از جهان رخت برنخواهد بست و آرزوى فراگير شدن مهر و دوستى در جامعه بشرى و حاكميّت صلح همه جانبه هرگز تحقّق نخواهد يافت .
كتاب دوستى در قرآن و حديث ، شرح اين اجمال است . انتشار نسخه اصلى (عربى) اين كتاب ، مورد استقبال فرهيختگان جهان اسلام قرار گرفت تا آن جا كه برخى از چهره هاى علمى جهان اسلام ، ضمن تأكيد بر نياز همه مسلمانان به اين نوشتار ، پيشنهاد انتشار آن را در سطح گسترده در جوامع اسلامى ارائه كردند .
به دنبال اين پيشنهاد ، از سويى كتاب دوستى مورد تلخيص قرار گرفت و در نتيجه آنچه مربوط به مهرورزى انسان به خداوند منّان مى شد ، با عنوان : كيمياى عشق ، و آنچه مربوط به مهرورزىِ انسان ها نسبت به يكديگر مى شد ، با عنوان : راهنماى محبّت ، منتشر گرديد ، و از سوى ديگر ، با عنايت به استقبال از متن اصلى كتاب و ترجمه فارسىِ آن و پيشنهاد برخى اصلاحات ، در چاپ دوم با نگاهى دقيق تر، متن و ترجمه آن بازبينى شد و اصلاحاتى در آن به عمل آمد و در
مواردى پانوشت هايى به متن و ترجمه افزوده گرديد . اين اقدام سودمند به وسيله جناب آقاى عبدالهادى مسعودى كه مسئوليت گروه «موسوعه نگارى» مركز تحقيقات دار الحديث را به عهده دارند ، انجام پذيرفت كه بر خود فرض مى دانم مراتب سپاس و قدردانى خود را از ايشان ابراز دارم .
به اميد روزى كه با بهره گيرى از رهنمودهاى سازنده اسلام ، قلب مردم جهان ، مالامال از محبّت و عشق به خداى سبحان شود ، طبعا چنين عشقى ، الفت و سازگارى مردم با يكديگر را نيز در كامل ترين شكل آن در پى خواهد داشت.


رؤيايى شگفت!

در پايان ، جالب است به رؤيايى شگفت انگيز درباره ترجمه اين كتاب به زبان اردو ، اشاره كنم :
ترجمه كتاب دوستى به زبان اردو ، اخيرا به وسيله «مؤسسّه امام المنتظر» و با همّت حجة الاسلام جناب آقاى سيّد نياز نقوى منتشر شد .
ايشان نقل كرد كه كارِ تايپ و تنظيم ترجمه كتاب به زبان اردو ، به عهده دامادش آقاى سيّد محمّد رضا نقوى بود كه مدّتى پيش در سنّ 27 سالگى به رحمت ايزدى پيوست ؛ رضوان اللّه تعالى عليه! دو روز پس از وفات وى ، يكى از دوستانش آقاى سيّد ظهير الحسنين شيرازى كه از نقش مرحوم سيّد محمّد رضا در تنظيم ترجمه كتاب دوستى به زبان اردو بى اطّلاع بوده ، به وى (آقاى سيّد نياز نقوى پدر خانم آن مرحوم) مراجعه مى كند و مى پرسد :
جريان كتاب محبّت چيست؟ چون من او را در عالم رؤيا ديدم و گفت : «مشكل من (در عالم برزخ) به خاطر مفاتيح الجنان و كتاب محبّت حل
شد» ... .
با توجّه به اين كه بيننده خواب ، از جريان كارِ آن مرحوم در مورد اين كتاب بى اطّلاع بوده ، مى توان اطمينان يافت كه اين رؤيا از رؤياهاى صادقه است . لذا از آقاى نقوى خواستم كه آقاى سيّد ظهير ، عين آنچه را در رؤيا ديده ، برايم بنويسد . ايشان نوشت :
بنده چند سالى با مرحوم آقاى سيّد محمّد رضا نقوى ـ اعلى اللّه مقامه ـ آشنايى و رفاقت داشتم . او دو روز بعد از وفاتش به خواب من آمد (شب چهارشنبه نزديك اذان صبح) و به من گفت : «حالم بسيار خوش است . زياد به فكر من نباشيد . فقط در دعاها مرا فراموش نكنيد . بعضى ها به من مى گفتند : هميشه مشغول كار تايپ و تنظيم كتاب ها هستى و دارى وقتت را ضايع مى كنى ؛ [امّا ]تايپ و تنظيم كتاب مفاتيح الجنان و المحبّة فى الكتاب والسنة (به اردو) ، خيلى به دردم خورد و باعث نجاتم شد!
آرى ، آنچه بيش از هر چيز ديگر ، براى انسان در اين جهان و جهانِ پس از مرگ ، كارساز است ، كيمياى محبّت است :

