کتابخانه احادیث شیعه
پرینت احادیث

احادیث امام باقر علیه السلام1811 حدیث

امام باقر عليه السلام : امير مؤمنان عليه السلام پس از آن كه ماجراى ميان او و ميان طلحه و زبير و عايشه در بصره [در جنگ جمل] خاتمه يافت ، بر منبر رفت و حمد و ثناى الهى گفت و بر پيامبر خدا درود فرستاد . آن گاه فرمود: «اى مردم! دنيا شيرين و خوش است. مردم را با خواست ها[ى دنيوى [مى فريبد، و ظاهر خويش را براى آنان مى آرايد.
صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الباقر عليه السلام : كانَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مُؤمِنٌ فَقيرٌ شَديدُ الحاجَةِ مِن أهلِ الصُّفَّةِ حديث ، وكانَ مُلازِما لِرَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كُلِّها لا يَفقِدُهُ في شَيءٍ مِنها ، وكانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَرِقُّ لَهُ ويَنظُرُ إلى حاجَتِهِ وغُربَتِهِ ، فَيَقولُ : يا سَعدُ ، لَو قَد جاءَني شَيءٌ لاَءَغنَيتُكَ .
قالَ : فَأَبطَأَ ذلِكَ عَلى رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، فَاشتَدَّ غَمُّ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله لِسَعدٍ ، فَعَلِمَ اللّه ُ سُبحانَهُ ما دَخَلَ عَلى رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مِن غَمِّهِ لِسَعدٍ . فَأَهبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلَ عليه السلام
ومَعَهُ دِرهَمانِ ، فَقالَ لَهُ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّه َ قَد عَلِمَ ما قَد دَخَلَكَ مِنَ الغَمِّ لِسَعدٍ ، أفَتُحِبُّ أن تُغنِيَهُ؟
فَقالَ : نَعَم .
فَقالَ لَهُ : فَهاكَ هذَينِ الدِّرهَمَينِ فَأَعطِهِما إيّاهُ ومُرهُ أن يَتَّجِرَ بِهِما .
قالَ : فَأَخَذَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ثُمَّ خَرَجَ إلى صَلاةِ الظُّهرِ ، وسَعدٌ قائِمٌ عَلى بابِ حُجُراتِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَنتَظِرُهُ ، فَلَمّا رَآهُ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله قالَ : يا سَعدُ ، أتُحسِنُ التِّجارَةَ؟
فَقالَ لَهُ سَعدٌ : وَاللّه ِ ما أصبَحتُ أملِكُ مالاً أتَّجِرُ بِهِ! فَأَعطاهُ النَّبِي صلي الله عليه و آله الدِّرهَمَينِ ، وقالَ لَهُ : اِتَّجِر بِهِما وتَصَرَّف لِرِزقِ اللّه ِ. فَأَخَذَهُما سَعدٌ ومَضى مَعَ النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله حَتّى صَلّى مَعَهُ الظُّهرَ وَالعَصرَ ، فَقالَ لَهُ النَّبِي صلي الله عليه و آله : قُم فَاطلُبِ الرِّزقَ ، فَقَد كُنتُ بِحالِكَ مُغتَمّا يا سَعدُ .
قالَ : فَأَقبَلَ سَعدٌ لا يَشتَري بِدِرهَمٍ شَيئا إلاّ باعَهُ بِدِرهَمَينِ ولا يَشتَري شَيئا بِدِرهَمَينِ إلاّ باعَهُ بِأَربَعَةِ دَراهِمَ ، فَأَقبَلَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ فَكَثُرَ مَتاعُهُ ومالُهُ وعَظُمَت تِجارَتُهُ ، فَاتَّخَذَ عَلى بابِ المَسجِدِ مَوضِعا وجَلَسَ فيهِ فَجَمَعَ تِجارَتَهُ إلَيهِ ، وكانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله إذا أقامَ بِلالٌ لِلصَّلاةِ يَخرُجُ وسَعدٌ مَشغولٌ بِالدُّنيا ، لَم يَتَطَهَّر ولَم يَتَهَيَّأ كَما كانَ يَفعَلُ قَبلَ أن يَتَشاغَلَ بِالدُّنيا ، فَكانَ النَّبِي صلي الله عليه و آله يَقولُ : يا سَعدُ ، شَغَلَتكَ الدُّنيا عَنِ الصَّلاةِ! فَكانَ يَقولُ : ما أصنَعُ ، اُضَيِّعُ مالي؟! هذا رَجُلٌ قَد بِعتُهُ فَاُريدُ أن أستَوفِيَ مِنهُ ، وهذا رَجُلٌ قَدِ اشتَرَيتُ مِنهُ فاُريدُ أن اُوَفِّيَهُ .
