کتابخانه احادیث شیعه

حديث و آيات: آگاهترين مردم

جابِرُ بنُ يَزيدَ ـ في حَديثٍ طَويلٍ ـ : دَخَلَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّه ِ الأَنصارِيُّ عَلى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهماالسلام، فَبَينَما هُوَ يُحَدِّثُهُ إذ خَرَجَ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ الباقِرُ عليهماالسلاممِن عِندِ نِسائِهِ ، وعَلى رَأسِهِ ذُؤابَةٌ وهُوَ غُلامٌ ، فَلَمّا بَصُرَ بِهِ جابِرٌ اِرتَعَدَت فَرائِصُهُ ، وقامَت كُلُّ شَعرَةٍ عَلى بَدَنِهِ ، ونَظَرَ إلَيهِ مَلِيًّا ، ثُمَّ قالَ لَهُ : ياغُلامُ أقبِل ، فَأَقبَلَ . ثُمَّ قالَ لَهُ : أدبِر ، فَأَدبَرَ ، فَقالَ جابِرٌ : شَمائِلُ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ورَبِّ الكَعبَةِ ! ثُمَّ قامَ فَدَنا مِنهُ ، فَقالَ لَهُ : مَااسمُكَ يا غُلامُ ؟ فَقالَ : مُحَمَّدٌ ، قالَ : اِبنُ مَن ؟ قالَ : اِبنُ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ .
قالَ : يا بُنَيَّ فَدَتكَ نَفسي ، فَأَنتَ إذًا الباقِرُ ؟ فَقالَ : نَعَم .
ثُمَّ قالَ : فَأَبلِغني ما حَمَّلَكَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، فَقالَ جابِرٌ : يا مَولايَ ، إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله بَشَّرَني بِالبَقاءِ إلى أن ألقاكَ ، وقالَ لي : إذا لَقيتَهُ فَأَقرِئهُ مِنِّي السَّلامَ ، فَرَسولُ اللّه ِ يا مَولايَ يَقرَأُ عَلَيكَ السَّلامَ .
فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : يا جابِرُ ، عَلى رَسولِ اللّه ِ السَّلامُ ما قامَتِ السَّماواتُ والأَرضُ ، وعَلَيكَ يا جابِرُ كَما بَلَّغتَ السَّلامَ .
فَكانَ جابِرٌ بَعدَ ذلِكَ يَختَلِفُ إلَيهِ ويَتَعَلَّمُ مِنهُ ، فَسَأَلَهُ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ عليهماالسلامعَن شَيءٍ ، فَقالَ لَهُ جابِرٌ : واللّه ِ ما دَخَلتُ في نَهيِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، فَقَد أخبَرَني أنَّكُم الأئِمَّةُ الهُداةِ مِن أهلِ بَيتِهِ مِن بَعدِهِ ، أحلَمُ النّاسِ صِغارًا ، وأعلَمُ النّاسِ كِبارًا ، وقالَ : لا تُعَلِّموهُم فَهُم أعلَمُ مِنكُم ، فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام : صَدَقَ جَدّي رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، إنّي لَأَعلَمُ مِنكَ بِما سَأَلتُكَ عَنهُ ، ولَقَد اُوتيتُ الحُكمَ صَبِيًّا ، كُلُّ ذلِكَ بِفَضلِ اللّه ِ عَلَينا ورَحمَتِهِ لَنا أهلَ البَيتِ حديث .
جابر بن يزيد ـ در حديثى طولانى ـ : جابر بن عبداللّه انصارى بر على بن الحسين عليه السلام وارد شد و در حالى كه ايشان عليه السلامبا جابر بن عبداللّه سخن مى گفت ناگاه محمّد بن علىّ الباقر عليه السلام از نزد زنانش بيرون آمد و زلف امام كه هنوز جوان بود به چشم مى خورد. هنگامى كه جابر او را ديد پيكرش به لرزه افتاد و موى بر بدنش راست گرديد و اندكى بدو نگريست، سپس به او گفت: رو به من كن جوان. و او به طرف جابر رو كرد. سپس به او گفت: برگرد و او برگشت. جابر گفت: به خداى كعبه سوگند، شكل و شمائل پيامبر صلي الله عليه و آله را دارد. جابر سپس برخاست و به او نزديك شد و گفت: نام تو چيست؟ اى جوان. گفت: محمّد. جابر پرسيد: پسر كه هستى؟ گفت: پسر على بن الحسين.
جابر گفت: فرزندم! جانم فدايت باد، بنابر اين تو بايد باقر باشى؟ پاسخ داد: آرى. امام باقر عليه السلامفرمود: به من بگو پيامبر خدا صلي الله عليه و آله چه مسؤوليتى بر دوش تو نهاده است؟ جابر گفت: سرورم! پيامبر صلي الله عليه و آله به من بشارت زنده ماندن داد تا تو را ملاقات كنم و به من فرمود: هرگاه او را ديدى سلام مرا به او برسان، سرورم! رسول خدا صلي الله عليه و آله به تو سلام مى رساند. ابو جعفر عليه السلام فرمود: اى جابر! سلام و درود بر رسول خدا تا زمانى كه آسمانها و زمين برقرارند و بر تو اى جابر سلامى باد به گونه اى كه ابلاغ كردى.
جابر از اين پس نزد حضرت عليه السلام مى رفت و از او آمرزش مى گرفت. يك بار محمّد بن على عليه السلام درباره چيزى از او پرسش كرد. جابر در پاسخ گفت: به خدا سوگند، من بر خلاف نهى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله رفتار نمى كنم، او به من فرموده است كه شما، امامان هدايتگر از خاندانش پس از او هستيد كه در كودكى، خردمندترين مردم و در بزرگى، داناترين مردميد و نيز فرمود: به آنها چيزى نياموزيد كه آنها از شما داناترند. ابوجعفر عليه السلامفرمود: جدّ من رسول خدا صلي الله عليه و آله راست گفت، من در آن چه از تو پرسيدم آگاهترم واز كودكى حكمت را دريافت كرده ام و همه اينها در پرتو فضل الهى و رحمت او به ما اهل بيت است.
نمایش منبع


حدیث روز

امام علی علیه السلام:

ما ابتَلَى اللّه‏ُ أحَدا بمِثلِ الإملاءِ لَهُ؛

خداوند هيچ كس را به چيزى همانند مهلت‌دادن به او، آزمايش نكرده است.

نهج البلاغه، حكمت 116

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685