پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : فرزندان خود را دوستدار من ودوستدار اهل بيتم وقرآن بار آوريد.
عنه صلي الله عليه و آله : أدِّبوا أولادَكُم عَلى ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبِيِّكُم ، وحُبِّ أهلِ بَيتِهِ ، وقِراءَةِ القُرآنِ ، فَإِنَّ حَمَلَةَ القُرآنِ في ظِلِّ اللّه ِ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلَّهُ مَعَ أنبِيائِهِ وأصفِيائِهِ .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : فرزندان خود را با سه خصلت بار آوريد: دوست داشتن پيامبرتان، دوست داشتن اهل بيت او و قرآن خواندن؛ زيرا در آن روزى كه سايه اى جز سايه خدا نيست، حاملان قرآن به همراه پيامبران و برگزيدگان او در سايه خدا هستند.
أبُو الزُّبَيرِ المَكِّيُّ : رَأَيتُ جابِرًا مُتَوَكِّئًا عَلى عَصاهُ وهُوَ يَدورُ في سِكَكِ الأَنصارِ ومَجالِسِهِم وهُوَ يَقولُ : . . . يا مَعشَرَ الأَنصارِ ، أدِّبوا أولادَكُم عَلى حُبِّ عَلِيٍّ ، فَمَن أبى فَانظُروا في شَأنِ اُمِّهِ .
ابو زبير مكّى: جابر را ديدم كه عصا زنان در كوى و برزن انصار و در انجمنهاى آنان مى گشت و مى گفت:... اى گروه انصار، فرزندان خود را دوستدار على بار آوريد و هريك نپذيرفت در حال مادر او بينديشيد.
أبُو الزُّبَيرِ وعَطِيَّةُ العَوفِيُّ وجَوّابٌ ـ قالَ كُلُّ واحِدٍ مِنهُم ـ : رَأَيتُ جابِرًا يَتَوَكَّأُ عَلى عَصاهُ وهُوَ يَدورُ في سِكَكِ المَدينَةِ ومَجالِسِهِم ، وهُوَ يَروي هذَا الخَبَرَ ثُمَّ يَقولُ : مَعاشِرَ الأَنصارِ ، أدِّبوا أولادَكُم عَلى حُبِّ عَلِيٍّ ، فَمَن أبى فَليَنظُر في شَأنِ اُمِّهِ .
الإمام الصادق عليه السلام : يا مَعشَرَ الشّيعَةِ ، عَلِّموا أولادَكُم شِعرَ العَبدِيِّ ، فَإِنَّهُ عَلى دينِ اللّه ِ .
وإليك نماذج من شعره :
بُرءٌ لِقَلبِكَ مِن داءِ الهَوَى الوَصَبِ ؟!
مَا استَحدَثَتهُ النَّوى مِن دَمعِكَ السَّرِبِ ؟!
نَأيُ الخَليطِ الَّذي وَلّى ولَم يَؤُب
لَهُ المَدامِعُ مِن ماءٍ ومِن عُشُب
إلى أن يقول :
مَلاءَةَ البيدِ بِالتَّقريبِ وَالجُنُ
وتَطلَحُ الكاسِرَ الفَتخاءَ في صَبب
حَسرَى الطَّلائِحِ بِالغيطانِ وَالخَرِب
أوفَى البَرِيَّةِ مِن عُجمٍ ومِن عَرَب
ونادِ خَيرَ وَصِيٍّ صِنوَ خَيرِ نَبِي
إلى أن يقول :
ومَظهَرُ الحَقِّ وَالمَنعوتُ فِي الكُتُب
دونَ الوَرى، وأبو أبنائِهِ النُّجُب
بِاللّه مُعتَقِدٍ، للّه ِِ مُحتَسِب
كانوا لِطارِقِهِم أهدى مِنَ الشُّهُب
وُدّي، وأحسَنُ ما اُدعى بِهِ لَقَبي !
عَلَى ابنِ فاطِمَةَ الكَشّافِ لِلكُرَب
ومِن مُعَفَّرِ خَدٍّ فَي الثَّرى تَرِب
وباقِرِ العِلمِ داني غايَةِ الطَّلَب
بَرُّ الرِّضا، وَالجَوادِ العابِدِ الدَّئِب
ذُو الأَمرِ، لابِسُ أثوابِ الهُدَى القُشُ
جَورًا، ويَقمَعُ أهلَ الزَّيغِ وَالشَّغَ
حَربِ الطُّغاةِ عَلى قُبِّ الكُلاَ الشَّزِ
ومن شعره :
يا آلَ طه وآلَ صادِ
خَلائِفُ اللّه ِ فِي البِلادِ ؟ !
