حديث و آيات:
متهم شدن رسول خدا صلى الله عليه و آل...
الإمامُ الباقرُ عليه السلام : أقَبلَ أبو جَهلٍ بنُ هِشامٍ وَ معَهُ قَومٌ مِن قُريشٍ فدَخَلوا على أبي طالِبٍ فقالوا : إنّ ابنَ أخيكَ قد آذانا و آذى آلِهَتَنا ، فادْعُهُ و مُرْهُ فلْيَكُفَّ عن آلِهَتِنا و نَكُفَّ عن إلهِهِ . قالَ : فبَعَثَ أبو طالبٍ إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فدَعاهُ ، فلَمّا دَخَلَ النّبيُّ صلى الله عليه و آله لَم يَرَ في البَيتِ إلاّ مُشرِكا ، فقالَ : السّلامُ على مَنِ اتَّبَعَ الهُدى ، ثُمّ جَلَسَ ، فخَبَّرَهُ أبو طالبٍ بما جاؤوا لَهُ ، فقالَ : أ وَ هَل لَهُم في كَلِمَةٍ خَيرٌ لَهُم مِن هذا يَسُودونَ بها العَرَبَ و يَطَؤونَ أعناقَهُم ؟ فقالَ أبو جَهلٍ : نَعَم، و ما هذهِ الكَلِمَةُ ؟ فقال : تَقولونَ : لا إلهَ إلاّ اللّه ُ .
قالَ : فوَضَعوا أصابِعَهُم في آذانِهِم ، و خَرَجوا هِرابا و هُم يَقولونَ : ما سَمِعنا بهذا في المِلَّةِ الآخِرَةِ إنْ هذا إلاّ اختِلاقٌ ، فأنزَلَ اللّه ُ في قَولِهِم : «ص و القُرآنِ ذِي الذِّكْرِ* ـ إلى قولهِ ـ إلاّ اخْتِلاقٌ» . .
امام باقر عليه السلام : ابو جهل بن هشام به همراه عده اى از قريش پيش ابو طالب رفتند و گفتند : برادرزاده تو ما و خدايانمان را مى آزارد. او را بخواه و به او بگو از خدايان ما دست بردارد تا ما هم كارى به خداى او نداشته باشيم. ابو طالب در پى رسول خدا صلى الله عليه و آله فرستاد و او را فرا خواند. وقتى داخل شد ديد در اتاق به غير از مشركان كسى نيست. لذا فرمود : سلام بر كسى كه از راه راست پيروى كند. آنگاه نشست. ابو طالب به آن حضرت اطلاع داد كه اين افراد به چه منظورى پيش او آمده اند. پيامبر فرمود : آيا اينان حاضرند كلمه اى بگويند كه برايشان بهتر از اين پيشنهاد آنهاست و به وسيله آن سالار عرب ها شوند و گردن هايشان را خاضع كنند؟ ابو جهل گفت : آرى، آن كلمه چيست؟ پيامبر فرمود: بگوييد : هيچ خدايى جز اللّه نيست.
امام باقر فرمود : آنان دست هايشان را در گوش هاى خود كردند و سراسيمه بيرون رفتند و مى گفتند : ما در آيين اخير (عيسوى) هم چنين چيزى نشنيده ايم. اين دروغ بافى است. اين جا بود كه خداوند درباره سخن ايشان اين آيه را نازل فرمود : «ص. و القرآن ذى الذكر ـ تا جمله ـ الا اختلاق».