يك جو ثمر نمى برد از خرمن كمالدر دل ، هر آن كه تخم محبّت نكِشته است

إلهي! لم يكن لي حول فأنتقل به عن معصيتك إلاّ في وقت أيقظتني لمحبّتك ، فانهج لي إلى محبّتك سبيلاً سهلة أكمل لي بها خير الدنيا والآخرة .
محمّد محمّدى رى شهرى
10 / 9 / 1382
6 / 10 / 1424


پيش گفتار چاپ اوّل

الحمد للّه رب العالمين والصّلاة والسّلام على عبده المصطفى محمّد وآله الطّاهرين وخيار صحابته أجمعين .
كتابى كه در برابر شماست ، ششمين كتاب مستقل از مجموعه آثار حديثى ـ موضوعى مركز تحقيقات دارالحديث و حاصل سال ها تتبّع و تحقيق در اين مركز ، در باره اصلى ترين مسئله تربيتى در اسلام ، يعنى «محبّت» است .
اين كتاب، براى نخستين بار در تاريخ حديث ، مجموعه متون دينى اسلام را در موضوع محبّت ، با نظامى نو ، آسان ياب و كاملاً ابتكارى در اختيار پژوهشگران مسائل اسلامى قرار مى دهد .
اميدواريم انتشار اين كتاب ، گامى باشد در جهت كاهش تنش ها در كشورهاى اسلامى ، نزديك كردن دولت ها و ملّت هاى مسلمان به يكديگر ، بازگرداندن مجد و اقتدار و عزّت و عظمت امّت اسلام ، و ساختن امّتى نمونه بر اساس محبّت و برادرى .


روش تحقيق

روش ما در گزينش ، ثبت و نشانى دهى در اين مجموعه ، از اين قرار است :
1 . تلاش شده تمامى روايات مربوط به يك موضوع ، از مصادر روايى شيعه و اهل سنّت ، پس از يادداشت بردارىِ مستقيم ، با كمك گرفتن از نرم افزارهاى رايانه اى گرد آيند ، و سپس جامع ترين ، استوارترين و كهن ترين مصدر ، گزينش شود .
2 . از تكرار روايات ، پرهيز شده ، مگر در موارد ذيل :
الف ـ متن ها كاملاً متفاوت و مَروىٌّ عنه ، متعدد باشد ؛
ب ـ نكته مهمى در تفاوت الفاظ ، نهفته باشد ؛
ج ـ تفاوت لفظى در متون شيعى و سنّى وجود داشته باشد ؛
د ـ متن روايت ، كمتر از يك سطر و مربوط به دو باب باشد ؛
3 . متن هاى واحدى ، هم از پيامبر صلي الله عليه و آله و هم از يكى از معصومان عليهم السلامنقل شده باشد،كه حديث پيامبر اكرم در متن مى آيد و روايت ساير معصومان عليهم السلامدر پاورقى.
4 . پس از ذكر آيات در هر موضوع ، روايات به ترتيب معصومان عليهم السلاماز پيامبر اسلام تا امام دوازدهم ، نقل مى گردد ، مگر آن كه روايتى در تفسير آيه وارد شده باشد كه بر تمامى روايات، مقدّم مى شود .
5 . گاه ، هماهنگى چند روايت ، موجب مى شود كه ترتيب مذكور در بند چهار ، رعايت نشود .
6 . در ابتداى روايات ، فقط نام پيامبر صلي الله عليه و آله و معصوم عليه السلام ذكر مى شود ، مگر آن كه راوى ، نقل كننده فعلِ معصوم باشد ، يا سؤال و جوابى در ميان باشد ، و يا آن كه راوى ، لفظى را در متن آورده باشد كه سخن مروى عنه نيست .
7 . با توجه به تعدّد اسامى معصومان عليهم السلام ، نام واحدى براى آنها انتخاب شده كه در ابتداى روايت ، ذكر مى شود .
8 . مصادر روايات، در پاورقى وبه ترتيب معتبرترين مصدر، تنظيم شده است.
9 . در غير مسائل اصولى ، به ارائه مصدر در پاورقى اكتفا مى شود .
10 . در صورتى كه دسترس به مصادر اوّليه ممكن باشد ، حديث از مصادر اوّليه نقل مى گردد ، بجز نشانى بحارالأنوار در احاديث شيعه و كنزالعمّال در احاديث اهل سنّت كه در پايان نشانى ها خواهد آمد .
11 . پس از ذكر مصادر ، گاه با تعبير «ر . ك : (رجوع كنيد :)» ، ارجاعاتى به برخى از منابع داده شده است . در چنين مواردى ، متن ارجاعى تفاوت زيادى با متن نقل شده داشته است .
12 . گاه ، ارجاعات ، به ابواب ديگر همان كتاب است كه تناسب محتوايى ميان پاره اى از روايات آنها وجود داشته است .
13 . در «درآمد» كتاب و نيز در توضيحات و جمع بندى هايى در پايان برخى فصول و ابواب آمده اند، چشم انداز كلّى روايات كتاب و باب و گاه ، حل پاره اى از دشوارى هاى موجود در احاديث را نشان مى دهد .
14 . و مهم ترين نكته ، اين كه تلاش شده است تا در حدّ امكان ، از طريق تأييد مضمون احاديث باب به وسيله قرائن عقلى و نقلى ، تحصيل وثوق نوعى به صدور مجموعه آنها امكان پذير باشد .
در پايان ، لازم مى دانم از همه برادران عزيز «مركز تحقيقات دارالحديث» كه در تأليف اين مجموعه ارزشمند، به گونه اى مرا يارى رساندند ، بويژه از فاضل گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى محمّد تقديرى كه بيشترين تلاش ها را در اين زمينه داشتند ، سپاس بگزارم . جزاهُم اللّه ُ عَن أهل بيتِ نبيِّه خير الجزاء في الدّارين.
محمّد محمّدى رى شهرى
19 صفر 1420
14 خرداد 1378


