کتابخانه احادیث شیعه
پرینت احادیث

احادیث امام کاظم علیه السلام664 حدیث

امام كاظم عليه السلام : به خانه اى كه در آن نام محمّد يا احمد يا على يا حسن
و يا حسين يا جعفر يا طالب يا عبد اللّه و يا فاطمه ، از زنان ، باشد ، فقر وارد نمى شود .
امام كاظم عليه السلام : هرگاه به كودكان وعده داديد ، بدان وفا كنيد ؛ چرا كه آنان بر اين باورند كه شما روزى شان را مى دهيد . بى گمان ، خداوند عز و جل آن گونه كه به خاطر زنان و كودكان خشمگين مى شود ، براى چيز ديگرى خشم نمى گيرد .
امام كاظم عليه السلام ـ به هشام بن حكم ـ : اى هشام! خداوند ، پيامبران و رسولانش را به سوى بندگان خود نفرستاده ، مگر بدان جهت كه بصيرت الهى پيدا كنند . از اين رو ، بهترين كسانى كه دعوت آنان را اجابت مى كنند ، كسانى هستند كه شناخت بهترى دارند .
امام كاظم عليه السلام ـ از دعاهاى ايشان در ماه رجب ـ : به راستى دانستم كه بهترين توشه مسافر كوى تو ، تصميمى است كه با آن ، تو را انتخاب كند .
امام كاظم عليه السلام : تلاش كنيد زمانتان چهار بخش باشد : زمانى براى راز و نياز با خداوند؛ زمانى براى تأمين معاش؛ و زمانى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد ، تا عيب هايتان را به شما بشناسانند و براى شما در امور پنهان ، خيرخواهى كنند؛ و زمانى براى خوشى هاى حلال .
صفحه اختصاصي حديث و آيات بحار الأنوار ـ عن الحسن بن محمّد عن جدّه عن غير واحدٍ من أصحابِهِ ـ : إنَّ رَجُلاً مِن وُلدِ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ كانَ بِالمَدينَةنِ يُؤذي أبَا الحَسَنِ موسى عليه السلامويَسُبُّهُ إذا رَآهُ ويَشتِمُ عَلِيّا ، فَقالَ لَهُ بَعضُ حاشِيَتِهِ يَوما : دَعنا نَقتُل هذَا الفاجِرَ ، فَنَهاهُم عَن ذلِكَ أشَدَّ النَّهيِ وزَجَرَهُم ، وسَأَلَ عَنِ العُمَرِىِّ فَذُكِرَ أَنَّهُ يَزرَعُ بِناحِيَةٍ مِن نَواحِي المَدينَةنِ فَرَكِبَ إلَيهِ فَوَجَدَه في مَزرَعَةٍ لَهُ فَدَخَلَ المَزرَعَةَ بِحِمارِهِ فَصاحَ بِهِ العُمَرِيُ لا تُوَطِّئ زَرعَنا فَتَوَطَّأَهُ بِالحِمارِ حَتّى وَصَلَ إلَيهِ ، ونَزَلَ وَجَلَسَ عِندَهُ وباسَطَهُ وضاحَكَهُ وقالَ لَهُ : كَم غَرِمتَ عَلى زَرعِكَ هذا ؟
قالَ : مِئَةُ دينارٍ .
قالَ: فَكَم تَرجو أن تُصيبَ؟
قالَ : لَستُ أعلَمُ الغَيبَ .
قالَ لَهُ : إنّما قُلتُ : كَم تَرجو أن يَجيئَكَ فيهِ؟
قالَ : أرجو أن يَجيءَ مِئَتا دينارٍ .
قالَ : فَأَخرَجَ لَهُ أبُوالحَسَنِ عليه السلامصُرَّةً فيها ثَلاثُمِئَةِ دينارٍ ، وقالَ : هذا زَرعُكَ عَلى حالِهِ وَاللّه ُ يَرزُقُكَ فيهِ ما تَرجو .
قالَ : فَقامَ العُمَرِيُ فَقَبَّلَ رَأسَهُ وسَأَلَهُ أن يَصفَحَ عَن فارِطِهِ ، فَتَبَسَّمَ إلَيهِ أبُوالحَسَنِ وَانصَرَف .
قالَ : وراحَ إلَى المَسجِدِ فَوَجَدَ العُمَرِيَ جالِسا ، فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ قالَ : اللّه ُ أعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالاتِهِ .
قالَ : فَوَثَبَ أصحابُهُ إلَيهِ .
فَقالوا لَهُ : ما قَضِيَّتُكَ؟ قَد كُنتَ تَقولُ غَيرَ هذا
قالَ : فَقالَ لَهُم : قَد سَمِعتُم ما قُلتُ الآنَ ، وجَعَلَ يَدعو لأَِبِي الحَسَنِ عليه السلامفَخاصَموهُ وخاصَمَهُم .
فَلَمّا رَجَعَ أبُوالحَسَنِ إلى دارِهِ ، قالَ لِجُلَسائِهِ الَّذينَ سَأَلوه في قَتلِ العُمَرِيِّ أيُّما كانَ خَيرا ما أرَدتُم أم ما أرَدتُ إنَّني أصلَحتُ أمرَهُ بِهذَا المِقدارِ الَّذي عَرَفتُم وكُفيتُ بِهِ شَرَّهُ.
حديث