قالَ : فَدَخَلَ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله مِن أمرِ سَعدٍ غَمٌّ أشَدُّ مِن غَمِّهِ بِفَقرِهِ ، فَهَبَطَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ عليه السلام ، فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّه َ قَد عَلِمَ غَمَّكَ بِسَعدٍ ، فَأَيُّما أحَبُّ إلَيكَ،
حالُهُ الاُولى أو حالُهُ هذِهِ؟
فَقالَ لَهُ النَّبِي صلي الله عليه و آله : يا جَبرَئيلُ ، بَل حالُهُ الاُولى ، قَد أذهَبَت حديث دُنياهُ بِآخِرَتِهِ .
فَقالَ لَهُ جَبرَئيلُ عليه السلام : إنَّ حُبَّ الدُّنيا وَالأَموالِ فِتنَةٌ ومَشغَلَةٌ عَنِ الآخِرَةِ ، قُل لِسَعدٍ يَرُدُّ عَلَيكَ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ دَفَعتَهُما إلَيهِ ، فَإِنَّ أمرَهُ سَيَصيرُ إلَى الحالَةِ الَّتي كانَ عَلَيها أوَّلاً .
قالَ : فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلي الله عليه و آله فَمَرَّ بِسَعدٍ ، فَقالَ لَهُ : يا سَعدُ ، أما تُريدُ أن تَرُدَّ عَلَيَّ الدِّرهَمَينِ اللَّذَينِ أعطَيتُكَهُما؟ فَقالَ سَعدٌ : بَلى ومِئَتَينِ .
فَقالَ لَهُ : لَستُ اُريدُ مِنكَ يا سَعدُ إلاَّ الدِّرهَمَينِ ، فَأَعطاهُ سَعدٌ دِرهَمَينِ .
قالَ : فَأَدبَرَتِ الدُّنيا عَلى سَعدٍ حَتّى ذَهَبَ ما كانَ جَمَعَ ، وعادَ إلى حالِهِ الَّتي كانَ عَلَيها. حديث
امام باقر عليه السلام : در زمان پيامبر خدا ، مؤمنى نادار و سخت نيازمند از اهل صُفّه حديث بود كه در همه اوقات نماز ، ملازم پيامبر خدا بود و در هيچ نمازى غيبت نداشت. پيامبر خدا ، نادارى و غربت او را مى ديد و دلش به حال وى مى سوخت و مى فرمود: «اى سعد! اگر چيزى دستم بيايد ، نيازت را برطرف مى كنم».
مدّت ها گذشت و به پيامبر خدا چيزى نرسيد. غم ايشان براى سعد ، شدّت گرفت. خداوند سبحان كه مى دانست پيامبر خدا براى سعد ، غم بسيار مى خورد ، جبرئيل عليه السلام را با دو درهم فرستاد. جبرئيل به ايشان گفت:
اى محمّد! خدا مى داند كه تو براى سعد ، غم مى خورى. آيا دوست دارى كه او را بى نياز گردانى؟
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : «آرى».
جبرئيل گفت: اين دو درهم را بگير و به او بده و بگو با آنها كاسبى كند.
پيامبر خدا [ آن دو را ] گرفت و سپس براى نماز ظهر ، بيرون رفت . سعد بر درِ اتاق هاى پيامبر خدا ، منتظر ايشان ايستاده بود. پيامبر خدا چون او را ديد ، فرمود: «اى سعد! كاسبى مى دانى؟» .
سعد گفت: به خدا سوگند ، هيچ گاه پولى نداشته ام كه با آن كاسبى كنم!
پيامبر صلي الله عليه و آله آن دو درهم را به او داد و فرمود: «با اينها كاسبى كن و براى به دست آوردن روزى خدا ، تلاش نما».
سعد ، آن دو درهم را گرفت و همراه پيامبر صلي الله عليه و آله رفت و نماز ظهر و عصر را با ايشان خواند. آن گاه ، پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «برخيز و در پى روزى برو، كه من از حال و روز تو ـ اى سعد ـ ناراحت بوده ام».