يَهدي بِهَا اللّه ُ كُلَّ هادِ
وَالتَبَسَ الغَيُّ بِالرَّشادِ
عُمري ، وفي بُغضِكُمُ اُعادي
إيّاكُمُ ، وهُو خَيرُ زادِ
في عَرصَةِ المَحشَرِ اعتِمادي
يَشنأكُمُ اعتِقادي
امام صادق عليه السلام: اى گروه شيعيان، به فرزندانتان اشعار عبدى را بياموزيد؛ چه او بر دين خداست. اينك نمونه هايى از اشعار عبدى:
آيا پرسشت از نشان خانه ويران يار، درد ناخوش عشقت را درمان مى كند؟!
و يا سوز دلت را در آن روز كه فراق دوست نزديك مى شود قطره هاى ريزان اشكت، فرو مى نشاند؟!
هيهات ، عشق برانگيخته را پايان نمى بخشد دورى دوستى كه رفته و ديگر باز نمى گردد.
اى پيشاهنگ قبيله! چشمان اشكبار، قبيله را از آب وگياه بى نياز مى كند
تا آن جا كه مى گويد:
اى شترسوارى كه گامهاى مركب نيرومندت پهناى دشت را به تقريب و جنب [دو نوع از راه سپردن شتر تند و كند] در مى نوردد. و در فزار غزال خوش خط و خال را مى گيرد و در نشيب شاهين تيز بال را خسته مى كند.
و بادهاى سهمگين را چون اشتران خسته و رنجور بيابان پشت سر مى گذارد،
درود مرا به قبرى كه در نجف است و بهترين انسان از عرب و عجم را در بردارد برسان.
و در آن جا، شعار خدايى تو، فروتنى در برابرش باشد و بهترين وصّى و داماد بهترين پيامبر را ندا ده.
تا آن جا كه مى گويد:
تو كسى نيستى مگر برادر و ياور آن [پيامبر] راهنما و آشكار كننده حقّى و ستايش شده كتابها [ى آسمانى] .
تو همسر پاره تن پيغمبر، زهرايى و تنها نگهبان او و پدر فرزندان بزرگوار اويى.
فرزندانى كه در راه خدا سختكوشند و از او يارى مى جويند و بدو معتقدند و براى همو كار مى كنند.
و چنان راهنمايانى هستند كه اگر شب ديجور گمراهى همه جا را فرا گيرد شبروان را بهتر از هر كوكب و شهابى راهنمايى مى كنند.
از آن روز كه مهر خود را به پاى آنان ريختم مرا رافضى خواندند و اين بهترين لقبى است كه بدان خوانده مى شوم!
درود خداى عرش نشين، پيوسته و هماره، بر فرزند غمگسار فاطمه باد.
و آن دو فرزندى كه يكى به زهر ستم نابهنگام مرد و آن ديگرى كه با گونه خاك آلود به خاك رفت.
و پس از وى، بر آن عبادت پيشه پارسا، سجّاد و آن گاه بر شكافنده دانش كه به غايت طلب نزديك شد.
و سپس بر جعفر و فرزندش موسى و آن گاه بر امام نيكوكار حضرت رضا و جواد عابد كوشا.
و بر عسكريين و مهدى كه قائم آنان و صاحب امر است و جامه هاى پاك و سپيد هدايت به تن دارد، همو كه زمين آكنده شده از ظلم و بيداد را از عدل و داد مى آكند و گمراهان و شرآفرينان را سركوب مى كند.
پيشواى دليران بى باك و رزمنده اى است كه براى بركندن گياهان هرزه به پيكار سركشان مى روند.
نمونه ديگرى از اشعار عبدى:
اى سروران من، اى فرزندان على، اى آل طه و اى آل «صاد».
كيست كه با شما برابرى كند، شمايانى كه نمايندگان خدا در زمين هستيد؟!
شما ستارگان راهنمايى هستيد كه خداوند هر رهجويى را به واسطه آن راه مى نمايد.
اگر رهبرى شما نبود ما گمراه مى شديم وراه از بيراهه بازشناخته نمى شد.
پيوسته عمر خويش را با مهر شما مى گذرانم و با دشمنان شما دشمنى مى ورزم.
توشه اى جز مهر شما ندارم و اين بهترين رهتوشه است.
مهر شما اندوخته من است كه در پهنه قيامت بدان تكيه مى كنم.
دوستى شما و بيزارى از آن كه دشمن شماست اعتقاد من است.