بحار الأنوار ـ به نقل از حسن بن محمّد ، از جدّش ، و او از چند تن از ياران امام كاظم عليه السلام ـ : مردى از نوادگان عمر بن خطّاب ، در مدينه ، امام كاظم عليه السلام را آزار مى داد و هر گاه ايشان را مى ديد ، به على عليه السلام دشنام مى داد . برخى از اطرافيان امام كاظم عليه السلام به ايشان گفتند : اجازه بفرماييد اين بدكار را به قتل برسانيم .
امام كاظم عليه السلام آنان را از اين كار ، به شدّت باز داشت و منع كرد و سراغِ [نشانى ]مرد دشنام گو را گرفت . گفته شد در فلان منطقه از مدينه كشاورزى مى كند .
امام عليه السلام ، سوار بر مَركب ، به سويش رفت و او را در مزرعه اش ديد . با الاغش داخل مزرعه شد . آن مرد فرياد زد : زراعت ما را لگدمال مكن!
امام عليه السلام ، با الاغ از داخل زراعت به سوى مرد رفت تا نزديك وى رسيد . پياده شد و در كنارش نشست . با او خوش و بِش كرد و به وى فرمود : «چه قدر خسارت بر زراعت تو وارد كردم؟» .
مرد گفت : صد دينار .
فرمود : «اميد دارى چه قدر محصول به دست بياورى؟» .
گفت : غيب نمى دانم .
فرمود : «گفتم چه قدر اميد دارى؟» .
گفت : اميد دارم دويست دينار محصول به دست آورم .
امام كاظم عليه السلام كيسه اى به وى داد كه در آن ، سيصد دينار بود و فرمود : «زراعت تو بر جايش باقى است و خداوند ، آنچه اميد دارى ، به تو روزى مى كند» .
مرد ، به پا خاست و سرِ ايشان را بوسيد و خواست تا از تقصيرش درگذرد . امام عليه السلامتبسّمى كرد و بازگشت .
امام كاظم عليه السلام به مسجد رفت و مرد دشنام گو را ديد كه در مسجد ، نشسته است . وقتى نگاهش به امام عليه السلام افتاد ، گفت : خداوند ، مى داند رسالت خود را كجا قرار دهد!
ياران امام كاظم عليه السلام به سوى آن مرد شتافتند و به وى گفتند : داستان چيست؟ تو تا به حال به گونه اى ديگر سخن مى گفتى؟!
مرد گفت : «شنيديد الآن چه گفتم» و شروع به دعا كردن براى امام كاظم عليه السلام كرد . گفتگوها ميان مرد و ياران امام عليه السلام ادامه يافت . وقتى امام كاظم عليه السلام به خانه اش بازمى گشت ، به اطرافيانش كه [پيش از آن ،] مى خواستند مرد را بكُشند ، فرمود : «كارى كه شما مى خواستيد انجام دهيد ، بهتر بود يا آنچه من انجام دادم؟ من با اين مقدار پول ، كارش را اصلاح كردم و از شرّش در امان گشتم» .
امام كاظم عليه السلام : آن كه مشورت كند ، در صورت درستى [تصميمش] ستايشگر را از دست نمى دهد و در صورت خطا ، عذرپذير را .
امام كاظم عليه السلام : پدرم دستم را گرفت و فرمود : پسرم! پدرم محمّد بن على عليه السلام (امام باقر عليه السلام) ، دستم را گرفت ، چنان كه من ، دست تو را گرفتم و فرمود : «پدرم على بن حسين عليه السلام (امام سجّاد عليه السلام) دستم را گرفت و فرمود : "فرزندم! كار نيك را براى هر كه از تو درخواست كرد ، انجام بده . اگر سزاوار آن باشد ، به جايش انجام داده اى و اگر سزاوار آن نباشد ، تو شايسته آنى . اگر مردى تو را از سَمت راست دشنام داد و به سَمت چپِ تو رفت و عذر خواست ، عذرش را بپذير"» .
امام كاظم عليه السلام : خداوند عز و جل بنده پُرخواب و بيكار را دشمن مى دارد .
امام كاظم عليه السلام : خداوند عز و جل شراب را براى نامش حرام نكرد؛ بلكه به جهت آثار و پيامدهايش حرام كرد و هرچه پيامدش مانند شراب باشد، آن هم شراب است.
حدیث روز

امام علی علیه السلام:

لا فَقرَ كالجَهلِ؛

هيچ فقرى چون نادانى نيست.

نهج البلاغه، حكمت 54

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685