از آن پس ، سعد اگر چيزى با يك درهم مى خريد ، با دو درهم مى فروخت، و اگر با دو درهم مى خريد ، به چهار درهم مى فروخت . بدين ترتيب ، دنيا به سعد رو كرد و سرمايه و ثروتش زياد شد و تجارتش رونق گرفت. پس، بر درِ مسجد ، جايى گرفت و در آن جا نشست و به كسب پرداخت. هر گاه بلال براى نماز اقامه مى گفت ، پيامبر صلي الله عليه و آله بيرون مى آمد و مى ديد كه سعد همچنان سرگرم دنياست و نه ـ آن چنان كه پيش از پرداختن به دنيا مى كرد ـ وضو گرفته و نه آماده نماز شده است . پيامبر صلي الله عليه و آله مى فرمود: «اى سعد! دنيا تو را از نماز باز داشته است!» و او مى گفت : چه كنم؟ مالم را ضايع كنم؟ به اين يكى فروخته ام و مى خواهم پولش را از او بگيرم و از آن يكى خريده ام و مى خواهم پولش را بدهم.
اين وضع سعد ، پيامبر خدا را ناراحت تر از زمانى كرد كه براى نادارى اش غصّه مى خورد. پس، جبرئيل عليه السلام بر او فرود آمد و گفت: اى محمّد! خداوند
از اين غم تو براى سعد ، آگاه است. كدام يك را دوست تر دارى : حالت نخست را ، يا اين حالت را؟
پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «اى جبرئيل! حالت نخست را. دنياى او آخرتش را از بين برده است!» .
جبرئيل عليه السلام به او گفت: علاقه مندى به دنيا و ثروت ، گرفتارى و مايه باز ماندن از آخرت است. به سعد بگو آن دو درهمى را كه به او داده اى ، به تو برگرداند. با اين كار ، به همان حال اوّلش باز مى گردد.
پيامبر صلي الله عليه و آله بيرون رفت و به سعد برخورد . به او فرمود: «اى سعد! نمى خواهى آن دو درهمى را كه به تو داده ام ، به من برگردانى؟» .
سعد گفت: چرا؛ [به جاى آن ،] دويست درهم مى دهم.
پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «نه ، اى سعد! من بيشتر از دو درهم ، از تو نمى خواهم» و سعد دو درهم به ايشان داد. از آن پس، دنيا به سعد پشت كرد ، تا جايى كه هر چه جمع كرده بود ، از دست رفت و سعد ، دوباره مثل اوّلش شد.
امام باقر عليه السلام : خداوند ، خوبى را بر اهل دنيا سنگين ساخت ، همچنان كه روز قيامت در ترازوهايشان سنگين است، و خداوند بدى را بر اهل دنيا سبك ساخت ، همچنان كه روز قيامت در ترازوهايشان سبك است.
امام باقر عليه السلام : زهدى چون كوتاهىِ آرزو نيست.
امام باقر عليه السلام : از جمله مناجات هاى خدا با موسى عليه السلام اين بود كه : «... خودآرايان ، خويشتن را به چيزى مانند زهد به دنيا و چشم پوشيدن از آنچه بدان نيازى ندارند ، نياراستند».
امام باقر عليه السلام : از نجواهاى خداوند با موسى عليه السلام بر فراز كوه طور ، اين بود كه: «اى موسى!... به آنان كه با زهدورزى در دنيا خود را مقرّب من مى سازند ، همه بهشت را عطا مى كنم و در هر كجاى آن كه بخواهند ، جاى مى گيرند».
صفحه اختصاصي حديث و آيات «وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَ جًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقَى» . حديث
«و ديدگانت را به سوى آنچه گروه هايى از آنان را از آن برخوردار كرده ايم ، مدوز كه [فقط] زيور زندگى دنياست تا آنان را در آن بيازماييم و [بدان كه] روزىِ پروردگار تو ، بهتر و پايدارتر است»
