حديث و آيات:
بى اعتنا به دنيا
الترغيب و الترهيب عن عمر : استَأذَنتُ على رسولِ اللّه صلى الله عليه و آله فدَخَلتُ علَيهِ في مَشرُبَةٍ .و إنّهُ لَمُضطَجِعٌ على خَصَفَةٍ إنّ بَعضَهُ لَعلَى التُّرابِ ، و تَحتَ رأسِهِ وِسادَةٌ مَحشُوَّةٌ لِيفا ، و إنّ فَوقَ رأسِهِ لاَءهابا عَطِنا ، و في ناحِيَةِ المَشرُبَةِ قَرَظٌ ، فسَلَّمتُ علَيهِ فجَلَستُ ، فقلتُ : أنتَ نَبيُّ اللّه ِ و صَفوَتُه
و كِسرى و قَيصرُ على سُرُرِ الذَّهَبِ و فُرُشِ الدِّيباجِ و الحَريرِ ؟ ! فقالَ : اُولئكَ عُجِّلَت لَهُم طَيِّباتُهُم و هِيَ وَشيكَةُ الانقِطاعِ ، و إنّا قَومٌ اُخِّرَت لنا طَيِّباتُنا في آخِرَتِنا .
الترغيب و الترهيب ـ به نقل از عمر ـ : از رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه ورود خواستم و در غرفه اى بر ايشان وارد شدم. حضرت روى بوريايى از برگ درخت خرما دراز كشيده و قسمتى از بدنش روى خاك بود. زير سرش بالشى پر شده از الياف خرما قرار داشت و بالاى سر ايشان پوستى خيسانده شده در مايع دباغى كه بوى بدى از آن به مشام مى رسيد، آويزان بود و در گوشه غرفه مقدارى برگ درخت سلم
قرار داشت. من به پيامبر سلام كردم و نشستم و گفتم : شما پيامبر و برگزيده خدا باشى و كسرا و قيصر بر تخت هاى طلا و فرش هاى ديبا و حرير بنشينند؟! فرمود : آنان كسانى هستند كه نعمت هاى زودگذر در همين دنيا به ايشان داده شده و ما مردمى هستيم كه نعمت هايمان در آخرت به ما داده مى شود.