امام عسكرى عليه السلام :
امام عسكرى عليه السلام :
امام عسكرى عليه السلام :
امام عسكرى عليه السلام :
الإمامُ العسكريُّ عليه السلام : مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّا فَقَدزانَهُ ، ومَن وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَد شانَهُ .
امام عسكرى عليه السلام :
امام عسكرى عليه السلام :
الإمام العسكري عليه السلام ـ لِجَعفَرِ بنِ الشَّريفِ الجُرجانِيِ ـ : شَكَرَ اللّه ُ لِأَبي إِسحاقَ إِبراهيمَ بنِ إسماعيلَ صَنيعَتَهُ إِلى شيعَتِنا، و غَفَرَ لَهُ ذُنوبَهُ ، و رَزَقَهُ ذَكَرا سَوِيّا قائِلاً بِالحَقِّ، فَقُل لَهُ : يَقولُ لَكَ الحَسَنُ بنُ عَليٍ : سَمِّ ابنَكَ أَحمَدَ.
امام حسن عسكرى عليه السلام ـ به جعفر بن شريف جرجانى ـ :
الإمام العسكريّ عليه السلام : جُرأَةُ الوَلَدِ عَلى والِدِهِ في صِغَرِهِ ، تَدعو إلَى العُقوقِ في كِبَرِهِ.
امام عسكرى عليه السلام :
تأكيد امام على صلي الله عليه و آله بر آموختن شعر پدرش ابو طالب به فرزندان و توصيه امام صادق صلي الله عليه و آله به تعليم شعر عبدى به آنان ، نشانه آن است كه از نگاه اهل بيت عليهم السلامشعر ، نه تنها در حوزه فرهنگ و ادب ، بلكه در عرصه تعليم و تربيت ، بويژه تربيت نسل نو ، داراى نقشى بنيادين و والاست و بر اساس اين رهنمود ، بر اديبان و شاعران متعهّد و مسلمان ، فرض است كه براى شعر كودك ، فصل ويژه اى در ديوان اشعار خود ، داشته باشند . برخى دانشمندان بر اساس نحوه تربيت كودك ، چهار الگوى تربيتى ارائه كرده اند . با مطالعه منابع اسلامى ، مى توان الگوى پنجمى را ارائه نمود . در ادامه ، اين پنج الگو را بررسى مى كنيم : اين الگوى تربيتى كه بيشتر در ميان نسل گذشته جريان داشت ، كودكانى تربيت مى كرد كه چون محبّت نمى ديدند ، از نظر عاطفى و روانى ، دچار اضطراب ، تنش ، افسردگى و گاهى خودكشى مى شدند ؛ امّا به جهت سختگيرى ، پُرتلاش و مسئوليت پذير بودند . والدين به اين جهت به فرزندان خود ، محبّت نمى كردند كه آنها به اصطلاح ، لوس نشوند و معتقد بودند كه تعريف و تمجيد ، موجب لوس شدن آنها مى شود . در اين الگو ، كه در واكنش به الگوى اوّل شكل گرفت ، فرزندانى لوس ، ضعيف النفس ، وابسته ، پُرتوقع و از لحاظ عاطفى كودكْ صفت ، تربيت مى شوند ، در برابر مشكلات ، مقاوم و صبور نيستند و در زندگى خانوادگى و اجتماعى شان ، به شدّت دچار مشكل مى شوند ؛ هر چند از لحاظ عاطفى ، كمتر احساس اين الگوى تربيتى ، كودكانى تربيت مى كند كه چون محبّت نمى بينند ، از نظر عاطفى ، دچار اختلال هستند و چون قاطعيت درباره آنان وجود ندارد ، مبتلا به بزهكارى و خلافكارى مى شوند . در اين الگوى تربيتى ، كودكان ، هم از لحاظ عاطفى ارضا مى شوند ، و هم سختكوش ، صبور و مسئوليت پذير تربيت مى شوند . از ديدگاه اسلام ، محبّت ،
بى ترديد ، سرودن شعر براى كودكان ، آن هم شعرِ سودمند و سازنده اى كه بتواند مفاهيم بلند اعتقادى ، اخلاقى و اجتماعى را هنرمندانه ، به صورتى ساده ، روان ، پُرجاذبه و متناسب با ذهن كودك ارائه نمايد ، كارى كارستان است و از عهده هر شاعرى بر نمى آيد .
نكته مهمّى كه در دو روايتى كه گذشت ، بدان اشاره شده ، اين است كه شعر آموزنده ، علاوه بر اين كه از نظر هنرى بايد در سطح عالى و قابل قبولى باشد ، براى آن كه نسل نو بتوانند حدّاكثر بهره تربيتى را از آن داشته باشند ، لازم است : اولاً گوينده شعر از تعهّد دينى برخوردار باشد ، چنان كه در تبيين توصيه به آموختن شعر ابوطالب و عبدى به فرزندان ، بر تعهّد دينى آنان ، تأكيد شده است .