الإمام الباقر عليه السلام : لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : «وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِآ أَزْوَ جًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا» اِستَوى رَسولُ اللّه صلي الله عليه و آله جالِسا ، ثُمَّ قالَ : مَن لَم يَتَعَزَّ بِعَزاءِ اللّه ِ تَقَطَّعَت نَفسُهُ حَسَراتٍ عَلَى الدُّنيا . حديث
امام باقر عليه السلام : چون اين آيه نازل شد كه: «و ديدگانت را به سوى آنچه اصنافى از آنان را از آن برخوردار كرده ايم ، مدوز كه [فقط] زيور زندگى دنياست» ، پيامبر خدا راست نشست و سپس فرمود: «هر كه به دلدارى خدا آرام نگيرد، جانش از حسرت هاى دنيا متلاشى مى شود».
امام باقر عليه السلام ـ به جابر ـ : اى جابر!... دنيا را چون منزلگاهى بدان كه در آن فرود آمده اى و سپس از آن مى كوچى، يا مانند مالى بدان كه در عالم خواب يافته اى و چون بيدار مى شوى ، خبرى از آن نيست. من اين را تنها از اين رو براى تو مثال آوردم كه دنيا در نزد خردمندان و خداشناسان همانند ، جا به جا شدن سايه هاست.
صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الباقر عليه السلام : كَتَبَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام إلى مُحَمَّدِ حديث بنِ عَلِيٍّ عليه السلام مِن كَربَلاءَ : بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، مِنَ الحُسَينِ بنِ عَلِي إلى مُحَمَّدِ بنِ عَلِيٍّ ومَن قِبَلَهُ مِن بَني هاشِمٍ ، أمّا بَعدُ ، فَكَأَنَّ الدُّنيا لَم تَكُن وكَأَنَّ الآخِرَةَ لَم تَزَل ، وَالسَّلامُ . حديث
امام باقر عليه السلام : حسين بن على عليهماالسلام از كربلا به محمّد بن على حديث نوشت: «به نام خداوند رحمتگر مهربان. از حسين بن على به محمّد بن على و ديگر فرزندان هاشم. امّا بعد : دنيا چنان است كه گويى هرگز نبوده است و آخرت ، چنان است كه گويى همواره بوده است! بدرود».
صفحه اختصاصي حديث و آيات الإمام الباقر عليه السلام : إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام اُتِيَ بَخَبيصٍ حديث فَأَبى أن يَأكُلَهُ ، فَقالوا لَهُ : أ تُحَرِّمُهُ؟ قالَ : لا ، ولكِنّي أخشى أن تَتوقَ إلَيهِ نَفسي فَأَطلُبَهُ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَـتِكُمْ فِى حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا» حديث . حديث
امام باقر عليه السلام : مقدارى افروشه حديث براى امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام آوردند؛ امّا ايشان از خوردن آن امتناع ورزيد.
گفتند: حرامش مى دانى؟
فرمود: «نه؛ امّا مى ترسم بدان علاقه مند شوم و خواهان آن گردم». سپس اين آيه را خواند: «نعمت هاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان صرف كرديد و از آنها برخوردار شديد» .
حدیث روز

امام علی علیه السلام:

ما ابتَلَى اللّه‏ُ أحَدا بمِثلِ الإملاءِ لَهُ؛

خداوند هيچ كس را به چيزى همانند مهلت‌دادن به او، آزمايش نكرده است.

نهج البلاغه، حكمت 116

احادیث معصومین

حمایت از پایگاه
آمار پایگاه کتابخانه احادیث شیعه

تــعــداد كــتــابــهــا : 111

تــعــداد احــاديــث : 45456

تــعــداد تــصــاویــر : 3838

تــعــداد حــدیــث روز : 685