مقدمه
پنــد


كه از نصيحت دانا ضررنخواهى ديد
نشاط دور جوانى به كام دل درياب
كه نوبهار جوانى دگر نخواهى ديد
(رسا)
ادب
بى ادب محروم ماند از لطف رب
بى ادب تنها نه خود را داشت بد
بلكه آتش در همه آفاق زد
(مولوى)
ســكوت


بايد كه به گفتن دهن از هم نگشايى
گر راست سخن گويى و در بند بمانى
به زانكه دروغت دهد از بند رهايى
(سعدى)
نشـانه هـا


وى آينه جمال شاهى كه تويى
بيرون زتونيست هرچه درعالم هست
ازخود بطلب هرآنچه خواهى كه تويى
(نجم الدين رازى)
چهارسخن ازچهارصد پيامبر

اِذا كُنْتَ فِى الصَّلوةِ فَاحْفَظْ قَلْبَكَ.
اِذا كُنْتَ عَلَى المائِدَةِ فاحْفَظْ حَلْقَكَ.
وَ اِذا كُنْتَ فِى بِيتِ الغَيْرِ فَاحْفَظْ عَيْنَكَ.
وَ اِذا كُنْتَ بَيْنَ الخَلْقِ فَاحْفَظْ لِسانَكَ.

* هر گاه در نمازى دلت را حفظ كن.
* هر گاه بر سفره اى گلويت را حفظ كن.
* هرگاه در خانه كسى هستى چشمانت را حفظ كن.
* هر گاه در بين مردمى زبانت را حفظ كن.
كزان پندى نگيرد صاحب هوش
و گر صد باب حكمت پيش نادان
بخوانند آيدش بازيچه درگوش
(سعدى)
رشــد
در بزرگى فلاح از او برخاست
چوب تر را چنانكه خواهى پيچ
نشود خشك، جز به آتش راست
(سعدى)
خوش خلقى

وَ اَلْزِمْ نَفْسـَكَ التُّـؤَدَةَ فِى اُمُـورِكَ
وَ صَبـِّرْ عَلى مَؤُناتِ الاِخْوانِ نَفْسَكَ
وَ حَسِّنْ مَـعَ جَمِيعِ النّاسِ خُلْقَـكَ.

تا خاطر بندگان نجويى
خواهى كه خداى برتوبخشد
با خلق خداى كن نكويى
(سعدى)
بـدهـكارى
پُل بسته اى كه بگذرى از آبروى خويش
(صائب)
بىنيــازى


تا چه خورم صيف و چه پوشم شتا
اى شكم خيره به نانى بساز
تا نكنى پشت به خدمت دو تا
(سعدى)
پرهـيزكارى


كز برون جامه ريا دارى
پرده هفت رنگ در مگذار
تو كه در خانه بوريا دارى
(سعدى)
بـازگشـت


عذر به درگاه خداى آورد
ورنه سزاوار خداونديش
كس نتواند كه بجاى آورد
(سعدى)
بيـم و اميـد


انبيا را چه جاى معذرتست
پرده از روى لطف گو بردار
كاشقيا را اميد مغفرتست
(سعدى)
خواهـش دل


بتنهايى اندر، صفايى نبينى
ورت جاه ومالست و زرع وتجارت
چو دل با خدا نيست خلوت نشينى
(سعدى)
هـم انـديشى
در همه كار مشورت بايد
كار آن كس كه مشورت نكند
نادره باشد، ار صواب آيد
(ناصر خسرو)
تجــربه


عمر دو بايست در اين روزگار
تا به يكى تجربه آرد به دست
با دگرى تجربه بندد به كار
(سعدى)
ميــانهروى


كاندرين راه خارها باشد
كار درويش مستمند برآر
كه ترا نيز كارها باشد
(سعدى)
رهتـوشــه


ز گهواره تا گور دانش بجوى
ز دانش در بى نيازى بجوى
و گر چند از او سختى آيد به روى
(فردوسى)
دوســتى


