حديث و آيات:
فصل پنجم : شيوه اهل بيت عليهم السلام در...
قُتَيبَةُ الأَعشى : أتَيتُ أبا عَبدِاللّه ِ عليه السلامأعودُ ابنًا لَهُ ، فَوَجَدتُهُ عَلَى البابِ فَإِذا هُوَ مُهتَمٌّ حَزينٌ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ، كَيفَ الصَّبِيُّ ؟ فَقالَ : وَاللّه ِ إنَّهُ لِما بِهِ ، ثُمَّ دَخَلَ فَمَكَثَ ساعَةً، ثُمَ خَرَجَ إلَينا وقَد أسفَرَ وَجهُهُ وذَهَبَ التَّغَيُّرُوالحُزنُ.
قالَ : فَطَمِعتُ أن يَكونَ قَد صَلَحَ الصَّبِيُّ، فَقُلتُ : كَيفَ الصَّبِيُّ جُعِلتُ فِداكَ ؟ فَقالَ : وقَد مَضى لِسَبيلِهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، لَقَد كُنتَ وهُوَ حَيٌّ مُهتَمًّا حَزينًا ، وقَد رَأَيتُ حالَكَ السّاعَةَ وقَد ماتَ، غَيرَ تِلكَ الحالِ، فَكَيفَ هذا ؟ فَقالَ : إنّا أهلَ البَيتِ إنَّما نَجزَعُ قَبلَ المُصيبَةِ ، فَإِذا وَقَعَ أمرُ اللّه ِ رَضينا بِقَضائِهِ وسَلَّمنا لِأَمرِهِ .
قتيبة الاعشى: نزد امام صادق رفتم تا پسرش را عيادت كنم. حضرت عليه السلامرا بر درِ خانه ديدم غمگين و حزن آلود. عرض كردم: فدايت گردم، پسرك چگونه است؟ فرمود: به خدا، حالش خوب نيست، آن گاه به درون خانه رفت و ساعتى درنگ كرد و سپس بيرون آمد، در حالى كه چهره اى گشاده داشت و رنگ پريدگى و حزن از سيماى او رخت بر بسته بود.
[قتيبه] مى گويد: خيال كردم كودكش بهبود يافته است. عرض كردم: قربانت گردم، كودك چگونه است؟ فرمود: درگذشت. عرض كردم: قربانت گردم، چگونه است، آن گاه كه او زنده بود، تو غمگين و گرفته بودى و در اين لحظه، او مرده است، جز آن وضع را در تو مى بينم؟! امام عليه السلامفرمود: ما اهل بيت پيش از رسيدن مصيبت، ناله مى كنيم و هرگاه امر الهى واقع شد، به قضاى او خشنوديم و در برابر امرش تسليم.