24 پيامبر صلي الله عليه و آله : عن جبرئيل عليه السلام : عن اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ، قالَ: قالَ اللّه ُ تَبارَكَ وَ تَعالى : ... اِنَّمِن عِبادىَ المُؤمِنينَ لَمَن يُريدُ البابَ مِنَ العِبادَةِ فَاَ كُفُّهُ عَنهُ ، لِئَلاّ يَدخُلَهُعُجبٌ فَيُفسِدَهُ ذلِكَ ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنينَ لَمَن لا يَصلُحُ ايمانُهُ اِلاّ بِالفَقرِوَ لَو اَغنَيتُهُ لاََفسَدَهُ ذلِكَ ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنينَ لَمَن لا يَصلُحُ ايمانُهُ اِلاّ بِالغَناءِولَو اَفقَرتُهُ لاََفسَدَهُ ذلِكَ ، واِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنينَ لَمَن لا يَصلُحُ ايمانُهُ اِلاّ بِالسُّقمِولَو صَحَّحتُ جِسمَهُ لاََفسَدَهُ ذلِكَ ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنينَ لَمَن لا يَصلُحُ ايمانُهُاِلاّ بِالصِّحَّةِ ولَو اَسقَمتُهُ لاََفسَدَهُ ذلِكَ ، اِنّى اُدَبِّرُ عِبادى لِعِلمى بِقُلوبِهِم ، فَاِنّىعَليمٌ خَبيرٌ ؛
به نقل از جبرئيل: خداوند تبارك و تعالى فرمود: ... بعضى از بندگان مؤمن من،كسانى هستند كه مى خواهند از راه عبادت، به درگاه من وارد شوند، ولى من مانعمى شوم، به خاطر اين كه غرور در آنان به وجود نيايد تا فاسدشان كند. و بعضى از بندگانمؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با فقر، درست نمى شود، كه اگر بى نيازشانكنم، بى نيازى فاسدشان مى كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كهايمانشان جز با ثروت، درست نمى شود كه اگر نيازمندشان كنم، نيازمندى فاسدشانمى كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با بيمارى، درستنمى شود، كه اگر به آنان تن درستى ببخشم، تن درستى فاسدشان مى كند. و بعضى ازبندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با تن درستى، درست نمى شود كه اگربيمارشان كنم، بيمارى فاسدشان مى كند. در حقيقت، من، بندگانم را با آگاهى اى كه ازدل هايشان دارم اداره مى كنم؛ چراكه من داناى آگاهم».
25 پيامبر صلي الله عليه و آله : اِنَّ اللّه َ جَلَّ ثَناؤُهُ يَقولُ : و عِزَّتى و جَلالى ، ما خَلَقتُ مِن خَلقى خَلقا اَحَبَّ اِلَىَّ مِن عَبدىَ المُؤمِنِ و لِذلِكَ سَمَّيتُهُ بِاسْمى مُؤمِنا ، لاَُحرِّمُهُ ما بَينَ المَشرِقِوَ المَغرِبِ وَ هِىَ خِيَرَةٌ لَهُ مِنّى و اِنّى لاَُمَلِّكُهُ ما بَينَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ و هِىَ خِيَرَةٌ لَهُمِنّى ، فَليَرضَ بِقَضائى ، وَ ليَصبِر عَلى بَلائى وَ ليَشكُر نَعمائى ، اَكتُبُهُ يا مُحَمَّدُ مِنَالصِّدّيقينَ عِندى ؛
خداوند ـ كه نام او بلند باد ـ مى فرمايد: «به عزّت و جلالم سوگند، از ميان آفريدگانمآفريده اى كه نزد من محبوب تر از بنده مؤمنم باشد، نيافريدم و بدين جهت، او را به اسمخودم، مؤمن، نام نهادم. البته [گاه] او را از آنچه ميان مشرق و مغرب است، محروممى سازم و اين انتخاب من براى اوست و [گاه ]او را از آنچه ميان مشرق و مغرب است،بهره مند مى سازم و آن، انتخاب من براى او است. پس بايد به خواست من، خشنود باشدو بر بلاى من، صبر كند و نعمت هاى مرا شكر نمايد. اى محمّد! او را در شمار صديقين(بندگان راستين) خود مى نويسم».