لاف يارى و برادر خواندگى
دوست آن دانم كه گيرد دست دوست
در پريشان حالى و درماندگى
(سعدى)
نـاســزا
كاى جوان بخت، ياد گير اين پند
هر كه با اهل خود وفا نكند
نشود دوست روى و دولتمند
(سعدى)
د ز د ى


كه گرچه هيچ ندارى، بزرگ دارندت
نه آنكه با همه هستى شوى ضعيف مزاج
كه گر شوى تو چو قارون، گدا شمارندت
(ابن يمين)
نيــم رخ


فرشته است به دولت، دعا نگهدار
وفا و عهد نكو باشد ار بياموزى
وگرنه هركه تو بينى ستمگرى داند
(سعدى)
دانـش انـدوزى


كه نبض را به طبيعت شناس بنمايى
بپرس هر چه ندانى كه ذُلّ پرسيدن
دليل راه تو باشد بعز دانايى
(سعدى)
امـانـت دارى


امين كز تو ترسد امينش مدار
امين بايد ازداور انديشناك
نه از رفع ديوان و زجر و هلاك
(سعدى)
سـحرخــيزى


دانى كه چرا همى كند نوحه گرى
يعنى كه نمودند بر آيينه صبح
كز عمر شبى گذشت و تو بى خبرى
(خيام)
فـرمـانبـرى


كه ندارم به طاعت استظهار
عاصيان از گناه توبه كنند
عارفان از عبادت استغفار
(سعدى)
پُـرخـورى


تا درو نور معرفت بينى
تهى از حكمتى بعلت آن
كه پُرى از طعام تا بينى
(سعدى)
رحـمت خــدا


با توشه تو ز رنج ره ننديشم
گر لطف توام سفيد روگرداند
يك ذره ز نامه سيه ننديشم
(خيّام)
مــرز دنيـا


و گر باشد به مهرش پاى بنديم
حجابى زين درون آشوب ترنيست
كه رنج خاطرست ارهست وگرنيست
(سعدى)
همسـفر


به انديشه تدبير رفتن بساز
كرا سيم و زر ماند وگنج ومال
پس از وى به چندى شود پايمال
(سعدى)
فـاسـدان


گرچه پاكى، تو را پليد كند
آفتاب بدين بزرگى را
لكه اى ابر ناپديد كند
(سعدى)
خـويشتـندارى


كه وراى تو هيچ نعمت نيست
گنج صبر، اختيار لقمان است
هر كه را صبر نيست حكمت نيست
(سعدى)
صـميمـيت


مرا تعليم ده پيرانه يك پند
بگفتا؛ نيك مردى كن نه چندان
كه گردد خيره، گرگِ تيزدندان
(سعدى)
نيـك انـديشى


ما بقى خود استخوان و ريشه اى
گر بود انديشه ات گل گلشنى
ور بود خارى، تو هيمه گلخنى
(مولوى)
وظيـفه شنـاسى


دل به دنيا درنبندد هوشيار
اى كه دستت مى رسد كارى بكن
پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
(سعدى)
نيــايـش


باز كن پيش روى خود قرآن
ور بخواهى به حق سخن گويى
روى سوى قبله كن، نماز بخوان
(بقا)
رســتاخـيز


دل اندر جهان آفرين بند وبس
چو آهنگ رفتن كند جان پاك
چه بر تخت مُردن چه بر روى خاك
(سعدى)
قســمت


شرط عقل است جستن از درها
ورچه كس بى اَجَل نخواهد مرد
تو مرو در دهان اژدرها
(سعدى)
شـش گـوهــر