درآمد
نام هاى محبّت

محبّت ، عبارت است از احساس ميل نسبت به چيزى كه براى انسان ، لذّت بخش است . براى تفهيم اين معنا در لغت عرب ، نام هاى بسيارى وضع شده است كه در هر يك ، نكته خاصّى مورد توجّه است .
ابن قيّم درباره راز كثرت نام هاى «محبّت» مى گويد :
از آن جا كه فهم اين مسمّا شديدتر و به دل هايشان پيوسته بود،نام هايش نيز نزدشان فراوان تر بود . اين عادت عرب است كه آنچه دريافتش شديدتر ، يا اهمّيتش نزدشان بيشتر است ، از سرِ بزرگداشت و يا اهتمامِ به آن و يا محبّت بدان ، نام هاى بيشترى بر آن مى گذارند . مثال مورد نخست ، اَسَد و سيف و مثال مورد دوم ، داهيه و مثال مورد سوم ، خَمر است كه براى اين معانى ، نام هاى فراوانى گذاشته شده است . اين دلايل و معانى سه گانه ، در محبّت گرد آمده است . لذا با نزديك به شصت نام ، حديث آن را ناميده و وصف كرده اند كه عبارت اند از : محبّه، علاقه ، هوى ، صبوه ، صبامه ، شغف ،
مقه ، وجد ، كَلف ، تَقَيُّم ، عِشق ، جَوى ، دَنَف ، شجو ، شوق ، خلابه ، بلابل ، تباريح ، سدَم ، غمرات ، وَهَل ، شجَن ، لاعِج ، اكتِئاب ، وَصَب ، حُزن ، كمد ، لذْع ، حُرَق ، سُهد ، أرَق ، لَهْف ، حنين ، استكانه ، تباله ، لَوعه ، فُتون ، جنون ، لمَم ، خَبْل ، رَسيس ، داء المُخامِر ، ودّ ، خلّه ، خِلّم ، فَرام ، هُيام ، تدْلِيه ، وَلَه و تعبّد» .
نام هاى ديگرى نيز براى محبّت برشمرده اند كه در حقيقت نام هاى آن نيست ، بلكه از عوامل و احكام به شمار مى رود و ما از ذكر آنها خوددارى مى كنيم . حديث
بسيارى از آنچه در كلام ابن قيّم به عنوان اسامى محبّت آمده ، در واقع از مبادى يا احكام محبّت است ، گو اين كه او خود در تفسير و تبيين اين اسامى ، بدان تصريح مى كند .
در باره ريشه اين اسامى و تعريف هر يك ، سخن بسيار است حديث كه نيازى به طرح آن در اين مجموعه نيست . آنچه در اين جا بحث درباره آن اهمّيت دارد ، تبيين ديدگاه اسلام درباره محبّت است ، در نگاهى عميق به آنچه اين آيين الهى در مورد اين خصلت ارزشمند آورده است ، تا مدخل و مقدمه اى باشد براى دقّت و تأمّل لازم در آيات و احاديثى كه در ابواب مختلف كتاب ، خواهد آمد .


