احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت منافق، حكايت گوسفندى است كه ميان دو رمه گوسفند سرگردان است؛ گاه به طرف اين رمه مى رود و گاه به طرف آن رمه و نمى داند دنبال كدام يك برود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت منافق،حكايت تنه درخت خرماست كه صاحبش مى خواهد از آن در قسمتى از ساختمان خانه اش استفاده كند و در جايى كه مى خواهد بگذارد، درست قرار نمى گيرد. لذا آن را در جاى ديگر ساختمان مى گذارد و براى آن جا هم مناسب نيست و بالاخره كار به آن جا مى رسد كه آن را مى سوزاند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : برترين زنان بهشت عبارتند از: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمّد صلى الله عليه و آله ، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم همسر فرعون···.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت مؤمن و برادرش حكايت دو كف دست است كه يكى از آنها ديگرى را تميز مى كند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت مؤمنان در دوستى و مهربانى و دلسوزى نسبت به يكديگر، حكايت پيكر [آدمى ]است، كه هرگاه عضوى از آن به درد آيد ساير اعضاى بدن با شب نخوابيدن و تب دار شدن با آن همدردى مى كنند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مثل مؤمنى كه حقوق برادران مؤمن خويش را رعايت نمى كند، مثل كسى است كه تمام حواسّ او سالم است؛ امّا با عقلش نمى انديشد، با چشمش نمى بيند، با گوشش نمى شنود، با زبانش مشكل خود را نمى گويد، با بيان دلايل و براهينش ناملايمات و گزندها را از خود دور نمى كند، با دست خود به چيزى حمله نمى كند، با پاى خود به طرف چيزى نمى شتابد. چنين كسى يك تكّه گوشت بى خاصيت است و آماج هر گونه گزندى مى باشد. همچنين است مؤمن؛ هرگاه حقوق برادران خود را ناديده بگيرد، ثواب [رعايت ]حقوق آنان را از دست مى دهد و مانند تشنه اى خواهد بود كه در برابرش آب خنكى باشد و از آن ننوشد تا از بين برود··· هر نعمتى از او سلب مى شود و به هر آفتى مبتلا مى گردد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت به پا دارنده حدود خدا و مسامحه گر در آن، حكايت قومى است كه بر سر تقسيم جا در كشتى قرعه زدند و قسمت بالاى كشتى (عرشه آن) به نام عدّه اى در آمد و پايين آن به نام عدّه اى ديگر. افراد طبقه زيرين هر گاه مى خواستند آب بردارند، مى بايست از كنار بالايى ها بگذرند. سرنشينان عرشه كشتى گفتند ما به آنها اجازه نمى دهيم بالا بيايند و باعث آزار و اذيت ما شوند. سرنشينان طبقه پايين گفتند: بهتر است در قسمت خودمان سوراخى ايجاد كنيم و بالايى هايمان را اذيت نكنيم. در اين صورت اگر سرنشينان عرشه بگذارند كه اين عده كار خودشان را انجام دهند، همگى از بين مى روند و اگر جلو آنها را بگيرند هم آنان و هم خودشان، همگى، نجات مى يابند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : حكايت كسى كه در حدود خدا سهل انگارى مى كند و كسى كه حدود خداوند عزّ و جلّ را پاس مى دارد و به رعايت آنها دستور مى دهد و از شكستن آنها باز مى دارد، همچون حكايت گروهى است كه بر سر تقسيم جا در كشتى قرعه زدند و قسمت عقب كشتى و دورترين جاى آن با دستشويى به نام برخى از ايشان در آمد. اين عده مردمى نادان بودند و هرگاه از جايگاه بقيه مى گذشتند، موجب آزار و اذيّت ايشان مى شدند. پس گفتند: ما از بقيه اهل كشتى به دستشويى نزديكتر و از آب دورتريم، بين خود و دستشويى سوراخى در كشتى ايجاد مى كنيم و وقتى آب برداشتيم آن را مى بنديم. همتايان نادان او گفتند: داخل شو. او داخل رفت و تبرى برداشت تا ديوار كشتى را سوراخ كند. يكى از سرنشينان متوجه او شد و صدا زد چه مى كنى؟ گفت: ما از شما به دستشويى نزديك تر و به آب دورتر هستيم، ديواره كشتى را مى شكافم و وقتى آب برداشتيم آن را مى بنديم. آن مرد گفت: اين كار را نكن؛ زيرا در اين صورت هم خودت از بين مى روى و هم ما.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَثَل نابكارى كه قرآن مى خواند، مانند ريحان است كه خوشبو و تلخ مزه است و مثل نابكارى كه قرآن نمى خواند، مانند حنظل است كه طعمش تلخ است و رايحه اى هم ندارد.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَثَل منافقى كه قرآن مى خواند، مانند ريحان است كه بوى خوش دارد و مزه اش تلخ است و مَثَل منافقى كه قرآن نمى خواند مانند حنظل است كه هم بويش تلخ است و هم مزه اش تلخ.