الأُوْلى: اَنْ تَعْبُدَ اللّه َ لا تُشْرِكَ بِهِ شَيْئا
الثّانِيَةُ: الرِّضَا بِقَدَرِ اللّه فيما اَحْبَبْتَ وَ كَرِهْتَ
الثّالِثَةُ: اَنْ تُحِبَّ فِى اللّه ِ وَ تُبْغِضَ فِى اللّه ِ
الرّابِعَةُ: أنْ تُحِبَّ للنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَتَكْرَهُ لَهُمْ ما تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ
الخامِسَةُ: تَكْظِمُ وَ تُحْسِنُ اِلى مَن اساءَ اِلَيْكَ
السّادِسَةُ: تَرْكُ الهَوى وَ مُخالَفَةُ الرَّدَى…

هر كه سيماى راستان دارد
ترك فرمان دليل حرمانست
سر خدمت بر آستان دارد
(سعدى)
يتــيم


كه روزى به پايش درافتى چومور
درون فروماندگان شاد كن
ز روز فروماندگى ياد كن
(سعدى)
به سـوى بهشـت
ببينى همان باز پاداش خويش
چو از تو بود كژى و بيرهى
گناه از چه بر چرخ گردان نهى
(اسدى طوسى)

امام صادق علیه السلام:
تَجلِسونَ و تَتَحَدَّثونَ؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، نَعَم. قالَ: إنَّ تِلكَ المَجالِسَ اُحِبُّها فَأَحيوا أمرَنا، إنَّهُ مَن ذَكَرَنا أو ذُكِرنا عِندَهُ فَخَرَجَ مِن عَينَيهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبابِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ و لَو كانَت أكثَرَ مِن زَبَدِ البَحرِ؛
بكر بن محمّد اَزدى از امام صادق عليهالسلام: آيا با هم مىنشينيد و گفتگو مىكنيد؟ عرض كردم، آرى، فدايت شوم. فرمود: من اينگونه مجالس را دوست دارم. پس ياد ما را زنده كنيد؛ كه هركس از ما ياد كند يا در حضور او از ما ياد شود و به اندازه پر مگسى اشک از ديدگانش بيرون آيد خداوند گناهان او را بيامرزد حتى اگر بيشتر از كف دريا باشد.
كامل الزيارات، ص۱۰۴

- رسول خدا صلی الله علیه و آله ۱۱۰۱۴ حدیث
- فاطمه زهرا سلام الله علیها ۹۰ حدیث
- امیرالمؤمنین علی علیه السلام ۱۷۴۳۰ حدیث
- امام حسن علیه السلام ۳۳۲ حدیث
- امام حسین علیه السلام ۳۲۱ حدیث
- امام سجاد علیه السلام ۸۸۰ حدیث
- امام باقر علیه السلام ۱۸۱۱ حدیث
- امام صادق علیه السلام ۶۳۸۸ حدیث
- امام کاظم علیه السلام ۶۶۴ حدیث
- امام رضا علیه السلام ۷۷۳ حدیث
- امام جواد علیه السلام ۱۶۶ حدیث
- امام هادی علیه السلام ۱۸۸ حدیث
- امام حسن عسکری علیه السلام ۲۳۳ حدیث
- امام مهدی علیه السلام ۸۲ حدیث
- حضرت عیسی علیه السلام ۲۴۵ حدیث
- حضرت موسی علیه السلام ۳۲ حدیث
- لقمان حکیم علیه السلام ۹۴ حدیث
- خضر نبی علیه السلام ۱۴ حدیث
- قدسی (احادیث قدسی) ۴۳ حدیث
- حضرت آدم علیه السلام ۴ حدیث
- حضرت یوسف علیه السلام ۳ حدیث
- حضرت ابراهیم علیه السلام ۳ حدیث
- حضرت سلیمان علیه السلام ۹ حدیث
- حضرت داوود علیه السلام ۲۱ حدیث
- حضرت عزیر علیه السلام ۱ حدیث
- حضرت ادریس علیه السلام ۳ حدیث
- حضرت یحیی علیه السلام ۸ حدیث

تــعــداد كــتــابــهــا : ۱۱۱
تــعــداد احــاديــث : ۴۵۴۵۶
تــعــداد تــصــاویــر : ۳۸۳۸
تــعــداد حــدیــث روز : ۶۸۵