محبّت از ديدگاه اسلام

از نظر اسلام ، محبّت ، بيشترين نقش را در ساماندهى جامعه آرمانى انسانى دارد . ملاحظه متون دينى (نصوص) گردآمده در اين كتاب ، به روشنى اثبات
مى كند كه جامعه مطلوب انسانى در اسلام ، جامعه اى است كه بر اساس محبّت مردم نسبت به يكديگر شكل بگيرد . اسلام مى خواهد جامعه اى بسازد كه همه مردم ، خود را برادر يكديگر بدانند و تا سرحدّ ايثار نسبت به هم عشق بورزند ، و اين بدان جهت است كه هيچ چيز مانند محبّت در ساماندهى جامعه دلخواه انسانى ، كارساز نيست .
محبّت ، مؤثّرترين عنصر پرورش انسان هاى شايسته و كارآمدترين ابزار پيشبرد اهداف فرهنگى ، اجتماعى ، اقتصادى و سياسى است .
به گفته حضرت سليمان عليه السلام ، هيچ چيز مانند محبّت ، شيرين نيست . حديث محبّت به قدرى شيرين است كه همه تلخى هاى زندگى را با كمك آن مى توان شيرين كرد ، و بسيارى از ضعف ها و نابسامانى ها و مشكلات فردى و اجتماعى را مى توان به وسيله آن ، جبران نمود و به تعبير لطيف پيغمبر اسلام :
ما ضاقَ مجلسٌ بمتحابَّين . حديث
هيچ جايى براى نشستن دو دوست ، تنگ نيست .


دين محبّت

اسلام ، برنامه تكامل انسان است . اصلى ترين عناصر اين برنامه ، محبّت (مهرورزى) است . عنصر محبّت ، تا آن جا در تحقّق برنامه هايى كه اسلام براى پيشرفت جامعه انسانى پيش بينى كرده مؤثر است كه امام باقر عليه السلام ، دين اسلام را چيزى جز محبّت نمى داند و مى فرمايد :
هَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ ؟ حديث
آيا دين ، جز محبّت است ؟
خدايى كه قرآن به مردم معرفى مى كند ، خدايى است مهربان و دوستدار مردم . حديث او آيين اسلام را كه دين همه انبياى الهى است ، برپايه هاى محبّت خود ، استوار كرده است حديث و پايگاه اصلى حكومت اسلامى را عشق و مودّت مردم نسبت به پيشوايان دينى و رهبران سياسى امّت اسلام قرار داده است . حديث
پيشوايان بزرگ اسلام ، براى اين كه مردم با شيرينى محبّت ، زندگى را شيرين كنند و از بركات اين نعمت بزرگ الهى بهره مند شوند ، با جملاتى زيبا و رسا و در ذهن ماندنى ، مانند «رأس العقل» ، حديث «أوّل العقل» حديث و «نصف العقل» ، حديث آن را توصيف كرده اند و مردم را به دوستى و محبّت و الفت نسبت به يكديگر و افزايش «خويشاوندان محبّتى» تشويق كرده اند ؛ چرا كه آنان از اقوام نَسَبى و سببى ، كارسازترند . حديث


خطر عداوت

در مقابل محبّت ، عداوت است كه هيچ چيز مانند آن براى جامعه ، خطرناك نيست . عداوت ، تلخ ترينِ تلخى هاست . تلخىِ عداوت ، همه شيرينى هاى زندگى را در كام انسانْ تلخ مى كند ، همه نعمت هاى الهى را به نقمت تبديل مى نمايد و همه پيروزى ها را به شكست ، مبدّل مى سازد .
عداوت ، نه تنها مانع پيشرفت جامعه در زمينه هاى گوناگون است؛ بلكه در بهره بردارى از امكانات موجود نيز اِخلال مى نمايد و از اين رو ، جامعه اى كه گرفتار اين آفت خطرناك شود ، راهى جز انحطاط و سقوط در پيش ندارد .
بر اين اساس ، دينى كه خود را بر پايه محبّتْ استوار مى داند ، عداوت را ضدّ دين حديث معرّفى مى كند ، چنان كه پيامبر اكرم ، فرموده اند :
إنَّ شرّ النّاس مَن يُبغِضُ النّاسَ ويُبغِضونَهُ . حديث
بدترينِ مردم ، كسانى هستند كه دشمن مردم اند و مردم ، دشمن آنها.


