پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : بافندگان را دشنام مگوييد ؛ كه نخستين بافنده پدرم آدم بود .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : پيشه مردان نيك امّت من ، دوزندگى است .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : پيشه زنان نيك ، ريسندگى است .
عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ ـ : لا
تَطلُب سُرعَةَ العَمَلِ ، وَ اطلُب تَجويدَهُ ؛ فَإِنَّ النّاسَ لا يَسأَلونَ : في كَم فُرِغَ مِنَ العَمَلِ ؟ إِنَّما يَسأَلونَ عَن جَودَةِ صَنعَتِهِ .
امام على عليه السلام ـ در كلمات حكيمانه اى كه به ايشان نسبت داده شده است ـ فرمود : به دنبال شتاب در كار نباش ، بلكه نيك به جاى آوردنش را دنبال كن ؛ زيرا مردم نمى پرسند : در چه مدّت ، كار را انجام داد ؛ بلكه از كيفيّت صنعتگرىِ فرد سؤال مى كنند .
عنه عليه السلام ـ في كِتابِهِ لِلأَشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَ ـ : ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجّارِ و ذَوِي الصِّناعاتِ ، و أوصِ بِهِم خَيراً : المُقيمِ مِنهُم ، وَ المُضطَرِبِ بِمالِهِ ، وَ المُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ ؛ فَإِنَّهُم مَوادُّ المَنافِعِ ، و أسبابُ المَرافِقِ ، و جُلاّبُها مِنَ المَباعِدِ و المَطارِحِ ، في بَرِّكَ و بَحرِكَ و سَهلِكَ و جَبَلِكَ ، و حَيثُ لا يَلتَئِمُ النّاسُ لِمَواضِعِها ، و لا يَجتَرِئونَ عَلَيها ؛ فَإِنَّهُم سِلمٌ لا تُخافُ بائِقَتُهُ ، و صُلحٌ لا تُخشى غائِلَتُهُ .
امام على عليه السلام ـ در نامه به اشتر ، آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت ـ نوشت : پس سفارش مرا در حقّ بازرگانان و صنعتگران بپذير و درباره ايشان [به كارگزارانت] نيكو سفارش كن ، خواه آن ها كه در يك جاى مقيم هستند و خواه آنان كه با سرمايه خويش اين سو و آن سو سفر كنند و با دسترنج خود زندگى نمايند ؛ زيرا اين گروه ، مايه هاى منافع و اسباب آسودگى اند و آن را از راه هاى دشوار و دور خشكى و دريا و دشت ها و كوهساران و جاى هايى كه مردم در آن گرد نيايند و جرئت رفتن به آن نكنند ، به دست مى آورند . پس اينان مردمى مسالمت جويند كه از فتنه گرى شان بيمى نيست ؛ و اهل آشتى اند ، كه از آسيب رسانى شان باكى نباشد .
قصص الأنبياء عن وهب بن منبّه : أنزَلَ اللّه ُ عَلى إدريسَ ثَلاثينَ صَحيفَةً ، و هُوَ أوَّلُ مَن خَطَّ بِالقَلَمِ ، و أوَّلُ مَن خاطَ الثِّيابَ و لَبِسَها ، و كانَ مَن كانَ قَبلَهُ يَلبَسونَ الجُلودَ ، و كانَ كُلَّما خاطَ سَبَّحَ اللّه َ و هَلَّلَهُ و كَبَّرَهُ ، و وَحَّدَهُ و مَجَّدَهُ .
قصص الأنبياء ـ به نقل از وهب بن منبّه ـ : خداوند بر ادريس عليه السلام سى لوح فرود آورد . و او نخستين كسى بود كه با قلم نوشت ؛ و [نيز ]نخستين دوزنده و پوشنده جامه بود . پيش از او ، مردم پوست جانوران را بر تن مى كردند ؛ و او هر گاه دوزندگى مى كرد ، خداى را به پاكى و يكتايى و بزرگى و يگانگى و شكوه ياد مى كرد .
الزهد لابن حنبل ـ به نقل از سعيد بن مسيّب ـ : هر آينه لقمان عليه السلام دوزنده بود .
ربيع الأبرار : سَأَلَ داوودُ عَن نَفسِهِ فِي الخُفيَةِ ، فَقالوا : يَعدِلُ إلاّ أنَّهُ يَأكُلُ مِن أموالِ بَني إسرائيلَ ، فَسَأَلَ اللّه َ أن يُعَلِّمَهُ عَمَلاً ، فَعَلَّمَهُ اتِّخاذَ الدُّروعِ .
ربيع الأبرار : داوود عليه السلام در نهان ، درباره خويش [از مردم] سؤال كرد . گفتند : «رفتارش درست است ، جز اين كه از دارايى بنى اسرائيل مى خورَد» . پس وى از خداوند خواست كه به او كارى بياموزد ؛ و خداوند زره سازى را به او آموخت .
تفسير العيّاشي عن محمّدِ بنِ خالد الضبّيّ : مَرَّ إبراهيمُ النَّخَعِيُّ عَلَى امرَأَةٍ و هِيَ جالِسَةٌ عَلى بابِ دارِها بُكرَةً ـ و كانَ يُقالُ لَها : اُمُّ بَكرٍ ـ و في يَدِها مِغزَلٍ تَغزِلُ بِهِ ، فَقالَ : يا اُمَّ بَكرٍ ، أ ما كَبِرتِ؟! أ لَم يَأنِ لَكِ أن تَضَعي هذَا المِغزَلَ؟! فَقالَت : و كَيفَ أضَعُهُ و سَمِعتُ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام يَقولُ: هُوَ مِن طَيِّباتِ الكَسبِ؟! .
تفسير العيّاشى ـ به نقل از محمّد بن خالد ضَبّى ـ : ابراهيم نخعى بر زنى ، با كنيه امّ بكر ، گذشت كه پگاهان كنار خانه خود نشسته ، دوك در دست ، مشغول ريسندگى بود . گفت: اى امّ بكر! آيا پير نشده اى؟ آيا وقت آن نرسيده كه اين دوك را كنار نهى؟ گفت: چگونه كنارش نهم ، كه از امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : «ريسندگى از پيشه هاى پاك است»؟
الكافي عن اُمّ الحسن النخعيّة : مَرَّ بي أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقالَ : أيُّ شَيءٍ تَصنَعينَ يا اُمَّ الحَسَنِ؟ قُلتُ : أغزِلُ ، فَقالَ : أما إنَّهُ أحَلُّ الكَسبِ ـ أو مِن أحَلِّ الكَسبِ ـ .
الكافى ـ به نقل از امّ حسن نخعيّه ـ : امير المؤمنين عليه السلام بر من گذشت و فرمود: «اى امّ حسن! چه مى كنى؟». گفتم: ريسندگى مى كنم . فرمود: «بدان كه اين ، حلال ترين پيشه ـ يا از حلال ترين پيشه ها ـ است» .