31 پيامبر صلي الله عليه و آله : شَكى نَبىٌّ مِنَ الاَنبِياءِ اِلى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ : يا رَبِّ يَكونُ العَبدُمِن عَبيدِكَ يُؤمِنُ بِكَ وَ يَعمَلُ بِطاعَتِكَ ، فَـتَزوى عَنهُ الدُّنيا ، وَ تَعرِضُ لَهُالبَلاءَ ، وَ يَـكونُ العَبدُ مِن عَبيدِكَ يَكفُرُ بِكَ و يَعمَلُ بِمَعاصيكَ ، فَتَزوى عَنهُالبَلاءَ وَ تَعرِضُ لَهُ الدُّنيا . فَاَوحَى اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَيهِ ؛ اَنَّ البِلادَ وَالعِبادَ لى ، و اَ نَّهُلَيسَ مِن شَى ءٍ اِلاّ يُسَبِّحُنى و يُهَلِّـلُنى و يُـكَبِّرُنى ، واَمّا عَبدىَ المُؤمِنُ فَلَهُسَيِّـئاتٌ فَاَزوى عَنهُ الدُّنيا ، و اَعرِضُ لَهُ البَلاءَ حَتّى يَأتيَنى فَاَجزِيَهُ بِحَسَناتِهِ ،و اَمّا عَبدىَ الكافِرُ فَلَهُ حَسَناتٌ فَاَزوى عَنهُ البَلاءَ ، و اَعرِضُ لَهُ الدُّنيا حَتّى يَأتيَنىفَاَجزِيَهُ بِسَيِّئاتِهِ ؛
يكى از پيامبران به پروردگارش شِكوه نمود و گفت: پروردگارا! بنده اى از بندگانت بهتو ايمان مى آورد و طبق فرمان تو عمل مى كند و تو، دنيا را از او باز مى دارى (او را از دنيامحروم مى كنى) و در معرض بلا قرارش مى دهى. و بنده اى از بندگانت به تو كفر مى ورزدو تو را نافرمانى مى كند و تو، بلا را از او باز مى دارى و دنيا را به او ارزانى مى كنى! خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود: «سرزمين ها و بندگان، از آنِ من اند و هيچ چيزى نيست، جزاين كه مرا منزه و يگانه و بزرگ مى داند. امّا بنده مؤمنم، گناهانى دارد و من دنيا را از او بازمى دارم و او را در معرض بلا قرار مى دهم تا اين كه [در قيامت] نزد من بيايد و پاداشخوبى هايش را بدهم. و امّا بنده كافرم، خوبى هايى دارد، و من بلا را از او باز مى دارم ودنيا را به او عَرضه مى كنم تا نزد من بيايد و كيفر گناهانش را بدهم».
34 پيامبر صلي الله عليه و آله : اِنَّ لِلشَّيْطانِ لَمَّةً بِابْنِ آدَمَ وَ لِلمَلَكِ لَمَّةً ، فَاَمّا لَمَّةُ الشَّيطانِ فَاِيعادٌ بِالشَّرِّوَ تَكذيبٌ بِالحَقِّ ، وَ اَمّا لَمَّةُ المَلَكِ فَاِيعادٌ بِالخَيْرِ وَ تَصديقٌ بِالحَقِّ ، فَمَن وَجَدَ ذلِكَ فَليَعْلَماَ نَّهُ مِنَ اللّه ِ فَلْيَحمَدِ اللّه َ ، وَ مَن وَجَدَ الاُخرى فَليَتَعَوَّذ بِاللّه ِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ؛
شيطان القائاتى به فرزند آدم دارد و فرشته نيز الهاماتى دارد: القاى شيطان، به بدى وعده دادن و حق را تكذيب نمودن و الهام فرشته، به خوبى وعده دادن و حق را تصديقكردن است. پس هركس الهام به خوبى را در دل خود يافت، بداند كه از جانب خداونداست و بدين خاطر، خدا را ستايش نمايد و هركس چيزى غير از اين يافت، از شيطانِرانده شده، به خدا پناه ببرد.
36 پيامبر صلي الله عليه و آله : اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ يَقولُ : اِنّى اِذَ ا ابْتَلَيْتُ عَبْدا مِنْ عِبادى مُؤمِنا فَحَمِدَنىعَلى مَا ابْتَلَيتُهُ ، فَاِنَّهُ يَقومُ مِنْ مَضْجَعِهِ ذلِكَ كَيَومَ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ مِنَ الْخَطايا . وَ يَقولُ الرَّبُّعَزَّ وَ جَلَّ : اَنَا قَيَّدْتُ عَبدى وَابْتَلَيتُهُ ، وَ اَجرُوا لَهُ كَما كُنْتُمْ تُجرُونَ لَهُ وَ هُوَ صَحيحٌ ؛