برنامه هاى اسلام براى ايجاد الفت و محبّت

اسلام ، براى آن كه جامعه از شيرينى و بركات نعمت محبّت بهره بردارى كند و از خطرها و آفات عداوت ، مصون بماند ، به موعظه و توصيه هاى اخلاقى اكتفا نكرده ، بلكه براى ايجاد الفت و محبّت و پيشگيرى از كينه و محبّت ، برنامه و قانون دارد .
در اسلام، آنچه موجب دوستىِ مردم با يكديگر مى شود، به عنوان تكليف و وظيفه وجوبى يا استحبابى شناخته شده ، و آنچه به بغض و عداوت مردم نسبت به يكديگر مى انجامد ، به صورت حكم تحريمى و يا تنزيهى ، ممنوع گرديده است .
آنچه در بخش اوّل اين كتاب درباره اسباب محبّت و آداب و حقوق آن آمده است ، در واقع ، برنامه هاى اسلام براى ايجاد پيوند دوستى ميان مردم و تحكيم و تقويت آن ، و آنچه درباره موانع محبّت و عوامل بغض مطرح شده ، برنامه هاى عملى اسلام در جهت پيشگيرى از خطرهاى عداوت است .


حق انتخاب دوست

اشكالى كه در زمينه ساماندهى جامعه مبتنى بر محبّت قابل طرح است ، اين است كه آيا اسلام ، اجازه مى دهد انسان با هركس كه خواست ، دوست شود ؟ آيا در اسلام ، انسان حق دارد با كسانى كه به انحرافات اعتقادى ، اخلاقى و عملى مبتلا هستند ، پيوند محبّت برقرار كند ؟ و اگر حق ندارد ، چگونه مى توان ادّعا كرد كه اسلام ، دين محبّت است و جامعه آرمانىِ آن ، جامعه اى مبتنى بر محبّت است ؟


منطق عقل و فطرت در دوستى

پاسخ اين است كه منطق اسلام در دوستى و دشمنى ، مانند ساير امور ، منطق عقل و فطرت است . عقل و فطرت انسان ، زيبايى را دوست مى دارد و زشتى را دشمن . اسلام نيز در باب دوستى و دشمنى ، چيزى جز اين نمى گويد .
به همان ميزان كه دوست داشتن زيبايى ها براى انسان و جامعه انسانى ، سازنده و تكامل آفرين است ، علاقه به زشتى ها و پليدى ها ، ويرانگر و خطرناك است . از اين رو ، خدايى كه اسلام به جامعه انسانى معرّفى مى كند ، زيباست و زيبايى را دوست دارد و زشتى و پليدى را دشمن مى دارد. در منطق خداپرستان راستين كه همان منطق عقل و فطرت است ، انسان بايد دوست زيبايى ها و دشمن زشتى ها باشد .
بى ترديد ، دوستى با كسانى كه به بيمارى هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى مبتلا هستند ، موجب سرايت بيمارى مى گردد و هيچ منطقى نمى تواند آن را تجويز كند و از اين رو ، مبتنى بودن جامعه آرمانى در اسلام بر محبّت ، بدين معنا نيست كه اسلام ، بر خلاف منطق عقل و فطرت ، اجازه مى دهد زشتى ها و بيمارى هاى فرهنگى و اجتماعى ، فراگير شود؛ بلكه درست به عكس ، اسلام مى خواهد با مبارزه با اين بيمارى ها جامعه اى بسازد كه چيزى جز محبّت ، بر آن حاكم نباشد ،
و تا چنين جامعه اى تحقّق نيافته است ، انسان راهى جز انتخاب ندارد .


نقش محبّت در سرنوشت انسان

از نظر اسلام ، محبّت ، سرنوشت هميشگى انسان را رقم مى زند . حديث عشق به زيبايى هاى راستين ، انسان را به قلّه تكامل ، سير مى دهد و عشق به زيبايى هاى دروغين ، او را كور و كر مى كند ، حديث تا آن جا كه حقّ انتخاب را از انسان سلب مى نمايد حديث
و او را تا اسفل السافلين ، پايين مى برد . از اين رو انتخاب دوست ، بر اساس شناخت دوستان راستين و دروغين ، براى رسيدن به جامعه آرمانى انسانى و اسلامى ، ضرورى است و پيشوايان بزرگ اسلام ، رهنمودهاى بسيار ارزنده اى در اين زمينه دارند كه در فصل پنجم ، هفتم و نهم از بخش اوّل ، ملاحظه خواهيد كرد .


نمایش منبع
حدیث روز

امام علی عليه ‏السلام:

ما أكثَرَ العِبَرَ، و أقَلَّ الاعتِبارَ؛

چه بسيار است عبرتها و چه اندک است عبرت گرفتن.

نهج البلاغه، حكمت 297

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685