هرگاه درستكارى بر روزگار و مردمش حاكم شود و در چنين زمانى كسى به ديگرىبى آن كه گناهى از او آشكار شود، گمان بد ببرد، ظلم كرده است و هرگاه فساد بر روزگار ومردم آن حاكم شود و كسى به ديگرى خوشبين باشد، خود را فريب داده است.
... مردم دو گروهند: يا هم دين تو هستند، يا هم نوع تو، كه از همه آنها خطاهايى سرمى زند، و به آنان حالات گوناگون رو مى آورد، و به عمد يا خطا دچار لغزش هايىمى گردند، پس از گذشت و بخشش خويش بهره شان ده، همانگونه كه دوست دارى تاخدا نيز از گذشت و بخشش خود، تو را بهره دهد... .
مردم سه گروهند: دانشمند خداشناس، دانش جوى در راه رستگارى و فرومايگانىبى اراده و سرگردان كه هر دعوتى را اجابت مى كنند و به هر طرف كه باد بيايد به همانطرف مى روند، از نور دانش روشنايى نمى گيرند و به پايگاه محكمى پناه نمى برند.
اى انسان با ايمان، در حقيقت اين دانش و ادب ، بهاى توست ، پس در آموختن آنبكوش، زيرا هرچه بر دانش و ادبت افزوده شود ، بر ارج و بهاى تو افزوده مى شود، چرا كهبا دانش به سوى پروردگارت هدايت مى شوى .