احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : بد بنده اى است آن بنده اى كه دچار سرگرمى و غفلت است و قبرستان و پوسيده شدن را از ياد برده است! بد بنده اى است آن كه نافرمانى و سركشى كرده و آغاز و فرجام را به فراموشى سپرده است!

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : از بيماران ، عيادت كنيد و در تشييع جنازه ها شركت نماييد ، كه اينها آخرت را به ياد شما مى آورند .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ در بيان حكمت زيارت قبور ـ : آنها را زيارت كنيد ؛ زيرا كه اين كار ، موجب بى رغبتى به دنيا و يادآورى آخرت مى شود.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ در روايتى ديگر ـ : به زيارت قبور برويد ؛ زيرا كه اين كار ، دل را نازك مى كند و چشم را اشكبار مى سازد و آخرت را به ياد مى آورد.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : به زيارت قبور برويد كه اين كار ، شما را به ياد آخرت مى اندازد .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : هر گاه به تشييع جنازه دعوت شديد ، شتاب كنيد ؛ زيرا كه شما را به ياد آخرت مى اندازد.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ خطاب به ابوذر ـ : به زيارت قبور برو و از اين طريق ، ياد آخرت كن . مردگان را غسل بده ؛ زيرا كه زير و رو كردن يك جسد بى جان ،
اندرزى مؤثّر است ، و بر جنازه ها نماز بخوان ؛ باشد كه اين كار ، تو را اندوهگين سازد ، كه شخص اندوهناك ، روز قيامت در سايه [و پناه [خداست .

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : مرگ ، بهترين عامل بى رغبتى به دنيا و شوق به آخرت است.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : ترسناك ترين چيزهايى كه از آنها بر امّتم مى ترسم ، هواى نفْس و آرزوى دراز است . هواى نفْس ، از حق باز مى دارد و آرزوى دراز ، آخرت را از ياد [انسان [مى برد .

صفحه اختصاصي حديث و آيات رسول اللّه صلي الله عليه و آله : اِحذَرُوا المالَ ، فَإِنَّهُ كانَ فيما مَضى رَجُلٌ قَد جَمَعَ مالاً ووَلَدا ، وأقبَلَ عَلى نَفسِهِ وعِيالِهِ وجَمَعَ لَهُم فَأَوعى ، فَأَتاهُ مَلَكُ المَوتِ فَقَرَعَ بابَهُ وهُوَ في زِيِّ مِسكينٍ ، فَخَرَجَ إلَيهِ الحُجّابُ فَقالَ لَهُم : اُدعوا إلَيَّ سَيِّدَكُم . قالوا : أو يَخرُجُ سَيِّدُنا إلى مِثلِكَ! ودَفَعوهُ حَتّى نَحَّوهُ عَنِ البابِ .
ثُمَّ عادَ إلَيهِم في مِثلِ تِلكَ الهَيئَةِ
حديث ، وقالَ : اُدعوا إلَيَّ سَيِّدَكُم وأخبِروهُ أنّي مَلَكُ المَوتِ ، فَلَمّا سَمِعَ سَيِّدُهُم هذَا الكَلامَ قَعَدَ خائِفا فَرِقا حديث ، وقالَ لاِءَصحابِهِ : لينوا لَهُ فِي المَقالِ ، وقولوا لَهُ : لَعَلَّكَ تَطلُبُ غَيرَ سَيِّدِنا ـ بارَكَ اللّه ُ فيكَ !
قالَ لَهُم : لا ، ودَخَلَ عَلَيهِ وقالَ لَهُ : قُم فَأَوصِ ما كُنتَ موصِيا ؛ فَإِنّي قابِضٌ روحَكَ قَبلَ أن أخرُجَ . فَصاحَ أهلُهُ وبَكَوا .
فَقالَ : اِفتَحُوا الصَّناديقَ وَاكتُبوا (أكِبّوا) ما فيهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَى المالِ يَسُبُّهُ ويَقولُ لَهُ : لَعَنَكَ اللّه ُ يا مالُ ! أنسَيتَني ذِكرَ رَبّي وأغفَلتَني عَن أمرِ آخِرَتي حَتّى بَغَتَني من أمرِ اللّه ِ ما قَد بَغَتَني؟! حديث

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : از ثروت حذر كنيد ؛ زيرا كه در گذشته مردى بود كه مال و اولاد گرد آورد و به خود و خانواده اش پرداخت و براى آنان جمع كرد و اندوخت . ملك الموت در هيئت شخصى فقير به نزد او آمد و درِ خانه اش را كوبيد . دربانان بيرون آمدند . ملك الموت به آنان گفت : خواجه خويش را صدا بزنيد كه نزد من بيايد.
دربانان گفتند : «خواجه ما براى چون تو كسى ، بيرون آيد؟!» و او را عقب راندند و از درِ خانه دورش كردند.
ملك الموت دوباره با همان هيئت به سوى آنان آمد و گفت : خواجه خويش را صدا بزنيد و به او بگوييد من ملك الموت هستم .
خواجه ، چون اين سخن را شنيد ، از ترس و هراس نشست و به يارانش گفت : با او به نرمى سخن بگوييد و به او بگوييد : خدا خيرت دهد! شايد دنبال كس ديگرى غير از خواجه ما هستى!
ملك الموت به آنان گفت : خير . و نزد خواجه رفت و به وى گفت : برخيز و آنچه مى خواهى ، وصيّت كن ؛ زيرا پيش از آن كه بيرون روم ، جانت را خواهم گرفت .
اهل خانه فرياد زدند و گريستند.
خواجه به آنان گفت : صندوق ها را باز كنيد و آنچه را از زر و سيم در آنهاست ، بنويسيد (/ بريزيد) . آن گاه رو به پول ها كرده و به دشنام دادن به آنها پرداخت و گفت : لعنت خدا بر شما پول ها! پروردگارم را از ياد من برديد و مرا از كار آخرتم غافل ساختيد تا آن كه فرمان خدا چنين مرا غافلگير كرد!