ثانيا شعر ، متضمّنِ
آگاهى هاى مورد نياز كودك در زمينه هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى باشد ، چنان كه امام على عليه السلامبدان جهت بر آموختن شعر ابو طالب تأكيد مى فرمايد كه افزون بر تعهّد دينى شاعر ، متضمّن دانشى فراوان است .
ثالثا با عنايت به نقش سرنوشت ساز آشنايى و انس با اهل بيت عليهم السلامبراى كودك، اشعارى كه براى كودكان سروده مى شود شايسته است متضمن معرفت و محبت آنان باشد. تأكيد امام صادق عليه السلام بر آموختن اشعار عبدى به فرزندان، بدين جهت است كه شعر او سرشار از معارف مربوط به خاندان رسالت است كه براى نمونه به چند بيت از قصيده طولانى و زيباى وى اشاره مى كنيم :
آيا با پرسيدن نشان خانه ويران [يار] /
درد و بيمارى عشقت درمان مى شود؟
يا داغىِ آن را ريختن اشكى كه دورى [از او ]برايت پيش آورده /
در روز فراق ، خُنَك مى كند؟
اى سوارى كه گام هاى مَركبش نيرومند است /
و جامه كهنه دشت را به تندى و يورتمه در مى نوردد .
سلام مرا به آن قبرى كه در نجف است ، برسان /
كه بهترين انسان در ميان عرب و عجم است .
شعار خود را خشوع در برابر خدا قرار ده /
و بهترين وصى و همزاد (همتاى) بهترين پيامبر را آواز ده و بگو :
آنان را در روز غدير خم ، از اين وضيعت ، باز داشته بود /
احمد هدايت گر ، هنگامى كه از جهازهاى شتران بالا رفت .
و گفت به مردمى كه نزديكش بودند و كسانى كه /
پيشش رَحل اقامت ، افكنده بودند و به شنوندگان و منتظران سخنانش
گفت : اى على! برخيز كه من ، فرمان يافته ام تا /
به مردم ، پيامى برسانم و پيام رسانى ، شايسته من است .
تنها تويى همسرِ پاره تن پيامبر ، زهرا /
كه او را نگهبانى مى كند و پدرِ فرزندان نجيب اويى .
فرزندانى كه در راه خدا تلاش مى كنند ، بازوى يكديگر /
براى خدايند و باورمند به او ، و براى او كار مى كنند .
هدايتگر به رشد و كمال اند كه اگر شب تاريك گم راهى، سايه بيندازد /
آنان ، از هر شهابى بهتر راهنمايى مى كنند .
درود خداى عرش نشين ، در هر زمانى /
بر پسران غم گسار فاطمه باد !
آن دو فرزندى كه يكى به زهر كُشنده ، مسموم شد /
و ديگرى با گونه خاك آلود ، به خاك رفت .
پس از او ، عبادت پيشه زاهد سجّاده نشين بود /
سپس ، شكافنده علم كه به پايان طلب (تحقيق) ، نزديك گرديد .
جعفر و پسرش موسى ، در پىِ او /
رضاى نيكوكار و جوادِ عبادت پيشه پايدار .
دو امامِ عسكرى و امام مهدى ـ كه قائم آنهاست ـ /
و صاحب امر است كه رداى هدايت ، بر تن دارد .
كسى كه زمين را پس از آكَنده شدنش از ستم ، پُر از داد مى كند /
و اهل گم راهى و بدكارى را ريشه كن مى سازد .
اى صاحب كوثر زلال و پُرآبى /
كه دشمنان را از آب گواراى آن ، باز مى دارى !
من با اظهار انديشه و گفتار برّاى خود /
در هواى تو ، گروهى از دشمنانت را كوبيدم .
تا جايى كه انديشه هايم با شمشير شعر و سخن /
بر جبين آنها داغى ننگين كوبيد
صحبت من ، مهر و پارسايى ات را به همراهى ام طلبيدم /
كه بهترين همراهان اند .
پس ، از خاطر عبدى ، قصيده اى آراسته جلوه گر كن /
كه اگر قصيده از مرز تو بگذرد ، پاكيزه نخواهد بود .
در درونم حيا و هدايتى به سوى تو مى گرايد /
كه آراسته به فضل و ادب است .
جانم را در ستايش تو به رنج انداختم /
با آگاهى به اين كه آسايش من ، در چنين رنجى است .
كمبود مى كنند . در اين الگو ، والدين معتقدند كه حق ، هميشه با فرزندان است . كودك ، هر چه مى خواهد ، بايد در اختيارش گذاشت و نبايد گذاشت كه ناراحت شود .
دانشمندان ، اين الگو را بهترين الگوى تربيت كودك مى دانند .
