الإمام الباقر عليه السلام : خَطَبَ أميرُ المؤُمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ بِالكوفَةِ بَعدَ مُنصَرَفِهِ مِنَ النَّهرَوانِ ، وبَلَغَهُ أنَّ مُعاوِيَةَ يَسُبُّهُ ويَلعَنُهُ ويَقتُلُ
أصحابَهُ ، فَقامَ خَطيبًا فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَيهِ وصَلّى عَلى رَسولِ اللّه ِ ، وذَكَرَ ما أنعَمَ اللّه ُ عَلى نَبِيِّهِ وعَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : لَولا آيَةٌ في كِتابِ اللّه ِ ما ذَكَرتُ ما أنَا ذاكِرُهُ في مَقامي هذا ، يَقولُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ : «وأمّا بِنِعمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث » اللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ عَلى نِعَمِكَ الَّتي لا تُحصى وفَضلُكَ الَّذي لا يُنسى ، يا أيُّهَا النّاسُ ، إنَّهُ بَلَغَني ما بَلَغَني ، وإنّي أراني قَدِ اقتَرَبَ أجَلي فَكَأَنّي بِكُم وقَد جَهِلتُم أمري ، وإنّي تارِكٌ فيكُم ماتَرَكَهُ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : كِتابَ اللّه ِ وعِترَتي ، وهِيَ عِترَةُ الهادي إلَى النَّجاةِ ، خاتَمِ الأَنبِياءِ وسَيِّدِ النُّجَباءِ والنَّبِيِّ المُصطَفى .
امام باقر عليه السلام : اميرالمؤمنين على بن ابى طالب صلوات اللّه عليه پس از بازگشت از نهروان به كوفه، شنيد كه معاويه او را دشنام مى دهد و نفرينش مى كند و ياران او را مى كشد. حضرت عليه السلام به خطبه برخاست و حمد و ثناى الهى
به جاى آورد و بر پيامبر خدا درود فرستاد و نعمتهاى الهى را بر پيامبر و خود، ياد آور شد و سپس فرمود: اگر اين آيه در قرآن نبود من در اين جايگاه آن چه بر زبان مى آوردم بيان نمى داشتم، خداوند عزّوجل مى فرمايد: «و امّا به نعمت خدايت
سخن گو»، خدايا سپاس از آن توست براى نعمتهايى كه به شماره در نمى آيد و فضل تو كه به فراموشى سپرده نمى شود. اى مردم! آن خبرها كه بايد به من رسيده است و من مى بينم كه اجل من نزديك گشته و گويى شما را مى بينم كه بر امر من آگاهى نداريد. من در ميان شما همان را به يادگار مى نهم كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به يادگار نهاد: كتاب خدا و عترتم، يعنى عترت آن هدايتگر به سوى رهايى و خاتم پيامبران و سرور شريفان ونبىّ مصطفى.