امّا نظر اسلام در اين باره چيست ؟
در آموزه هاى دين ، مباحث بسيار و پراكنده اى در اين باره وجود دارد ؛ امّا مهم اين است كه نظام حاكم بر آنها را بشناسيم و الگوى تربيتى اى از آنها به دست مى آوريم . به نظر مى رسد الگويى كه از مجموع متون قرآن و حديث به دست مى آيد ، الگويى است كه در الگوى پنجم از آن سخن خواهيم گفت .
يكى از اصول تربيتى كودك است كه به شدّت ،مورد تأكيد قرار گرفته و محبّت نكردن ، به شدّت نكوهش شده است ؛ امّا در عين حال ، از افراط در محبّت نيز نهى شده است . لذا در كنار محبّت ، صلابت و دقّت در تربيت كودك نيز مورد توجّه اكيد ، قرار گرفته است .
بر اين اساس ، كودك در عين اين كه محبّت مى بيند ، امّا يله و رها نيست تا هر كارى كه خواست ، انجام دهد . از سوى ديگر ، در عين اين كه تربيت مى شود ، مورد مهر و محبّت و مدارا نيز واقع مى شود و به همين جهت ، از افراط در ملامت ها و خشونت ـ كه از شاخصه هاى الگوى سختگيرى بدون محبّت هستند ـ نهى شده است .
و امّا الگوى تربيتى اسلام ، بُعد سومى نيز دارد كه عبارت است از «تكريم» .
تكريم ، احترام گذاشتن به كودك و ارزش قائل شدن براى اوست . از ديدگاه اسلام ، كودك ، چون كودك است ، نبايد تحقير شود و احساس بى ارزشى و يا كم ارزشى كند . هر چند كودك ، بيشتر محتاج محبت است و بزرگ سال محتاج احترام ؛ ولى بدان معنا نيست كه شخصيت كودك ، نبايد محترم شمرده شود ، همان گونه
كه مهر و عطوفت نسبت به بزرگ سال ، نبايد فراموش شود .
كودكى كه باارزش قلمداد مى شود و شخصيت او محترم شمرده مى شود (تكريم) ، به احساس خودْ ارزشمندى (عزّت و كرامت نفس) دست مى يابد و كسى كه براى خودش ارزش قائل باشد ، خود را به زشتى ها آلوده نمى كند .
كرامت نفس ، محور اساسى اخلاق اسلامى و تربيت اسلامى است و مهم ترين راه آن ، تكريم انسان ، بويژه در دوران كودكى است . البته بخشى از كرامت پرورى به آموزش زشتى ها و زيبايى ها مربوط مى شود ، ولى تكريم ، ارزش و اهميّت بسيار زيادى دارد .
يكى از مهم ترين نكات تربيتى كه در تكريم شخصيت كودك بايد مورد توجه قرار گيرد جدى گرفتن احساسات او در هفت سال آغاز زندگى است، اين موضوع آن قدر اهميت دارد كه اين دوران در روايتى از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، دوران سيادت و آقايى كودك شمرده شده است :
الوَلَدُ سَيّدٌ سَبعَ سِنينْ .
فرزند ، هفت سال سرور است .
مقتضاى سيادت و آقايى كودك، فرماندهى او و اطاعت والدين است، بدين معنا كه كودك در هفت سال آغاز زندگى بايد در خانواده آقايى و فرماندهى كند و لذا هر
چه مى خواهد ، در صورتى كه براى او زيانبار نباشد و در توان پدر و مادر باشد ، بايد تأمين شود .
نتيجه تربيتى فرماندهى كودك در هفت سال آغاز زندگى و فرمانبرى صحيح پدر و مادر از او، فرمان برى مطلق توأم با محبت كودك در هفت سال بعدى زندگى كودك خواهد بود. از اين رو در ادامه حديث آمده است :
وعَبدٌ سَبعَ سِنينَ .
كودك در هفت سال دوم بنده است .
حال عبوديت و بندگى كودك نسبت پدر و مادر، نتيجه نهايت اعتمادى است كه در هفت سال آغاز زندگى نسبت به آنها پيدا كرده است. پيدايش اين حالت در كودك در هفت سال دوم زندگى با عنايت به اين كه اين ايام، دوران تعليم و تربيت اوست، فوق العاده براى سازندگى او اهميت دارد.
پس از سپرى شدن هفت سال دوم زندگى كودك، دوران وزارت او در خانواده فرا مى رسد، چنان كه در ادامه حديث مى خوانيم :
ووَزيرٌ سَبعَ سِنينَ .
هفت سال سوم دوران وزارت كودك است .
در اين دوران، كودك، ديگر بنده و فرمان بر نيست، تكريم شخصيت او در اين دوران ايجاب مى كند كه او همان وزير خانواده مورد مشورت قرار گيرد، و كارهايى كه از او برمى آيد به او واگذار گردد و بدين سان مسؤوليت خانواده در تعليم و تربيت كودك به پايان مى رسد .
امام عسكرى عليه السلام :